گنجور

بخش ۴۵ - رفتن فرامرز و ایرانیان به جنگ کرگدن و کشته شدن کرگدن به دست فرامرز

چو یک هفته مستان شدند انجمن
جهان پهلوان گفت زان کرگدن
به نوشاد گفت ای شه بافرین
کجا باشد آن کرگدن در زمین
بدوگفت ز ایدر به فرسنگ بیست
چنان شد که کس را نشانی نه زیست
سه فرسنگ بینی یکی مرغزار
گله گشته به هر سویی ده هزار
یکی بیشه بینی سه فرسنگ راه
بدان بیشه کردن که آرد نگاه
همه کرگدن گردن افراخته
زمین را به دندان برافراخته
یکایک همه ژنده پیلان به تن
به هر بیشه و دشت و غار انجمن
چه غم دارد از گرز و کوپالشان
که شاید بریدن پی یالشان
فرامرز گفت ای شه پر خرد
اگر کرگدن تیغ من بنگرد
زبیمش بریزند هریک سروی
یکایک شود مست و افتد به روی
بفرمود تا برکشیدند کوس
برآمد زاسب گران مایه طوس
چه گستهم و گرگین و فرزند گیو
جهان سوز گرسم کناد بود نیو
بفرمود کاید سواری هزار
دلیران با آلت کارزار
بشد سوی آن دشت با انجمن
به جایی که بد بیشه و کرگدن
زیک دامن دشت تا کوهسار
زهر سو بفرمود کنده هزار
چوشد کنده آنگه مغاک بلند
زخاشاک بر وی بیفکند چند
به خاک و به خاشاک چون شد نهان
زدیگر کران پهلوان جهان
درآورد آن لشکر جنگجوی
کران تا کران یک به یک سو به سوی
دهل های بسیار و کوس و درای
دف و چنگ و افغان شیپور و نای
یکایک همه نعره برداشتند
همان کرگدن پشت برگاشتند
ز هر سو دوان کرگدن ده هزار
گله کشته بر دامن کوهسار
در آمد به هامون یکی رستخیز
ز افغان همی کرگدن در گریز
به هرسو که آمد یکی درمیان
زتیغ دلیران شدی پرنیان
همه بیشه را آتش اندر زدند
چو زینشان همه بیشه ها بستندند
برفتند هریک به کردار کوه
گریزان به هامون گروها گروه
زهامون چو لشکر برآمد به تنگ
از آن دو گرویی برون شد به جنگ
به روی بیابان بکرده مغاک
همه ژنده پیلان کشیدند به خاک
گله گشته یک روی و بگریختند
برآن چاهساران فرو ریختند
همانا نشد زآن دوان بی شمار
رهایی یکی زان دلیران کار
به هرجا از آن گله بگریختند
برآن چاهساران فرو ریختند
همانا نشد زآن دوان بی شمار
رهایی یکی زان دلیران کار
به هر جا از آن گله بگریختند
به هر شوره ای گل برانگیختند
همه چاهساران پر از کرگدن
به هم درفتاده شدند انجمن
چه در چه فتاده چه کشته چه خست
چنان شد که یک تن ازیشان نرست
زشمشیر شیران خنجر گذار
تهی گشت از کرگدن دشت و غار
یکی زان میان بر کرانه نشد
خطایی به دست زمانه نشد
چو زان دد تهی شد همی دشت و غار
دویدند هر یک بدان چاهسار
زپیلان بجوشید کوس و مغاک
گرفته ز پیش و ز پس چاک چاک
خروشان به چاهسار سیصدهزار
جهان گشته چون ساز درنده وار
بکشتند بر هر سر چاهسار
به هر جا یکی بد بکشتند زار
چنان دان که در دشت کین چند میل
همه لاشه کرگدن شد دو میل
به هر جا سر شیر پست آمده
به هر سو تن پیل خست آمده
نشد تیز دندان دد کارگر
که از تیغ شیران پرخاشخر
چو دد شد یکایک به گیتی نهان
سوی چشمه شد پهلوان جهان
به هر جا که پیلی درانداختند
کشیدند هردو پی ای ساختند
همه هفته در چاهساران بماند
فرستاد نوشاد لشکر بخواند
نگه کرد نوشاد تا چند میل
بیفکنده کشته شده ژنده پیل
بر ایرانیان از جهان آفرین
