گنجور

بخش ۱۰۰ - طلب کردن فرامرز،همایون را

سپهبد دو پر مایه مرد دلیر
فرستاد نزد همایون شیر
بدان تا بگویند کز جایگاه
بزودی ابا پیل و کوس و سپاه
به تنگ اندر آید زی هندوان
که گر بدکنش دشمن بد گمان
ز روی فریب و ره مکر و رنگ
کمین کرده باشند بر دشت جنگ
وی آگاه باشد ز کردار ما
بزودی شود با سپه یار ما
برفتند ایشان و ایرانیان
به رامش نشستند با پهلوان
سپهبد چنین گفت یارانش را
دلیران گرد و سوارانش را
که ای شیرمردان فرخنده پی
به اندازه باید که نوشید می
چنان چون که تان هوش بر تن بود
نباید که از دشمن ایمن بود
چنین گفت روشن دل پرهنر
بدان گه که اندرز کردش پدر
که ای شیرمرد خردمند گو
به مهمانی دشمن ایمن مشو
تو آنگه زدشمن حذرکن که او
سوی دوستی آورد با تو روی
بگفت این و بنشست و ساغر گرفت
زکردار گیتی بمانده شگفت
که چون گشت بر سرش خواهد سپهر
چگونه نماید ورا بخت چهر
برآراست بزمی سپهدار هند
سپاهی ز قنوج و کشمیر وسند
همه دیبه خسروانی فکند
ز گستردنی پرنیان و پرند
همه دشت پر بانگ رود و سرود
جهان داشت از خرمی تار و پود
بتان پری پیکر مشک بوی
نگاران سیمین بر خوب روی
به پا ایستاده به کف جام می
گل و سنبل و لاله در زیر پی
می خوشگوار و زمین پرنگار
بنالید ابریشم از زیر زار
بفرمود پس خسرو هندوان
به گردان و خویشان و نام آوران
که چون شیر دل بچه پیلتن
کند رای زی لشکر خویشتن
کمینگه گشایند بر وی کمین
مگر کشته گردد یل پاک دین
سه گرد گرانمایه و پهلوان
ابا هر کسی سی هزار از گوان
گزین کرد رای از در کارزار
سواران جنگی خنجر گذار
ز پرنده مرغان بفرمود چند
که با خود به سوی کمینگه برند
به اندرز با نامداران بگفت
که لشکر سه بهره بباید نهفت
چو گاه کمین برگشادن بود
نه آگاهی کاردادن بود
میان سه لشکر نشان باشد آن
که مرغان بپرند بر آسمان
ببیند و لشکر گشاده شوند
سپاه و سپهدار کشته شوند
بدین سان سگالیده و ساخته
برفتند از کینه سر آخته
وز آن سو فرامرز تا نیمه شب
به بزم و به رامش گشاده دو لب
چو هنگام آسایش آمد فراز
یل دانش افروز با کام و ناز
سوی خیمه خویشتن شد به بزم
دلش پر ز اندیشه گاه رزم
نیاسود یک تن ز ایرانیان
همه شب ز پیکار بسته میان
چو خورشید بر چرخ زنگارگون
ز خرگاه تیره شب آمد برون
نشست از بر چرخ زنگارگون
ز خرگاه تیره شب آمد برون
نشست از بر چرخ فیروزه رنگ
به پیروزی آمد سوی برج رنگ
سپهبد بیامد بر شاه هند
بدو گفت ای سرور ارجمند
پیام مرا زود پاسخ گذار
همان باج بپذیر و برساز کار
نگه دار پیمان و زان برنگرد
که پیمان شکن زود آید به گرد
شنیدی که آن پیر دهقان چه گفت
که پیدا نموده ز راه نهفت
که پیمان شکن مردم پر دروغ
نیابد بر مرد دانا فروغ
چنین پاسخش داد سالار هند
که ای نامور پهلوان بلند
تو را هر چه گویی به جای آورم
ز پیمان نگردم چو رای آورم
دگر گفت پس مهتر هندوان
که ای پیلتن گرد روشن روان
پذیرفتم از نامور باج و ساو
که با کین ایران نداریم تاو
ولیکن دو هفته بدین بوم و بر
بیاسا وز ایدر مرو پیشتر
که در مرز ما هست نخجیرگاه
به هامون و کوه و به بی راه و راه
همان مرغ پرنده اندر هوا
شما را بدین بوم سازد هوا
همه جای یوز است و پرواز باز
شما را بدین مرز باشد نیاز
بدان تا من از کشورم زر وگنج
فراز آورم شادمان یا به رنج
فرستم بر شاه ایران زمین
