بخش ۱۶۲ - پاسخ نامه فرطور توش به فرامرز رستم
دگر روز چون شید زد بر درفش
چو کافور شد روی چرخ بنفش
نشست از بر تخت،شاه پری
ز اندیشه دل دور و از غم بری
یکی خوب نامه بفرمود شاه
به نزد فرامرز لشکر پناه
نویسنده بنهاد بر نامه دست
قلم پای بگشاد و لب را ببست
سراسر پیاده همی ساختش
به سر بر یکی افسری ساختش
ز افسر ببارید در ثمین
همه در او سر به سر آفرین
نخست از جهان آفرین کرد یاد
که باشد ازو سر به سر عدل و داد
همان کو سپهر روان آفرید
دگر آشکار و نهان آفرید
جهان را جز او نیست کس پادشاه
ازو هم بدو جست باید پناه
ز خورشید و از ذره تا پیل و مور
ز خاک سیه تا به کیوان و هور
به یکتایی او را ستاییده اند
همه بندگی را فزاییده اند
جز او را ندانم خدای جهان
سزای پرستیدن اندر نهان
وزو بر سپهدار ایران زمین
سپهبد فرامرز با آفرین
سپهدار پور گو پیلتن
سزاوار هر مجلس و انجمن
که با فر و برز است و نام نژاد
گرانمایه گرد با فر و داد
خداوند نیروی و فرخندگی
نگهدار گیتی به مردانگی
بیامد چو این نامه دلپسند
ز دست سیه دیو گرد بلند
همه مردمی بود و با داد و رای
چو فردوس در گاه شادی نمای
به سان بهشتی بیاراسته
به گفتار پاکیزه پیراسته
به دل شادمان گشتم از رای او
از آن نغز گفت دل آرای او
همانست کان پهلوان زاده گفت
ره نیکمردی نشاید نهفت
که خرم به پیوند باشد جهان
همینست نزد کهان و مهان
جهان پهلوان زاده پرهنر
سرافزار و شیراوژن و نامور
اگر رای دارد به خویشی ما
همان سرفرازی به بیشی ما
مبادا که این رای گردد کهن
برینست جاوید ما را سخن
کنون آرزو دارم ای پهلوان
که پیچی بدین راه ما را عنان
ابا پهلوانان ایران همه
که هستند نزد سپهبد رمه
بیاید بدین نامور مرزبان
ببیند سر مایه دار زمان
به دیدار او نیز خرم شویم
بگوییم چندی و هم بشنویم
بود چند با نامداران خویش
بداند مر این خانه ام جای خویش
ز گفتار شیرینش رامش بریم
ز پیمان و از رای او نگذریم
ازین نامه را برتو بر بیش و کم
نباید که باشی به خواندن دژم
ز گفتار برتر کشیدیم دست
سیه دیو داند دگر هرچه هست
چو بنوشت نامه پس اندر نوشت
به مهر و وفا تخم نیکی بکشت
برآراست با نامه چندان نثار
ز هرگونه ای هدیه بد شاهوار
که گر برشمردی یکی کاروان
فزون آمدی رنج بردی گمان
ز لعل و ز پیروزه و سیم و زر
ز یاقوت و لؤلؤ و در و گهر
ز زرینه تاج و ز فیروزه تخت
سزاوار آن مهتر نیک بخت
هم از طوق و هم یاره و گوشوار
هم از افسر و جام گوهر نگار
ز شمشیر و از جوشن و درع و خود
ز برگستوان آنچه شایسته بود
پری رخ کنیزان با ناز و شرم
غلامان زیبا و آواز نرم
همه پاک با جامه زرنگار
کمربند زرین و باگوشوار
ز یوز و ز شاهین و از چرخ و باز
سیه گوش و از باشه سرفراز
شهنشاه بیدار روشن روان
فرستاد نزدیک گرد ژیان
برآراست خلعت سیه دیو را
سواران گردنکش نیو را
کلاه و قبا داد و اسب و کمر
ز هرگونه دینار و زر و گهر
گسی کردشان بار آن شادمان
برفتند پر آفرین ها زبان
چو ایشان برفتند فرطورتوش
سپهدار با دانش و رای و هوش