زنو خواند هر دم بسی آفرین
ددان را که بد بر تل انداختند
گروها گروه انجمن ساختند
شمردن بفرمود پس شهریار
شماره برآمد چهل شش هزار
شه هندوان شاد دل گشت ازین
به ایرانیان کرد صدآفرین
همی گفت کین رخت آمیخته
به تدبیر ایرانیان ریخته
نه از دیو پیچد نه از تیره گرگ
نه از کرگدن اژدهای بزرگ
سرانجام این بد چو ایدون بود
ندانم که تاکید ره چون بود
ببینم سر و مغز شیران زکید
پراکنده و دختران کرد صید
فرامرز گفت ای سرموبدان
چوبینی همین کار و بار ددان
همه این چنین تا به هند اندرون
به ایران شمارند خوار و زبون
تو گفتی که لشکر نیاید به کار
بدان ژنده پیلان ناهوشیار
ندیدی تو گردان ایرانیان
که بندند هنگام کین چون میان
چنین یک به یک در چه این آورند
به نیزه فلک بر زمین آورند
به پاسخ چنین داد کای نامدار
زگرشسب و اترد تویی یادگار
شنیدم که چون رو به آورد زد
به کینه همی مرد بر مرد زد
هرآن گه که گشتی به آورد مست
نبردی سوی تیغ پیکار دست
پیاده دویدی به کردار گرد
یکی را گرفتی زدی بردو مرد
سپاسم به دادار جان آفرین
که چون تو کسی سوی ما شد قرین
که ایمن کنی مرز هند از بدی
چو خورشید سازی ره ایزدی
یکی هفته زان پس در آن مرغزار
نشستند جویان زبهر شکار
به هر مرز کو بود سر سرنهاد
بیامد بدید آن دلیران راد
چو دیدی بسی آفرین خواندی
برآن لشکر و جیش درماندی
چو نوشاد از آن نامور شادشد
از آن چاره پتیاره آزاد شد
سران های آن کرگدن سه هزار
بریده بیاورد بهر نظار
همه هندوان شاد وخرم شدند
از آن برجهان جمله بی غم شدند
چنان بد همه کار و بار جهان
وز آن پس تو را باشد اندر جهان
ازین پس کنون رسم کید آوریم
عقابی برانیم و صید آوریم

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو یک هفته مستان شدند انجمن
جهان پهلوان گفت زان کرگدن
هوش مصنوعی: پس از اینکه یک هفته، جمع مستان به سر می‌آید، جهان‌پهلوان درباره آن کرگدن صحبت می‌کند.
به نوشاد گفت ای شه بافرین
کجا باشد آن کرگدن در زمین
هوش مصنوعی: به نوشاد گفت: ای پادشاه بزرگوار، آن کرگدن در کجا قرار دارد؟
بدوگفت ز ایدر به فرسنگ بیست
چنان شد که کس را نشانی نه زیست
هوش مصنوعی: سخن او چنان بود که در فاصله‌ای به اندازه بیست فرسنگ، هیچ نشانه‌ای از او نه بود و کسی از زندگی او آگاه نبود.
سه فرسنگ بینی یکی مرغزار
گله گشته به هر سویی ده هزار
هوش مصنوعی: اگر سه فرسنگ دورتر را نگاه کنی، می‌بینی که دشت وسیعی پر از گله‌ای از مرغ‌ها است که به سوی‌های مختلف پراکنده شده‌اند.
یکی بیشه بینی سه فرسنگ راه
بدان بیشه کردن که آرد نگاه
هوش مصنوعی: اگر درختان و جنگلی را که سه فرسنگ با تو فاصله دارد، ببینی، باید برای رسیدن به آن جنگل تلاش کنی و به سمتش بروی تا آن را تماشا کنی.
همه کرگدن گردن افراخته
زمین را به دندان برافراخته
هوش مصنوعی: تمامی کرگدن‌ها با گردن‌های کشیده خود، زمین را با دندان‌های نیششان در هم می‌فشارند.
یکایک همه ژنده پیلان به تن
به هر بیشه و دشت و غار انجمن
هوش مصنوعی: همه‌ی انسان‌های نادان و بی‌خبر در هر گوشه‌ای از طبیعت، مانند یکدیگر و در یک جمع حاضر هستند.
