گنجور

بخش ۹۲ - پاسخ دادن رای هند،فرستاده فرامرز را

شه هندوان پاسخش دادباز
که هستم ازین گفته ها بی نیاز
تو برگرد از ایدر بزودی برو
ببر پاسخ از من به سالار نو
که تو نورسیده سپهدار گرد
تو از خویشتن دیده ای دستبرد
چو بازوی مردان نپیموده ای
از آن بازوی خویش بستوده ای
تو با آهوان ساختی کارزار
که من شیر دشتم نه گور شکار
نبینی مرا روزگار نبرد
بدانگه که مرد اندرآید به مرد
به تخت مهی برنسازم درنگ
من و تیغ هندی و میدان جنگ
یکی برگرایم فرامرز را
سوران و گردان آن مرز را
کیانوش را خلعت آراستند
کلاه و قبا و کمر خواستند
همانگاه بیرون شد از پیش شاه
دلاور کیانوش زرین کلاه
از ایوان به میدان گذر کرد رای
بفرمود تا دردمیدند نای
سپه گرد شد بر در رای هند
ز چین و ز کشمیر و از مرز سند
بفرمود کز شهر بیرون شوند
دلاور سوی دشت و هامون شوند
برون شد ز هندوستان لشکری
که هر فوج از ایشان بد از کشوری
سواران نیزه ور نامدار
همانا که بودند سیصدهزار
یکی پهلوان بد تجانو به نام
به مردی بگسترده در هند نام
چو دیوی بد آن سهمگین دیو زشت
ز دود تف دوزخ او را سرشت
به بالا ز سی رش بدی او فزون
چو پیلانش دندان دو دیده چو خون
به بازوی پیل و به نیروی شیر
به چنگال همچون هژبر دلیر
به تک همچو باد و به تن همچو کوه
زمین از کشیدندش گشتی ستوه
ز لشکر بدو داد پنجه هزار
سواران گرد و دلیران کار
فرامرز را تا پذیره شود
ابا پیل و کوس و تبیره شود
بدو رای گفت ای یل نیکخواه
شب و روز باید طلایه به راه
که ایرانیان اندر آیند زود
به تیغ و به زوبین برآرند دود
هر آن کس که دارد بدین ملک رای
نباید که مانی یکی را به جای
بیامد تجانوی مانند باد
پر از کینه سر سوی لشکر نهاد
ز غریدن کوس و اسب نبرد
ز آواز گردان و از خاک گرد
تو گفتی پدیدار شد رستخیز
سم اسب با گرد گفتا که خیز
همی گرد بر شد به کردار باد
جهان گشت پرکینه و پرفساد
پر از غلغل و گفتگو شد جهان
 روان گشت از تن دل بدنهان
بدین گونه می راند لشکر چو کوه
چنین تا رسید اندر ایران گروه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شه هندوان پاسخش دادباز
که هستم ازین گفته ها بی نیاز
هوش مصنوعی: شه هندوان پاسخ داد که من از این گفته‌ها بی‌نیازم.
تو برگرد از ایدر بزودی برو
ببر پاسخ از من به سالار نو
هوش مصنوعی: برگرد و به زودی از اینجا برو و پاسخی که از من داری را به سالار جدید برسان.
که تو نورسیده سپهدار گرد
تو از خویشتن دیده ای دستبرد
هوش مصنوعی: تو که به تازگی به مقام سپهبدی رسیده‌ای، بر اطراف خود توجه کن و ببین که چگونه از خودت غافل شده‌ای.
چو بازوی مردان نپیموده ای
از آن بازوی خویش بستوده ای
هوش مصنوعی: اگر تو قدرت و توانایی مردان را نداشته‌ای، نباید به بازوی خود مغرور باشی.
تو با آهوان ساختی کارزار
که من شیر دشتم نه گور شکار
هوش مصنوعی: تو با آهوان مانند میدان جنگ رفتار کردی، در حالی که من شیر کوهستانم نه یک شکارچیم.
نبینی مرا روزگار نبرد
بدانگه که مرد اندرآید به مرد
هوش مصنوعی: اگر در روزگاری گرفتار جنگ نباشی، متوجه نمیشوی که مردان واقعی در شرایط سخت چگونه به میدان می‌آیند و خود را نشان می‌دهند.
به تخت مهی برنسازم درنگ
من و تیغ هندی و میدان جنگ
هوش مصنوعی: من هیچ گاه آرامش را در سایه سلطنت و قدرت نمی‌سازم، زیرا همواره در حال آماده‌باش با سلاح هندی و در میدانی از جنگ هستم.
یکی برگرایم فرامرز را
سوران و گردان آن مرز را
هوش مصنوعی: بگذار تا من به سوی فرامرز بروم، آن کسی که سرزمین‌های گردن‌کلفت را در اختیار دارد.
کیانوش را خلعت آراستند
کلاه و قبا و کمر خواستند
هوش مصنوعی: کیانوش را با لباس‌های زیبا و تزیینات مخصوص آراستند و او خواست که کلاه و قبا و کمربند نیز به او بدهند.
همانگاه بیرون شد از پیش شاه
دلاور کیانوش زرین کلاه
هوش مصنوعی: در همان لحظه، کیانوش، شاه دلیر و زرین کلاه، از حضور پادشاه خارج شد.
از ایوان به میدان گذر کرد رای
بفرمود تا دردمیدند نای
هوش مصنوعی: از ایوان به میدان رفت و فرمان داد تا نای بزنند و صدای موسیقی بلند شود.
