بخش ۱۶۴ - خوان اول کشتن فرامرز،شیران را
چو شب شعر زربفت بر سر کشید
نشان های درنده شیران بدید
چنین گفت آن دیو با پهلوان
که ای پر منش گرد روشن روان
هم اکنون چو درمنزل آیی فرود
ز شیران درنده باشد درود
دو کوهند ز آواز ایشان زمین
بلرزد به هنگام پرخاش و کین
دو شیر ژیانست ای نامدار
به بالا فزون تر ز پیل و سوار
ز پیکار چون تاب خشم آورند
ز رشک اندرون خون به چشم آورند
ز آهنگ ایشان بلرزد زمین
گریزان شود اژدهای عرین
سپهبد چو این داستان گوش کرد
بپوشید خفتان و درع نبرد
نشست از بر خنگ و آمد دوان
به پیکار آن هر دو شیر ژیان
چو نزدیک تر شد بغرید شیر
بیامد به پرخاش گرد دلیر
یکی شیر مانند کوه دژم
تو گفتی بسوزد جهان را به دم
جهانگیر با تیر بود و کمان
چو آمد بر نره شیر ژیان
نهادش کمان کیانی به زه
فکنده بر ابرو ز چین بر گره
خدنگی که پیکانش پولاد بود
کجا خاره در پیش او لاد بود
بدو اندرون راند و بگشاد بر
بزد بر میان و بر شیر نر
به غرش برآمد بر پهلوان
چو دریای جوشان برآمد دمان
خدنگی دگر پهلو رزم ساز
بزد بر بر شیر گردن فراز
ز سینه گذر کرد بر روی پشت
بدین گونه آن هر دو دد را بکشت
از آن پس برآورد شمشیر تیز
به تیغ اندرون کردشان ریز ریز
چو زیشان بپرداخت آمد دمان
شتابان به نزدیک آب روان
سر و تن بشست اندر آن آب پاک
بیامد بغلتید بر تیره خاک
به پیش خداوند جان آفرین
فراوان بمالید رخ بر زمین
چو آمد سپه نزد آن سرفراز
بدیدند او را به جای نماز
بدان جای پیکار آن سان دو شیر
فتاده ز پرخاش گرد دلیر
گوان و سپه آفرین سر به سر
گرفتند بر پهلو نامور
سراپرده بر جویباران زدند
همان خیمه بر مرغزاران زدند
بیامد سپهبد به پرده سرای
به رامش برآراست آن پاک رای
به می دست بردند با او مهان
همی گفت هرکس ز راز نهان
گو شیردل با سیه دیو گفت
که کار ره از من نشاید نهفت
چه بینم دگر گفت زی رهگذر
چو فردا به رفتن ببندم کمر
سیه دیو گفت ای خداوند زور
دل و دیده دشمنت باد کور
چو فردا به راه اندر آریم سر
دو گرگ ژیان زین ره آید گذر
که پتیاره زان سان کسی را ندید
جهان جوی تر کاردان ناشنید
نباشد به بالای ایشان هیون
به تن تیره و دیدگان چون عیون
سرون بر سر هریک ای نیکبخت
پدیدار چون آبنوسی درخت
به دندان فزون تر ز نیش گراز
به رزم اندر ای مهتر سرفراز
ز پیل ژیان برنتابند روی
نه کس نزد ایشان بود رزمجوی
فرامرز گفتا به فر خدای
چنانشان به تیغ اندرآرم ز پای
که شیر ژیان روز نخجیر شور
برآرد به زخم از تن نره گور
بدین گونه گفتار بد در میان
سیه دیو و گردان ایرانیان
می چند خوردند و شادان شدند
به یاد یل پور دستان شدند
برفتند از آن پس سوی خوابگاه
برآسوده از بزم و از رزمگاه
بخش ۱۶۳ - داستان هفت خوان و کشته شدن جادویان به دست فرامرز و گزارش آن: چو زان منزل آمد برون سرفرازبخش ۱۶۵ - خوان دوم کشته شدن گرگان به دست فرامرز: چو خورشید تابید و بی گاه شد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو شب شعر زربفت بر سر کشید
نشان های درنده شیران بدید
هوش مصنوعی: زمانی که شب بر سر کشید و تاریک شد، نشانههایی از شیران درنده را مشاهده کرد.
چنین گفت آن دیو با پهلوان
که ای پر منش گرد روشن روان
هوش مصنوعی: آن دیو به پهلوان گفت که ای انسانی با روح بزرگ و روشن.
هم اکنون چو درمنزل آیی فرود
ز شیران درنده باشد درود
هوش مصنوعی: اکنون که به خانه میرسی، باید بر تو درود بفرستم، مثل اینکه به شیران درنده نزدیک میشوی.
دو کوهند ز آواز ایشان زمین
بلرزد به هنگام پرخاش و کین
هوش مصنوعی: دو کوه به صدای آنها به لرزه درمیآیند وقتی که در جدال و دشمنی هستند.
