گنجور

بخش ۲۴ - داستان ایران وایرانیان گوید که با هم مکدر داشتند اوشان را

کنون داستانی زایرانیان
شنو تا بگویم به روشن روان
زگردان ایران و بانو گشسب
به میدان دانش بتازید اسب
به میدان دانش سواری کنم
به عقل و خرد استواری کنم
زخود یادگاری گذارم به دهر
کزان هوشمندان بگیرند بهر
به الطاف خوانند تحسین من
که در دست دارم زجای سخن
سخن در جهان فر و زیب از تو یافت
چو خورشید نور سخن از تو یافت
که نطق تو تا نظم گوینده شد
زبان زبان آوران بنده شد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کنون داستانی زایرانیان
شنو تا بگویم به روشن روان
هوش مصنوعی: اکنون داستانی از زائران بشنو تا برایت با ذهن روشن بیان کنم.
زگردان ایران و بانو گشسب
به میدان دانش بتازید اسب
هوش مصنوعی: اسب در میدان دانش به سوی گردان ایران و بانوی گشسب می‌تازد.
به میدان دانش سواری کنم
به عقل و خرد استواری کنم
هوش مصنوعی: می‌خواهم در عرصه علم و دانش به تکیه بر عقل و خرد خود، پایداری داشته باشم.
زخود یادگاری گذارم به دهر
کزان هوشمندان بگیرند بهر
هوش مصنوعی: می‌خواهم از خودم نشانه‌ای به جا بگذارم تا دیگران از آن بهره‌برداری کنند و به یاد من بمانند.
به الطاف خوانند تحسین من
که در دست دارم زجای سخن
هوش مصنوعی: من به لطف‌های افرادی که به ستایش من پرداخته‌اند، قادر به بیان احساسات و افکارم هستم.
سخن در جهان فر و زیب از تو یافت
چو خورشید نور سخن از تو یافت
هوش مصنوعی: سخن، در دنیا از زیبایی و جذابیت تو الهام گرفته است. مانند خورشیدی که نورش را از تو می‌گیرد، دیگران نیز از کلام تو نور و روشنی می‌یابند.
که نطق تو تا نظم گوینده شد
زبان زبان آوران بنده شد
هوش مصنوعی: وقتی که سخن تو به نظم و ترتیب درآید، زبان افرادی که هنرمندانه صحبت می‌کنند، به بیان تو وابسته می‌شود.