بخش ۱۱۶ - نامه شاه کیخسرو به فرامرز
یکی پاسخ نامه فرمود شاه
نخستین که بنوشت بر نیکخواه
به نام خداوند فیروزگر
خداوند نیروی و فر و هنر
خداوند کیوان و بهرام و هور
خداوند پیل و خداوند مور
ازویست فیروزی و برتری
کمی و فزونی و نیک اختری
ازو بر فرامرز باد آفرین
سپهدار شیر اوژن پاک دین
سر افراز و پور جهان پهلوان
خداوند شمشیر و گرز گران
گرانمایه و گرد و با هوش و فر
جوانمرد نیک اختر و شیرنر
به بزم اندرون ابر گوهر نثار
به رزم اندرون ابر شمشیر بار
تویی شوکت و فر و برز کیان
به مردی و گردی کمر بر میان
رسید آنچه گفتی به نزدیک ما
وزآن تازه شد رای باریک ما
به دل شاد گشتم زگفتار تو
وزآن پرهنر جان بیدار تو
فراوان سپاس از جهان آفرین
پذیرفتم ای مهتر پاک دین
که چون تو سواری هژبر افکنی
سرافرازگردی و شیر اوژنی
به من داد تا من به کوپال تو
به بازوی گردافکن و یال تو
ببرم پی دشمنان از زمین
بسوزم تن بددلان روز کین
تویی یادگار از نریمان و سام
بمانی به گیتی همی شادکام
کنون ای سرافراز کشور گشای
نوشتیم یک عهد پاکیزه رای
همه مرز خرگاه و کشمیر هند
سراسر چنان تا به دریای سند
سپردیم یکسر به شاهی تو را
پرستش کند مرغ و ماهی تو را
به شادی بباش و به خوبی بمان
به فرخندگی بر خور و کامران
زمین یکسر از داد آباد کن
خرد را به هر کار بنیاد کن
میازار هرگز دل رادمرد
به گرد در آز و انده مگرد
ز رنج کم آزار پرهیز جوی
سخن ها به نیکی و آزرم گوی
به دهقان و بازارگان رنج و کین
نسازی که آید شکستت بدین
بدین گونه بنوشت منشور شاه
همی پند و اندرز پیش سپاه
فرستاده را داد چندی درم
نوازش بسی کرد از بیش و کم
فرستاده با خرمی بازگشت
کبوتر بد از فر شه باز گشت
چو آمد بر پهلوان شادکام
یکایک بدادش درود و پیام
همان نامه و تاج و منشور شاه
نهاد از بر تخت آن رزمخواه
چنان گشت خوشنود شیرژیان
که گویی برافشاند خواهد روان
ز دادار بر شاه خواند آفرین
که او شاد بادا به ایران زمین
بدو تا جهانست آباد باد
دل و بخت او خرم و شاد باد
ز رنج و ز تیمار پرداخته
همه کارگیتی بدو ساخته
بخش ۱۱۵ - نامه نوشتن فرامرز به شاه کیخسرو: به نامه درون سر به سر یاد کردبخش ۱۱۷ - رفتن فرامرز به جزیره های هند: چنین گفت گوینده کاردان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی پاسخ نامه فرمود شاه
نخستین که بنوشت بر نیکخواه
هوش مصنوعی: نامهای که شاه نخستین برای نیکوکاران نوشت، پاسخی به درخواستها و احوالات آنان بود.
به نام خداوند فیروزگر
خداوند نیروی و فر و هنر
هوش مصنوعی: با نام خداوندی که پیروز و قدرتمند است و آفرینش و هنر را در دست دارد.
خداوند کیوان و بهرام و هور
خداوند پیل و خداوند مور
هوش مصنوعی: خداوندی که ستارگان مثل کیوان و بهرام را به وجود آورده و همچنین خالق همه موجودات بزرگ و کوچک است.
ازویست فیروزی و برتری
کمی و فزونی و نیک اختری
هوش مصنوعی: تو از زادگاه و نیاکان سرشناس و برجستهای برخوردار هستی و در زمینههای مختلف، به ویژه در کیفیت و شخصیت، برتری داری.
ازو بر فرامرز باد آفرین
سپهدار شیر اوژن پاک دین
هوش مصنوعی: از او (فرامرز) برای باد آفرین است و همچنین از او سپه دار شیر اوژن و پاک دین تقدیر و ستایش میشود.
سر افراز و پور جهان پهلوان
خداوند شمشیر و گرز گران
هوش مصنوعی: شخصی با افتخار و بزرگمردی در جهان که خداوند به او شمشیر و زرهای سنگین عطا کرده است.
گرانمایه و گرد و با هوش و فر
جوانمرد نیک اختر و شیرنر
هوش مصنوعی: فرزانه و با ارزش، جوانمردی باهوش و نیکوکار که همچون شیر دل است.
به بزم اندرون ابر گوهر نثار
به رزم اندرون ابر شمشیر بار
هوش مصنوعی: در دنیای جشن و شادابی، جواهرات فراوانی پخش میشود و در میدان جنگ، شمشیرها همچون بارانی بر سر میبارند.
تویی شوکت و فر و برز کیان
به مردی و گردی کمر بر میان
هوش مصنوعی: تو شکوه و زیبایی سرزمینهای بزرگ هستی و با مردانگی و قدرتت به دیگران افتخار میکنی.
