شمارهٔ ۱۵۹
بر سینه من ناوک مژگان زدهای باز
در جان و دلم آتش هجران زدهای باز
من در غم عشق تو همی سوزم و سازم
کز حسن سراپرده سلطان زدهای باز
خونابه ز چشم من بیچاره روان شد
تیر دگرم بر دل و بر جان زدهای باز
زان شیوه که آن نرگس جادوی تو دارد
وه کز همه سویم ره ایمان زدهای باز
زان روی نسیمی سر و سامان ز تو جوید
کز زلف سیاهم سر و سامان زدهای باز
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر سینه من ناوک مژگان زدهای باز
در جان و دلم آتش هجران زدهای باز
هوش مصنوعی: تو با یار چشمهایت به من ضربه زدهای و دوباره در روح و قلبم حس دوری و جدایی را شعلهور کردهای.
من در غم عشق تو همی سوزم و سازم
کز حسن سراپرده سلطان زدهای باز
هوش مصنوعی: من در غم عشق تو میسوزم و مینوازم، چون زیباییات همچون پردهای از سلطان کنار رفته است.
خونابه ز چشم من بیچاره روان شد
تیر دگرم بر دل و بر جان زدهای باز
هوش مصنوعی: چشمان من پر از درد و اشک شده و این درد و رنج تازهای به قلب و جانم افزوده است.
زان شیوه که آن نرگس جادوی تو دارد
وه کز همه سویم ره ایمان زدهای باز
هوش مصنوعی: از طرز رفتار آن نرگس سحری که تو داری، خیلی دلم میسوزد و به خاطر جذبهات از همهجا ایمان خود را باختهام.
زان روی نسیمی سر و سامان ز تو جوید
کز زلف سیاهم سر و سامان زدهای باز
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی تو، نسیم به دنبال نظم و ترتیب میگردد چرا که تو با موهای سیاهت، نظم و ترتیب را به من بخشیدهای.
حاشیه ها
1401/02/26 14:04
آینهٔ صفا
You’ve targeted my chest with your eyelash blades, yet again
You’ve set fire of separation to my heart and soul, yet again
I continuously burn and endure in your love’s sorrow
Since you’ve shrouded your beauty behind kingly veils, yet again
Blood tears flow from the eyes of the wretched I
You’ve shot another arrow through my heart and soul, yet again
With that craft devised by your witchy face
Alas, you’ve helplessly derailed my faith, yet again
Nasimi demands redemption from you, since
You’ve forbidden my dark hair of redemption, yet again

نسیمی