به یک سو نهم خشم و پیکار و کین
که گیتی فسوس است و پر باد و دم
ز مهرش چه داریم جان را دژم
چنین گفت پرمایه مرد خرد
که هرکو شناسد ره نیک و بد
بداند که گیتی فسوس است و باد
به دل ناورد از غم و رنج یاد
همان به که اندر سرای سپنج
شود شادمان مرد از درد و رنج
بگفت این و چند اشتر از سیم و زر
دو صد از غلامان زرین کمر
بدو گفت ای شیر با دستبرد
مر این پای رنج سپهدار گرد
تو اکنون ابا نیکویی باز گرد
نجویی تو با لشکر من نبرد
دگر هر که بودند با پهلوان
همه خلعت آراست پیر و جوان
به اندازه مر هر یکی را بداد
 ز اسب و غلام فرستنده شاد
سپهبد بدین گونه خرسند کرد
ز نیرنگ و افسون رهش بند کرد
گمانش چنین بدکه آن شیر مرد
به روز نبرد اندر آید به گرد
درآمد فرامرز با فر و زور
سوی بازگشتن ز پشت ستور

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپهبد دو پر مایه مرد دلیر
فرستاد نزد همایون شیر
هوش مصنوعی: سردار و فرمانده‌ای با ویژگی‌های عالی و شجاع، به سوی همایون شیر فرستاده شد.
بدان تا بگویند کز جایگاه
بزودی ابا پیل و کوس و سپاه
هوش مصنوعی: بدان که خیلی زود از جایی که هستی، خبرهایی درباره‌ی فیل، کوس و سپاه خواهند گفت.
به تنگ اندر آید زی هندوان
که گر بدکنش دشمن بد گمان
هوش مصنوعی: اگر دشمنی به هندوان آسیبی برساند، به شدت ناراحت و نگران می‌شوند و این نگرانی آنها را به تنگنا می‌کشاند.
ز روی فریب و ره مکر و رنگ
کمین کرده باشند بر دشت جنگ
هوش مصنوعی: برخی افراد با نیرنگ و فریب در میدان جنگ کمین کرده‌اند و قصد دارند به دشمن آسیب برسانند.
وی آگاه باشد ز کردار ما
بزودی شود با سپه یار ما
هوش مصنوعی: او به زودی از رفتار ما باخبر می‌شود و با سپاه ما همراه خواهد شد.
برفتند ایشان و ایرانیان
به رامش نشستند با پهلوان
هوش مصنوعی: آن‌ها رفتند و ایرانیان با شادی و خوشحالی در کنار پهلوان نشسته‌اند.
سپهبد چنین گفت یارانش را
دلیران گرد و سوارانش را
هوش مصنوعی: سردار به همراهان دلیر و سوارانش چنین گفت:
که ای شیرمردان فرخنده پی
به اندازه باید که نوشید می
هوش مصنوعی: ای مردان دلاور و خوشبخت، به اندازه و با حکمت باید از می بنوشید.
چنان چون که تان هوش بر تن بود
نباید که از دشمن ایمن بود
هوش مصنوعی: انسان باید همیشه بیدار و هوشیار باشد، زیرا در غیر این صورت ممکن است از دشمن آسیب ببیند.
چنین گفت روشن دل پرهنر
بدان گه که اندرز کردش پدر
هوش مصنوعی: در آن زمان که پدرش او را پند می‌داد، دل روشن و پرهنری داشت.
که ای شیرمرد خردمند گو
به مهمانی دشمن ایمن مشو
هوش مصنوعی: ای مرد شجاع و نادان، مراقب باش که به مهمانی دشمن نروی و احساس امنیت نکنی.
تو آنگه زدشمن حذرکن که او
سوی دوستی آورد با تو روی
هوش مصنوعی: به‌خاطر داشته باش که وقتی دشمن به سمت دوستی با تو می‌آید، باید او را با احتیاط در نظر بگیری.
بگفت این و بنشست و ساغر گرفت
زکردار گیتی بمانده شگفت
هوش مصنوعی: او این سخن را گفت و نشسته، جامی برداشت. از کارهای دنیا چیز شگفت‌آوری بر جا مانده است.
که چون گشت بر سرش خواهد سپهر
چگونه نماید ورا بخت چهر
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت به او روی می‌آورد، بخت چگونه خواهد توانست چهره واقعی‌اش را نشان بدهد.
