بخش ۱۱۵ - نامه نوشتن فرامرز به شاه کیخسرو
به نامه درون سر به سر یاد کرد
ز رزم و ز پرخاش روز نبرد
نخستین که بر نامه بنهاد دست
ز عنبر سر خامه را کرد مست
ستایش نمودش ز یزدان پاک
خداوند کیوان و خورشید و خاک
خدایی که جان و روان آفرید
به یک مشت خاکی توان آفرید
ازو باد بر شاه ایران درود
مبادا کم و کاست آن تار و پود
رسیدم به قنوج ای شهریار
ابا رای هندی شه نامدار
یکی مرد بودی مهارک به نام
بداندیش و خیره سر و ناتمام
همان جای رای آمدش آرزوی
چنان ابله و ناکس و خیره روی
به بخت شهنشاه ایران زمین
بپرداختم بیخ او از زمین
نشاندم به تخت خود آن نامدار
به فیروزی و دولت شهریار
کنون بنده ام شهریار جهان
چه فرمایدم آشکار و نهان
فرستاده برجست و آمد به راه
چنین تا بیامد بر تخت شاه
کسی گفت نزدیک شاه جهان
که آمد فرستاده پهلوان
شهنشاه ایران ورا پیش خواند
به نزدیکی پیشگاهش نشاند
همان نامه نزدیک شاه زمین
نهاد و برو خواند بس آفرین
بپرسید ازو خسرو نامدار
ز کار فرامرز و وز کارزار
فرستاده با شه یکایک بگفت
ز نیک و بد آشکار و نهفت
سپرد آنچه آورده بد سر به سر
به گنجور شاهنشه دادگر
شهنشه پسندید و کرد آفرین
بدان شیر دل پهلوان زمین
فرستاده را خلعت و اسب داد
برو بر بسی آفرین کرد یاد
بخش ۱۱۴ - کشتن فرامرز، مهارک هندی را: مهارک چو دید آن سپاه نبردبخش ۱۱۶ - نامه شاه کیخسرو به فرامرز: یکی پاسخ نامه فرمود شاه
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به نامه درون سر به سر یاد کرد
ز رزم و ز پرخاش روز نبرد
هوش مصنوعی: در نامهای که در دل دارم، تمام خاطرات جنگ و درگیریها در روز نبرد را به یاد میآورم.
نخستین که بر نامه بنهاد دست
ز عنبر سر خامه را کرد مست
هوش مصنوعی: نخستین کسی که دستش را بر روی کاغذ گذاشت، با عطر خوش این کار را انجام داد و حالتی شاداب و سرمست پیدا کرد.
ستایش نمودش ز یزدان پاک
خداوند کیوان و خورشید و خاک
هوش مصنوعی: او را ستایش میکند، خدایی که پاک و فراتر از همه چیز است، خدای کیوان و خورشید و زمین.
خدایی که جان و روان آفرید
به یک مشت خاکی توان آفرید
هوش مصنوعی: خداوندی که جان و روح را خلق کرده، تنها با یک مشت خاک میتواند قدرت و توان را به وجود آورد.
ازو باد بر شاه ایران درود
مبادا کم و کاست آن تار و پود
هوش مصنوعی: سلام و درود بر شاه ایران از سوی او، امیدوارم هیچ آسیب یا کمبودی به بنیاد و اصول این کشور نرسد.
رسیدم به قنوج ای شهریار
ابا رای هندی شه نامدار
هوش مصنوعی: به قنوج رسیدم، ای پادشاه بزرگ و مشهور هندی.
یکی مرد بودی مهارک به نام
بداندیش و خیره سر و ناتمام
هوش مصنوعی: مردی به نام بداندیش وجود داشت که دارای تفکر ناهنجار و سرسخت بود و همچنان در کارهایش ناتمام مانده بود.
همان جای رای آمدش آرزوی
چنان ابله و ناکس و خیره روی
هوش مصنوعی: او در جایی قرار دارد که آرزوی انسانهای بیخود و نادان و احمق به سراغش میآید.
به بخت شهنشاه ایران زمین
بپرداختم بیخ او از زمین
هوش مصنوعی: من به سرنوشت و شانس پادشاه ایران پرداختم و ریشه آن را از خاک جستجو کردم.
نشاندم به تخت خود آن نامدار
به فیروزی و دولت شهریار
هوش مصنوعی: من آن شاهزاده معروف را بر تخت خود نشاندیم که به خاطر پیروزیها و دارای شهریاری بزرگ است.
کنون بنده ام شهریار جهان
چه فرمایدم آشکار و نهان
هوش مصنوعی: اکنون من بنده تو هستم، ای پادشاه دنیا، چه دستوری میدهی که به طور واضح و در خفا اجرا کنم؟
فرستاده برجست و آمد به راه
چنین تا بیامد بر تخت شاه
هوش مصنوعی: پیامرسان بهسرعت حرکت کرد و بهطوری که در راه بود، به تخت شاه رسید.
کسی گفت نزدیک شاه جهان
که آمد فرستاده پهلوان
هوش مصنوعی: یکی از افراد به نزد شاه جهان رفت و خبر از آمدن فرستادهای که پیامآور پهلوان بود، آورد.
شهنشاه ایران ورا پیش خواند
به نزدیکی پیشگاهش نشاند
هوش مصنوعی: پادشاه ایران او را نزد خود فراخواند و در کنار throne خود نشاند.
همان نامه نزدیک شاه زمین
نهاد و برو خواند بس آفرین
هوش مصنوعی: شخصی نامهای را نزد شاه زمین گذاشت و آن را خواند و بسیار ستایش کرد.
بپرسید ازو خسرو نامدار
ز کار فرامرز و وز کارزار
هوش مصنوعی: از او، که پادشاه معروفی است، دربارهی وضعیت فرامرز و جنگها سوال کردند.
فرستاده با شه یکایک بگفت
ز نیک و بد آشکار و نهفت
هوش مصنوعی: فرستاده به پادشاه گفت که خوب و بد، هر دو را به وضوح و در خفا بیان کرد.
سپرد آنچه آورده بد سر به سر
به گنجور شاهنشه دادگر
هوش مصنوعی: او تمام آنچه را که به همراه داشت، با احترام و ادب به خزانهدار پادشاه خردمند سپرد.
شهنشه پسندید و کرد آفرین
بدان شیر دل پهلوان زمین
هوش مصنوعی: پادشاه آن شیر دل را که قهرمان این سرزمین بود، پسندید و مورد تمجید قرار داد.
فرستاده را خلعت و اسب داد
برو بر بسی آفرین کرد یاد
هوش مصنوعی: فرستاده را هدیه و اسب دادند و او را با دعا و تمجید روانه کردند.