شمارهٔ ۱۷۶
بر من جفا ز غمزه یار است والسلام
خون در دلم ز جور نگار است والسلام
ای صبح! دم ز مهر مزن کافتاب ما
رخسار آن خجسته عذار است والسلام
ای باد! اگر به زلف نگارم رسی بگو
دل بی تو بی شکیب و قرار است والسلام
تا هست جام نرگس شهلای او چنین
کارم همیشه خواب و خمار است والسلام
حبل المتین و عروه وثقای اهل حال
آن جعد زلف غالیه بار است والسلام
بی وصل گل، مپرس که چون است عندلیب
چون واقفی که همدم خار است والسلام
ای بی خبر ز یار! چه پرسی نشان دوست
دنیا و آخرت همه یار است والسلام
ای سالک از مقام حقیقت مپرس حال
سرها ببین که بر سر دار است والسلام
ای دلبری که طالب عیشی به کام دل
ساقی رسید و فصل بهار است والسلام
ار نی حکایتی که میان من است و یار
شب تا به روز بوس و کنار است والسلام
زانرو رسید کار نسیمی به سر که او
با زلف دلبرش سر و کار است والسلام
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر من جفا ز غمزه یار است والسلام
خون در دلم ز جور نگار است والسلام
هوش مصنوعی: عشق معشوقم به من ظلم کرده و سلام، دل من از ستم محبوبم پر از خون است و سلام.
ای صبح! دم ز مهر مزن کافتاب ما
رخسار آن خجسته عذار است والسلام
هوش مصنوعی: ای صبح! به عشق ما اشاره نکن، زیرا خورشید روشناییاش بر چهره آن معصومه زیباست. تمام.
ای باد! اگر به زلف نگارم رسی بگو
دل بی تو بی شکیب و قرار است والسلام
هوش مصنوعی: ای باد! اگر به موهای یارم رسیدی، به او بگو که دل من بدون او بیتاب و بیقرار است.
تا هست جام نرگس شهلای او چنین
کارم همیشه خواب و خمار است والسلام
هوش مصنوعی: تا زمانی که جام نرگس سیاه او وجود دارد، همیشه در حال خواب و مستی خواهم بود. والسلام.
حبل المتین و عروه وثقای اهل حال
آن جعد زلف غالیه بار است والسلام
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به ارتباط محکم و عمیق اشاره دارد که میتواند در زندگی به شکل دوستی یا کمک متقابل باشد. در اینجا، اشاره به زیبایی و جذابیت نوعی عشق یا احساس دارد که همانند زلفهای زیبای یک معشوق میباشد. تمام این موارد نشاندهنده اهمیت و ارزش این ارتباطات در زندگی است.
بی وصل گل، مپرس که چون است عندلیب
چون واقفی که همدم خار است والسلام
هوش مصنوعی: اگر از گلی بیخوابی میکشی، نپرس حال بلبل چگونه است؛ چون او مانند کسی است که در کنار خاری زندگی میکند و حالش خوب نیست.
ای بی خبر ز یار! چه پرسی نشان دوست
دنیا و آخرت همه یار است والسلام
هوش مصنوعی: ای کسی که از محبت و ارتباط با دوست بیخبری! چه نیازی به پرسش داری که نشانه دوست کجاست؟ چرا که در دنیا و آخرت، همه چیز نشان از اوست و در نهایت، همین است.
ای سالک از مقام حقیقت مپرس حال
سرها ببین که بر سر دار است والسلام
هوش مصنوعی: ای رهجو، از مقام واقعیات نپرس چه بر سر مردم میآید؛ فقط ببین که چه بر سر عدهای در حال وقوع است. والسلام.
ای دلبری که طالب عیشی به کام دل
ساقی رسید و فصل بهار است والسلام
هوش مصنوعی: ای محبوبی که به دنبال لذتها هستی، اکنون نوشیدنی خوشمزهای در دست ساقی است و فصل بهار فرارسیده است.
ار نی حکایتی که میان من است و یار
شب تا به روز بوس و کنار است والسلام
هوش مصنوعی: حکایتی وجود دارد که بین من و محبوبم بر قرار است، از شب تا صبح، پر از بوسه و نوازش است و سلام.
زانرو رسید کار نسیمی به سر که او
با زلف دلبرش سر و کار است والسلام
هوش مصنوعی: به همین خاطر کار نسیم به پایان رسید، چون او درگیر زلف معشوق خود بود و بس.

نسیمی