شمارهٔ ۱۵۷ - استقبال از حافظ
تکیه کن بر فضل حق، ای دل ز هجران غم مخور
وصل یار آید، شوی زان خرم، ای جان غم مخور
گرچه جانسوز است درد هجر جانان، غم مخور
کز وصال او، رسی روزی به درمان، غم مخور
بی گل خندان نماند دایم اطراف چمن
غنچه باز آید، شود عالم گلستان، غم مخور
گرچه از درد فراق ای دل ز پا افتاده ای
از کرم دستت بگیرد فضل یزدان، غم مخور
گرچه خوردی هردم از جام فلک صدگونه زهر
هم به تریاکی رسی زین چرخ گردان غم مخور
گر پریشان روزگاری بی سر زلف نگار
بسته ای دل را در آن زلف پریشان، غم مخور
بی لب خندان او شبها شدی گر اشکبار
بازیابی روز وصل، ای چشم گریان غم مخور
یک دو روزی دور اگر گردید برعکس مراد
همچنین دایم نخواهد گشت دوران، غم مخور
گرچه مشکل می نماید بر دل عاشق فراق
چون کند وصلش عنایت، گردد آسان، غم مخور
در ازل چون بسته ای با عشق او عهد الست
تا ابد عشقش بدان عهد است و پیمان، غم مخور
سلسبیل و کوثر و جنات عدن و حور عین
وصل یار است، آن چو حاصل کرده ای، زان غم مخور
نیست از تیر ملامت عاشقان را ترس و باک
گر تو ز ایشانی یقین، از تیرباران غم مخور
چون تو را با وصل جانان اتصالی سرمدی است
گر به صورت غایب است از دیده جانان، غم مخور
گرچه دنیا را نبی زندان مؤمن گفته است
چون مخلد نیست این زندان، ز زندان غم مخور
چون به فضل حق تعالی عارف اسما شدی
اسم اعظم را بخوان، از دیو و شیطان غم مخور
وقت آن آمد که بگشاید نسیم از روی لطف
نافه ای زان جعد زلف عنبرافشان، غم مخور
گرچه رنجوری ز رنج دیو باشد خلق را
حرز جان عاشقان چون هست قرآن، غم مخور
جور گردون گرچه بسیار است و قهرش بی شمار
رحمت رحمان چو بی حد است و پایان، غم مخور
گر جهان از فتنه یأجوج پرطوفان شود
چون تویی با نوح در کشتی، ز طوفان غم مخور
چون «سوداالوجه فی الدارین » حاصل کرده ای
گنج قارون داری و ملک سلیمان، غم مخور
از «سقا هم » چون شراب معرفت نوشیده ای
هستی آن خضری که نوشد آب حیوان، غم مخور
هم رسی روزی به مقصود دل از شاهی که او
می دهد کام دل درویش و سلطان، غم مخور
(چون ندارد پیش حق چندان بقایی ملک و مال
گر نشد جمع آن تو را، خوش باش و چندان غم مخور)
«کنت کنزا مخفیا» ادراک هربی دیده نیست
چون تو داری گوهر آن گنج پنهان غم مخور
چون ز غواصان دریای الوهیت شدی
در دل دریا شو و از آب عمان غم مخور
صورت و نقش جهان کان است و معنی گوهرش
چون تویی گوهرشناس، ای گوهر کان غم مخور
چون در دکان حرص و آز و شهوت بسته ای
زین تجارت نیستت یک حبه خسران غم مخور
روی و موی آن نگار ایمان و کفر عاشق است
گر بدین آورده ای ای عاشق ایمان، غم مخور
جان عاشق را چو مسکن روضه دارالبقاست
گر شود روزی سرای جسم ویران، غم مخور
گوی چوگان سر زلفش کن ای دل جان و سر
میل آن خورشید اگر داری ز چوگان غم مخور
گر هوای کعبه داری در ره، ای عاشق، چو ما
زاد راهت خون دل کن وز مغیلان غم مخور
ای نسیمی با تو چون دارد نظر فضل اله
بند و زندانش همه لطف است و احسان، غم مخور
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تکیه کن بر فضل حق، ای دل ز هجران غم مخور
وصل یار آید، شوی زان خرم، ای جان غم مخور
هوش مصنوعی: به خودت اتکا کن و به الطاف خدا ایمان داشته باش. نگران جدایی نباش، چرا که ملاقات با معشوق نزدیک است و به زودی خوشبختی به تو خواهد رسید. پس نگران نباش و دل خود را شاد کن.
گرچه جانسوز است درد هجر جانان، غم مخور
کز وصال او، رسی روزی به درمان، غم مخور
هوش مصنوعی: هرچند رنج جدایی از محبوب بسیار سخت و جانسوز است، نگران نباش، چرا که روزی به وصال او خواهی رسید و آنجا به درمان آلامت خواهی رسید. نگران نباش.
بی گل خندان نماند دایم اطراف چمن
غنچه باز آید، شود عالم گلستان، غم مخور
هوش مصنوعی: در اطراف چمن همیشه نمیتوان بدون گل خوشحال بود. وقتی غنچهای باز شود، دنیا به باغی پر از گل تبدیل میشود. پس نگران نباش.
