گنجور

بخش ۱۱۷ - رفتن فرامرز به جزیره های هند

چنین گفت گوینده کاردان
هشیوار و بیدار و بسیار دان
که بگذشت بر من دگر روزگار
ز گیتی بسی برگرفتم شمار
ز تاریخ شاهان بدم آرزوی
که یک چند سازم بدان گفتگوی
ز هر جا چیزی به دست آمدم
همه آرزوها به شست آمدم
ز چندان تواریخ شاهان پیش
ز اخبار آن نیک نامان پیش
ز نیروی رستم ز کردار سام
هم از گیو و گودرز فرخنده نام
هم از فر و بازوی اسفندیار
ز گشتاسپ آن شاه به روزگار
که از عهد آن شاه با آفرین
زراتشت اسفنتمان گزین
پدید آمد و گشت ایران زمین
به کردار باغ بهشت برین
ز فر قدومش جهان تازه شد
دل بدرگ جادوان پاره شد
کتاب فروزنده زند وستاست
که زنگ جهالت به گیتی بشست
یک و بیست نسک آن کتاب گزین
بیاورد و شست او جهان را ز کین
نمود آشکارا که ایزد یکیست
خبر داد از بود و از هست و نیست
بدیدم به خوبی همه داستان
ز گفتار و کردار آن باستان
بجز گرد گردنکش نامور
فرامرز رستم گو پر هنر
ز هندوستان هیچ منزل نماند
که آن شیردل باره بر وی نراند
به دریا و کوه و بیابان و رود
نماند هیچ جایی که نامد فرود
چو خورشید پیمود روی زمین
گهی بزم جست و گهی رزم و کین
ز گیتی بسی دیده سختی و رنج
ز بهر بزرگی و مردی و گنج
چه از مرز خرگاه و از روم و هند
ز کار مهارک سرافراز سند
بپرداخت کیخسرو پاک دین
بدو داد آن مرز و تاج و نگین
چنان آرزو کرد شیر ژیان
که چندی بگردد به گرد جهان
بد و نیک گیتی یکی بنگرد
زمین چند گه زیر پی بسپرد
ز گردان ایران ده و دو هزار
بدو مهربان و به دل دوستدار
برون کرد شیران روز نبرد
سرافراز مردان با دار و برد
ز قنوج زی خاور آورد روی
یکی پیر ملاح بد راه جوی
بدان تا به دریا بود رهنمای
همان اختران نیز بیند به رای
همی راند منزل به منزل سپاه
به کوه و به آب و به بی راه و راه
به دریا به کشتی گذر کرد و رفت
به سه ماه در آب بودند تفت
شگفتی بسی دید حیوان در آب
دوان از پی یکدگر با شتاب
یکی را تن ماهی و روی شیر
دهن باز چون اژدهای دلیر
یکی را سر گاو و تن گوسفند
بر و یال و موشان ستبر و بلند
به دریا بسی دید از اینان شگفت
ز کار سپهری شگفتی گرفت
بدین گونه می رفت بیش از سه ماه
به زیر آب بود و ز سر هور و ماه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین گفت گوینده کاردان
هشیوار و بیدار و بسیار دان
هوش مصنوعی: گفته‌هایی از یک فرد با تجربه و هوشیار که آگاهی زیادی دارد.
که بگذشت بر من دگر روزگار
ز گیتی بسی برگرفتم شمار
هوش مصنوعی: روزگار من به سر رسیده و از دنیا چیزهای زیادی را تجربه کرده‌ام و به یاد می‌آورم.
ز تاریخ شاهان بدم آرزوی
که یک چند سازم بدان گفتگوی
هوش مصنوعی: از تاریخ پادشاهان بدم می‌آید و آرزو دارم که مدتی برای این موضوع صحبت کنم.
ز هر جا چیزی به دست آمدم
همه آرزوها به شست آمدم
هوش مصنوعی: از هر جایی که چیزی به دست آوردم، تمامی آرزوهایم را با دستانم شستم و تخلیه کردم.
