بخش ۳ - گفتار در آفرینش آفتاب
به چندان فروغ و به چندان چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ
روان اندر و گوهر دلفروز
کزو روشنایی گرفتست روز
که هر بامدادی چو زرین سپر
ز خاور بر آرد فروزنده سر
زمین پوشد از نور پیراهنا
شود تیره گیتی بدو روشنا
چو از مشرق او سر به خاور کشد
ز خاور شب تیره سر بر کشد
بخش ۲ - گفتار در آفرینش مردم: مگر مردمی خیره دانی همیبخش ۴ - در آفرینش ماه: چراغیست مر تیره شب را بسیج
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1401/10/02 02:01
جهن یزداد
که هر بامدادی چو زرین سپر
ز مشرق بر ارد فروزنده سر
چو از مشرق او سر به خاور کشد
ز خاور شب تیره سر بر کشد
پیداست که خاور جای فروشدن افتاب است و ریشه ان اور و ایوار است کم دانی مردمان سپسین انچنان بوده که ندانسته اند که نمیشود مشرق قافیه باشد و انرا بدانگونه نادرست گردانده اند