رسید آنچه گفتی به نزدیک ما
وزآن تازه شد رای باریک ما
هوش مصنوعی: آنچه که تو گفته بودی به ما رسید و از آن، نظر باریک و دقیق ما تازه شد.
به دل شاد گشتم زگفتار تو
وزآن پرهنر جان بیدار تو
هوش مصنوعی: از صحبتهای تو خوشحال شدم و به خاطر هنرهای زیادت، جانم زنده و بیدار شد.
فراوان سپاس از جهان آفرین
پذیرفتم ای مهتر پاک دین
هوش مصنوعی: از آفریننده جهان بسیار سپاسگزارم، ای بزرگوار پاکدین.
که چون تو سواری هژبر افکنی
سرافرازگردی و شیر اوژنی
هوش مصنوعی: وقتی که تو به خوبی برانید و برتری خود را نشان بدهی، پرچمدار و بزرگمنش خواهی بود و به شکوه و قدرت خود خواهی بالید.
به من داد تا من به کوپال تو
به بازوی گردافکن و یال تو
هوش مصنوعی: به من عطا کرد تا من به زیباییهای تو و قدرت تو افتخار کنم.
ببرم پی دشمنان از زمین
بسوزم تن بددلان روز کین
هوش مصنوعی: میخواهم دشمنان را از زمین ببرم و تن بدخواهان را در روز انتقام بسوزانم.
تویی یادگار از نریمان و سام
بمانی به گیتی همی شادکام
هوش مصنوعی: تو یادگار نریمان و سام هستی و تا ابد در این دنیا با شادکامی خواهی ماند.
کنون ای سرافراز کشور گشای
نوشتیم یک عهد پاکیزه رای
هوش مصنوعی: اکنون ای بزرگوار و پیروز میهن، ما یک پیمان پاک و نیكو نوشتیم.
همه مرز خرگاه و کشمیر هند
سراسر چنان تا به دریای سند
هوش مصنوعی: تمام مرز میان خرگاه و کشمیر در هند بهطور کامل به دریاچه سند میرسد.
سپردیم یکسر به شاهی تو را
پرستش کند مرغ و ماهی تو را
هوش مصنوعی: ما تمام موجودات را به تو سپردیم تا تو به پرستش و احترام آنها بپردازی، حتی پرندهها و ماهیها.
به شادی بباش و به خوبی بمان
به فرخندگی بر خور و کامران
هوش مصنوعی: به خوشحالی زندگی کن و با خوبی بگذران. با خوشی برخورد کن و به کامیابی دست پیدا کن.
زمین یکسر از داد آباد کن
خرد را به هر کار بنیاد کن
هوش مصنوعی: زمین را با انصاف و عدل آباد کن و خرد را در هر کار اساس قرار بده.
میازار هرگز دل رادمرد
به گرد در آز و انده مگرد
هوش مصنوعی: به دل شجاعان آسیب نرسان، و در گرداب غم و نگرانی گرفتار نکن.
ز رنج کم آزار پرهیز جوی
سخن ها به نیکی و آزرم گوی
هوش مصنوعی: از درد و رنج کمترین آسیب را ببر، و در صحبتهایت با نیکی و احترام پیش برو.
به دهقان و بازارگان رنج و کین
نسازی که آید شکستت بدین
هوش مصنوعی: اگر به کشاورز و تاجر ظلم کنی و آنها را دچار رنج و عداوت کنی، در نهایت خودت متضرر خواهی شد و به شکست میرسی.
بدین گونه بنوشت منشور شاه
همی پند و اندرز پیش سپاه
هوش مصنوعی: شاه منشوری نوشت و در آن پندها و نصیحتهایی برای سپاه خود درج کرد.
فرستاده را داد چندی درم
نوازش بسی کرد از بیش و کم
هوش مصنوعی: فرستاده را مقداری پول دادند و او با محبت و مهربانی با او رفتار کرد، بدون توجه به کم و زیاد بودن آن پول.
فرستاده با خرمی بازگشت
کبوتر بد از فر شه باز گشت
هوش مصنوعی: فرستاده با خوشحالی بازگشت، اما کبوتر به دلیل نگرانی از پرواز شیر متوقف شد.
چو آمد بر پهلوان شادکام
یکایک بدادش درود و پیام
هوش مصنوعی: وقتی که شادکامِ پهلوان به میدان آمد، همه یکی یکی به او درود گفتند و پیام فرستادند.
همان نامه و تاج و منشور شاه
نهاد از بر تخت آن رزمخواه
هوش مصنوعی: شاه نامه، تاج و دکلمهای را در بالای تخت یک جنگجو قرار داد.
چنان گشت خوشنود شیرژیان
که گویی برافشاند خواهد روان
هوش مصنوعی: شیرژیان به شدت خوشحال شد، طوری که به نظر میرسید قصد دارد شادیاش را با تمام وجود ابراز کند.
ز دادار بر شاه خواند آفرین
که او شاد بادا به ایران زمین
هوش مصنوعی: خدا را بر شاه تحسین و ستایش کرد و آرزو کرد که او همیشه در ایران خوشبخت و شاد باشد.
بدو تا جهانست آباد باد
دل و بخت او خرم و شاد باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا در حال زندگی است، باید برای او آرزوی خوشبختی و شادی داشته باشیم. دل و سرنوشتش شاد و خرم باشد.
ز رنج و ز تیمار پرداخته
همه کارگیتی بدو ساخته
هوش مصنوعی: از درد و ز اندوه، تمام کارهای جهانی برای او ساخته شده است.