گنجور

شمارهٔ ۵ - بحرالاسرار

مشعل خورشید کز نورش جهان را زیور است
چند باشی گرم در چهرش که طشت آذر است
داغها دارد فلک بر سینه از مهر رخش
پینه های داغ باشد آن که گویی اختر است
تا زداید زنگ از آیینه چرخ کبود
ماه نو هر ماه همچون صیقل روشنگر است
مهربانی می نماید آفتاب اما چه سود
نوعروسی را که روی خوب زیر چادر است
چون مسیحا گر بود بر آفتابت تکیه گاه
روز آخر خشت بالین است و خاکت بستر است
همچو قارون طالب گنجی ولی آگه نه ای
زان که در هر جا که گنجی هست مارش بر سر است
کشتی آفاق را از مال مالامال دان
کی سلامت می رود کاین بحر پرشور و شر است
بر امید آب حیوان از چه باید کند جان؟
عاقبت لب تشنه خواهد مرد اگر اسکندر است
ملک دنیا سر به سر چون خانه زنبور دان
گاه در وی شهد صافی گاه زهر و نشتر است
پا به حرمت نه به روی خاک اگر داری خبر
کاین غبار تیره فرق خسروان کشور است
کنگره ایوان شه می گوید از دارا نشان
خشت چرخ پیرزن خاک قباد و قیصر است
هر گلی کز خاک می روید نشان گلرخی است
سبزه برطرف چمن خط بتان دلبر است
گرچه عالم بود در فرمان سنجر آن زمان
سنجدی ناید برون آنجا که خاک سنجر است
تن یکی مشت غبار اندر ره باد فناست
عمر کوه برف، لیکن آفتابش بر سر است
آدمی را معرفت باید نه جامه از حریر
در صدف بنگر که او را سینه پرگوهر است
مرد را جرأت به کار آید نه خنجر در میان
ورنه هر پر ماکیانی را به پهلو خنجر است
گر نه ای ابله مرو با حرص زر در زیر خاک
هر که حرص مال دارد موش دشت محشر است
چاکر دو نان مشو از بهر یک لب نان که تو
غافلی و رزق تو بر تو ز تو عاشق تر است
مهر زر از سینه بیرون کن که صندوق لحد
جای ذکر و طاعت است آنجا نه مأوای زر است
فکر مالت برده خواب از دیده شبهای دراز
یاد مردن کن که مالت وارثان را درخور است
مال تو مار است و عقرب چند ورزی مهر او؟
هیچ کس دیدی که در دنیا محب اژدر است؟
مطلع دیگر شنو کز استماعش گوش خلق
عبرتی گیرد، هر آن گوشی که در وی گوهر است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مشعل خورشید کز نورش جهان را زیور است
چند باشی گرم در چهرش که طشت آذر است
هوش مصنوعی: چند وقت می‌خواهی از زیبایی و نور خورشید که جهان را آراسته می‌کند، لذت ببری؟ در حالی که چهره‌ات هم مانند ظرفی از آتش درخشان است.
داغها دارد فلک بر سینه از مهر رخش
پینه های داغ باشد آن که گویی اختر است
هوش مصنوعی: آسمان زخم‌هایی دارد بر دلش که نشان عشق رخسار اوست. این زخم‌ها به گونه‌ای به نظر می‌رسند که گویی ستاره‌ای درخشنده‌اند.
تا زداید زنگ از آیینه چرخ کبود
ماه نو هر ماه همچون صیقل روشنگر است
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که هر ماه نو، مانند یک صیقل‌دهنده، زنگار و کثیفی را از آینه آسمان پاک می‌کند. به عبارتی دیگر، ماه نو با نور و زیبایی‌اش آسمان را روشن کرده و آن را از تاریکی‌ها و ناهنجاری‌ها می‌زداید.
مهربانی می نماید آفتاب اما چه سود
نوعروسی را که روی خوب زیر چادر است
هوش مصنوعی: آفتاب با مهربانی می‌درخشد، اما برای عروس که چهره‌اش زیر چادر پنهان است، این زیبا بودن فایده‌ای ندارد.
چون مسیحا گر بود بر آفتابت تکیه گاه
روز آخر خشت بالین است و خاکت بستر است
هوش مصنوعی: اگر مانند مسیحا بر آفتاب تکیه کنی، در روز آخر تنها خشت بالین تو می‌شود و خاک، بستر تو خواهد بود.
همچو قارون طالب گنجی ولی آگه نه ای
زان که در هر جا که گنجی هست مارش بر سر است
هوش مصنوعی: مانند قارون، در جستجوی ثروت هستی، اما نمی‌دانی که هر جا ثروتی وجود دارد، خطراتی هم به همراه آن است.
کشتی آفاق را از مال مالامال دان
کی سلامت می رود کاین بحر پرشور و شر است
هوش مصنوعی: در زندگی با چالش‌ها و مشکلات زیادی روبه‌رو خواهیم شد. هرچه بیشتر با کمال و ثروت‌های معنوی و مادی مجهز باشیم، می‌توانیم بهتر از پس این مشکلات برآییم. اما باید در نظر داشته باشیم که محیط اطراف ما ممکن است آشفته باشد و ما باید حواسمان را جمع کنیم تا دچار خطر نشویم.