برآراست بزمی سپهدار هند
سپاهی ز قنوج و کشمیر وسند
هوش مصنوعی: سپهدار هند جشنی برپا کرده و سپاهی از مناطق قنوج، کشمیر و سند جمع‌آوری کرده است.
همه دیبه خسروانی فکند
ز گستردنی پرنیان و پرند
هوش مصنوعی: همهٔ پارچه‌های زیبا و گرانبها را مانند پوشش‌های شاهانه درهم می‌آمیزند و به زیبایی می‌افزایند.
همه دشت پر بانگ رود و سرود
جهان داشت از خرمی تار و پود
هوش مصنوعی: در تمامی دشت، صدای جاری رود و آواز طبیعت شنیده می‌شد و جهان از خوشی و سرزندگی پر شده بود.
بتان پری پیکر مشک بوی
نگاران سیمین بر خوب روی
هوش مصنوعی: مجسمه‌های زیبا با قامت‌های دلربا و عطری شبیه به مشک، نگاره‌های نقره‌ای را به تصویر می‌کشند که بر چهره‌های خوش‌رو می‌درخشند.
به پا ایستاده به کف جام می
گل و سنبل و لاله در زیر پی
هوش مصنوعی: در اینجا فردی به نشسته‌است که در دستش جامی پر از نوشیدنی است و زیر پایش گل‌های زیبا مانند گل‌های سنبل و لاله وجود دارد. این تصویر نشان‌دهنده شادی و لذت از زیبایی‌های زندگی است.
می خوشگوار و زمین پرنگار
بنالید ابریشم از زیر زار
هوش مصنوعی: یک خوشگوار و زیبا، زمین را با نقش و نگارهایش پر کرده است و ابریشم از زیر درختان ناله می‌کند.
بفرمود پس خسرو هندوان
به گردان و خویشان و نام آوران
هوش مصنوعی: پس خسرو هندوان به خانواده و نزدیکان و افراد مشهور دستور داد.
که چون شیر دل بچه پیلتن
کند رای زی لشکر خویشتن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی با شجاعت و قدرت عمل می‌کند، همچون یک شیر که برای دفاع از فرزندانش و پیروزی بر دشمنانش، تدبیری می‌اندیشد. او به طور مستقل و با اعتماد به نفس به حمایت از مردم و جامعه خود می‌پردازد.
کمینگه گشایند بر وی کمین
مگر کشته گردد یل پاک دین
هوش مصنوعی: در واپسین لحظات زندگی، ممکن است خطرات و تله‌هایی در کمین انسان باشد، اما در نهایت یک فرد مؤمن و پاک‌دین فراموش‌نشدنی خواهد ماند و به سرنوشت خوبی دست خواهد یافت، حتی اگر در این مسیر به چالش‌های بزرگی برسد.
سه گرد گرانمایه و پهلوان
ابا هر کسی سی هزار از گوان
هوش مصنوعی: سه گرد، که به عنوان نماد و نشانه‌ای از ارزش و قدرت شناخته می‌شود، به همراه پهلوانی که برای خود احترام قائل است، هر کسی را به اندازه سی هزار از گوان یارای مقابله دارد.
گزین کرد رای از در کارزار
سواران جنگی خنجر گذار
هوش مصنوعی: سواران جنگی در میدان نبرد با دقت و انتخاب درست از ابزار و روش‌های خود استفاده می‌کنند.
ز پرنده مرغان بفرمود چند
که با خود به سوی کمینگه برند
هوش مصنوعی: پرنده‌ای چندین مرغ را به خود امر کرد که به سوی کمینگاه حرکت کنند.
به اندرز با نامداران بگفت
که لشکر سه بهره بباید نهفت
هوش مصنوعی: به افراد مشهور و صاحب‌نام توصیه کرد که برای پیروزی، باید سه بخش از لشکر را به خوبی پنهان کرد.
چو گاه کمین برگشادن بود
نه آگاهی کاردادن بود
هوش مصنوعی: زمانی که فرصت مناسب برای آغاز کار پیش می‌آید، هیچ گونه آگاهی و دانشی در مورد کارهایی که باید انجام داد وجود ندارد.
میان سه لشکر نشان باشد آن
که مرغان بپرند بر آسمان
هوش مصنوعی: در میان سه دسته از نیروها، نشانه‌ای وجود دارد که پرندگان به آسمان پرواز می‌کنند.
ببیند و لشکر گشاده شوند
سپاه و سپهدار کشته شوند
هوش مصنوعی: چشم‌ها تماشا می‌کنند و نیروها آماده نبرد می‌شوند، در حالی که فرماندهان به قتل می‌رسند.
