گنجور

بخش ۱۷۹ - پاسخ نامه زال از نزد فرامرز

پس آن نامه را زود پاسخ نوشت
به خون دل و دیده اندر سرشت
سرنامه، نام توانا خدای
جهاندار نیروده رهنمای
خداوند پیروزی نام وکام
رساننده بندگان را به کام
ازو آفرین باد بر زال زر
جهان پهلوان نامدار و هنر
روان باد بر کام او چرخ پیر
خلیده دل دشمنانش به تیر
بدان ای جهاندیده فرخنده باب
که گر بخت را سر نیابد به خواب
نه اندیشم از بهمن ولشکرش
که نه لشکرش باد ونه کشورش
ابا این جوانی واین فر نو
تو گویی که ازوی گریزنده شو؟
به جانت که تا جان به جایست مرا
همان خشت جنگی ببایست مرا
نگردانم از بهمن شوم،روی
اگر درجهان،خون شود همچو جوی
تو هشیار باش ونگهدار شهر
که امشب بتازم برآن شوم سر
شبیخون همی کرد خواهم کنون
زدشمن برانم همی جوی خون
همانگه فرستاده زال پیر
به زودی برفت او به کردار شیر
به زال ستم دیده برد او پیام
چو برخواند آن نامه را زال سام
گهی شادمان بود گاهی نژند
گهی خنده ناک و گهی مستمند
گهی بود ترسنده از بهر پور
گه از تاختن رفت در خانه سور

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پس آن نامه را زود پاسخ نوشت
به خون دل و دیده اندر سرشت
هوش مصنوعی: او به سرعت به آن نامه پاسخ داد، اما دلش پر از اندوه و چشمانش پر از اشک بود.
سرنامه، نام توانا خدای
جهاندار نیروده رهنمای
هوش مصنوعی: در آغاز این نامه، نام خداوندی توانا و حکمرانی که بر جهان تسلط دارد و راهنمایی می‌کند، ذکر شده است.
خداوند پیروزی نام وکام
رساننده بندگان را به کام
هوش مصنوعی: خداوند با قدرت و نام خود، توانایی را به بندگانش می‌دهد تا به خواسته‌هایشان برسند و پیروز شوند.
ازو آفرین باد بر زال زر
جهان پهلوان نامدار و هنر
هوش مصنوعی: زهی باد بر زال، پرافتخار و مشهور، پهلوان بزرگ و دارای هنرهای بسیار.
روان باد بر کام او چرخ پیر
خلیده دل دشمنانش به تیر
هوش مصنوعی: بهترین آرزوها برای او باد، در حالی که چرخ زمان دشمنانش را با تیرهای خود دچار مشکل کرده است.
بدان ای جهاندیده فرخنده باب
که گر بخت را سر نیابد به خواب
هوش مصنوعی: بدان ای کسی که دنیا را دیده و خوشحال هستی، که اگر بخت انسان در خواب هم به او نرسد، تغییر نخواهد کرد.
نه اندیشم از بهمن ولشکرش
که نه لشکرش باد ونه کشورش
هوش مصنوعی: من به ارتش و مردم بهمن فکر نمی‌کنم، چون نه نیروی او جانی دارد و نه سرزمینی برای اوست.
ابا این جوانی واین فر نو
تو گویی که ازوی گریزنده شو؟
هوش مصنوعی: با وجود این جوانی و آن زیبایی، گویی که تو از او فرار می‌کنی؟
به جانت که تا جان به جایست مرا
همان خشت جنگی ببایست مرا
هوش مصنوعی: به جانت قسم که تا زمانی که زنده‌ام، همانطور که در جنگ‌هام همواره آماده‌ام، به من نیاز داری.
نگردانم از بهمن شوم،روی
اگر درجهان،خون شود همچو جوی
هوش مصنوعی: اگر در جهان اتفاق‌ها به اندازه‌ی بهمن خطرناک و کشنده شود، هرگز دلم نمی‌خواهد که از محبتت دور شوم.
تو هشیار باش ونگهدار شهر
که امشب بتازم برآن شوم سر
هوش مصنوعی: عزیزم، مراقب باش و از شهر حفاظت کن، زیرا امشب قصد دارم به آن حمله کنم و بر آن تسلط پیدا کنم.
شبیخون همی کرد خواهم کنون
زدشمن برانم همی جوی خون
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که دشمن به ما حمله می‌کند، من می‌خواهم از او انتقام بگیرم و او را با قدرت دور کنم تا خونش را بریزم.
همانگه فرستاده زال پیر
به زودی برفت او به کردار شیر
هوش مصنوعی: در همان لحظه، پیام‌ فرستاده‌ زال، پیر، به سرعت حرکت کرد و مانند یک شیر شجاع و نیرومند رفت.
به زال ستم دیده برد او پیام
چو برخواند آن نامه را زال سام
هوش مصنوعی: زال، که مردی رنجیده و ستم‌دیده است، پیامی را دریافت می‌کند. وقتی زال آن نامه را می‌خواند، احساسات و تجربیات تلخی که داشته، برایش زنده می‌شود.
گهی شادمان بود گاهی نژند
گهی خنده ناک و گهی مستمند
هوش مصنوعی: گاهی انسان شاد و خوشحال است، گاهی ناراحت و غمگین، گاهی لبخند بر لب دارد و گاهی در موقعیتی نیازمند و ناتوان است.
گهی بود ترسنده از بهر پور
گه از تاختن رفت در خانه سور
هوش مصنوعی: گاهی ترسنده برای پسرش نگران است و گاهی از ترس به خانه جشن و شادی می‌رود.