بفرمود تا دیو و جادو سران
برفتند داننده کندآوران
به جادوگری و به نیرنگ و پوی
همه راه آن پهلو نامجوی
پر از دیو کردند و پر گرگ و شیر
پر از جادو و اژدهای دلیر
به نیرنگ ازین گونه برساختند
دل از کردنی ها بپرداختند
از این رو سیه دیو با رای و داد
همی راند با سروران همچو باد
چو رفتند نزد سپهدار گرد
سیه دیو آن هدیه ها پیش برد
فرامرز از آن هدیه ها خیره ماند
سراسر بر ایرانیان برفشاند
از آن پس سیه دیو نامه بداد
سخنهای خسرو بدو کرد یاد
جوان دلاور چو نامه بخواند
میان را ببست و سپه برنشاند
بخش ۱۶۱ - سخن گفتن سیه دیو از نژاد فرامرز: چو هرکس سخن گفت از پهلوانبخش ۱۶۳ - داستان هفت خوان و کشته شدن جادویان به دست فرامرز و گزارش آن: چو زان منزل آمد برون سرفراز
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دگر روز چون شید زد بر درفش
چو کافور شد روی چرخ بنفش
هوش مصنوعی: روزی دیگر وقتی همچون خورشید بر پرچم تابید، رنگ آسمان به رنگ بنفش شبیه کافور شد.
نشست از بر تخت،شاه پری
ز اندیشه دل دور و از غم بری
هوش مصنوعی: پادشاه به آرامی از تخت خود پایین آمد، و با دور کردن فکرهای ناراحتکننده از دلش، از غم و اندوه رهایی یافت.
یکی خوب نامه بفرمود شاه
به نزد فرامرز لشکر پناه
هوش مصنوعی: شاه نامهای خوب و با مفهوم به فرامرز فرستاد تا او را در عرصه جنگ یاری دهد.
نویسنده بنهاد بر نامه دست
قلم پای بگشاد و لب را ببست
هوش مصنوعی: نویسنده با قلمش بر روی کاغذ نوشت و صحبت کردن را متوقف کرد.
سراسر پیاده همی ساختش
به سر بر یکی افسری ساختش
هوش مصنوعی: او تمام مسیر را پیاده رفت و در پایان به یک مقام بلند رسید.
ز افسر ببارید در ثمین
همه در او سر به سر آفرین
هوش مصنوعی: از تاج او، درخشش و زیبایی به تمامی جاها سرازیر شده است و همه جا به او تحسین و تمجید میکنند.
نخست از جهان آفرین کرد یاد
که باشد ازو سر به سر عدل و داد
هوش مصنوعی: ابتدا خداوند آفرینش را به یاد آورد تا اینکه تمام عالم در برابری و انصاف باشد.
همان کو سپهر روان آفرید
دگر آشکار و نهان آفرید
هوش مصنوعی: آن که آسمان و فضا را به وجود آورد، همچنین چیزهای شناخته شده و ناشناخته را ایجاد کرد.
جهان را جز او نیست کس پادشاه
ازو هم بدو جست باید پناه
هوش مصنوعی: هیچکس در این جهان جز او وجود ندارد؛ پادشاهی نیز از او سرچشمه میگیرد و برای پناه بردن، تنها باید به او رجوع کرد.
ز خورشید و از ذره تا پیل و مور
ز خاک سیه تا به کیوان و هور
هوش مصنوعی: از خورشید و ذره کوچک گرفته تا بزرگترین موجودات همچون فیل و حتی مورچه، از خاک سیاه تا آسمانها و ستارگان، همه اجزای عالم را در بر میگیرد.
به یکتایی او را ستاییده اند
همه بندگی را فزاییده اند
هوش مصنوعی: همه به خاطر یکتایی او را تحسین کردهاند و به عبادت و خدمت به او به طور فزایندهای پرداختهاند.
جز او را ندانم خدای جهان
سزای پرستیدن اندر نهان
هوش مصنوعی: جز او هیچکس را نمیشناسم که شایستهٔ پرستش باشد و او را در دل خود میپرستم.
