گنجور

بخش ۲۵ - گفتگو کردن پهلوانان ایران در پیشگاه کیکاوس از برای بانوگشسب

به نام خداوند جان و جهان
بگویم سخن آشکار و نهان
نخستین سخن را به نام خدای
خداوند روزی ده رهنمای
نگارنده خرگه نیلگون
برآرنده خیمه بی ستون
فروزنده طاق فیروزه فام
برآرنده صبح ز ایوان شام
پس از آفرین جهان آفرین
درود و ثنا بر رسول امین
همیدون درود رسول خدای
بر آن شیر حق شاه خیبرگشای
به هشت و سه فرزند آن شاه دین
هزاران هزاران هزار آفرین
کنون بازگردم به گفتار خویش
بیارم یکی داستانی به پیش
زتاریخ شاهان شنیدم چنین
که کاوس در شهر ایران زمین
نشسته به تخت کیی شاد بود
به باغی درون سرو آزاد بود
سر اندر سر آورده شمشاد سرو
خرامان ز هر سو خروشان تذرو
گل و لاله و ارغوان در چمن
ابا سوسن و یاسمن نسترن
درون چمن انجمن سروران
شهنشاه ایران نام آوران
زیک سو فریبرز و کاوس شاه
زدست دگر توس لشکر پناه
زیک سوی گودرز فرخنده فر
ابا هشت و هشتاد جنگی پسر
ابا گیو کو بد به ناورد طاق
نشسته ابا سروران عراق
نشسته دگر سوی بهرام گرد
که گوی از دلیران گیتی ببرد
چو رهام و گودرز کز شیر نر
فزون بد به مردی و زور وهنر
چو اشکش که بودش زترکان نژاد
که چون او دلیری ز مادر نزاد
زترکان فزون بودش از سه هزار
همه شیرمردان خنجر گذار
زدست دگر زنگه شاوران
زبغدادیان پیش او سروران
چو گرگین میلاد جنگ آزمای
نشسته به پیش جهان کدخدای
چو فرهاد و خراد و برزین گو
که بردندی از شیر شرزه گرو
بدین سان هزار و دوصد نامور
به بزم کیی با کلاه وکمر
بگسترد خوان ها وزین کو خورش
وزان خوان بدی مرد را پرورش
کشیدند خوان و بخوردند نان
پس از خوان بیامد میی ارغوان
طرب ساز و سازنده و رود بود
ز هر دل غم و درد بدرود بود
مغنی زآهنگ گفتی سرود
نفس باز کرده به آهنگ رود
صدای دف از دل همی برد درد
نماند اندر آن بزم رخسار زرد
نی و چنگ بودند چون تار و پود
رباب و دف و نی و هم رود بود
مغنی و ساقی به هم طمطراق
روان ساخته رودهای عراق
هرآن می که خوردی کزو در دمی
نباشد به گیتی نشان غمی
می کهنه و سرخ در جام بود
ز پر مایه نیکی سرانجام بود
چوشد چهر می بر دلاور سران
رخ سروران گشته چون ارغوان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به نام خداوند جان و جهان
بگویم سخن آشکار و نهان
هوش مصنوعی: به نام خداوندی که جان و جهان را آفریده است، می‌خواهم حرفی بزنم که هم آشکار باشد و هم پنهان.
نخستین سخن را به نام خدای
خداوند روزی ده رهنمای
هوش مصنوعی: ابتدا سخن را با ذکر نام خداوندی آغاز می‌کنیم که روزی دهنده و راهنماست.
نگارنده خرگه نیلگون
برآرنده خیمه بی ستون
هوش مصنوعی: معنای این بیت به طور کلی این است که عاشق یا معشوق، با ایجاد فضایی زیبا و آبی رنگ، مانند برپایی یک خیمه بدون نیاز به ستون، آرامش و زیبایی خاصی را به محیط اطراف می‌آورد. این تصویر به نوعی انعطاف‌پذیری و لطافت در عشق و زیبایی اشاره دارد.
فروزنده طاق فیروزه فام
برآرنده صبح ز ایوان شام
هوش مصنوعی: پرتوهای زیبا و درخشان آسمان آبی، صبح را از دروازه غروب به جلو می‌آورند.