چه غم دارد از گرز و کوپالشان
که شاید بریدن پی یالشان
هوش مصنوعی: آنها از آسیب‌های ناشی از گرز و چوب‌هایشان نمی‌ترسند، زیرا ممکن است در نهایت به قطع کردن یال‌هایشان منجر شود.
فرامرز گفت ای شه پر خرد
اگر کرگدن تیغ من بنگرد
هوش مصنوعی: فرامرز به شاه با خرد می‌گوید: اگر به تیغ من آشنا باشی، متوجه قدرت و مهارت من خواهی شد.
زبیمش بریزند هریک سروی
یکایک شود مست و افتد به روی
هوش مصنوعی: هر کدام از درختان سرو که بخواهند، به سمت یکدیگر می‌ریزند و به طور جداگانه شاد و مست می‌شوند و بر روی زمین می‌افتند.
بفرمود تا برکشیدند کوس
برآمد زاسب گران مایه طوس
هوش مصنوعی: فرمان دادند تا طبل را به صدا درآورند و از زینت‌های گرانبهای طوس برآمد.
چه گستهم و گرگین و فرزند گیو
جهان سوز گرسم کناد بود نیو
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند بر گستهم و گرگین و فرزند گیو غلبه کند، در حالی که جهان را این آتش‌افروز برمی‌افروزد؟
بفرمود کاید سواری هزار
دلیران با آلت کارزار
هوش مصنوعی: او فرمان داد که هزار دلیر سوار با تجهیزات جنگی آماده شوند.
بشد سوی آن دشت با انجمن
به جایی که بد بیشه و کرگدن
هوش مصنوعی: به سمت آن دشت رفتند که گروهی از مردم در آنجا جمع شده بودند، جایی که درختان و حیواناتی چون کرگدن وجود داشت.
زیک دامن دشت تا کوهسار
زهر سو بفرمود کنده هزار
هوش مصنوعی: از یک دامن دشت تا کوهسار، فرمانی صادر شده که هزار نفر را به کار و تلاش وادار کرده است.
چوشد کنده آنگه مغاک بلند
زخاشاک بر وی بیفکند چند
هوش مصنوعی: وقتی که درختی از ریشه کنده می‌شود، به طور طبیعی بلندتر و عمیق‌تر در زمین فرو می‌رود و این باعث می‌شود که علف‌های تازه و اضافی بر روی آن ریخته شود.
به خاک و به خاشاک چون شد نهان
زدیگر کران پهلوان جهان
هوش مصنوعی: وقتی که پهلوان بزرگ جهان به زمین و خاک سپرده شد و از دیده‌ها پنهان گشت، دیگر هیچ چیز از او باقی نماند.
درآورد آن لشکر جنگجوی
کران تا کران یک به یک سو به سوی
هوش مصنوعی: آن لشکر جنگجو که از هر طرف آمده بودند، به صورت یک به یک و به سمت های مختلف حرکت کردند.
دهل های بسیار و کوس و درای
دف و چنگ و افغان شیپور و نای
هوش مصنوعی: صداهای مختلفی چون دهل و کوس و دف و چنگ و شیپور و نای به گوش می‌رسد.
یکایک همه نعره برداشتند
همان کرگدن پشت برگاشتند
هوش مصنوعی: همه به طور هم‌زمان صدا زدند، مانند کرگدن که به ناگاه عقب برگشت.
ز هر سو دوان کرگدن ده هزار
گله کشته بر دامن کوهسار
هوش مصنوعی: کرگدن‌ها از هر گوشه به سرعت در حال حرکت‌اند و هزاران گله جانوران را در دامنه کوه‌ها به قتل می‌رسانند.
در آمد به هامون یکی رستخیز
ز افغان همی کرگدن در گریز
هوش مصنوعی: یک زلزله در هامون رخ داده است، صدای افغان‌ها به گوش می‌رسد و کرگدن‌ها در حال فرار هستند.
به هرسو که آمد یکی درمیان
زتیغ دلیران شدی پرنیان
هوش مصنوعی: هرجا که قدم گذاشتی، مانند پوششی از پرنیان به نظر می‌رسی که بر روی دلیران و شجاعان است.
