بخش ۶۷ - پیغام فرستادن طهمور اروند به نزدیک کید و آمدن دستور، نزدیک کید
در این بود دستور کید بزرگ
که آمد فرستاده همچو گرگ
زنزدیک طهمور اروند شاه
سخن ها بسی گفت زان بارگاه
که زنهار تا دل نپیچی ز درد
مکن جنگ و پیرامن بد مگرد
که خورشید با او نتابد به جنگ
سپهدار شیر و سپه چون پلنگ
بکشت و ببخشید مان سر به سر
کلاه و قبا داد و زرین کمر
به شادی همه شب بدو می خوریم
ابا بربط و رود و رامشگریم
گر او را بدین سان ببینی به بزم
بدانی که او با نه خوبست رزم
به پیش آی و خواهشگری پیشه کن
وز آن پیش کار وی اندیشه کن
دل پاکش از بد تهی است و جنگ
خرد دارد و مردی و هوش و سنگ
گر او را چو نوشاد بندی کمر
همت گنج ماند همت تاج و زر
وگر سر بپیچی در افتی به رنج
نه سرماند و تاج و نه تخت و گنج
مکن رزم با پهلوان کم ستیز
که در دودمان افتدت رستخیز
یکایک چو بشنید کید این پیام
به جا ماند شمشیرش اندر نیام
به خواهشگری مهتران را بخواند
در گنج بگشود و زر برفشاند
فرستاد زین گونه برگ بزرگ
به نزدیک آن پهلوان سترک
ز دیبا و دینار و خز و حریر
زر و گوهر و مشک و تاج و سریر
به پیش اندرون پاک دستور شاه
بیامد بر پهلوان سپاه
ز گردن کفن ها درآویخته
زنرگس به گل خون دل ریخته
همه دل نهاده به خواهشگری
ز سر دور کرده یکایک سری
فرامرز بخشید و بنواختشان
به نزدیک خود جایگه ساختشان
بخش ۶۶ - سؤال کردن فرامرز،آخرکار: به پاسخ بدو گفت کای سرفرازبخش ۶۸ - سخن گفتن دستور کید، فرامرز را: بشد پیر دستور و بوسید تخت
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در این بود دستور کید بزرگ
که آمد فرستاده همچو گرگ
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به نقشه و فریب بزرگ است که فرستادهای مانند گرگ به سوی مردم آمده است. این فرد، به ظاهر بیخطر و شاید حتی دوستدار به نظر میرسد، اما در واقع نیت بدی دارد و در پی نیرنگ و ضعیف کردن دیگران است.
زنزدیک طهمور اروند شاه
سخن ها بسی گفت زان بارگاه
هوش مصنوعی: در کنار طهمورث شاه اروند، بسیار درباره آن کاخ سخنانی گفته شد.
که زنهار تا دل نپیچی ز درد
مکن جنگ و پیرامن بد مگرد
هوش مصنوعی: اینگونه بگو: مواظب باش که دلت را از دردها جدا نکن، و با مشکل و دشواریها جنگ نکن و اطرافت را آلوده نکن.
که خورشید با او نتابد به جنگ
سپهدار شیر و سپه چون پلنگ
هوش مصنوعی: خورشید هرگز با او نمیدرخشد، همانطور که جنگجویان دلاور، همانند پلنگ، در میدان نبرد به نبرد میپردازند.
بکشت و ببخشید مان سر به سر
کلاه و قبا داد و زرین کمر
هوش مصنوعی: او جان خود را فدای ما کرد و با کمال بخشش، برای ما بهترین لباس و کمربند زرین را فراهم آورد.
به شادی همه شب بدو می خوریم
ابا بربط و رود و رامشگریم
هوش مصنوعی: ما هر شب به خوشحالی به هم میپیوندیم و با موسیقی و آواز شاداب میمانیم.
گر او را بدین سان ببینی به بزم
بدانی که او با نه خوبست رزم
هوش مصنوعی: اگر او را به این شکل در مهمانی ببینی، متوجه میشوی که او در میدان جنگ هم با شجاعت و توانمندی حاضر است.
به پیش آی و خواهشگری پیشه کن
وز آن پیش کار وی اندیشه کن
هوش مصنوعی: به جلو بیا و خود را آماده خواهش کردن کن و قبل از هر چیز به کار او فکر کن.
دل پاکش از بد تهی است و جنگ
خرد دارد و مردی و هوش و سنگ
هوش مصنوعی: دل او خالی از هر گونه بدی است و در دلش جنگی میان خرد و شجاعت و هوش و استحکام وجود دارد.
گر او را چو نوشاد بندی کمر
همت گنج ماند همت تاج و زر
هوش مصنوعی: اگر او را مانند نوشاد به سختی و تلاش بکشی، همت و ارادهات به عنوان گنج و ثروت باقی میماند، و همت تو مانند تاج و زر خواهد درخشید.
وگر سر بپیچی در افتی به رنج
نه سرماند و تاج و نه تخت و گنج
هوش مصنوعی: اگر از راه راست منحرف شوی، به زحمت و درد دچار خواهی شد. در آن زمان نه سر، نه دیپلم، نه مقام و ثروتی برایت باقی نمیماند.
مکن رزم با پهلوان کم ستیز
که در دودمان افتدت رستخیز
هوش مصنوعی: با جنگیدن با یک جنگجوی قوی و ماهر، خود را در سختی و بحران قرار نده، چون ممکن است به عواقب بدی دچار شوی.
یکایک چو بشنید کید این پیام
به جا ماند شمشیرش اندر نیام
هوش مصنوعی: هر کس که این نقشه را شنید، متوجه شد که شمشیر خود را در نیام باقی گذاشت.
به خواهشگری مهتران را بخواند
در گنج بگشود و زر برفشاند
هوش مصنوعی: او به درخواست بزرگان نزدیک خود را دعوت کرد و در گنجینه را باز کرد و طلا بر روی آنان پاشید.
فرستاد زین گونه برگ بزرگ
به نزدیک آن پهلوان سترک
هوش مصنوعی: برگ بزرگی را به سوی آن جنگجوی بزرگ و نیرومند فرستادند.
ز دیبا و دینار و خز و حریر
زر و گوهر و مشک و تاج و سریر
هوش مصنوعی: از پارچههای گرانبها و سکههای طلا، از خز و حریر، و همچنین از جواهرات و خوشبوکنندهها، تاج و تخت.
به پیش اندرون پاک دستور شاه
بیامد بر پهلوان سپاه
هوش مصنوعی: شاه به آرامی و با نظم وارد شد و به پهلوانان سپاه نزدیک شد.
ز گردن کفن ها درآویخته
زنرگس به گل خون دل ریخته
هوش مصنوعی: زنرگس از گردن کفنها آویزان شده و گلهایش از خون دل ریخته شده است.
همه دل نهاده به خواهشگری
ز سر دور کرده یکایک سری
هوش مصنوعی: همه افراد تمام دلشان را به خواهش و تمنا سپردهاند و یکی یکی از سر و خیالات خود دور کردهاند.
فرامرز بخشید و بنواختشان
به نزدیک خود جایگه ساختشان
هوش مصنوعی: فرامرز به آنها رحم کرد و به مهربانی آنها را نزد خود آورد و برایشان جایی فراهم کرد.