بخش ۵۴ - جنگ کردن فرامرز با سنورگرگ و کشتن فرامرز، سنور گرگ
برون رفت زان پس به جنگ سنور
نمودند آن جای او را ز دور
خود و بیژن گیو با گستهم
برفتند گرگین میلاد هم
بدان تیغ بالا سپاه انجمن
دلیران هندی همه تن به تن
از آن مرغزاران چو دد بنگرید
چو رعد خروشان ز جا بردمید
چو آتش بیامد سوی سرکشان
چو پیدا شد آن بَدرگ بَدنشان
ز هر سو دلیران بر او تاختند
همه تیغ و نیزه برافراختند
فرومایه دد چون برآورد جوش
زمین شد پر از گرد و آمد خروش
دلیران نخستین به تیر خدنگ
گرفتند و شد لعل چشم پلنگ
ز پیکان تن پیل چون خسته شد
یکی لحظه زان تیزی آهسته شد
رسید اندر آن پهلوان زمین
به مغزش عمود گران زد به کین
سر و پنجه و مغز او کرد پست
همه یال و دندان او برشکست
بییفتاد آن دد چو یک لخت کوه
به پیش بزرگان ایران گروه
بماندند زان دد یکایک شگفت
سر و پای و دندان او برگرفت
ز گیتی تهی شد چو یال سنور
شدندش همه آفرینخوان ز دور
چو شد ایمن از دد همه بوم و بر
سوی کید شد گرد پرخاشخر
همی شد شب و روز با انجمن
رسید اندر آن گنبد برهمن
سواره چو شد نزد کاخ بلند
نگه کرد و دید آن تن هوشمند
یکی شخص پاکیزه و خوبروی
همه تن چو برف و چو کافور موی
جهان پهلوان برد پیشش نماز
بپرسید پیرش ز راه دراز
بدو گفت کای بچه پهلوان
جهان را تویی یادگار از گوان
در این هند ما، دین تو پیدا کنی
در او نام یزدان هویدا کنی
رخ گیتی از بد تو شویی به تیغ
بگیر و بکش هرکهت آید دریغ
چه جیپال هند و چه فرزانه کید
بگیرش که هستند پیش تو صید
بخش ۵۳ - رسیدن فرامرز به شهر نیک نور و جنگ کردن فرامرز با نوشدار و گرفتار شدن نوشدار به دست فرامرز: به روز نخستین مه فرودینبخش ۵۵ - سؤال کردن فرامرز از پیر برهمن: چو دیدش فرامرز کان فره مند
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برون رفت زان پس به جنگ سنور
نمودند آن جای او را ز دور
هوش مصنوعی: پس از آن، به جنگ رفتند و از دور، آن مکان را شناسایی کردند که او در آنجا بوده است.
خود و بیژن گیو با گستهم
برفتند گرگین میلاد هم
هوش مصنوعی: خود و بیژن گیو با همراه خود گستهم، به سمت گرگین میلاد رفتند.
بدان تیغ بالا سپاه انجمن
دلیران هندی همه تن به تن
هوش مصنوعی: در این مصراع به قدرت و شجاعت نیرومندانی اشاره دارد که با تیغِ برندهای آمادهی نبرد هستند و همه در یک صف و در کنار هم ایستادهاند. این افراد با دلیران هندی مقایسه شدهاند و نشاندهندهی اتحاد و ایستادگی آنها در برابر دشمن میباشد.
از آن مرغزاران چو دد بنگرید
چو رعد خروشان ز جا بردمید
هوش مصنوعی: وقتی که به آن دشتهای پر از سبزه و گل نگاه میکنم، حس میکنم همچون رعدی پر سر و صدا از جا کنده میشوم و به پرواز درمیآیم.
چو آتش بیامد سوی سرکشان
چو پیدا شد آن بَدرگ بَدنشان
هوش مصنوعی: وقتی آتش به سمت شورشیان آمد، بدی آنها به وضوح نمایان شد.
ز هر سو دلیران بر او تاختند
همه تیغ و نیزه برافراختند
هوش مصنوعی: دلیران از هر طرف به او حمله کردند و همه شمشیرها و نیزهها را بالا بردند.
فرومایه دد چون برآورد جوش
زمین شد پر از گرد و آمد خروش
هوش مصنوعی: وقتی موجودات پست و بیارزش خود را نشان میدهند، زمین پر از گرد و غبار میشود و صدای بلندی به گوش میرسد.