وزو بر سپهدار ایران زمین
سپهبد فرامرز با آفرین
هوش مصنوعی: و بر فرمانده ایران زمین، سپهبد فرامرز، درود و تحسین نازل میشود.
سپهدار پور گو پیلتن
سزاوار هر مجلس و انجمن
هوش مصنوعی: سپهدار، فرزند گو، بدان که تو شایستهی حضور در هر مجلس و جمع دوستانه هستی.
که با فر و برز است و نام نژاد
گرانمایه گرد با فر و داد
هوش مصنوعی: کسی که با شکوه و عظمت خود و با نامی از نژاد با ارزش، با قابلیتهای برجسته و عدالت در رفتار خود شناخته میشود.
خداوند نیروی و فرخندگی
نگهدار گیتی به مردانگی
هوش مصنوعی: خداوند قدرت و خوشبختی را برای سرزمین به مردانگی و شجاعت میبخشد.
بیامد چو این نامه دلپسند
ز دست سیه دیو گرد بلند
هوش مصنوعی: وقتی که این نامه زیبا و دلپذیر به دست من رسید، احساس کردم که همچون دیوی سیاه و بلند به سوی من آمده است.
همه مردمی بود و با داد و رای
چو فردوس در گاه شادی نمای
هوش مصنوعی: همه افراد به مسئلهای اعتماد داشتند و با کمک نظر و گفتوگو در حال خوشی و شادابی به سر میبردند، مانند بهشتی که در زمان خوشحالی به نمایش گذاشته میشود.
به سان بهشتی بیاراسته
به گفتار پاکیزه پیراسته
هوش مصنوعی: به مانند بهشتی که با زیباییهای خود زینت داده شده و با گفتارهای پرفضیلت آراسته است.
به دل شادمان گشتم از رای او
از آن نغز گفت دل آرای او
هوش مصنوعی: دل من از نظر و فکر او شاد شد، چرا که سخنان زیبا و دلنشین او باعث خوشحالیام گردید.
همانست کان پهلوان زاده گفت
ره نیکمردی نشاید نهفت
هوش مصنوعی: همانطور که آن جوانمرد گفته، باید بدانیم که مسیر آدم خوبی را نمیتوان پنهان کرد.
که خرم به پیوند باشد جهان
همینست نزد کهان و مهان
هوش مصنوعی: جهان تنها به چیزهایی که به هم پیوند میخورند شاد و سرزنده است و این امر از دید بزرگان و پیشینیان نیز همینطور بوده است.
جهان پهلوان زاده پرهنر
سرافزار و شیراوژن و نامور
هوش مصنوعی: جهان پر از افرادی است که به عنوان پهلوان زاده شناخته میشوند و دارای هنر و مهارتهای برجسته هستند. این افراد با افتخار و شجاعت شناخته میشوند و نامشان در تاریخ جاودانه است.
اگر رای دارد به خویشی ما
همان سرفرازی به بیشی ما
هوش مصنوعی: اگر او به ما محبت داشته باشد، سرافرازی و افتخار ما بیشتر خواهد شد.
مبادا که این رای گردد کهن
برینست جاوید ما را سخن
هوش مصنوعی: مبادا که این نظر به قدیمی تبدیل شود، زیرا برای ما سخن جاودانهای است.
کنون آرزو دارم ای پهلوان
که پیچی بدین راه ما را عنان
هوش مصنوعی: اکنون آرزو دارم، ای قهرمان، که به این مسیر بپیچی و ما را هدایت کنی.
ابا پهلوانان ایران همه
که هستند نزد سپهبد رمه
هوش مصنوعی: در کنار همۀ مردان توانمند ایران، همگی مقابل سپهبد مثل گوسفندانی هستند که به او تسلیم شدهاند.
بیاید بدین نامور مرزبان
ببیند سر مایه دار زمان
هوش مصنوعی: بیایید این فرمانروا را ببینیم که چه ویژگیهایی از خود نشان میدهد و چگونه سرنوشت ثروتمندان را در این زمان رقم میزند.
