بخش ۹۹ - رزم فرامرز با ده پهلوان و کشتن ایشان را
سپهبد برآمد به کردار شیر
بغرید چون اژدهای دلیر
به دست اندرون گُرزه سرگرای
به زیر اندرون باره بادپای
چو تنگ اندر آمد بدان هندیان
دمنده به کردار شیر ژیان
بدان ده مبارز یکی حمله برد
به اسب نبردی یکی پی فشرد
یکی را کمربند بگرفت و پشت
برآورد بر دیگری زد بکشت
یکی را کمربند بگرفت و سر
بپیچید و زد بر سر آن دگر
دم اسب دیگر سواری گرفت
بگرداند بر گرد سر از شگفت
به سان فلاخن بینداخت تیز
ابر دیگری آن یل پر ستیز
به یک زخم دو کشته شد زان چهار
دو دیگر بیامد بر نامدار
به شبگیر تا گشت خورشید راست
گهی تاختند از چپ و گه ز راست
چنان ده دلاور که با ده هزار
برابر بدندی گه کارزار
همه از پی مردی و نام و ننگ
یکایک بدادند سر را به جنگ
ز پیمان گری شاه بی هوش و داد
چنان نامداران بر باد داد
دل رای پرکین بدی از فراز
نگهدار پیمان شد از پیش باز
فرامرز گفتا به رای گزین
ابا شاه با دانش و بافرین
به پیمان کنون باج بپذیر و ساو
چو بگریخت از شیر درنده گاو
چو بشنید از او شاه هندی سخن
غمی گشت از آن پهلو پیلتن
سگالید تدبیر تا چون کند
کز ایرانیان دشت پرخون کند
به کار اندر آورد پند و فریب
دلش رفت بر سوی مکر و نهیب
به شیرین زبان گفت با پهلوان
که ای شیر دل گرد روشن روان
فرود آی و بنشین و رامش پذیر
بدین فرخی باده و جام گیر
بگروم به پیمان و وعده درست
بدان ره روم من که فرمان توست
چو روشن شود کشور از آفتاب
سرنامداران درآید به خواب
شود تازه دل ها به دیدار تو
بسازیم بر آرزو کار تو
به گفتار شیرین به دل پر دروغ
درونش بدان نامور بی فروغ
فرود آمد از بارگی شیر دل
به دست اندرون خنجر جان گسل
ندانست کز مکر روباه پیر
همی دام سازد ابر نره شیر
چه گفت آن خردمند بیدار دل
چو دشمنت گشتست آزرده دل
منه دل به گفتار شیرین او
کزآن خرمی تلخی آرد به روی
نشستند با رای هندی به هم
فرامرز و نام آوران بیش و کم
بخش ۹۸ - پاسخ دادن رای هندی، فرامرز را: چو این گفته بشنید ازو شاه رایبخش ۱۰۰ - طلب کردن فرامرز،همایون را: سپهبد دو پر مایه مرد دلیر
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سپهبد برآمد به کردار شیر
بغرید چون اژدهای دلیر
هوش مصنوعی: سردار به پا خواست و با قدرتی همچون شیر صدا زد، مانند اژدهای نیرومند.
به دست اندرون گُرزه سرگرای
به زیر اندرون باره بادپای
هوش مصنوعی: درون آن گربهی خوشوطن، سرشار از آرامش، زیر باد پای کس دیگری نشسته است.
چو تنگ اندر آمد بدان هندیان
دمنده به کردار شیر ژیان
هوش مصنوعی: وقتی که به دست هندیان، تنگناها و مشکلاتی ایجاد شود، آنان با شجاعت و جسارت، همچون شیران درنده، به مقابله با آن میپردازند.
بدان ده مبارز یکی حمله برد
به اسب نبردی یکی پی فشرد
هوش مصنوعی: در یکی از دهکدهها، شخصی شجاع و دلاور به جنگ با اسب و سربازان نیرومند پرداخت و به تهاجم شجاعانهای دست زد.
یکی را کمربند بگرفت و پشت
برآورد بر دیگری زد بکشت
هوش مصنوعی: یک نفر کمربندش را محکم کرد و به پشت دیگری ضربه زد و او را کشت.
یکی را کمربند بگرفت و سر
بپیچید و زد بر سر آن دگر
هوش مصنوعی: یکی به دیگری حمله کرد و او را ضربهای به سر زد.
دم اسب دیگر سواری گرفت
بگرداند بر گرد سر از شگفت
هوش مصنوعی: اسب دیگری به زین نشسته و دور خود میچرخد، از شگفتی و حیرت.
به سان فلاخن بینداخت تیز
ابر دیگری آن یل پر ستیز
هوش مصنوعی: همچون یک فلاخن، ابر دیگری با سرعت به سمت آن پهلوان مبارز پرتاب کرد.
به یک زخم دو کشته شد زان چهار
دو دیگر بیامد بر نامدار
هوش مصنوعی: یک زخم باعث شد که دو نفر جان خود را از دست بدهند و از آن طرف، دو نفر دیگر به کمک فرد مشهور و معروفی آمدند.