پس از آفرین جهان آفرین
درود و ثنا بر رسول امین
هوش مصنوعی: پس از خلقت جهان، سلام و سپاس بر پیامبر راستگو و مورد اعتماد.
همیدون درود رسول خدای
بر آن شیر حق شاه خیبرگشای
هوش مصنوعی: سلام و درود بر پیامبر خدا که همانند شیر مبارز، بر پهلوان خیبر فائق آمد.
به هشت و سه فرزند آن شاه دین
هزاران هزاران هزار آفرین
هوش مصنوعی: به فرزندان آن شاه دین که بیست و چهار سال عمر دارند، هزاران هزار آفرین و سپاس فرستاده می‌شود.
کنون بازگردم به گفتار خویش
بیارم یکی داستانی به پیش
هوش مصنوعی: حالا به صحبت‌های خودم برمی‌گردم و داستانی را برایتان می‌آورم.
زتاریخ شاهان شنیدم چنین
که کاوس در شهر ایران زمین
هوش مصنوعی: از تاریخ شاهان شنیدم که کاوس در سرزمین ایران زندگی می‌کرد.
نشسته به تخت کیی شاد بود
به باغی درون سرو آزاد بود
هوش مصنوعی: افرادی که در آرامش و در کنار زیبایی‌های طبیعت هستند، می‌توانند احساس شادی و راحتی کنند. زندگی در فضایی دل‌انگیز مانند باغ، باعث خوشحالی و سرزندگی آن‌ها می‌شود.
سر اندر سر آورده شمشاد سرو
خرامان ز هر سو خروشان تذرو
هوش مصنوعی: درخت شمشاد به زیبایی در کنار درخت سرو ایستاده و از هر سو، هوای خوش و سرزندگی را به اطراف می‌پراکند.
گل و لاله و ارغوان در چمن
ابا سوسن و یاسمن نسترن
هوش مصنوعی: در باغ، گل‌ها و زیبایی‌های متنوعی مثل گل، لاله و ارغوان وجود دارد و به همراه آن‌ها، سنبل و یاسمن و نسترن نیز جلوه‌گری می‌کنند.
درون چمن انجمن سروران
شهنشاه ایران نام آوران
هوش مصنوعی: در وسط چمن، جمعی از بزرگان و شاهان ایران که مشهور و معروف هستند، گردهم آمده‌اند و در حال خوشی و شادی هستند.
زیک سو فریبرز و کاوس شاه
زدست دگر توس لشکر پناه
هوش مصنوعی: از یک سو فریبرز و کاوس شاه حضور دارند و از سوی دیگر، توس به عنوان پناهگاه لشکر خود را آماده کرده است.
زیک سوی گودرز فرخنده فر
ابا هشت و هشتاد جنگی پسر
هوش مصنوعی: از طرف گودرز، فرزند خوشبخت او، هشتاد و هشت جنگجو وجود دارد.
ابا گیو کو بد به ناورد طاق
نشسته ابا سروران عراق
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به کسی دارد که به رغم داشتن مقام و قدرت، به دلیل طغیانی که در خود دارد، به زیر فشار زندگی نشسته و نمی‌تواند از آن رهایی یابد. او هرچند در ظاهر به عنوان سرور و بزرگی دیده می‌شود، اما در باطن با مشکلات و چالش‌ها روبروست.
نشسته دگر سوی بهرام گرد
که گوی از دلیران گیتی ببرد
هوش مصنوعی: نشسته است تا به بهرام (یا همان خداوند جنگ) نگاه کند که گویا فردی از دلیران جهان را به سوی خود می‌برد.
چو رهام و گودرز کز شیر نر
فزون بد به مردی و زور وهنر
هوش مصنوعی: به مانند رهام و گودرز که در شجاعت و قدرت از شیر نر پیشی گرفته‌اند، در مردانگی، قدرت و هنر نیز برجسته هستند.
چو اشکش که بودش زترکان نژاد
که چون او دلیری ز مادر نزاد
هوش مصنوعی: این شعر به این مفهوم اشاره دارد که شخصی با دلیری و شجاعت، به اندازه ی افرادی از نژاد ترکان که مشهور به شجاعت هستند، نمی‌تواند باشد، چرا که این ویژگی‌ها از مادر به او منتقل نشده است. در واقع، شاعر به نوعی به نقش وراثت در شکل‌گیری شخصیت اشاره می‌کند.