همه بیشه را آتش اندر زدند
چو زینشان همه بیشه ها بستندند
هوش مصنوعی: آتش همه جنگل را سوزاند و به همین دلیل همه جانورها از آنجا فرار کردند.
برفتند هریک به کردار کوه
گریزان به هامون گروها گروه
هوش مصنوعی: هر یک از آن‌ها به سمت خود و به شکلی که کوه‌ها فرار می‌کنند، به گروه‌های مختلفی در هامون رفتند.
زهامون چو لشکر برآمد به تنگ
از آن دو گرویی برون شد به جنگ
هوش مصنوعی: وقتی که جنگجویان به تنگنا رسیدند و تحت فشار قرار گرفتند، از آن دو گروهی که درگیر بودند، نهایتاً یکی به میدان نبرد رفت.
به روی بیابان بکرده مغاک
همه ژنده پیلان کشیدند به خاک
هوش مصنوعی: در بیابان گودالی ایجاد شده است و همه ی زره‌پوشان به خاک افتاده‌اند.
گله گشته یک روی و بگریختند
برآن چاهساران فرو ریختند
هوش مصنوعی: گله‌ای به سوی چاه‌ها حرکت کردند و به سرعت از آنجا فرار کردند.
همانا نشد زآن دوان بی شمار
رهایی یکی زان دلیران کار
هوش مصنوعی: به راستی، هیچ‌یک از آن دلاوران نتوانستند از آن دویدنی‌های بی‌شمار رهایی یابند.
به هرجا از آن گله بگریختند
برآن چاهساران فرو ریختند
هوش مصنوعی: هر جا که آن گله فرار کردند، بر روی چاه‌های عمیق فرود آمدند.
همانا نشد زآن دوان بی شمار
رهایی یکی زان دلیران کار
هوش مصنوعی: در حقیقت، هیچ یک از آن دوان شجاع بی‌شمار نتوانستند رهایی یابند.
به هر جا از آن گله بگریختند
به هر شوره ای گل برانگیختند
هوش مصنوعی: در هر مکانی که آن گله فرار کردند، در هر جایی که رفتند، شکوفه‌ای از گل سر زده است.
همه چاهساران پر از کرگدن
به هم درفتاده شدند انجمن
هوش مصنوعی: همه حفاران چاه، به خاطر تجمع کرگدن‌ها به سمت هم جمع شدند و یک تجمع را تشکیل دادند.
چه در چه فتاده چه کشته چه خست
چنان شد که یک تن ازیشان نرست
هوش مصنوعی: چه حالتی پیش آمده که نه کسی قدس سالم مانده و نه زخمی بی‌نصیب. همه در یک وضعیت نابسامان به سر می‌برند.
زشمشیر شیران خنجر گذار
تهی گشت از کرگدن دشت و غار
هوش مصنوعی: از شمشیر شیران، خنجرها به زمین افتاد و دشت و غار دیگر جایی برای کرگدن‌ها نیست.
یکی زان میان بر کرانه نشد
خطایی به دست زمانه نشد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در این میان به اشتباه بر کناره نرفت و زمانه نیز خطایی نکرد.
چو زان دد تهی شد همی دشت و غار
دویدند هر یک بدان چاهسار
هوش مصنوعی: وقتی که آن حیوان وحشی از دشت و غار دور شد، هر یک از آن‌ها به سمت چاه کوچک دویدند.
زپیلان بجوشید کوس و مغاک
گرفته ز پیش و ز پس چاک چاک
هوش مصنوعی: از دل مشکلات و سختی‌ها صداهایی به گوش می‌رسد و در این میان، زخم‌ها و آسیب‌ها از جلو و پشت به وضوح نمایان هستند.
خروشان به چاهسار سیصدهزار
جهان گشته چون ساز درنده وار
هوش مصنوعی: در جایی که چاه و دره‌ها وجود دارد، صدها هزار جهان به صورت خروشان و ناآرام به حرکت درآمده‌اند، همچون سازهای تند و درنده.
بکشتند بر هر سر چاهسار
به هر جا یکی بد بکشتند زار
هوش مصنوعی: در هر نقطه، بر سر چاه‌ها، افرادی را به طرز فجیعی کشتند و در هر مکان یکی از آن‌ها به شدت زخمی شده و جان سپرد.