به شبگیر تا گشت خورشید راست
گهی تاختند از چپ و گه ز راست
هوش مصنوعی: وقتی خورشید عادلانه در آسمان قرار گرفت، گاهی از سمت راست و گاهی از سمت چپ به جلو رفتند.
چنان ده دلاور که با ده هزار
برابر بدندی گه کارزار
هوش مصنوعی: به همان اندازه که یک دلاور میتواند در برابر ده هزار نفر بایستد و در میدان جنگ با آنها مبارزه کند، قوی و شجاع باش.
همه از پی مردی و نام و ننگ
یکایک بدادند سر را به جنگ
هوش مصنوعی: همه برای رسیدن به شکوه و اعتبار و افتخار آمادهاند تا در نبرد شرکت کنند و جان خود را فدای این هدف کنند.
ز پیمان گری شاه بی هوش و داد
چنان نامداران بر باد داد
هوش مصنوعی: به دلیل ناپایداری و بیثباتی در تصمیمات شاه، آن کسانی که دارای مقام و نام هستند، به راحتی ارزش و اعتبار خود را از دست دادهاند.
دل رای پرکین بدی از فراز
نگهدار پیمان شد از پیش باز
هوش مصنوعی: دل پر از درد و اندوه از بالا به وضوح نشان میدهد که عهد و پیمانی که از پیش بسته شده، دوباره زنده شده است.
فرامرز گفتا به رای گزین
ابا شاه با دانش و بافرین
هوش مصنوعی: فرامرز گفت که باید با تدبیر و فکر خود، پادشاهی را انتخاب کنی که با دانش و کمالات باشد.
به پیمان کنون باج بپذیر و ساو
چو بگریخت از شیر درنده گاو
هوش مصنوعی: اکنون باید توافقی را بپذیری و به آرامش دست یابی، مانند کسی که از خطر یک حیوان وحشی فرار کرده است.
چو بشنید از او شاه هندی سخن
غمی گشت از آن پهلو پیلتن
هوش مصنوعی: وقتی شاه هندی از او صحبت شنید، از آن ماجرا غمگین شد و دلش پر از ناراحتی گردید.
سگالید تدبیر تا چون کند
کز ایرانیان دشت پرخون کند
هوش مصنوعی: تدبیر و تدبیراندیشی کن تا ببینی چگونه میتوانی از ایرانیان برای به وجود آوردن جنگ و خونریزی بهرهبرداری کنی.
به کار اندر آورد پند و فریب
دلش رفت بر سوی مکر و نهیب
هوش مصنوعی: او از پند و نصیحت بهره میبرد و دلش به سمت فریبکاری و نیرنگ میرود.
به شیرین زبان گفت با پهلوان
که ای شیر دل گرد روشن روان
هوش مصنوعی: او با زبان شیرین به پهلوان گفت: ای دل شیر، تو روشن و زندگیبخش هستی.
فرود آی و بنشین و رامش پذیر
بدین فرخی باده و جام گیر
هوش مصنوعی: بیا پایین و بنشین و از شادی لذت ببر، اینجا شراب خوشمزه و جامی برایت آماده است.
بگروم به پیمان و وعده درست
بدان ره روم من که فرمان توست
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به قول و وعدهام پایبند باشم، به همان راهی میروم که تو دستور دادهای.
چو روشن شود کشور از آفتاب
سرنامداران درآید به خواب
هوش مصنوعی: وقتی که کشور در نور خورشید روشن میشود، بزرگان و پیشوایان آن به آرامش و خواب میروند.
شود تازه دل ها به دیدار تو
بسازیم بر آرزو کار تو
هوش مصنوعی: دل ها به خاطر دیدارت تازه و شاداب میشوند و ما برای برآورده کردن آرزوهایت تلاش خواهیم کرد.
به گفتار شیرین به دل پر دروغ
درونش بدان نامور بی فروغ
هوش مصنوعی: با کلام شیرین و جذاب، اما با قلبی پر از دروغ درونش، به آن شخص معروفی اشاره شده است که در واقعیت درخشان نیست.
فرود آمد از بارگی شیر دل
به دست اندرون خنجر جان گسل
هوش مصنوعی: شیر دل از بلندی پایین آمد و در دلش خنجر جانکاه را پنهان کرد.
ندانست کز مکر روباه پیر
همی دام سازد ابر نره شیر
هوش مصنوعی: او نمیدانست که چه بسا روباه سالخورده در خفا برای او دام میتند، همانطور که ابر به شیری بزرگ بر میبارد.
چه گفت آن خردمند بیدار دل
چو دشمنت گشتست آزرده دل
هوش مصنوعی: خردمند بیدار دل میگوید: وقتی که دشمنات ناراحت و عصبانی شده، چه چیزی باید بگویی یا چه عکس العملی باید داشته باشی؟
منه دل به گفتار شیرین او
کزآن خرمی تلخی آرد به روی
هوش مصنوعی: دل را به سخنان شیرین او نبند، زیرا از آن شادی و خوشی، تلخی و ناگواری بیرون میآید.
نشستند با رای هندی به هم
فرامرز و نام آوران بیش و کم
هوش مصنوعی: فرامرز و نامآوران با مشورت و تدبیر هندیها گرد هم نشستهاند، بهطوری که همهی آنها در این جمع حضور دارند.