بخش ۳۱ - عقد بستن بانو گشسب به جهت گیو (و) بردن بانو به خانه (و) ناقبول کردن بانو گشسب، گیو را واحوال آن
ببستند مه را به مریخ عقد
به مفلس بدادند آن گنج نقد
چو بودش به زور و هنر دستبرد
زمیدان جهان گوی خوبی ببرد
ببردند مه را به خلوت سرای
چو شد بسته کابین آن دلگشای
چو در خلوت خاص شد گیو گرد
بیامد بر ماه با دستبرد
همین خواست مانند گستاخ وار
درآرد مر آن ماه را در کنار
زتندی برآشفت بانوی گرد
نمود آن جهانجوی را دستبرد
بزد بر بناگوش او مشت سخت
بدان سان که افتاد از روی تخت
دو دست و دو پایش به خم کمند
ببست و به یک کنجش اندرفکند
به خود غره بودن هم از جاهلیست
که بهتر مطاعی هم از عاقلیست
خدایی که بالا و پست آفرید
زبردست هر زیر دست آفرید
به گستاخی خویش دلخسته شد
زدلخستگی تنگ بربسته شد
به هرکاری چون بنگری در نهان
همانا کسی از تو به درجهان
که بود اندر این بوستانش نوا
که به زو نبد بلبل خوش نوا
بخش ۳۰ - نالیدن رستم از درگاه خداوند و زور خواستن او (و) و گوشه فرش گرفتن و پرت کردن، پهلوانان را: نخستین بیامد به جای نمازبخش ۳۲ - پیغام آوردن به نزدیک گودرز که گیو، بسته شده به دست بانو در شب اول: غلامی به نزدیک گودرز زود
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ببستند مه را به مریخ عقد
به مفلس بدادند آن گنج نقد
هوش مصنوعی: ماه را به دست مریخ در بند کشیدند و این به خاطر آن بود که شخص بینوا و بیپول، آن ثروت با ارزش را به او تقدیم کرد.
چو بودش به زور و هنر دستبرد
زمیدان جهان گوی خوبی ببرد
هوش مصنوعی: وقتی که فردی با قدرت و مهارت خود، به میدان میآید، قادر است بهترینها را به چنگ آورد و در رقابتها پیروز شود.
ببردند مه را به خلوت سرای
چو شد بسته کابین آن دلگشای
هوش مصنوعی: مه را به خانهای خلوت و آرام بردند، زمانی که آن دلربا و خوشسخن در پیوند زناشویی قرار گرفت.
چو در خلوت خاص شد گیو گرد
بیامد بر ماه با دستبرد
هوش مصنوعی: زمانی که گیو در مکانی خصوصی تنها شد، به آرامی و به صورت ناگهانی به سمت ماه آمد.
همین خواست مانند گستاخ وار
درآرد مر آن ماه را در کنار
هوش مصنوعی: این خواسته همانند جرأت و بیپروایی است که میخواهد آن ماه را در کنار خود ببیند.
زتندی برآشفت بانوی گرد
نمود آن جهانجوی را دستبرد
هوش مصنوعی: بانوی دلیر به شدت عصبانی شد و به خاطر این خشمش به رزمندهای که در تلاش بود، حمله کرد.
بزد بر بناگوش او مشت سخت
بدان سان که افتاد از روی تخت
هوش مصنوعی: او با مشت محکمی به گوشش زد، به طوری که از روی تخت به زمین افتاد.
دو دست و دو پایش به خم کمند
ببست و به یک کنجش اندرفکند
هوش مصنوعی: او دو دست و دو پایش را به طناب بسته و به یک گوشه پرتاب کرده است.
به خود غره بودن هم از جاهلیست
که بهتر مطاعی هم از عاقلیست
هوش مصنوعی: به خود مغرور بودن نشان از نادانی است، زیرا فرد با عقل و درایت به چیزهای ارزشمندتری دست مییابد.
خدایی که بالا و پست آفرید
زبردست هر زیر دست آفرید
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، موجودات را در درجات مختلفی خلق کرده است؛ او کسانی را که در موقعیتهای بالا هستند، و کسانی را که در موقعیتهای پایینتر قرار دارند، به صورت زیرکانه آفریده است.
به گستاخی خویش دلخسته شد
زدلخستگی تنگ بربسته شد
هوش مصنوعی: به خاطر بیاحترامیاش، دلش از دلتنگی خسته شد و بیش از حد در تنگنا قرار گرفت.
به هرکاری چون بنگری در نهان
همانا کسی از تو به درجهان
هوش مصنوعی: هرگاه به کاری نظر کنی، در ظاهر آن ممکن است تنها خود را ببینی، اما در باطن و حقیقت، فردی دیگر هم به تو وابسته است و در نتیجه کار تو تاثیرگذار است.
که بود اندر این بوستانش نوا
که به زو نبد بلبل خوش نوا
هوش مصنوعی: در این باغ، صدای خوشی وجود دارد که از بلبل زیباتر نیست.