چنان دان که در دشت کین چند میل
همه لاشه کرگدن شد دو میل
هوش مصنوعی: به گونه‌ای بدان که در دشت جنگ، چه اندازه فاصله وجود دارد که همه لاشه‌های کرگدن به دو میل (مسافت) دور شده‌اند.
به هر جا سر شیر پست آمده
به هر سو تن پیل خست آمده
هوش مصنوعی: همه جا نشانه‌هایی از قدرت و عظمت وجود دارد و در هر گوشه، آثار خستگی و ناتوانی نیز مشاهده می‌شود.
نشد تیز دندان دد کارگر
که از تیغ شیران پرخاشخر
هوش مصنوعی: دندان تیز و تند درندگان نمی‌تواند کار خود را به خوبی انجام دهد، زیرا شیران قوی و غران حضور دارند و نمی‌گذارند.
چو دد شد یکایک به گیتی نهان
سوی چشمه شد پهلوان جهان
هوش مصنوعی: وقتی که همه موجودات مانند جانوران وحشی شدند و در این دنیا پنهان گشتند، پهلوان جهان به سوی چشمه رفت.
به هر جا که پیلی درانداختند
کشیدند هردو پی ای ساختند
هوش مصنوعی: هر جا که فیل حرکت کرد، موجب شد که دو نفر به دنبال آن بیفتند و پایه‌ای برای ساختن چیزی فراهم کردند.
همه هفته در چاهساران بماند
فرستاد نوشاد لشکر بخواند
هوش مصنوعی: در تمام هفته، لشکر نوشاد در چاهساران باقی ماند و آماده بود تا فراخوانده شود.
نگه کرد نوشاد تا چند میل
بیفکنده کشته شده ژنده پیل
هوش مصنوعی: نوشاد به مدت طولانی به دور دست‌ها نگاه کرد و در همین حین، به حالتی دچار شد که گویا کشته شده است و حالتی مانند زره یا پوست یک فیل را به خود گرفته است.
بر ایرانیان از جهان آفرین
زنو خواند هر دم بسی آفرین
هوش مصنوعی: هر لحظه خالق جهان بر ایرانیان بسیار مدح و ستایش می‌کند.
ددان را که بد بر تل انداختند
گروها گروه انجمن ساختند
هوش مصنوعی: موجودات وحشی را که به طور بدی بر ستیغ کوه رها کردند، گروه های مختلفی تشکیل دادند و به هم پیوستند.
شمردن بفرمود پس شهریار
شماره برآمد چهل شش هزار
هوش مصنوعی: پادشاه دستور داد که شمارش انجام شود و پس از آن شمارش نشان داد که تعداد به چهل و شش هزار نفر می‌رسد.
شه هندوان شاد دل گشت ازین
به ایرانیان کرد صدآفرین
هوش مصنوعی: شاه هندوان از این موضوع خوشحال شد و به ایرانیان هزاران بار درود فرستاد.
همی گفت کین رخت آمیخته
به تدبیر ایرانیان ریخته
هوش مصنوعی: او می‌گفت که این لباس، با تدبیر و فکر ایرانیان ساخته و آماده شده است.
نه از دیو پیچد نه از تیره گرگ
نه از کرگدن اژدهای بزرگ
هوش مصنوعی: نه از دیو ترسیده‌ام، نه از گرگ سیاه، نه از اژدهای بزرگی که شبیه کرگدن باشد.
سرانجام این بد چو ایدون بود
ندانم که تاکید ره چون بود
هوش مصنوعی: در نهایت، حالتی بد و ناخوشایند به وجود آمده و نمی‌دانم که مسیر و راه پیش رو چگونه خواهد بود.
ببینم سر و مغز شیران زکید
پراکنده و دختران کرد صید
هوش مصنوعی: ببینم سر و مغز شیران در حال پراکنده شدن است و دختران کرد در حال شکار هستند.
فرامرز گفت ای سرموبدان
چوبینی همین کار و بار ددان
هوش مصنوعی: فرامرز گفت: ای سرموبدان چوبینی، شرایط و اوضاع فعلی همین است و نشان‌دهنده اعمال بدی‌ها می‌باشد.
همه این چنین تا به هند اندرون
به ایران شمارند خوار و زبون
هوش مصنوعی: همه این افراد تا زمانی که به هند بروند، ایران را خوار و حقیر محسوب می‌کنند.