زترکان فزون بودش از سه هزار
همه شیرمردان خنجر گذار
هوش مصنوعی: او از ترکان، مردانی دلیر و شجاع دارد که تعدادشان از سه هزار نفر بیشتر است و همگی جنگجویانی با شجاعت و مهارت در استفاده از خنجر هستند.
زدست دگر زنگه شاوران
زبغدادیان پیش او سروران
هوش مصنوعی: دست دیگری بر زنگ‌زنان بزن که پیش او، بزرگ‌زادگان از بغداد حضور دارند.
چو گرگین میلاد جنگ آزمای
نشسته به پیش جهان کدخدای
هوش مصنوعی: مانند گرگی که آماده جنگ است، در مقابل ریش‌سفید و سرپرست جامعه نشسته است.
چو فرهاد و خراد و برزین گو
که بردندی از شیر شرزه گرو
هوش مصنوعی: مانند فرهاد و خراد و برزین بگو که آنها از شیر نیرومندی پیروز شدند.
بدین سان هزار و دوصد نامور
به بزم کیی با کلاه وکمر
هوش مصنوعی: در این جشن و میهمانی، هزار و دویست شخصیت مشهور با کلاه و کمربند حضور دارند.
بگسترد خوان ها وزین کو خورش
وزان خوان بدی مرد را پرورش
هوش مصنوعی: ای سفره‌ها را بگسترانید، و از خورش خوشمزه‌ای که در این سفره است بهره‌مند شوید و از همین سفره، مردان را تربیت کنید.
کشیدند خوان و بخوردند نان
پس از خوان بیامد میی ارغوان
هوش مصنوعی: آشپزخانه را آراستند و نان سرو کردند، پس از آن می ناب و خوش‌رنگی به مهمانان عرضه شد.
طرب ساز و سازنده و رود بود
ز هر دل غم و درد بدرود بود
هوش مصنوعی: شادی و خوشحالی به وجود آورنده و جاری است و از هر قلبی که غم و دردی دارد، وداع می‌کند.
مغنی زآهنگ گفتی سرود
نفس باز کرده به آهنگ رود
هوش مصنوعی: خواننده‌ای از آهنگی دل‌انگیز صحبت کرده که همچون نغمه‌ای جان تازه‌ای را به‌وجود می‌آورد و حس تازگی و حیات را در روح می‌دمد.
صدای دف از دل همی برد درد
نماند اندر آن بزم رخسار زرد
هوش مصنوعی: صدای دف در جشن و شادی همه ناراحتی‌ها را از دل می‌برد و در آن جمع، هیچ غم و اندوهی باقی نمی‌ماند. چهره‌ها دیگر افسرده نیستند و همه شاداب و سرزنده‌اند.
نی و چنگ بودند چون تار و پود
رباب و دف و نی و هم رود بود
هوش مصنوعی: نی و چنگ در کنار هم مانند تار و پود هستند و همچنین رباب، دف و نی نیز با هم در هماهنگی‌اند و به نوعی جریان و موسیقی را شکل می‌دهند.
مغنی و ساقی به هم طمطراق
روان ساخته رودهای عراق
هوش مصنوعی: خواننده و می‌مون به صورت شگفت‌انگیزی در حال شادی و نشاط هستند و این حال و هوا به جریان‌های جاری در رودهای عراق شباهت دارد.
هرآن می که خوردی کزو در دمی
نباشد به گیتی نشان غمی
هوش مصنوعی: هر چیزی که خوردی و به آن عادت کرده‌ای، اگر در یک لحظه غم و اندوهی از آن نداشته باشی، در این دنیا نشانی از غم نخواهد داشت.
می کهنه و سرخ در جام بود
ز پر مایه نیکی سرانجام بود
هوش مصنوعی: شراب کهنه و قرمز در جام وجود داشت و نتیجه خوبی از آن به دست می‌آید.
چوشد چهر می بر دلاور سران
رخ سروران گشته چون ارغوان
هوش مصنوعی: وقتی چهره‌ی میخانه‌نشینان، دلیران را می‌نوشد، صورت سروران مانند گل ارغوان زیبایی پیدا می‌کند.