گنجور

شمارهٔ ۱۰۳

سلطنت کی کند آن شاه که درویش نشد
آشنا کی شود آن دل که به خود خویش نشد
می کند آرزوی وصل تو هرکس لیکن
کار دولت به هوا و هوسی پیش نشد
قیمت مرهم وصل تو ندانست آنکو
در ره وصل تواش پای طلب ریش نشد
طالب درد تو هرگز نکند یاد دوا
کان که بیمار تو شد عافیت اندیش نشد
گرچه شد صبر من و عشق تو، هردم کم و بیش
با تو عهدی که دلم بست کم و بیش نشد
آن که از خوان وصالت به نوایی برسید
از نعیم دو جهان مفلس و درویش نشد
تا ابد دوستی روی نکو دین من است
هیچ صاحب نظری منکر این کیش نشد
جان اگر شد ز می عشق تو بی خود چه عجب
کیست از مستی این جرعه که بی‌خویش نشد
به وصال تو نسیمی چه کند ملک جهان
با چنان نوش کسی ملتفت نیش نشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سلطنت کی کند آن شاه که درویش نشد
آشنا کی شود آن دل که به خود خویش نشد
هوش مصنوعی: هیچ شاهی نمی‌تواند حاکم خوبی باشد اگر به درد و رنج درویش‌ها آشنا نباشد. دل آدمی نیز هنگامی که به خودشناسی نرسد، هرگز واقعی و عمیق نخواهد شد.
می کند آرزوی وصل تو هرکس لیکن
کار دولت به هوا و هوسی پیش نشد
هوش مصنوعی: هرکسی آرزوی دیدار تو را در دل دارد، اما هیچ‌کدام از این آرزوها به واقعیت نمی‌پیوندد و تمام تلاش‌ها به دلیل هوس و ناپایداری به نتیجه نمی‌رسد.
قیمت مرهم وصل تو ندانست آنکو
در ره وصل تواش پای طلب ریش نشد
هوش مصنوعی: کسی که در تلاش برای رسیدن به توست، ارزش درمانی که وصل تو به آن می‌دهد را نمی‌داند. او در مسیر عشق تو هزینه‌های زیادی را متحمل شده اما هنوز درپی توست.
طالب درد تو هرگز نکند یاد دوا
کان که بیمار تو شد عافیت اندیش نشد
هوش مصنوعی: کسی که در جستجوی درد تو است، هرگز به فکر درمان نمی‌افتد، زیرا وقتی که به بیماری تو مبتلا شد، دیگر به فکر سلامتی و راحتی خود نیست.
گرچه شد صبر من و عشق تو، هردم کم و بیش
با تو عهدی که دلم بست کم و بیش نشد
هوش مصنوعی: با اینکه صبر من و عشق تو گاهی کمتر و گاهی بیشتر می‌شود، اما عهدی که در دل بسته‌ام هیچ‌گاه کم نشده است.
آن که از خوان وصالت به نوایی برسید
از نعیم دو جهان مفلس و درویش نشد
هوش مصنوعی: آن کسی که به مقام وصال و نزدیکی معشوق دست پیدا کرد، هرگز از نعمت‌های دو جهان بی‌بهره و فقیر نخواهد ماند.
تا ابد دوستی روی نکو دین من است
هیچ صاحب نظری منکر این کیش نشد
هوش مصنوعی: دوستی و محبت همواره در اصول اعتقادی من جایگاه ویژه‌ای دارد و هیچ‌کس، حتی صاحب‌نظران، نمی‌تواند به این اعتقاد من شک کند.
جان اگر شد ز می عشق تو بی خود چه عجب
کیست از مستی این جرعه که بی‌خویش نشد
هوش مصنوعی: اگر جانم از عشق تو دیوانه شود، چه جای تعجبی دارد؟ این یک نوشیدنی است که هر مستی را بی‌خود می‌کند.
به وصال تو نسیمی چه کند ملک جهان
با چنان نوش کسی ملتفت نیش نشد
هوش مصنوعی: به حضور تو چه نیازی به دنیا دارد، وقتی که کسی مثل تو وجود دارد که شیرینی عشقش می‌تواند همه چیز را تحت‌الشعاع قرار دهد. کسی که به عشق تو رسیده، دیگر به زهر و تلخی دنیا توجهی نمی‌کند.