گنجور

گفتار بیست و هفتم

گوییم به توفیق خدای تعالی که نماز کننده چون به نماز ایستد آن نمودن است از و که ناطق و امام راست ایستاده‌اند اندر کار خدای‌تعالی چنین که من ایستاده‌ام اینجا هر چند که او بر آن گونه بندگی نتواند کردن که ایشان کردند و به محراب بایستد و محراب برابر قبله باشد و محراب دلیل است بر اساس و قبله دلیل است بر قائم تأویل آنست که امام فایده‌های تأیید از اساس پذیرد و دعوت مر خلق را سوی قائم کند و هر که اندر نماز روی از قبله بگرداند نمازش درست نباشد یعنی هر که خدای‌را طاعت نه بر میانجی قائم دارد خدای‌تعالی طاعت او را نپذیرد و چون تکبیر کند و نیز دست تا گوش‌ها بر دارد و بگوید الله اکبر اشارت کرده باشد که خدای‌تعالی از ده حدود جسمانی و روحانی بزرگ‌تر است یعنی دیدنی نیست چون این دو گونه خلق و به‌دست راست پنج انگشت است مر آن عالم را خواهد و پنج حدود روحانی را و به دست چپ نیز پنج انگشت است مر این عالم را خواهد و پنج حدود جسمانی را و بدانچه دست‌ها تا گوش بر دارد آن خواهد که فایده از ایشان بدو گوش باید پذیرفتن یکی به گوش سر و یکی به گوش دل و آنکه ثنا خواند نفی کردن است صفات همه آفریده را از باری سبحانه و تعالی به میانجی دو اصل دین پس گوید انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض حنیفا و ما انا من المشرکین گوید من روی نهادم بدان خدای که بیافرید آسمان‌ها و زمین را و بشناسانید دیده و نادیده را پاک پرستیدنی و نیستم من از آن انباز گاران به تأویل آسمان‌ها مر حدود علوی را خواهد و به زمین مر ناطقان‌را خواهد یعنی که این حدود را خدای آفریده است که داناست به ظاهر و باطن و نیستم من از آن کسانیکه حدود روحانی و جسمانی را گیرم خدای‌را پس گوید سبحانک اللهم و بحمدک و تبارک اسمک (و تعالی جدک و لا اله غیرک) معنی‌ش آنست که خدای‌ست که حمد مروراست و اللهم پنج حرف است و این تسبیح اول‌ست که همی‌گوید پاک‌ست پدید آرنده من از آنکه ماننده باشد به من و بحمدک تسبیح و تمجید گفتن ثا نیست که همی‌گوید به حمد تو پدید آمد همه خلق یعنی به میانجی حمد که اول‌ست و تبارک اسمک گوید برتر است نام تو و بدان مر ثانی را خواهد که مرورا بیافریدی و بنام خویش گردانیدی یعنی از راه اول و ثانی به پرستیدن است مر خدایتعالی را که ایشان‌راست به حقیقت نام خدای‌تعالی و تعالی جدک گوید برتر است جد تو که بدو نرسیدی هر کسی مگر ناطقان و ‌«لا اله غیرک‌» گوید ‌«نیست خدایی جز تو‌» اعوذ باالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم گوید پناه می‌خواهم به خدای شنوا و دانا از دیو رانده از حق و بدان دیو رانده مر دشمن ولی خدای‌را خواهد بسم الله الرحمن الرحیم تأویل این ازین پیشتر گفته شده است آنگه الحمد بخواند و الحمد هفت آیت است دلیل است بر هفت امام که بدیشان پیوستگی بجویند به‌خدای آنگه سوره دیگر بخواند و آن دلیل است بر حجتان که فرود امامن باشند و اطاعت ایشان بفرمان امام واجب است آنگه رکوع کند دلیل است بر اساس که امامان و حجتان‌را تایید ازوست و رکوع آن باشد که پشت گوز کند و خویشتن را دو تا کند معنیش آنست که ثانی کرم کرد مرا ناطق تا با او دو تا باشیم و گوید الله اکبر و الله چهار حرف است معنیش آنست که اساس بنمود است که خدای بزرگ‌تر است از چهار اصل دین و اندر رکوع تسبیح بگوید سبحان ربی العلی العظیم و بحمده یعنی پاکست پروردگار بزرگ من و به حمد او آید یعنی به میانجی اول که این حمد اول است و بدین تسبیح پدید کردن بزرگوار ثانی است که تایید اساس