تو گفتی که لشکر نیاید به کار
بدان ژنده پیلان ناهوشیار
هوش مصنوعی: تو گفتی که هیچ لشکری در کار نمی‌آید و خیر از این فیل‌های کهنه و نادان نیست.
ندیدی تو گردان ایرانیان
که بندند هنگام کین چون میان
هوش مصنوعی: آیا تا به حال گردان ایرانیان را دیدی که در زمان خشم و جنگ چگونه درهم می‌آمیزند و به یکدیگر متصل می‌شوند؟
چنین یک به یک در چه این آورند
به نیزه فلک بر زمین آورند
هوش مصنوعی: به تدریج و به آرامی، آنچنان که سپر و نیزه‌ی آسمان بر زمین فرود می‌آید.
به پاسخ چنین داد کای نامدار
زگرشسب و اترد تویی یادگار
هوش مصنوعی: او به این سؤال پاسخ داد که ای شخصیت مشهور، تو یادگار گرشسب و اترد هستی.
شنیدم که چون رو به آورد زد
به کینه همی مرد بر مرد زد
هوش مصنوعی: گفته شده که وقتی چهره به جنگ می‌آورد، مردی به خاطر کینه‌ای که دارد به مرد دیگری حمله می‌کند.
هرآن گه که گشتی به آورد مست
نبردی سوی تیغ پیکار دست
هوش مصنوعی: هر زمان که به میدان جنگ وارد شدی، با حالتی شاد و مست نبود که به جنگ و تیغ دشمن نزدیک شوی.
پیاده دویدی به کردار گرد
یکی را گرفتی زدی بردو مرد
هوش مصنوعی: شما با سرعت و سبکی مانند گردباد دویدید و یکی از دو مرد را گرفتید و با خود بردید.
سپاسم به دادار جان آفرین
که چون تو کسی سوی ما شد قرین
هوش مصنوعی: تشکر و قدردانی من از خالق زندگی است، زیرا هیچ کسی مانند تو به ما نزدیک و همراه نشده است.
که ایمن کنی مرز هند از بدی
چو خورشید سازی ره ایزدی
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، سپر و محافظت کن از مرز هند در برابر بدی‌ها، همان‌گونه که خورشید راهی را برای سرنوشت نیک برمی‌گزیند.
یکی هفته زان پس در آن مرغزار
نشستند جویان زبهر شکار
هوش مصنوعی: پس از گذشت یک هفته، آنها در آن دشت ملاقات کردند و برای شکار به جست‌وجو پرداختند.
به هر مرز کو بود سر سرنهاد
بیامد بدید آن دلیران راد
هوش مصنوعی: در هر جایی که مرزهای مشخصی وجود داشت، با سر به آنجا رفت و دلیران را مشاهده کرد.
چو دیدی بسی آفرین خواندی
برآن لشکر و جیش درماندی
هوش مصنوعی: هنگامی که دیدی گروهی از جنگجویان را، برایشان ستایش و تحسین فرستادی و از شدتش نگران شدی.
چو نوشاد از آن نامور شادشد
از آن چاره پتیاره آزاد شد
هوش مصنوعی: زمانی نوشاد، که نامی معروف داشت، با چاره‌ای که پیدا کرد، از قید و بند رهایی یافت و خوشحال شد.
سران های آن کرگدن سه هزار
بریده بیاورد بهر نظار
هوش مصنوعی: آن کرگدن سرهای سه هزار بریده را برای تماشا آورد.
همه هندوان شاد وخرم شدند
از آن برجهان جمله بی غم شدند
هوش مصنوعی: همه هندوان خوشحال و سرزنده شدند و به همین خاطر، تمام دنیا نیز از غم دور شدند.
چنان بد همه کار و بار جهان
وز آن پس تو را باشد اندر جهان
هوش مصنوعی: تمامی امور و وضعیت‌های جهان به قدری بد و نامناسب است که بعد از این، تو نیز در زندگی این طور با مشکلات و دشواری‌ها روبه‌رو خواهی شد.
ازین پس کنون رسم کید آوریم
عقابی برانیم و صید آوریم
هوش مصنوعی: از این به بعد، ما نقشه‌ای طراحی می‌کنیم و با قدرت و استحکام پیش می‌رویم تا به اهداف خود برسیم و به دستاوردهای جدیدی دست یابیم.