گنجور

بخش ۱۱۳ - رسیدن فرامرز به یاری شیروی

در آن روز شیرو چو شیر ژیان
به رزم اندرون بود با هندوان
سپاه مهارک چو مور و ملخ
کشیده در آن دشت کشمیر نخ
بسی کشته گشته ز ایرانیان
یلان را از آن جنگ آمد زیان
پراکنده گشته سواران جنگ
رها کرده یکباره ناموس و ننگ
به سیری رسیده یلان از نبرد
گریزنده و گشته صحرا نورد
یل پر منش مهتر نامجوی
دلاور فرامرز پرخاشجوی
به ناگاه خود را برایشان فکند
به یک حمله از جایشان بربکند
به دست اندرون تیغ چون پیل مست
همی کشت هندی و می کرد پست
ز خنجر به گرز گران برد چنگ
ببارید چون کوه بر مرد سنگ
چو او گرز بگذاردی بر گروه
ز سختی شدی گاو ماهی ستوه
سپه را بدان سو ز هم بر درید
که پور و پدر همدگر را ندید
ندانست شیروی گردن فراز
که آن شیر دل مهتر رزمساز
رسیدست و این جنگ و پیکار از اوست
پراکنده دشمن ز آهنگ اوست
شگفت آمدش گفت زین سان سوار
به گیتی ندیدم دگر نام دار
مگرمان به یاری سروش آمدست
که در کینه پولادپوش آمدست
در این بود ناگاه از پهلوان
یکی نعره آمد چو شیر ژیان
به شیروی گفت ای گو نامجوی
ز کشمیریانت چه آمد به روی
بکوش این زمان ای یل نامدار
بدان تا برآرم از ایشان دمار
چو شیروی بانگ سپهبد شنید
ز اسب اندر آمد به سر او دوید
به شادی ببوسید روی زمین
بسی کرد بر پهلوان آفرین
وز آن پس به ایرانیان شد خبر
که شیر ژیان گرد پرخاشخر
رسیدست و بر هم شکسته سپاه
به کیوان رسانیده گرد سپاه
چو ایرانیان نام سالار خویش
شنیدند یکباره رفتند پیش
کشیدند شمشیر و گرز گران
زمین گشت جیحون ز خون سران
چنان لشکر افتاد در یکدگر
که کوه و زمین گشت زیر و زبر
ز هندو به خنجر بسی کشته شد
همان زنده را روز برگشته شد
ز کشته به هر جا برافتاده کوه
ز شمشیرشان کوه و صحرا ستوه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در آن روز شیرو چو شیر ژیان
به رزم اندرون بود با هندوان
هوش مصنوعی: در آن روز، شیر نر مانند شیر جنگجو در میدان نبرد با هندی‌ها بود.
سپاه مهارک چو مور و ملخ
کشیده در آن دشت کشمیر نخ
هوش مصنوعی: سپاه مهارک مانند مور و ملخ در دشت کشمیر گسترده شده است.
بسی کشته گشته ز ایرانیان
یلان را از آن جنگ آمد زیان
هوش مصنوعی: در جنگ‌ها، بسیاری از دلاوران ایرانی قربانی شدند و به همین دلیل، آن جنگ برای آن‌ها زیان آور بود.
پراکنده گشته سواران جنگ
رها کرده یکباره ناموس و ننگ
هوش مصنوعی: سواران پراکنده شده‌اند و بی‌توجه به آبرو و حیثیت خود، به طور ناگهانی از میدان جنگ دور شده‌اند.
به سیری رسیده یلان از نبرد
گریزنده و گشته صحرا نورد
هوش مصنوعی: افراد شجاع و دلیر که از جنگ خسته و سیر شده‌اند، اکنون به گشت و گذار در دشت و صحرا مشغول هستند.
یل پر منش مهتر نامجوی
دلاور فرامرز پرخاشجوی
هوش مصنوعی: دلاور و با شخصیت یلی به نام فرامرز وجود دارد که همیشه در جستجوی نام و شهرت است و از رویارویی با چالش‌ها و درگیری‌ها هراسی ندارد.
به ناگاه خود را برایشان فکند
به یک حمله از جایشان بربکند
هوش مصنوعی: ناگهان خود را به سمت آن‌ها پرتاب کرد و به سرعت جای خود را ترک کرد.
به دست اندرون تیغ چون پیل مست
همی کشت هندی و می کرد پست
هوش مصنوعی: او به مانند یک فیل مست، با قدرت و شدت به جنگ و کشتار می‌پردازد و به دشمنان هندی‌اش آسیب می‌زند.
ز خنجر به گرز گران برد چنگ
ببارید چون کوه بر مرد سنگ
هوش مصنوعی: با ضربه‌ای تند و قوی، حمله‌ای انجام داد و همچون کوه سنگین بر روی مردی سنگینی کرد.
