گنجور

بخش ۹۴ - کشتن تجانو پیل هندی را و خشمگین شدن فرامرز

تجانوی جنگی زجا در بجست
به خرطوم پیل اندر آورد دست
بکوشید بسیار پیل ژیان
که خرطوم بستاند از آن جوان
کشید از بر پیل مانند پیل
هوا گشت از گرد مانند نیل
همی جست ازو پیل راه گریز
تجانوی پرکینه و پر ستیز
دگر پیل را پای بگرفت و پشت
برآورد و زد بر زمین درشت
از آن پس بزد خویش را بر سپاه
کسی را نبد پای آوردگاه
ز هم قلب ایران سپه بردرید
یکی گرد از آورد او بردمید
که شد روز روشن چو دریای قیر
بپوشید رخسار خورشید و تیر
ز هولش پراکنده گشت آن سپاه
کسی را نبد پای آوردگاه
سپهبد فرامرز گرد دلیر
خروشید بر سان غرنده شیر
زگردان پر از خشم و کین شد سرش
یکی بانگ زد سخت بر لشکرش
به لشکر چنین گفت کز کار خویش
ندارید شرمی ز کردار خویش
کزین دیوتان دل پر از بیم گشت
پراکنده گشتید بر کوه و دشت
چو فردا بر شاه ایران روید
چه گویید این را چه پاسخ دهید
که از بیم دیو بد تیره رای
همه پست گشتید و بی دست و پای
چو آواز گردنکش شیر دل
شنیدند و گشتند لشکر خجل
از آن تاختن روی برتافتند
به سوی فرامرز بشتافتند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تجانوی جنگی زجا در بجست
به خرطوم پیل اندر آورد دست
هوش مصنوعی: در شرایط دشوار، کسی به سرعت به کمک شتافت و با دلیری دستش را به سمت خطر دراز کرد.
بکوشید بسیار پیل ژیان
که خرطوم بستاند از آن جوان
هوش مصنوعی: سعی کنید مانند فیل قدرتمند و پر انرژی باشید، تا با نیروی خود از جوانی بهره‌مند شوید.
کشید از بر پیل مانند پیل
هوا گشت از گرد مانند نیل
هوش مصنوعی: او مانند فیل سنگینی کرد و پس از آن، به نشانه‌ی شدت فشار، مثل نیل به آبی عمیق و آرام تبدیل شد.
همی جست ازو پیل راه گریز
تجانوی پرکینه و پر ستیز
هوش مصنوعی: پیل به دنبال راهی برای فرار است، در حالی که تجانوی با کینه و درگیری پر شده است.
دگر پیل را پای بگرفت و پشت
برآورد و زد بر زمین درشت
هوش مصنوعی: پیل دیگری پاهایش را محکم گرفت، به عقب خم شد و با شدت به زمین کوبید.
از آن پس بزد خویش را بر سپاه
کسی را نبد پای آوردگاه
هوش مصنوعی: پس از آن، هیچ کسی جرأت نکرد تا به میدان جنگ نزدیک شود و به دشمن نزدیک شود.
ز هم قلب ایران سپه بردرید
یکی گرد از آورد او بردمید
هوش مصنوعی: از دل ایران، سپاه را جدا کردند و همچون گردی که برمی‌خیزد، او را شکست دادند.
که شد روز روشن چو دریای قیر
بپوشید رخسار خورشید و تیر
هوش مصنوعی: روز روشن مانند دریاچه‌ای از قیر شده که چهره خورشید و نور آن را پوشانده است.
ز هولش پراکنده گشت آن سپاه
کسی را نبد پای آوردگاه
هوش مصنوعی: از ترس او، آن لشکر پخش و پراکنده شد و هیچ‌کس جرات نکرد به میدان بیاید.
سپهبد فرامرز گرد دلیر
خروشید بر سان غرنده شیر
هوش مصنوعی: فرامرز، سردار دلیر، با صدایی رسا مانند شیر نعره زد.
زگردان پر از خشم و کین شد سرش
یکی بانگ زد سخت بر لشکرش
هوش مصنوعی: از آسمان، به خاطر خشم و انتقام پر شده بود و در این زمان، صدایی بلند بر لشگرش طنین‌انداز شد.
به لشکر چنین گفت کز کار خویش
ندارید شرمی ز کردار خویش
هوش مصنوعی: به سربازان گفت که از اعمال نادرست خود خجالت نکشند و در کاری که انجام می‌دهند، شرم نداشته باشند.
کزین دیوتان دل پر از بیم گشت
پراکنده گشتید بر کوه و دشت
هوش مصنوعی: از ترس این دیوانه‌ها، دل‌ها پر از نگرانی شد و مردم به هر سو، کوه‌ها و دشت‌ها پراکنده شدند.
چو فردا بر شاه ایران روید
چه گویید این را چه پاسخ دهید
هوش مصنوعی: وقتی فردا به پیشگاه شاه ایران بروید، چه خواهید گفت و چه پاسخی خواهید داد؟
که از بیم دیو بد تیره رای
همه پست گشتید و بی دست و پای
هوش مصنوعی: از ترس دیو بداندیش، همه افراد به فساد و پستی گرویدند و بی‌دست و پا شدند.
چو آواز گردنکش شیر دل
شنیدند و گشتند لشکر خجل
هوش مصنوعی: وقتی صدای شیر دل و دلیر را شنیدند، لشکر به شدت شرمنده و خجالت‌زده شدند.
از آن تاختن روی برتافتند
به سوی فرامرز بشتافتند
هوش مصنوعی: برخی از افراد به دلیل شجاعت و قدرت تو، از روی تو فاصله گرفتند و به سمت فرامرز رفتند.