گنجور

بخش ۳ - گفتار در آفرینش آفتاب

به چندان فروغ و به چندان چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ
روان اندر و گوهر دلفروز
کزو روشنایی گرفتست روز
که هر بامدادی چو زرین سپر
ز خاور بر آرد فروزنده سر
زمین پوشد از نور پیراهنا
شود تیره گیتی بدو روشنا
چو از مشرق او سر به  خاور کشد
ز خاور شب تیره سر بر کشد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1401/10/02 02:01
جهن یزداد


که هر بامدادی چو زرین سپر
ز مشرق بر ارد فروزنده سر
چو از مشرق او سر به خاور کشد
ز خاور شب تیره سر بر کشد
پیداست که خاور  جای فروشدن افتاب است و ریشه ان اور و ایوار  است  کم دانی مردمان سپسین انچنان بوده که ندانسته اند  که نمیشود مشرق قافیه باشد و انرا بدانگونه نادرست گردانده اند