ازوست و او خداوند ترکیب این عالم بزرگست آنگه راست بایستد و بگوید سمع الله لمن حمده یعنی خدای بشنوده خواندن آنکس که مرورا از راه عقل بستاید و سپاس دارد و بشناسد او را آنگه سجده کند و سجده دلیل است بر ناطق که اساس و امام و حجت را تایید از راه وی‌ست و سجود خویشتن را بر زمین افگندن است دلیل است بر آنکه ناطق همه اعتقاد خویش را یک لخت به ثانی سپرد چون رویت بیافت از عالم روحانی و زمین مثل است بر ثانی که اوست بر دارنده همه نفس‌ها چنانکه زمین بر دارنده همه جسم‌هاست و سجود نیز خویشتن را سه تایی کردن است یعنی که ناطق سویم بود مر اول و ثانی را و (در) سجود سر در زمین باشد و در رکوع اندر هوا باشد یعنی که اساس به میانجی از ثانی فایده پذیرد و ناطق بی میانجی از ثانی فایده پذیرد و تسبیح اندر سجود گوید سبحان ربی العلی الاعلی و بحمده گوید پاکست پروردگار من از همه برتر و بدین پروردگار من از همه برتر مر عقل کل را خواهد که او برتر است از حدود روحانی و جسمانی و باری سبحانه و تعالی از آن برتر است که به اول بماندی و چون به اول نماندی پس هیچ حدود فرود‌تر ازو بدو نماندی و رکوع یکی‌ست و سجود دو معنیش آنست که ناطق را بهره از اول و ثانی بود و مر اساس را بهره از ثانی بیش نبود آنگه سجود کند و به تشهد بنشیند اندر نخستین رکعت معنیش آنست که قرار خلق اندر این جهان به تأویل اساس است و بر ظاهر ناطق قرار نیست چرا کز آن اندر اختلاف افتند و نفس ایشان بیان اساس را بیابد بیارامد بدین سبب بود که رکعت نخستین از نماز دلیل است بر ناطق و دوم رکعت دلیل است بر اساس و سویم رکعت دلیل است بر اول و چهارم رکعت دلیل است بر ثانی و اندر نماز شام اندر دویم رکعت نشستن است و اندر سویم رکعت هم نشستن است و اندر نخستین نیست (دلیل) آنست که مر ظاهر ناطق و قرار خلق بر تأویل اساس است و از پس آن نمایش امام زمان است قرار خلق و التحیات هفت حرف است دلیل است که نماز‌کن گوید مر هفت حد بامر خدای ایستند الصلوات هم هفت حرفست دلیل است که نمازکن گوید هفت ناطق مر خدای‌را اند الطیباتهم هفت حرفست دلیل است که نماز کن گوید هفت اساس مر خدایرا اند و التحیات خبر فرستادن باشد و این دلیل بر حدود علوی است کز راه ایشان آمد که ناطقان نخست آمدند مر خلق را الصلوات درود فرستادن باشد یعنی نفس کل بیاگاهانید و آگاه گردانید مر خلق را از کار آن جهان و الطیبات پاکیزگی باشد و آن دلیل اساسان باشد که ایشان پاک کردند مر خلق را به تأویل از همه پلیدی‌های شک و شرک و رحمه الله و برکاته رحمت کرد بر ایشان و بر خلق رحمت خدای اساس است که او بخشیدی بر خلق و برکاته و برکات امامان اند علیهم السلام که از پس یکدیگر بنشستند بفرمان خدای‌تعالی و خلق را بیدار کردند از خواب غفلت و برستند از تاریکی جهل و برسیدند جایی از آن‌عالم که نعمت‌ها از ایشان هرگز بریده نشود و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین گوید سلام خدای بر ما و بر بندگان خدای که نیکانند و سلام تایید است و سلام بر ما که ناطقانیم که تایید بر ماست و بندگان نیکان اساسانند و امامان گوید که تایید خدای بر ناطقان و اساسان و امامان که ایشانند خداوندان تایید اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله گوید گواهی می‌دهم کزین حدود که یاد کردم هیچ یک خدای‌را ماننده نیستند و خدای ایشان یکی است و به‌هیچ روی بدیشان نماند و گواهی می‌دهم که بندگی به‌حقیقت آن بود که محمد علیه السلام کرد و پیغمبری به‌حقیقت آن بود که محمد علیه السلام کرد و السلام.

