گنجور

شمارهٔ ۱۷۱

ای از لب تو تنگ شکر آمده به تنگ
روی تو کرده لاله و گل را خجل به رنگ
ز ابروی گوشه گیر به زه کرده ای کمان
بر جان عاشق از مژه کج کرده ای خدنگ
بخت منی و طالع من، چون کنی فرار
عمر منی و دولت من، کی کنی درنگ
با سرو گفته بود صبا ذکر قامتت
زان بر کنار جوی به یک پا بماند لنگ
سلطان حسن روی تو از زلف و خط و خال
لشکر کشیده است کجا میرود به جنگ؟
خورشید اگر چه با تو کند دعوی جمال
دور از رخ و جمال تو سر می زند به سنگ
تا بسته اند صورت رویت، نبست نقش
نقاش چرخ چون تو نگاری لطیف و شنگ
یارب چه صورتی که ز روی کمال هست
اندیشه در جمال تو حیران و عقل دنگ
خطت نهاد سلسله بر پای آفتاب
زلف تو بر میان قمر بسته پالهنگ
نام از کجا و ننگ من عاشق از کجا؟
عاشق کی التفات نماید به نام و ننگ؟
هر شب نسیمی از طرب عشق مهرخی
تا وقت صبحدم زده بر فرق زهره چنگ

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای از لب تو تنگ شکر آمده به تنگ
روی تو کرده لاله و گل را خجل به رنگ
هوش مصنوعی: شیرینی لب‌های تو باعث شده که گل و لاله از زیبایی و رنگ روی تو شرمنده شوند.
ز ابروی گوشه گیر به زه کرده ای کمان
بر جان عاشق از مژه کج کرده ای خدنگ
هوش مصنوعی: از ابروی زیبا و گوشه‌گیر تو، به مانند کمانی که بر جان عاشق نشسته، تیر کج شده‌ای از مژه‌هایت به سوی او پرتاب کرده‌ای.
بخت منی و طالع من، چون کنی فرار
عمر منی و دولت من، کی کنی درنگ
هوش مصنوعی: حضور تو در زندگی‌ام شانس و سرنوشت من است، اگر از من دور شوی، عمر و خوشبختی‌ام هم از بین می‌رود. پس تا کی می‌خواهی تأمل کنی؟
با سرو گفته بود صبا ذکر قامتت
زان بر کنار جوی به یک پا بماند لنگ
هوش مصنوعی: صبحگاهان، وقتی نسیم بهاری به همراهی درختان سرو می‌وزد، از قامت زیبایت صحبت می‌کند. به گونه‌ای که در کنار جوی آب، طبیعت به حالت شگفتی درمی‌آید و انگار به خاطر زیبایی‌ات، یک پا روی زمین مانده و نمی‌تواند حرکت کند.
سلطان حسن روی تو از زلف و خط و خال
لشکر کشیده است کجا میرود به جنگ؟
هوش مصنوعی: حسن، زیبایی و جذابیت تو همچون لشکری از زلف، خط و خال است، پس برای چه به میدان نبرد می‌روی؟
خورشید اگر چه با تو کند دعوی جمال
دور از رخ و جمال تو سر می زند به سنگ
هوش مصنوعی: هرچند خورشید به زیبایی تو ادعا می‌کند و خود را در برابر تو بزرگ می‌داند، اما در حقیقت، دور از چهره و زیبایی تو، نمی‌تواند به چیز دیگری جز سنگ تکیه کند.
تا بسته اند صورت رویت، نبست نقش
نقاش چرخ چون تو نگاری لطیف و شنگ
هوش مصنوعی: تا زمانی که چهره زیبای تو محجوب و پنهان است، هیچ نقاشی نمی‌تواند مانند تو که زیبا و دلنشین هستی، تصویری بکشد.
یارب چه صورتی که ز روی کمال هست
اندیشه در جمال تو حیران و عقل دنگ
هوش مصنوعی: خدای خوب، چه زیبایی‌ای در ذات کمال توست که افکار ماییم در زیبایی‌ات گم و عقل‌مان حیران و شگفت‌زده است.
خطت نهاد سلسله بر پای آفتاب
زلف تو بر میان قمر بسته پالهنگ
هوش مصنوعی: نقش و نگار تو مانند زنجیری بر روی پاهای آفتاب است و موهای زیبایت به طور فریبنده‌ای دور قمر پیچیده شده است.
نام از کجا و ننگ من عاشق از کجا؟
عاشق کی التفات نماید به نام و ننگ؟
هوش مصنوعی: عشق و محبت واقعی فراتر از نام و مقام است. وقتی کسی به عشق دچار می‌شود، به مسائل ظاهری مثل نام و ننگ توجهی ندارد و فقط به احساسات و ارتباط عمیق اهمیت می‌دهد.
هر شب نسیمی از طرب عشق مهرخی
تا وقت صبحدم زده بر فرق زهره چنگ
هوش مصنوعی: هر شب نسیم شادی بخشی از عشق مهری، تا سپیده دم بر سر زهره نغمه‌ای می‌زند.