دلیران نخستین به تیر خدنگ
گرفتند و شد لعل چشم پلنگ
هوش مصنوعی: مردان شجاع ابتدا با تیر و کمان به سوی هدف حمله کردند و این عمل باعث شد که درخشندگی چشمان پلنگ نمایان شود.
ز پیکان تن پیل چون خسته شد
یکی لحظه زان تیزی آهسته شد
هوش مصنوعی: وقتی پیکان تیز بدن فیل خسته شد، یک لحظه از آن تیزی کم شد و آهستهتر شد.
رسید اندر آن پهلوان زمین
به مغزش عمود گران زد به کین
هوش مصنوعی: در زمانهای که پهلوان بر زمین رسید، ضربهای سنگین و سخت بر مغزش وارد شد که نشانهای از دشمنی و کینه بود.
سر و پنجه و مغز او کرد پست
همه یال و دندان او برشکست
هوش مصنوعی: او تمام قابلیتهای خود را از دست داد و قدرتش کوتاه شد، در حالی که نشانههای قوت او نیز نابود گشت.
بییفتاد آن دد چو یک لخت کوه
به پیش بزرگان ایران گروه
هوش مصنوعی: آن هیولا مانند یک تکه کوه به زمین افتاد و در برابر بزرگان ایران جمع شد.
بماندند زان دد یکایک شگفت
سر و پای و دندان او برگرفت
هوش مصنوعی: آن ددها با حیرت به سر، پا و دندان او نگاه کردند و هر کدام به نوعی تحت تأثیر قرار گرفتند.
ز گیتی تهی شد چو یال سنور
شدندش همه آفرینخوان ز دور
هوش مصنوعی: وقتی که از دنیا خالی شد، مانند یال اسب، همه به دور او آمده و او را ستایش کردند.
چو شد ایمن از دد همه بوم و بر
سوی کید شد گرد پرخاشخر
هوش مصنوعی: زمانی که از خطرات و جانوران وحشی در امان شد، به سمت نقشهها و مکرهای جنگجویان رفت.
همی شد شب و روز با انجمن
رسید اندر آن گنبد برهمن
هوش مصنوعی: روز و شب در حال گذر بود و جمعی دور هم نشسته بودند که ناگهان در آن مکان، شخصی با ویژگیهای خاصی آمد.
سواره چو شد نزد کاخ بلند
نگه کرد و دید آن تن هوشمند
هوش مصنوعی: سوار بر اسب به نزدیک کاخ بلند آمد و نگاهی انداخت و دید که آن بدن هوشمند و هوشیار است.
یکی شخص پاکیزه و خوبروی
همه تن چو برف و چو کافور موی
هوش مصنوعی: شخصی باطنی پاک و ظاهری زیبا دارد، به مانند برف و کافور که درخشندگی و صفایی خاصی را به نمایش میگذارند.
جهان پهلوان برد پیشش نماز
بپرسید پیرش ز راه دراز
هوش مصنوعی: جهان به پهلوان احترام گذاشت و پیش او نماز خواند. سپس از پیرمردی که سالها در این راه بود، سؤال کرد.
بدو گفت کای بچه پهلوان
جهان را تویی یادگار از گوان
هوش مصنوعی: او به کودک گفت: ای پهلوان، تو یادگار گوانی و همانند تو در این دنیا وجود ندارد.
در این هند ما، دین تو پیدا کنی
در او نام یزدان هویدا کنی
هوش مصنوعی: در این سرزمین هندو، میتوانی دین خود را نشان دهی و نام خدا را به روشنی بیان کنی.
رخ گیتی از بد تو شویی به تیغ
بگیر و بکش هرکهت آید دریغ
هوش مصنوعی: اگر خوب و نیکو نباشی، با تیغ خود بر چهرهی دنیا بزنی و هرکس را که دوست نداری از بین ببری، پس بر خودت افسوس نخور.
چه جیپال هند و چه فرزانه کید
بگیرش که هستند پیش تو صید
هوش مصنوعی: هر کسی که به نیکی و هوشمندی شناخته میشود، باید بدانید که در کنار شما افرادی وجود دارند که باز هم میتوانند از آنها بهرهبرداری کرد و از آنها استفاده کرد.