گرچه از درد فراق ای دل ز پا افتاده ای
از کرم دستت بگیرد فضل یزدان، غم مخور
هوش مصنوعی: اَی دل، اگرچه به خاطر دوری از محبوب بیحالت شدهای، نگران نباش چرا که با لطف و رحمت خدا، دستت را خواهد گرفت و کمک خواهد کرد.
گرچه خوردی هردم از جام فلک صدگونه زهر
هم به تریاکی رسی زین چرخ گردان غم مخور
هوش مصنوعی: اگرچه هر لحظه نوشی از جام سرنوشت و زهرهای گوناگون، اما تو به تریاکی خواهی رسید؛ پس از این چرخ گردان نگران مباش.
گر پریشان روزگاری بی سر زلف نگار
بسته ای دل را در آن زلف پریشان، غم مخور
هوش مصنوعی: اگر روزگار تو درهم و برهم است و دلخوشیات تحت تأثیر وضعیت زلف پریشان محبوب قرار گرفته، نگران نباش.
بی لب خندان او شبها شدی گر اشکبار
بازیابی روز وصل، ای چشم گریان غم مخور
هوش مصنوعی: وقتی لبخند او را نداری، شبها به گریه میافتیدی. اما در روز وصال، ای چشم گریان، نگران غم نباش.
یک دو روزی دور اگر گردید برعکس مراد
همچنین دایم نخواهد گشت دوران، غم مخور
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است در یک یا دو روز شرایط به شکل معکوس پیش برود، اما طولانیمدت این وضعیت ادامه نخواهد داشت. بنابراین نگران نباشید.
گرچه مشکل می نماید بر دل عاشق فراق
چون کند وصلش عنایت، گردد آسان، غم مخور
هوش مصنوعی: هرچند جدایی برای دل عاشق سخت و دشوار به نظر میرسد، اما وقتی محبتی از سوی معشوق نازل شود، این درد به آسانی قابل تحمل میشود. پس نگران نباش.
در ازل چون بسته ای با عشق او عهد الست
تا ابد عشقش بدان عهد است و پیمان، غم مخور
هوش مصنوعی: در آغاز، زمانی که تو با عشق او عهد و پیمان بستی، تا ابد این عشق بر آن پیمان باقی خواهد ماند، پس نگران نباش.
سلسبیل و کوثر و جنات عدن و حور عین
وصل یار است، آن چو حاصل کرده ای، زان غم مخور
هوش مصنوعی: بهشتی که شامل آبهای زلال، چشمههای لذیذ، باغهای دلانگیز و زیباییهای دوستداشتنی است، همه به خاطر وصال محبوب به دست آمده است. وقتی به این دستاورد رسیدهای، دیگر نگران غمها نباش.
نیست از تیر ملامت عاشقان را ترس و باک
گر تو ز ایشانی یقین، از تیرباران غم مخور
هوش مصنوعی: عاشقان از انتقاد و سرزنش دیگران ترسی ندارند و نگران نیستند. اگر تو هم به محبت و عشق آنان ایمان داری، نگران تیرهای غم و مشکلات نباش.
چون تو را با وصل جانان اتصالی سرمدی است
گر به صورت غایب است از دیده جانان، غم مخور
هوش مصنوعی: اگرچه معشوق در ظاهر از دید تو پنهان است و به نظر نمیرسد، اما چون پیوندی ابدی با او داری، نگران نباش و غمگین نشو.
گرچه دنیا را نبی زندان مؤمن گفته است
چون مخلد نیست این زندان، ز زندان غم مخور
هوش مصنوعی: هرچند پیامبر در مورد دنیا به عنوان زندانی برای مؤمنان سخن گفته است، اما چون این دنیا جاودان نیست و به زودی تمام میشود، نگران غم و ناراحتی این زندان نباش.
چون به فضل حق تعالی عارف اسما شدی
اسم اعظم را بخوان، از دیو و شیطان غم مخور
هوش مصنوعی: وقتی به لطف خداوند، به شناخت بالایی رسیدی و به اسم بزرگ او آگاه شدی، دیگر از دیو و شیطان نترس و غم به دل راه نده.
وقت آن آمد که بگشاید نسیم از روی لطف
نافه ای زان جعد زلف عنبرافشان، غم مخور
هوش مصنوعی: زمانی فرا رسید که نسیمی ملایم و دلنواز از روی عطوفت بیاید، مانند عطر خوشی که از خوشههای پیچیده مو میوزد. نگران نباش!
گرچه رنجوری ز رنج دیو باشد خلق را
حرز جان عاشقان چون هست قرآن، غم مخور
هوش مصنوعی: هرچند که انسانها با درد و رنج مواجه هستند، اما برای عاشقان، حفاظت و آرامش جانشان مانند قرآن است. پس نگران نباشید.