دو شیر ژیانست ای نامدار
به بالا فزون تر ز پیل و سوار
هوش مصنوعی: شما دو شیر قوی و مشهور هستید که از فیل و سوارکار بالاتر و برتر هستید.
ز پیکار چون تاب خشم آورند
ز رشک اندرون خون به چشم آورند
هوش مصنوعی: وقتی از نبرد خسته میشوند و خشم آنها را فرامیگیرد، به خاطر حسادت، اشک به چشمانشان میآید.
ز آهنگ ایشان بلرزد زمین
گریزان شود اژدهای عرین
هوش مصنوعی: زمین از صدای آنها میلرزد و اژدهای ترسناک در حال فرار میشود.
سپهبد چو این داستان گوش کرد
بپوشید خفتان و درع نبرد
هوش مصنوعی: سپهبد وقتی این داستان را شنید، لباس جنگ و زرهاش را پوشید.
نشست از بر خنگ و آمد دوان
به پیکار آن هر دو شیر ژیان
هوش مصنوعی: دو شیر نیرومند و بزرگ در حال نبرد هستند و یکی از آنها از جایی بلند پایین آمده و به سرعت به میدان جنگ میآید.
چو نزدیک تر شد بغرید شیر
بیامد به پرخاش گرد دلیر
هوش مصنوعی: هنگامی که خطر نزدیکتر شد، شیر با خروش و قدرت خود به میدان آمد و با دلیران به نبرد پرداخت.
یکی شیر مانند کوه دژم
تو گفتی بسوزد جهان را به دم
هوش مصنوعی: شخصی که مانند شیر، قوی و استوار است، به قدری قدرت دارد که با زبانهی آتش خود میتواند جهانی را بسوزاند.
جهانگیر با تیر بود و کمان
چو آمد بر نره شیر ژیان
هوش مصنوعی: جهانگیر با تیر و کمان به میدان آمد و با نره شیر مورد جنگ قرار گرفت.
نهادش کمان کیانی به زه
فکنده بر ابرو ز چین بر گره
هوش مصنوعی: او کمانی مانند کمان کیانی را در دست دارد که با زه بر روی ابرویش قرار گرفته و چین و گرهای را ایجاد کرده است.
خدنگی که پیکانش پولاد بود
کجا خاره در پیش او لاد بود
هوش مصنوعی: خنجر یا تیر پرشی که سرش از فولاد ساخته شده است، در برابر او هیچ گونه زحمت یا درد نمیتواند ایجاد کند.
بدو اندرون راند و بگشاد بر
بزد بر میان و بر شیر نر
هوش مصنوعی: او را به درون راند و در را گشود و بر او حمله کرد و به وسط میدان و بر شیر نر هجوم آورد.
به غرش برآمد بر پهلوان
چو دریای جوشان برآمد دمان
هوش مصنوعی: پهلوان با صدای بلندی به پا خاست، مانند دریا که در لحظهای طغیانی و خروشان میشود.
خدنگی دگر پهلو رزم ساز
بزد بر بر شیر گردن فراز
هوش مصنوعی: نیزهای دیگر به جانب جنگجوی مربوطه پرتاب شد و بر گردن شیر، که سمبل قوت و قدرت است، فرود آمد.
ز سینه گذر کرد بر روی پشت
بدین گونه آن هر دو دد را بکشت
هوش مصنوعی: از سینه عبور کرد و بر روی پشت، به این شکل هر دو موجود وحشی را از پا درآورد.
از آن پس برآورد شمشیر تیز
به تیغ اندرون کردشان ریز ریز
هوش مصنوعی: پس از آن، با شمشیر تیز بر آنان حمله کرد و آنها را به قطعههای کوچک تبدیل کرد.
چو زیشان بپرداخت آمد دمان
شتابان به نزدیک آب روان
هوش مصنوعی: زمانی که به آنها پرداخت شد، به سرعت به سمت آب جاری نزدیک شدند.
سر و تن بشست اندر آن آب پاک
بیامد بغلتید بر تیره خاک
هوش مصنوعی: او سر و بدنش را در آن آب čist شستشو داد و سپس بر روی خاک تیره غلتید.
به پیش خداوند جان آفرین
فراوان بمالید رخ بر زمین
هوش مصنوعی: به درگاه خداوندی که جانها را ایجاد کرده، با دلتنگی و خضوع، سر را بر زمین بمالید و از او خواهش کنید.
چو آمد سپه نزد آن سرفراز
بدیدند او را به جای نماز
هوش مصنوعی: وقتی سپاه به نزد آن بلندمرتبه رسید، او را در حال ادای نماز مشاهده کردند.
بدان جای پیکار آن سان دو شیر
فتاده ز پرخاش گرد دلیر
هوش مصنوعی: بدان که در میدان نبرد، دو شیر شجاع به خاطر جنگ و نزاع در هم افتادهاند.
