گنجور

شمارهٔ ۱۰۰

ندانم تا دگربار این دل ریشم چه شیدا شد
مگر عکس رخ دلبر به جان باز آشکارا شد
دگر چون با دلم لعلش نهان در گفت‌وگو آمد
صدای ناله زار دل ریشم به هرجا شد
به صحرا چون که بیرون رفت باز آن دلبر از خلوت
دل پردرد بیمارم ز عشقش بی‌سر و پا شد
به هر نقشی که خود می‌خواست رخ بنمود در عالم
گهی رنگ دو عالم گشت و گه بی‌رنگ اشیا شد
دمی روح نهان آمد، دمی جسم عیان گردید
دمی تنهای جان گردید و دیگر عین جان‌ها شد
زمانی کثرت خود گشت و در وی وحدت خود دید
گهی پیدا و پنهان گشت و گه پنهان و پیدا شد
نسیمی روزگاری چونکه پنهان بود در زلفش
دگرباره چو رویش دید در عالم هویدا شد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ندانم تا دگربار این دل ریشم چه شیدا شد
مگر عکس رخ دلبر به جان باز آشکارا شد
هوش مصنوعی: نمی‌دانم بار دیگر این دل شکست‌خورده‌ام چگونه این‌گونه شیدا و مجذوب شده است، مگر اینکه تصویر چهره محبوبم دوباره به وضوح در جانم نمایان شده باشد.
دگر چون با دلم لعلش نهان در گفت‌وگو آمد
صدای ناله زار دل ریشم به هرجا شد
هوش مصنوعی: وقتی که محبوب من با دل من به گفتگو می‌پردازد و راز عشقش را در دل پنهان می‌کند، صدای ناله و اندوه قلب شکسته‌ام در هر کجا طنین‌انداز می‌شود.
به صحرا چون که بیرون رفت باز آن دلبر از خلوت
دل پردرد بیمارم ز عشقش بی‌سر و پا شد
هوش مصنوعی: زمانی که دلبر از تنهایی و بی‌دردی خارج شد و به دشت رفت، دل بی‌قرار و بیمار من از عشق او به شدت مضطرب و بی‌ثبات شد.
به هر نقشی که خود می‌خواست رخ بنمود در عالم
گهی رنگ دو عالم گشت و گه بی‌رنگ اشیا شد
هوش مصنوعی: در هر شکلی که دوست داشت، خود را به نمایش گذاشت. گاهی رنگ و حال و هوای دو جهان را به خود گرفت و زمانی نیز بدون رنگ و حالت، چیزها را به نمایش گذاشت.
دمی روح نهان آمد، دمی جسم عیان گردید
دمی تنهای جان گردید و دیگر عین جان‌ها شد
هوش مصنوعی: لحظه‌ای روح پنهان نمایان شد، لحظه‌ای جسم آشکار گردید. یک لحظه جان تنها بود و در لحظه‌ای دیگر، شفافیت جان‌ها پدیدار شد.
زمانی کثرت خود گشت و در وی وحدت خود دید
گهی پیدا و پنهان گشت و گه پنهان و پیدا شد
هوش مصنوعی: زمانی که وجودش بسیار شد و در آن یگانگی را مشاهده کرد، گاهی آشکار و گاهی پنهان می‌شود و گاهی نیز پنهان و سپس آشکار می‌گردد.
نسیمی روزگاری چونکه پنهان بود در زلفش
دگرباره چو رویش دید در عالم هویدا شد
هوش مصنوعی: نسیمی که زمانی در زلف او پنهان بود، حالا وقتی چهره‌اش را دیدم، به وضوح و آشکارا در دنیا نمایان شد.