جور گردون گرچه بسیار است و قهرش بی شمار
رحمت رحمان چو بی حد است و پایان، غم مخور
هوش مصنوعی: با اینکه مشکلات و سختیهای زندگی خیلی زیاد و غیرقابل شمارش هستند، ولی رحمت و محبت خداوند نامحدود و بیپایان است، پس نگران نباش.
گر جهان از فتنه یأجوج پرطوفان شود
چون تویی با نوح در کشتی، ز طوفان غم مخور
هوش مصنوعی: اگر دنیا از آشوب یأجوج پر شده باشد، تو مانند نوح در کشتیاش هستی و نگران طوفان غم نباش.
چون «سوداالوجه فی الدارین » حاصل کرده ای
گنج قارون داری و ملک سلیمان، غم مخور
هوش مصنوعی: اگر در هر دو جهان به ارزش واقعی دست یافتهای، مانند اینکه گنج قارون و حکومت سلیمان را به دست آوردهای، نگران نباش.
از «سقا هم » چون شراب معرفت نوشیده ای
هستی آن خضری که نوشد آب حیوان، غم مخور
هوش مصنوعی: تو هم مانند سقا، که از شراب معرفت بهرهمند شدهای، به مانند حضرت خضر هستی که آب حیات را نوشیده است. نگران غم و اندوه نباش.
هم رسی روزی به مقصود دل از شاهی که او
می دهد کام دل درویش و سلطان، غم مخور
هوش مصنوعی: روز روزی میرسد که دل به آرزویش میرسد، از سوی پادشاهی که هم درویش و هم سلطان را خوشحال میکند. نگران نباش.
(چون ندارد پیش حق چندان بقایی ملک و مال
گر نشد جمع آن تو را، خوش باش و چندان غم مخور)
هوش مصنوعی: از آنجا که اموال و قدرت در برابر حق دوام چندانی ندارند، اگر نتوانستی ثروت و مال زیادی جمع کنی، نگران نباش و از زندگی لذت ببر.
«کنت کنزا مخفیا» ادراک هربی دیده نیست
چون تو داری گوهر آن گنج پنهان غم مخور
هوش مصنوعی: تو گنجی نهان و ارزشمند را در دل داری که هیچ کس از آن خبر ندارد. بنابراین نگران غم و اندوه نباش، زیرا این گوهر خاص فقط متعلق به توست و دیگران نمیتوانند آن را ببینند.
چون ز غواصان دریای الوهیت شدی
در دل دریا شو و از آب عمان غم مخور
هوش مصنوعی: وقتی به عمق معانی و حقایق معنوی پی بردی و به شناختی از حقیقت رسیدی، خود را در این دریا غوطهور کن و نگران چیزهای زودگذر و دنیوی نباش.
صورت و نقش جهان کان است و معنی گوهرش
چون تویی گوهرشناس، ای گوهر کان غم مخور
هوش مصنوعی: جهان ظاهری شبیه به یک تصویر دارد و عمق و مفهوم آن مانند گوهر است. تو که خود گوهرشناس هستی، نگران نباش و غم نخور.
چون در دکان حرص و آز و شهوت بسته ای
زین تجارت نیستت یک حبه خسران غم مخور
هوش مصنوعی: زمانی که به خواستهها و تمایلات نفسانی خود پایان میدهی و از آنها دور میمانی، دیگر نباید نگران ضرر و شکست باشی؛ زیرا این نوع تجارت، هیچ سودی برای تو نخواهد داشت. پس از بابت از دست دادن آنها غصه نخور.
روی و موی آن نگار ایمان و کفر عاشق است
گر بدین آورده ای ای عاشق ایمان، غم مخور
هوش مصنوعی: وجه و موهای آن معشوق باعث ایمان و کفر در دل عاشق است. اگر تو به او دل باختهای، ای عاشق، نگرانی نداشته باش.
جان عاشق را چو مسکن روضه دارالبقاست
گر شود روزی سرای جسم ویران، غم مخور
هوش مصنوعی: جان عاشق مانند خانهای در باغ جاودان است. اگر روزی بدن او ویران شود، نگران نباشید.
گوی چوگان سر زلفش کن ای دل جان و سر
میل آن خورشید اگر داری ز چوگان غم مخور
هوش مصنوعی: ای دل، اگر میخواهی به عشق این خورشید توجه کنی، باید به سر زلفش مانند گوی چوگان توجه داشته باشی و از غمهای زندگی غافل نشوی.
گر هوای کعبه داری در ره، ای عاشق، چو ما
زاد راهت خون دل کن وز مغیلان غم مخور
هوش مصنوعی: اگر به زیارت کعبه تمایل داری، ای عاشق، مانند ما باید با درد و رنج این مسیر را طی کنی و از غمهای ناشی از آن نترس.
ای نسیمی با تو چون دارد نظر فضل اله
بند و زندانش همه لطف است و احسان، غم مخور
هوش مصنوعی: ای نسیم، با تو نظر خداوند چگونه است؟ او بندگی و زندان را به لطف و احسان تبدیل کرده است، پس نگران نباش.
حاشیه ها
1402/07/23 23:09
بردیا
زیباست

نسیمی