چو او گرز بگذاردی بر گروه
ز سختی شدی گاو ماهی ستوه
هوش مصنوعی: وقتی او گرز را بر سر جمعیت فرود آورد، از شدت ضربه، گاو ماهی از شدت استیصال در آمد.
سپه را بدان سو ز هم بر درید
که پور و پدر همدگر را ندید
هوش مصنوعی: سربازان را به آن سمت هدایت کرد و از هم جدا کرد، به طوری که فرزند و پدر نتوانستند یکدیگر را ببینند.
ندانست شیروی گردن فراز
که آن شیر دل مهتر رزمساز
هوش مصنوعی: نادانسته، آن شخص مغرور و سرکش نمی‌دانست که آن دلاور شجاع و پیشوای جنگاوری چه کسی است.
رسیدست و این جنگ و پیکار از اوست
پراکنده دشمن ز آهنگ اوست
هوش مصنوعی: این زمان، جنگ و مبارزه به خاطر اوست و دشمن به خاطر صدای او متفرق شده است.
شگفت آمدش گفت زین سان سوار
به گیتی ندیدم دگر نام دار
هوش مصنوعی: او از دیدن آن سوار به شدت حیرت کرده بود و می‌گفت که در سراسر جهان کسی را مانند او ندیده است.
مگرمان به یاری سروش آمدست
که در کینه پولادپوش آمدست
هوش مصنوعی: آیا فقط به خاطر یاری گرفتن از فرشتگان است که دشمن با زره‌ای آهنین به میدان آمده است؟
در این بود ناگاه از پهلوان
یکی نعره آمد چو شیر ژیان
هوش مصنوعی: به ناگاه صدای نعره‌ای بلند و قوی مانند صدای شیر از سوی یک پهلوان برخاست.
به شیروی گفت ای گو نامجوی
ز کشمیریانت چه آمد به روی
هوش مصنوعی: به شیرو، دختر از نامجوی، می‌گوید: از آن کشمیری، چه چیزی بر چهره‌ات نمایان است؟
بکوش این زمان ای یل نامدار
بدان تا برآرم از ایشان دمار
هوش مصنوعی: در این لحظه، ای قهرمان نامی، تلاش کن تا بتوانم از دست این افراد، نابودی و برناختی فراهم کنم.
چو شیروی بانگ سپهبد شنید
ز اسب اندر آمد به سر او دوید
هوش مصنوعی: وقتی شیروی صدای فرمانده را شنید، از روی اسب پایین آمد و به سمت او دوید.
به شادی ببوسید روی زمین
بسی کرد بر پهلوان آفرین
هوش مصنوعی: برای شادمانی، زمین را بوسید و به پهلوانان بسیار آفرین گفت.
وز آن پس به ایرانیان شد خبر
که شیر ژیان گرد پرخاشخر
هوش مصنوعی: پس از آن به ایرانیان خبری رسید که شیر جیان، جنگجوی پرخاشگر، ظهور کرده است.
رسیدست و بر هم شکسته سپاه
به کیوان رسانیده گرد سپاه
هوش مصنوعی: سپاه به کیوان رسیده است و با هم درهم شکسته‌اند.
چو ایرانیان نام سالار خویش
شنیدند یکباره رفتند پیش
هوش مصنوعی: وقتی ایرانیان نام رهبر خود را شنیدند، ناگهان همه به سوی او رفتند.
کشیدند شمشیر و گرز گران
زمین گشت جیحون ز خون سران
هوش مصنوعی: در این بیت، به نبردی اشاره شده که با شمشیر و سلاح‌های سنگین، خونریزی زیادی را به همراه داشته است. در نتیجه، به طوری که زمین به شدت تحت تاثیر این جنگ قرار گرفته و به رنگ خون درمی‌آید. جیحون نیز به عنوان نماد رودخانه‌ای که به این خونریزی آلوده شده، مطرح شده است.
چنان لشکر افتاد در یکدگر
که کوه و زمین گشت زیر و زبر
هوش مصنوعی: چنان جنگ و درگیری شد که زمین و کوه‌ها به هم ریختند و در هم فرو رفتند.
ز هندو به خنجر بسی کشته شد
همان زنده را روز برگشته شد
هوش مصنوعی: از هندو، به خاطر خنجر (خودخواهی یا خیانت) بسیاری جان باخته‌اند، اما همان کسانی که زنده مانده‌اند، روزی به حیات خود ادامه می‌دهند.
ز کشته به هر جا برافتاده کوه
ز شمشیرشان کوه و صحرا ستوه
هوش مصنوعی: از بدن‌های بی‌جان که در هر جا افتاده‌اند، کوه‌ها و دشت‌ها به خاطر ضربه‌های شمشیر آنان به حالت ناتوانی درآمده‌اند.