ز چندان تواریخ شاهان پیش
ز اخبار آن نیک نامان پیش
هوش مصنوعی: برخی از تاریخ‌های پادشاهان را نمی‌توان به خوبی در مقام مقایسه با اخبار و داستان‌های آن شخصیت‌های نیک و شایسته قرار داد.
ز نیروی رستم ز کردار سام
هم از گیو و گودرز فرخنده نام
هوش مصنوعی: این ابیات به قدرت و شجاعت رستم و همچنین به ویژگی‌های نیکو و افتخارآمیز شخصیت‌هایی همچون سام، گیو و گودرز اشاره دارد. رستم به عنوان یک قهرمان بزرگ ایرانی، به خاطر نیروی فوق‌العاده‌اش شناخته می‌شود و نام زادگان او نیز در تاریخ پرافتخار است. این بیت به نوعی به افتخارات فرهنگی و قهرمانان ملی اشاره دارد که میراثی ارزشمند از خود برجای گذاشته‌اند.
هم از فر و بازوی اسفندیار
ز گشتاسپ آن شاه به روزگار
هوش مصنوعی: اسفندیار، به عنوان یک قهرمان و فرزند گشتاسپ، دارای قدرت و زیبایی خاصی بود که او را از دیگران متمایز می‌کرد.
که از عهد آن شاه با آفرین
زراتشت اسفنتمان گزین
هوش مصنوعی: از زمانی که آن پادشاه عهد کرد، با ستایش زرتشت، انتخاب تو را می‌ستایم.
پدید آمد و گشت ایران زمین
به کردار باغ بهشت برین
هوش مصنوعی: ایران زمین به وجود آمد و مانند باغی زیبا و بهشتی است.
ز فر قدومش جهان تازه شد
دل بدرگ جادوان پاره شد
هوش مصنوعی: به خاطر حضور او، جهان دگرگون شد و دل‌های سنگی جادوگران شکست.
کتاب فروزنده زند وستاست
که زنگ جهالت به گیتی بشست
هوش مصنوعی: کتاب، منبعی روشن و پرنور است که می‌تواند جهل و نادانی را از دنیای ما بزداید و آگاهی را گسترش دهد.
یک و بیست نسک آن کتاب گزین
بیاورد و شست او جهان را ز کین
هوش مصنوعی: بیست و یک نسک از آن کتاب برگزیده آمد و او جهان را از کینه و دشمنی پاک کرد.
نمود آشکارا که ایزد یکیست
خبر داد از بود و از هست و نیست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجود خداوند یکی و یگانه است و حقیقت وجود و عدم را به وضوح بیان می‌کند.
بدیدم به خوبی همه داستان
ز گفتار و کردار آن باستان
هوش مصنوعی: من به خوبی همه داستان را دیدم، هم از گفتار و هم از کردار آن مردمان قدیم.
بجز گرد گردنکش نامور
فرامرز رستم گو پر هنر
هوش مصنوعی: به جز فرامرز رستم که معروف و سرشناس است، کسی با هنر و توانایی‌های بالا وجود ندارد.
ز هندوستان هیچ منزل نماند
که آن شیردل باره بر وی نراند
هوش مصنوعی: هیچ جایی در هندوستان باقی نمانده است که آن دلیر و شجاع به آنجا نرود و از آن دیدن نکند.
به دریا و کوه و بیابان و رود
نماند هیچ جایی که نامد فرود
هوش مصنوعی: در هیچ مکانی از دریا، کوه، بیابان و رودخانه نیست که نامی وجود نداشته باشد و چیزی از آنجا نیفتاده باشد.
چو خورشید پیمود روی زمین
گهی بزم جست و گهی رزم و کین
هوش مصنوعی: وقتی خورشید در آسمان حرکت می‌کند، گاهی به جشن و شادی می‌پردازد و گاهی به جنگ و درگیری.
ز گیتی بسی دیده سختی و رنج
ز بهر بزرگی و مردی و گنج
هوش مصنوعی: در زندگی، مشکلات و سختی‌های زیادی را از سر گذرانده‌ام تا به بزرگ‌منشی، شجاعت و ثروت دست یابم.