سپه گرد شد بر در رای هند
ز چین و ز کشمیر و از مرز سند
هوش مصنوعی: ارتش در برابر رای هند گرد آمده است، از سرزمین چین و کشمیر و مرز سند.
بفرمود کز شهر بیرون شوند
دلاور سوی دشت و هامون شوند
هوش مصنوعی: فرمان داد که دلیران از شهر خارج شوند و به دشت و بیابان بروند.
برون شد ز هندوستان لشکری
که هر فوج از ایشان بد از کشوری
هوش مصنوعی: لشکری از هندوستان خارج شد که هر دسته از آنها به نوعی از کشوری بدخبر و بی‌خبر هستند.
سواران نیزه ور نامدار
همانا که بودند سیصدهزار
هوش مصنوعی: سواران مشهور با نیزه‌های قوی، به راستی که تعدادشان سیصدهزار نفر بود.
یکی پهلوان بد تجانو به نام
به مردی بگسترده در هند نام
هوش مصنوعی: در سرزمین هند، فردی به نام "تجان" وجود دارد که به خاطر دلاوری و شجاعتش شناخته شده است.
چو دیوی بد آن سهمگین دیو زشت
ز دود تف دوزخ او را سرشت
هوش مصنوعی: مانند دیو زشت و خوفناک، که از دود و آتش دوزخ شکل گرفته و بسیار ترسناک و سهمگین است.
به بالا ز سی رش بدی او فزون
چو پیلانش دندان دو دیده چو خون
هوش مصنوعی: او از سیاه‌چال بالاتر است و برتر، طوری که دندان‌هایش مانند دندان‌های فیل و چشمانش به سرخی خون است.
به بازوی پیل و به نیروی شیر
به چنگال همچون هژبر دلیر
هوش مصنوعی: به بازوهای قوی و نیرومند همچون فیل و با قدرت دلیرانه‌ای مانند شیر، و به چنگال‌های قوی و شجاعانه شبیه به شیر، اشاره دارد.
به تک همچو باد و به تن همچو کوه
زمین از کشیدندش گشتی ستوه
هوش مصنوعی: انسان به قدرت و استقامت خود نباید مغرور شود؛ زیرا در عین نرمی و لطافت ممکن است دچار خستگی و ناامیدی شود. قدرت ظاهری و درونی هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارند و نباید فراموش کرد که زندگی پر از چالش‌ها و سختی‌هاست که می‌تواند فرد را فرسوده کند.
ز لشکر بدو داد پنجه هزار
سواران گرد و دلیران کار
هوش مصنوعی: از سپاه او هزار سوار و دلیران شجاع و ماهر به او یاری رساندند.
فرامرز را تا پذیره شود
ابا پیل و کوس و تبیره شود
هوش مصنوعی: فرامرز آماده است تا بی‌هیچ ترسی با میدان جنگ و صدای طبل مواجه شود و این کار را با شجاعت انجام دهد.
بدو رای گفت ای یل نیکخواه
شب و روز باید طلایه به راه
هوش مصنوعی: به او گفتند، ای جوانمرد نیکوکار، باید همیشه به دنبال راه نیک و درست باشی، چه در روز و چه در شب.
که ایرانیان اندر آیند زود
به تیغ و به زوبین برآرند دود
هوش مصنوعی: ایرانیان به سرعت به سلاح و شمشیر دست می‌زنند و برای دفاع خود آماده می‌شوند.
هر آن کس که دارد بدین ملک رای
نباید که مانی یکی را به جای
هوش مصنوعی: هر کسی که در مورد این سرزمین نظر و عقیده‌ای دارد، نباید تنها بر اساس یک نفر قضاوت کند و به او تکیه کند.
بیامد تجانوی مانند باد
پر از کینه سر سوی لشکر نهاد
هوش مصنوعی: تجانوی به مانند بادی پر از کینه آمد و به سمت لشکر حمله کرد.
ز غریدن کوس و اسب نبرد
ز آواز گردان و از خاک گرد
هوش مصنوعی: از صدای طبل و نعره اسب‌های جنگی و همچنین از چشم‌چرانان و گرد و خاکی که به پا شده، فهمیده می‌شود که جنگ در حال آغاز است.
تو گفتی پدیدار شد رستخیز
سم اسب با گرد گفتا که خیز
هوش مصنوعی: تو گفتی که قیامت و تولدی دوباره فرا رسیده است، همانطور که سم اسب بر روی خاک گرد و غبار می‌افشاند، بپردازه و به حرکت درآید.
همی گرد بر شد به کردار باد
جهان گشت پرکینه و پرفساد
هوش مصنوعی: به‌نظر می‌رسد که به‌دلیل ناهنجاری‌های رفتاری و فساد در جهان، شرایط به‌گونه‌ای شده که به سرعت در حال تغییر و تحول است، مانند بادی که همه چیز را به حرکت درمی‌آورد و دشمنی و فساد را در زندگی انسان‌ها گسترش می‌دهد.
پر از غلغل و گفتگو شد جهان
 روان گشت از تن دل بدنهان
هوش مصنوعی: جهان پر از صدا و گفت‌وگو شد و جان‌ها از دل‌های پنهان بیرون آمدند و به حرکت درآمدند.
بدین گونه می راند لشکر چو کوه
چنین تا رسید اندر ایران گروه
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که لشکری به وسیله‌ای مقاوم و استوار، مانند کوه، حرکت می‌کند و به تدریج به ایران می‌رسد.