بدین سان سگالیده و ساخته
برفتند از کینه سر آخته
هوش مصنوعی: به این ترتیب، با کینه‌ای که در دل داشتند، با دقت و تلاش از اینجا رفتند.
وز آن سو فرامرز تا نیمه شب
به بزم و به رامش گشاده دو لب
هوش مصنوعی: فرامرز از آن طرف تا نیمه شب در مهمانی و شادی با دو لب باز حضور دارد.
چو هنگام آسایش آمد فراز
یل دانش افروز با کام و ناز
هوش مصنوعی: زمانی که وقت آرامش فرا می‌رسد، قدرت دانش در اوج خود قرار می‌گیرد و با رضایت و لطافت همراه می‌شود.
سوی خیمه خویشتن شد به بزم
دلش پر ز اندیشه گاه رزم
هوش مصنوعی: به سمت خیمه خود بازگشت، در حالی که دلش پر از افکار و احساسات جنگی و مبارزه بود.
نیاسود یک تن ز ایرانیان
همه شب ز پیکار بسته میان
هوش مصنوعی: هیچ‌یک از ایرانیان در طول شب از خستگی و کسالت نخواندند، زیرا همه درگیر نبرد بودند.
چو خورشید بر چرخ زنگارگون
ز خرگاه تیره شب آمد برون
هوش مصنوعی: مانند خورشیدی که از دل آسمان تیره و آلوده بیرون می‌آید، به روشنی و نور می‌تابد و ظلمت شب را از بین می‌برد.
نشست از بر چرخ زنگارگون
ز خرگاه تیره شب آمد برون
هوش مصنوعی: از مکانی تاریک و غم‌انگیز، به آرامی و بی‌صدا به بیرون آمده و از چرخ فلک که پر از آلودگی و زنگار است، دور شده است.
نشست از بر چرخ فیروزه رنگ
به پیروزی آمد سوی برج رنگ
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به این است که چرخش آسمانی که رنگی مانند فیروزه دارد، در حالتی قرار گرفته که به پیروزی رسیده و به سمت برج رنگین حرکت می‌کند. به طور کلی، تصویر زیبایی از آسمان و موفقیت را به نمایش می‌گذارد.
سپهبد بیامد بر شاه هند
بدو گفت ای سرور ارجمند
هوش مصنوعی: سردار بزرگ به شاه هند نزدیک شد و به او گفت: ای سرور گرامی.
پیام مرا زود پاسخ گذار
همان باج بپذیر و برساز کار
هوش مصنوعی: پیام من را به سرعت پاسخ بده، همانگونه که باج را قبول می‌کنی، کارها را هم انجام بده.
نگه دار پیمان و زان برنگرد
که پیمان شکن زود آید به گرد
هوش مصنوعی: به وعده و پیمانی که بسته‌ای پایبند باش و به آن بازنگرد، زیرا کسی که عهدش را می‌شکند، سریعاً به دور و برت خواهد آمد.
شنیدی که آن پیر دهقان چه گفت
که پیدا نموده ز راه نهفت
هوش مصنوعی: به یاد دارم که آن کشاورز سالخورده چه گفت، او از طریق پنهانی به مطالبی پی برده است.
که پیمان شکن مردم پر دروغ
نیابد بر مرد دانا فروغ
هوش مصنوعی: کسی که به پیمان‌ها وفا نمی‌کند و دروغگو است، هرگز نمی‌تواند در نظر انسان‌های دانا و بافرهنگ جایگاهی پیدا کند.
چنین پاسخش داد سالار هند
که ای نامور پهلوان بلند
هوش مصنوعی: سالار هند به این نامور پهلوان بلند چنین پاسخی داد.
تو را هر چه گویی به جای آورم
ز پیمان نگردم چو رای آورم
هوش مصنوعی: هر چه از تو بگویند را انجام می‌دهم و هرگز از پیمانم نمی‌گذرم، حتی اگر نظر دیگری بگیرم.
دگر گفت پس مهتر هندوان
که ای پیلتن گرد روشن روان
هوش مصنوعی: سپس رئیس هندوان گفت: ای جنگجوی بزرگ و شجاع، تو همچون نوری درخشان هستی.
پذیرفتم از نامور باج و ساو
که با کین ایران نداریم تاو
هوش مصنوعی: من از شخص معروف به خاطر پرداخت باج رضایت دادم، زیرا نمی‌خواهم با کشور ایران دشمنی داشته باشم.