چه از مرز خرگاه و از روم و هند
ز کار مهارک سرافراز سند
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که فرقی نمی‌کند از کجا می‌آییم یا در کجا زندگی می‌کنیم؛ بلکه آنچه مهم است، کار و تلاش ماست که ما را سرافراز و سربلند می‌کند. در واقع، می‌توانیم به موفقیت‌های بزرگی دست یابیم، صرف‌نظر از مرزهای جغرافیایی و ملیت‌مان.
بپرداخت کیخسرو پاک دین
بدو داد آن مرز و تاج و نگین
هوش مصنوعی: کیخسرو که مردی پاک و دیندار بود، با زحمت و تلاش خود آن مرز و سرزمین را به دست آورد و همچنین تاج و نگین را به او عطا کرد.
چنان آرزو کرد شیر ژیان
که چندی بگردد به گرد جهان
هوش مصنوعی: شیر ژیان به شدت آرزو داشت که مدت زمان زیادی را در دور دنیا بگذراند و سفر کند.
بد و نیک گیتی یکی بنگرد
زمین چند گه زیر پی بسپرد
هوش مصنوعی: در این دنیا، خوب و بد را باید به یک چشم دید و فهمید که زندگی گاهی ما را به چالش می‌کشد و مشکلاتی را زیر پای ما می‌گذارد.
ز گردان ایران ده و دو هزار
بدو مهربان و به دل دوستدار
هوش مصنوعی: از میان مردم ایران، دوازده هزار نفر به او مهربان و دوستدار هستند.
برون کرد شیران روز نبرد
سرافراز مردان با دار و برد
هوش مصنوعی: در روز نبرد، شیران (مردان دلیر) به میدان می‌آیند و با افتخار در برابر دشمنان می‌جنگند و آنها را شکست می‌دهند.
ز قنوج زی خاور آورد روی
یکی پیر ملاح بد راه جوی
هوش مصنوعی: از سمت شرق، مردی پیر و ملاح را به ما خبر می‌آورد که به دنبال راهی می‌گردد.
بدان تا به دریا بود رهنمای
همان اختران نیز بیند به رای
هوش مصنوعی: بدان که تا زمانی که به دریا وجود دارد، همان ستاره‌ها نیز به انتخاب خودشان، راه را خواهند دید.
همی راند منزل به منزل سپاه
به کوه و به آب و به بی راه و راه
هوش مصنوعی: سپاه به سمت‌های مختلف حرکت می‌کند و از مسیرهای مختلفی چون کوه، آب و راه‌های فرعی و اصلی عبور می‌کند تا به مقصد برسد.
به دریا به کشتی گذر کرد و رفت
به سه ماه در آب بودند تفت
هوش مصنوعی: او به دریا رفت و با کشتی گذر کرد و سه ماه در آب بودند و سرما را تحمل کردند.
شگفتی بسی دید حیوان در آب
دوان از پی یکدگر با شتاب
هوش مصنوعی: حیوانات بسیاری را دید که در آب دویده و با عجله به دنبال یکدیگر هستند.
یکی را تن ماهی و روی شیر
دهن باز چون اژدهای دلیر
هوش مصنوعی: این شکل ظاهری به تن ماهی و روی شیر شباهت دارد و دهنش که باز شده، به اژدهایی شجاع و دلیر می‌ماند.
یکی را سر گاو و تن گوسفند
بر و یال و موشان ستبر و بلند
هوش مصنوعی: یک نفر دارای سری شبیه به گاو و بدنی همچون گوسفند است، با یالی و مویی بزرگ و زیبا.
به دریا بسی دید از اینان شگفت
ز کار سپهری شگفتی گرفت
هوش مصنوعی: در دریا دیدم که از این انسان‌ها کارهای عجیبی انجام می‌شود و آسمان نیز به خاطر این شگفتی‌ها حیرت‌زده شده است.
بدین گونه می رفت بیش از سه ماه
به زیر آب بود و ز سر هور و ماه
هوش مصنوعی: به این صورت، او بیش از سه ماه در زیر آب گذرانده بود و از سر هور و ماه عبور کرده بود.