گوان و سپه آفرین سر به سر
گرفتند بر پهلو نامور
هوش مصنوعی: گوان و سپاه به همراهی و هماهنگی یکدیگر پرداختند و بر طرف مشهور و معروفی توجه کردند.
سراپرده بر جویباران زدند
همان خیمه بر مرغزاران زدند
هوش مصنوعی: در کنار جویبارها چادر برپا کردند و همان چادر را در دشتها نیز نصب کردند.
بیامد سپهبد به پرده سرای
به رامش برآراست آن پاک رای
هوش مصنوعی: سپهبد به خانه آمد و در آنجا جشن و سروری را برپا کرد، او با نیک اندیشی و پاکدامنی این فضا را زینت بخشید.
به می دست بردند با او مهان
همی گفت هرکس ز راز نهان
هوش مصنوعی: در جمع مهمانان، آنها مشغول نوشیدن شراب شدند و هر کسی درباره رازهای پنهان صحبت میکرد.
گو شیردل با سیه دیو گفت
که کار ره از من نشاید نهفت
هوش مصنوعی: شیر دل با دیو سیاه گفت که من نمیتوانم کار را پنهان کنم و باید آن را آشکارا بیان کنم.
چه بینم دگر گفت زی رهگذر
چو فردا به رفتن ببندم کمر
هوش مصنوعی: چه چیزی را دیگر ببینم وقتی که از راه میگذرم، زیرا فردا کمر خود را برای رفتن میبندم.
سیه دیو گفت ای خداوند زور
دل و دیده دشمنت باد کور
هوش مصنوعی: دیو سیاه گفت: ای پروردگار، کسی که قدرت و ارادهات را دارد، اجازه بده دشمن من نابینا شود.
چو فردا به راه اندر آریم سر
دو گرگ ژیان زین ره آید گذر
هوش مصنوعی: وقتی فردا به راه میرویم، دو گرگ از خطر و مشکلات این مسیر عبور میکنند.
که پتیاره زان سان کسی را ندید
جهان جوی تر کاردان ناشنید
هوش مصنوعی: هیچ کس در جهان را به اندازه شخصی که فهم و چهرة او در نظر ما پتیاره مینماید، نداشته است.
نباشد به بالای ایشان هیون
به تن تیره و دیدگان چون عیون
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره شده است که هیچکس از نظر مقام و جایگاه بالاتر نیست و اینکه افراد نباید خود را برتر از دیگران بدانند. همچنین اشارهای به این موضوع شده که ظاهر و ویژگیهای ظاهری مانند رنگ پوست و چشمها نباید ملاک برتری یا تمایز قرار گیرد. به طور کلی، مضمون این جمله بر برابری و دوری از قضاوتهای ظاهری تأکید دارد.
سرون بر سر هریک ای نیکبخت
پدیدار چون آبنوسی درخت
هوش مصنوعی: هر فرد نیک بختی، مانند شاخه درختی که میوهای خوشمزه دارد، سرش به روشنی و زیبایی نمایان است.
به دندان فزون تر ز نیش گراز
به رزم اندر ای مهتر سرفراز
هوش مصنوعی: بیش از دندانهای تیز گراز، در نبرد و جنگ، ای سردار بزرگ، توانمندی خود را نشان بده.
ز پیل ژیان برنتابند روی
نه کس نزد ایشان بود رزمجوی
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند در برابر روی بزرگ و قدرتمند آنان ایستادگی کند، چرا که هیچکس در آن مکان جز جنگجویان شجاع وجود ندارد.
فرامرز گفتا به فر خدای
چنانشان به تیغ اندرآرم ز پای
هوش مصنوعی: فرامرز گفت که به یاری و قدرت خداوند، هر کدام از آنها را با شمشیر به زمین خواهم زد.
که شیر ژیان روز نخجیر شور
برآرد به زخم از تن نره گور
هوش مصنوعی: وقتی شیر جسور و قدرتمند در روز شکار به زخمهای نره گور پاسخ میدهد، نشاندهندهٔ روحیهٔ شجاعانه و حالت جنگندگی اوست.
بدین گونه گفتار بد در میان
سیه دیو و گردان ایرانیان
هوش مصنوعی: در اینجا صحبتهای ناپسند و زشت میان دیو سیاه و گردان ایرانیان به تصویر کشیده شده است.
می چند خوردند و شادان شدند
به یاد یل پور دستان شدند
هوش مصنوعی: آنها می را نوشیدند و شاد و خوشحال شدند، به یاد دلیرا و قهرمانانی که در گذشته جنگیدند.
برفتند از آن پس سوی خوابگاه
برآسوده از بزم و از رزمگاه
هوش مصنوعی: آنها بعد از آن، به سمت خوابگاه رفتند و از مراسم جشن و میدان جنگ آسوده شدند.