ولیکن دو هفته بدین بوم و بر
بیاسا وز ایدر مرو پیشتر
هوش مصنوعی: اما دو هفته است که در این سرزمین استراحت کرده‌ای و از اینجا دیرتر نرو.
که در مرز ما هست نخجیرگاه
به هامون و کوه و به بی راه و راه
هوش مصنوعی: نخجیرگاه و شکارگاه ما در مرز قرار دارد، جایی که به هامون و کوه و همچنین به مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم منتهی می‌شود.
همان مرغ پرنده اندر هوا
شما را بدین بوم سازد هوا
هوش مصنوعی: آن پرنده‌ای که در آسمان پرواز می‌کند، شما را به این سرزمین引 می‌کند.
همه جای یوز است و پرواز باز
شما را بدین مرز باشد نیاز
هوش مصنوعی: در هر گوشه‌ای از سرزمین یوزها و پرندگان باز زندگی می‌کنند و حضور شما در این مکان قطعاً ارزشمند و مورد نیاز است.
بدان تا من از کشورم زر وگنج
فراز آورم شادمان یا به رنج
هوش مصنوعی: بدان که من برای به دست آوردن ثروت و گنج از سرزمینم آماده‌ام، یا با شوق و شادی این کار را انجام می‌دهم یا با مشقت و زحمت.
فرستم بر شاه ایران زمین
به یک سو نهم خشم و پیکار و کین
هوش مصنوعی: من پیامم را به شاه ایران می‌رسانم و خشم و جنگ و کینه را کنار می‌گذارم.
که گیتی فسوس است و پر باد و دم
ز مهرش چه داریم جان را دژم
هوش مصنوعی: دنیا همچون یک سراب است و پر از فراز و نشیب و از عشق او چه چیز داریم جز اندوه جان.
چنین گفت پرمایه مرد خرد
که هرکو شناسد ره نیک و بد
هوش مصنوعی: مرد باهوش و دانا چنین می‌گوید: هر کسی که بتواند راه درست و نادرست را تشخیص دهد، خود را در مسیر صحیح قرار می‌دهد.
بداند که گیتی فسوس است و باد
به دل ناورد از غم و رنج یاد
هوش مصنوعی: بداند که دنیا فریبنده است و نباید در دل خود از غم و رنج یاد کند.
همان به که اندر سرای سپنج
شود شادمان مرد از درد و رنج
هوش مصنوعی: بهتر است که انسان در خانه‌ای سرشار از شادی و خوشحالی باشد تا اینکه در جایی پر از درد و رنج زندگی کند.
بگفت این و چند اشتر از سیم و زر
دو صد از غلامان زرین کمر
هوش مصنوعی: او گفت این را و چندین شتر از طلا و نقره، همچنین دویست غلام با کمربندهای زرین.
بدو گفت ای شیر با دستبرد
مر این پای رنج سپهدار گرد
هوش مصنوعی: به او گفت، ای شیر، با قهر و غلبه، این پای رنج و زحمت جنگجو را بگیر.
تو اکنون ابا نیکویی باز گرد
نجویی تو با لشکر من نبرد
هوش مصنوعی: اکنون که تو به خوبی آموخته‌ای، دیگر به دنبال نام و نیکویی نرو، زیرا با سپاه من در نبردی.
دگر هر که بودند با پهلوان
همه خلعت آراست پیر و جوان
هوش مصنوعی: دیگر هر کسی که با پهلوان بود، چه پیر و چه جوان، تمام لباس‌های خود را زیبا و آراسته کردند.
به اندازه مر هر یکی را بداد
 ز اسب و غلام فرستنده شاد
هوش مصنوعی: به هر کس به اندازه ارزش و آبرویش چیزی داده شد و فرستنده نیز از این که چنین هدایایی می‌دهد خوشحال است.
سپهبد بدین گونه خرسند کرد
ز نیرنگ و افسون رهش بند کرد
هوش مصنوعی: سپهبد با نیرنگ و فریب، او را خوشحال کرد و راهش را مسدود ساخت.
گمانش چنین بدکه آن شیر مرد
به روز نبرد اندر آید به گرد
هوش مصنوعی: او گمان می‌کند که آن شجاع در روز جنگ، به دور میدان نخواهد آمد.
درآمد فرامرز با فر و زور
سوی بازگشتن ز پشت ستور
هوش مصنوعی: فرامرز با قدرت و شکوه خود به سوی بازگشتن از پشت اسب آمد.