به دیدار او نیز خرم شویم
بگوییم چندی و هم بشنویم
هوش مصنوعی: بیایید به ملاقات او برویم و خوشحال شویم، بگوییم که مدتی گذشته و همچنین از او بشنویم.
بود چند با نامداران خویش
بداند مر این خانه ام جای خویش
هوش مصنوعی: مدتی را با بزرگانی که نام و مکانۀ خود را میشناختم، گذراندم تا بدانم که این خانه، محل مناسب و شایستهای برای من است.
ز گفتار شیرینش رامش بریم
ز پیمان و از رای او نگذریم
هوش مصنوعی: از سخنان شیرین او شاد و خوشحال میشویم و به عهد و نظر او وفادار خواهیم ماند.
ازین نامه را برتو بر بیش و کم
نباید که باشی به خواندن دژم
هوش مصنوعی: در این نامه، نباید منتظر باشید که به هر میزان و کم و زیاد خواندن آن باعث نگرانی و غم شما شود.
ز گفتار برتر کشیدیم دست
سیه دیو داند دگر هرچه هست
هوش مصنوعی: ما از سخنان بیهوده دست برداشتیم، زیرا تنها دیو سیاه میداند که چه چیز دیگری وجود دارد.
چو بنوشت نامه پس اندر نوشت
به مهر و وفا تخم نیکی بکشت
هوش مصنوعی: وقتی نامهای نوشت، سپس با محبت و صداقت آن را مهر و امضا کرد و بذر خوبی را در دل کاشت.
برآراست با نامه چندان نثار
ز هرگونه ای هدیه بد شاهوار
هوش مصنوعی: با نامهای زیبا و با احترام، هدایا و نذورات متنوعی را به شاه تقدیم کرد.
که گر برشمردی یکی کاروان
فزون آمدی رنج بردی گمان
هوش مصنوعی: اگر یک کاروان را شمردهای، بدان که سختیهای زیادی را تحمل کردهای و هرگز تصور نکن که آسان بوده است.
ز لعل و ز پیروزه و سیم و زر
ز یاقوت و لؤلؤ و در و گهر
هوش مصنوعی: از سنگهای قیمتی و زیورآلات گرانبها، از الماس و مروارید و دیگر جواهرات ارزشمند.
ز زرینه تاج و ز فیروزه تخت
سزاوار آن مهتر نیک بخت
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و ارزشهای ظاهری از قبیل تاجی زرین و تختی فیروزهای اشاره دارد و بیان میکند که این نشانهها شایسته کسی هستند که خوشبختر است و ویژگیهای برجستهای دارد. به طور کلی، این ابیات نسبت به زیباییها و مقامها با نگاهی مثبت و ارجمندانه صحبت میکنند.
هم از طوق و هم یاره و گوشوار
هم از افسر و جام گوهر نگار
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و زینتهای ظاهری اشاره دارد، که شامل گردنبند، گوشواره، تاج و جامهای پر از جواهرات است. گویا سخن از زینتهایی است که بر تن زیبایی مینشینند و به او جلوهای خاص میبخشند. روح و زیبایی در این توصیف به وضوح حس میشود.
ز شمشیر و از جوشن و درع و خود
ز برگستوان آنچه شایسته بود
هوش مصنوعی: از شمشیر و زره و زینتهایی که بر تن داشتم، هر آنچه که شایسته و شایان بود.
پری رخ کنیزان با ناز و شرم
غلامان زیبا و آواز نرم
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلربای کنیزان به گونهای است که با ناز و شرم خود، زیبایی غلامان را تحت تأثیر قرار میدهد و صدای نرم و دلنشینشان جذابیت بیشتری به این صحنه میبخشد.
همه پاک با جامه زرنگار
کمربند زرین و باگوشوار
هوش مصنوعی: همه افراد با لباس زیبا و رنگین، کمربند طلایی و گوشوارههایی میدرخشند.
ز یوز و ز شاهین و از چرخ و باز
سیه گوش و از باشه سرفراز
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف صفات و ویژگیهای حیواناتی چون یوز، شاهین، و پرندگان بزرگ میپردازد. اشاره دارد به قدرت و شجاعت این موجودات، که در دنیای خود به عنوان نمادهایی از افتخار و شایستگی شناخته میشوند. یوز و شاهین به عنوان شکارچیان ماهر با سرعت و دقت بالا، و باشه (باز) نیز به عنوان پرندهای قدرتمند و شگفتانگیز معرفی میشود. در کل، این تصویرسازی به احساس عظمت و برتری موجودات نمایان میشود.
