بخش ۴۸ - جنگ فرامرز با گلنگوی (و) گرفتار شدن به دست فرامرز در صف جنگ
فرامرز گفت این نبرد منست
دلیری چنین نیز خورد منست
ببینم که چون برخروشد همی
چو پیل دمنده بجوشد همی
چو باد اندر آمد به میدان اوی
دژم گشته آن چهر خندان اوی
گلنگو یکی نیزه بازی گرفت
کجا پهلوان ماند از او در شگفت
فرامرز گفت ای دلاور چه بود
بدین بازیت من نخواهم ستود
به میدان فراشد یکایک دلیر
دو تا شد به بازی چو چنگال شیر
ز زین اندر آورد کوه سیاه
ببردش همیدون به نزد سپاه
به نوشاد بسپرد و گفت این دلیر
به میدان خرامید مانند شیر
به میدان بسی لاف زد جنگجوی
زچنگال شیر اندر آورد روی
فرستش هم اکنون سوی ماه چهر
که با او نشیند زمانی به مهر
بگو تا برندش به کردار تیر
که دانم ندارد زبانو گزیر
بدو آفرین کرد نوشاد هند
که از موج تیغت چو دریای سند
ندارد همی شیر و پیل و نهنگ
چه باشد چنین دختر کید هند
دل کید خون شد از آن پرهنر
به دل گفت کاین شیر پرخاشخر
نباشد بجز بچه پور زال
نبینی چه سانش برآورده یال
به اروند گفت ای برادر ببین
نیاید بدین سان گوی بر زمین
نزیبد بجز تو هم آورد اوی
دگر کس نبینم هم آورد اوی
به میدان همی شد دوان شاه هند
ابا گرز و کوپال و هندی پرند
خروشید کای نره شیر و پلنگ
که شیران همی بر ربایی به چنگ
هم آوردت آمد تو دل سخت کن
دل از بوم ایران بپردخت کن
فرامرز رستم زجا بردمید
ز قربان کمان کیی برکشید
بخش ۴۷ - گفتار اندر نامه نوشتن فرامرز برکید هندی(و) رفتن گستهم در هند: چو بشنید از من جهان پهلوانبخش ۴۹ - رزم فرامرز با اروند شاه و گرفتار شدن اروند شاه به دست فرامرز: یکی نیزه در مشت گرشاسبی
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فرامرز گفت این نبرد منست
دلیری چنین نیز خورد منست
هوش مصنوعی: فرامرز گفت: این جنگ و مبارزه از آن من است و این شجاعت هم به من تعلق دارد.
ببینم که چون برخروشد همی
چو پیل دمنده بجوشد همی
هوش مصنوعی: ببینم که وقتی بیدار میشود، همچون فیل قوی و پرقدرت، به حرکت درمیآید و انرژی میگیرد.
چو باد اندر آمد به میدان اوی
دژم گشته آن چهر خندان اوی
هوش مصنوعی: چون باد به میدان او وارد شد، چهره خندان او به چهرهای غمگین تبدیل شد.
گلنگو یکی نیزه بازی گرفت
کجا پهلوان ماند از او در شگفت
هوش مصنوعی: گلنگو، شخصی مانند یک نیزهبان، وارد میدان شد و بر کسی که در آنجا در حال رقابت بود، تأثیر شگفتانگیزی گذاشت.
فرامرز گفت ای دلاور چه بود
بدین بازیت من نخواهم ستود
هوش مصنوعی: فرامرز گفت: ای دلیر، چه چیزی در این بازی وجود دارد که من بخواهم تو را تحسین کنم؟
به میدان فراشد یکایک دلیر
دو تا شد به بازی چو چنگال شیر
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، هر یک از دلیران با شجاعت و قدرت به میدان میآیند و مانند چنگال شیر که قوی و خطرناک است، به نبرد و مبارزه مشغول میشوند.
ز زین اندر آورد کوه سیاه
ببردش همیدون به نزد سپاه
هوش مصنوعی: از زین اسب کوه سیاه را بیرون آورد و آن را به نزد سپاه منتقل کرد.
به نوشاد بسپرد و گفت این دلیر
به میدان خرامید مانند شیر
هوش مصنوعی: نوشاد را به میدان فرستاد و گفت که این دلیر، همچون یک شیر با قدرت و شجاعت به میدان رفته است.
به میدان بسی لاف زد جنگجوی
زچنگال شیر اندر آورد روی
هوش مصنوعی: جنگجویان بسیاری در میدان جنگ نعره میزنند و از شجاعت و قدرت خود میگویند، در حالی که یکی از آنها با دلیری و برتری از چنگال شیر به میدان آمده است.
فرستش هم اکنون سوی ماه چهر
که با او نشیند زمانی به مهر
هوش مصنوعی: به سرعت به سمت چهرهی زیبا برو، چرا که با او میتوانی مدتی را با عشق و محبت بگذرانید.
بگو تا برندش به کردار تیر
که دانم ندارد زبانو گزیر
هوش مصنوعی: بگو تا مانند تیر به هدف برسد، چون میدانم که از زبانش هیچ راه فراری ندارد.
بدو آفرین کرد نوشاد هند
که از موج تیغت چو دریای سند
هوش مصنوعی: نوشاد هند با قدرت و شکوهی که دارد، مانند دریای سند، از موج تیغی که دارد ستایش میشود.
ندارد همی شیر و پیل و نهنگ
چه باشد چنین دختر کید هند
هوش مصنوعی: هیچ یک از شیر و פיל و نهنگ نمیتوانند توصیف کنند که چنین دختری با زیرکی هندی چه ویژگیهایی دارد.
دل کید خون شد از آن پرهنر
به دل گفت کاین شیر پرخاشخر
هوش مصنوعی: دل از آن هنرمند پرخروش غمگین و خونین شد و به دل گفت: این دلیر و پرخاشگر کیست؟
نباشد بجز بچه پور زال
نبینی چه سانش برآورده یال
هوش مصنوعی: تنها فرزند زال را نمیبینی، ببین چگونه موهایش را مانند یال بلند کرده است.
به اروند گفت ای برادر ببین
نیاید بدین سان گوی بر زمین
هوش مصنوعی: به اروند گفت: ای برادر، ببین که نباید اینگونه باشد که گوی بر زمین بیفتد.
نزیبد بجز تو هم آورد اوی
دگر کس نبینم هم آورد اوی
هوش مصنوعی: هیچ کسی را نمیبینم که همتای تو باشد، جز تو هیچ کس را شایسته مقایسه با تو نمیدانم.
به میدان همی شد دوان شاه هند
ابا گرز و کوپال و هندی پرند
هوش مصنوعی: شاه هند با شجاعت و سرعت به میدان جنگ میرود و سلاحهایی همچون گرز و کوپال را به دست دارد و همچنین پرندگانی هندی را همراه دارد.
خروشید کای نره شیر و پلنگ
که شیران همی بر ربایی به چنگ
هوش مصنوعی: بیرون بیا ای شیر نر و پلنگ، چرا که شیران دیگر به دام تو افتادهاند و باید از خود دفاع کنی.
هم آوردت آمد تو دل سخت کن
دل از بوم ایران بپردخت کن
هوش مصنوعی: رقیب تو آمده است، تو دل را محکم کن و از زمین ایران بجه.
فرامرز رستم زجا بردمید
ز قربان کمان کیی برکشید
هوش مصنوعی: فرامرز، پسر رستم، از جا برخاست و به سمت دشمن رفت و کمانی که به قربانی شده بود، آماده کرد.