گفتار بیست و ششم: گوئیم بتوفیق ایزد تعالی که این نماز را بانگ نماز و قامت نیست و الحمد و سوره خواندن نیست و بیک دعا و صلواتست و رکوع و سجود نیست و بیک سلام ازو باید گشتن که بر دست راست بدهی و اندرو پنج تکبیر است و میان هر دو تکبیر صلوات تست اگر بر مرد نماز کنند برابر پستان بایستند و اگر بر زن نماز کنند برابر سر بایستند .گفتار بیست و هشتم: گوئیم بتوفیق خدایتعالی که اندر دادن زکوه پاکیزه شدن مومن است و زیادتست مر نفس مومن را بدان از بهر آنکه پاکیزگی نفس او اندر پاکیزگی جسم اوست و پاکیزگی جسم او اندر پاکیزگی غذاست و پاکیزگی غذا از حلال کردن مال است و حلال کردن مال بیرون کردن حق خدایست ازو و سزاوار ستدن حق خدای از بندگان رسول اوست و آنکس که بفرمان او ایستد بجای اوست چنانکه خدایتعالی گفت قوله تعالی:خذ من اموالهم صدقه تطهر هم و تزکیهم بها وصل علیهم ان صلوتک سکن لهم گفت خدایتعالی مر رسول را که بستان از مالهای ایشان صدقه که پاکیزگی مال و نفس ایشانست و بدان صلوه بده بر ایشان صلوه مسکنت ایشانرا و هیچ مومن را شکی نیست اندر فرمان برداری رسول مصطفی صلی الله علیه و آله مر خدایرا و بدانکه هر که بدو زکوه بداد رسول علیه السلام بدانکس صلوه بداد و هر که صلوه بیافت بیار امید و بدانکه هر که زکوه نداد صلوه نیافت و هر که صلوه نیافت نیار امید و همچنین بدانکه هر که صدقه داد پاکیزه گشت و زیادت یافت و هر که نداد پاکیزه نگشت و زیادت نیافت و برابر (این) فرمان که خدایتعالی مر رسول علیه السلام را داد و او علیه السلام زکوه بستد از مومنان بگزاردن زکوه در بسیاری جای در قرآن آمده است که :و اقیموا الصلوه و اتوا الزکوه گفت نماز ها بپای دارید و زکوه بدهید و خبر است از رسول علیه السلام که گفت :مانع الزکوه فی النار یعنی منع کننده زکوه اندر آتش است پس نماز بر هر کس واجب است بر درویش و توانگر و زکوه بر توانگر است نه بر درویش و زکوه را ایزد تعالی واجب کرد همچون نماز و بدان آزمایش کرد مر خلق (را) و وعده کرد مر دهندگانرا بهشت و نام نهاد مر ایشانرا پرهیزگار و بیم کرد مر بازیگرندگانرا و ناپاکیزگانرا بعقاب و نام نهاد ایشانرا شقی یعنی بدبخت و گفت قوله تعالی:فا نذرتکم نارا تلظی لایصلیها الا الا شقی الذی کذب و تولی و سیجنبها الا تقی الذی یوتی ما له یتزکی گفت بیم کردم شما را بآتش دوزخ که همی زبانه زند و اندرو نیفتد مگر آن بدبخت تر کسی که رسولرا دروغ زن کرد و روی بگردانید و سر انجام کرانه کند از آن آتش پرهیزگارتر کسی که زکوه مال خویش بدهد.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.