شهنشاه بیدار روشن روان
فرستاد نزدیک گرد ژیان
هوش مصنوعی: پادشاه هوشیار و با روح روشن به نزد گردیان (افراد در گرد و غبار) فرستادهای فرستاد.
برآراست خلعت سیه دیو را
سواران گردنکش نیو را
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که سواران گردنکش، لباس سیاهی را برای دیو آراستهاند. به نوعی میتوان گفت که آنها از دستساختهها و نمادهایی برای نمایش قدرت و هیبت استفاده کردهاند.
کلاه و قبا داد و اسب و کمر
ز هرگونه دینار و زر و گهر
هوش مصنوعی: او کلاه و عبایی به ما داد و همچنین اسب و زرهای، و از هر نوع پول و گوهر نیز بخشش کرد.
گسی کردشان بار آن شادمان
برفتند پر آفرین ها زبان
هوش مصنوعی: آنها با خوشحالی آمده بودند و با ستایش و تحسین بسیار، به سرعت رفتند.
چو ایشان برفتند فرطورتوش
سپهدار با دانش و رای و هوش
هوش مصنوعی: وقتی آنها رفتند، سپهدار با دانش و تدبیر و زیرکی به کار خود ادامه داد.
بفرمود تا دیو و جادو سران
برفتند داننده کندآوران
هوش مصنوعی: فرمان داد تا دیو و جادوگران بروند و دانایان را به درستی عمل بیاورند.
به جادوگری و به نیرنگ و پوی
همه راه آن پهلو نامجوی
هوش مصنوعی: به جادوگری و نیرنگ متوسل شدهام و با تمام تلاش در پی راز و حقیقت هستم.
پر از دیو کردند و پر گرگ و شیر
پر از جادو و اژدهای دلیر
هوش مصنوعی: این جمله به تصویری از یک مکان یا فضایی اشاره دارد که به شدت تحت تاثیر موجودات خیالی و ترسناک قرار گرفته است. در اینجا، ترسناکی و وحشت به وسیله موجوداتی مانند دیو، گرگ و شیر منتقل میشود و همچنین به جادو و اژدها اشاره دارد که نشاندهنده قدرت و خطر است. این فضا پر از هیجان و تعلیق است و احساس میشود که خطر در آنجا lurking دارد.
به نیرنگ ازین گونه برساختند
دل از کردنی ها بپرداختند
هوش مصنوعی: به وسیله فریب و نیرنگ، قلبها را ساختند و از کارهایی که باید انجام میدادند، دوری کردند.
از این رو سیه دیو با رای و داد
همی راند با سروران همچو باد
هوش مصنوعی: این متن به توصیف یک دیو سیاه میپردازد که با تدبیر و عدالت خود، مانند باد بر سروران و بزرگان سلطنت میتازد. به نوعی، نشاندهنده قدرت و تسلط او بر دیگران است.
چو رفتند نزد سپهدار گرد
سیه دیو آن هدیه ها پیش برد
هوش مصنوعی: وقتی به نزد فرمانده رفتند، هدیهها را که به رنگ سیاه بودند، به او تقدیم کردند.
فرامرز از آن هدیه ها خیره ماند
سراسر بر ایرانیان برفشاند
هوش مصنوعی: فرامرز از آن هدایایی که دریافت کرده بود، شگفتزده مانده و این شادی را به تمام ایرانیان منتقل کرد.
از آن پس سیه دیو نامه بداد
سخنهای خسرو بدو کرد یاد
هوش مصنوعی: پس از آن، دیو سیاه نامهای فرستاد و در آن به سخنان خسرو اشاره کرد.
جوان دلاور چو نامه بخواند
میان را ببست و سپه برنشاند
هوش مصنوعی: جوان شجاع پس از خواندن نامه، راه را بست و لشکر را آماده کرد.