بر امید آب حیوان از چه باید کند جان؟
عاقبت لب تشنه خواهد مرد اگر اسکندر است
هوش مصنوعی: چرا باید جان خود را برای امیدی به آب حیوان تلف کند؟ حتی اگر او اسکندر باشد، در نهایت تشنه خواهد مرد.
ملک دنیا سر به سر چون خانه زنبور دان
گاه در وی شهد صافی گاه زهر و نشتر است
هوش مصنوعی: دنیا همچون خانه‌ای برای زنبور است که گاهی در آن شیرینی و نعمت وجود دارد و گاهی نیز خطر و درد و رنج.
پا به حرمت نه به روی خاک اگر داری خبر
کاین غبار تیره فرق خسروان کشور است
هوش مصنوعی: اگر خبر داری که این خاک غبار شاهان و بزرگان است، با احترام پا بر زمین بگذار.
کنگره ایوان شه می گوید از دارا نشان
خشت چرخ پیرزن خاک قباد و قیصر است
هوش مصنوعی: کنگره ایوان شاه به ما می‌گوید که نشانه‌ای از قدرت دارا در خشت‌های این ساختمان وجود دارد که خاک قباد و قیصر را به یاد می‌آورد.
هر گلی کز خاک می روید نشان گلرخی است
سبزه برطرف چمن خط بتان دلبر است
هوش مصنوعی: هر گلی که از خاک رشد می‌کند، نشانه‌ای از زیبایی و لطافت است و سبزه‌های روی چمن هم نمادی از زیبایی معشوقه‌ها هستند.
گرچه عالم بود در فرمان سنجر آن زمان
سنجدی ناید برون آنجا که خاک سنجر است
هوش مصنوعی: اگرچه در زمان سنجر، عالم، با دانش و آگاهی بود، اما سنجدی (میوه‌ای) به بیرون نمی‌آید از آنجا که خاک سنجر است.
تن یکی مشت غبار اندر ره باد فناست
عمر کوه برف، لیکن آفتابش بر سر است
هوش مصنوعی: تن انسان مانند ذره‌ای گرد و غبار است که در مسیر باد نابودی قرار دارد. در حالی که عمر کوه مانند برف است، اما در نهایت تابش آفتاب بر آن وجود دارد.
آدمی را معرفت باید نه جامه از حریر
در صدف بنگر که او را سینه پرگوهر است
هوش مصنوعی: انسان باید به معرفت و شناخت برسد، نه فقط به ظواهر و نمایش‌ها. مانند صدف که درونش گوهر باارزشی است، انسان نیز دارنده‌ای از معانی عمیق و ارزشمند در درون خود است.
مرد را جرأت به کار آید نه خنجر در میان
ورنه هر پر ماکیانی را به پهلو خنجر است
هوش مصنوعی: مردانگی و شجاعت به عمل و اقدام نیاز دارد، نه اینکه فقط به وسیله‌های تهاجمی دلتنگی پیدا کنیم. اگر بخواهیم تنها به یک سلاح برای پیروزی تکیه کنیم، هر پرنده‌ای نیز می‌تواند با سلاحی در کنار خود باشد و این کافی نخواهد بود.
گر نه ای ابله مرو با حرص زر در زیر خاک
هر که حرص مال دارد موش دشت محشر است
هوش مصنوعی: اگر احمق نباشی، دیگر برای دستیابی به ثروت در زیر خاک نرو. هر کس که به جمع‌آوری مال حریص باشد، همچون موشی در دشت قیامت خواهد بود.
چاکر دو نان مشو از بهر یک لب نان که تو
غافلی و رزق تو بر تو ز تو عاشق تر است
هوش مصنوعی: دست‌کم از دو نان برای به دست آوردن یک نان تلاش نکن؛ زیرا تو غافلی و رزق و روزی تو بیش از خودت به تو عشق می‌ورزد.
مهر زر از سینه بیرون کن که صندوق لحد
جای ذکر و طاعت است آنجا نه مأوای زر است
هوش مصنوعی: طلا و ثروت را از دل خود برون کن، زیرا که جایگاهی که در آنجا خواهی رفت، محل ذکر و عبادت است و آنجا مکان مناسبی برای ثروت نیست.
فکر مالت برده خواب از دیده شبهای دراز
یاد مردن کن که مالت وارثان را درخور است
هوش مصنوعی: به خاطر ثروت خود همیشه در خواب و غفلت هستی و از یاد نبری که روزی مرگ به سراغت می‌آید و این ثروت برای وارثان تو باقی می‌ماند.
مال تو مار است و عقرب چند ورزی مهر او؟
هیچ کس دیدی که در دنیا محب اژدر است؟
هوش مصنوعی: مال و ثروت تو همچون مار و عقرب است؛ هرچقدر هم که نسبت به آن مهر و محبت ورزی، آیا کسی را دیده‌ای که در دنیا به محبت اژدها دل بسته باشد؟
مطلع دیگر شنو کز استماعش گوش خلق
عبرتی گیرد، هر آن گوشی که در وی گوهر است
هوش مصنوعی: شنونده‌ای که با دقت به سخنان زیبا گوش می‌دهد، می‌تواند از آن‌ها درس و عبرتی بگیرد، به ویژه اگر در درون او جواهری ارزشمند وجود داشته باشد.