گنجور

بخش ۷۵ - سؤال کردن برهمن

دگر گفت کی پهلو دلپذیر
به سالی جوان و به اندیشه پیر
سواری شنیدم که چون برنشست
شد از دست و افتاد بر سر نشست
سخن گوید او هیچ تو نشنوی
بگوید همین تازی و پهلوی
به میدان چو خورشید چون دم زند
همه گوهر افشاند از لب زند
زبانش به پیری نگوید سخن
مر این داستان را تو پاسخ بکن

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دگر گفت کی پهلو دلپذیر
به سالی جوان و به اندیشه پیر
هوش مصنوعی: سپس او گفت: آیا می‌توان دل‌پذیری را در کنار کسی پیدا کرد که جوانی‌اش به سال‌ها پیش برمی‌گردد و افکارش پیر و کهنه شده است؟
سواری شنیدم که چون برنشست
شد از دست و افتاد بر سر نشست
هوش مصنوعی: روزی سوارکاری را دیدم که وقتی بر اسب سوار شد، از دستش افتاد و بر زمین نشست.
سخن گوید او هیچ تو نشنوی
بگوید همین تازی و پهلوی
هوش مصنوعی: او صحبت می‌کند ولی تو نمی‌شنوی، پس او به زبان عربی و فارسی بیان می‌کند.
به میدان چو خورشید چون دم زند
همه گوهر افشاند از لب زند
هوش مصنوعی: وقتی خورشید به میدان می‌آید و دم می‌زند، همه جواهرات را از لبانش منتشر می‌کند.
زبانش به پیری نگوید سخن
مر این داستان را تو پاسخ بکن
هوش مصنوعی: سخن نیاید از زبان او که در پیری قرار دارد، این داستان را تو باید پاسخگویی کنی.