گفتار بیست و ششم
گوئیم بتوفیق ایزد تعالی که این نماز را بانگ نماز و قامت نیست و الحمد و سوره خواندن نیست و بیک دعا و صلواتست و رکوع و سجود نیست و بیک سلام ازو باید گشتن که بر دست راست بدهی و اندرو پنج تکبیر است و میان هر دو تکبیر صلوات تست اگر بر مرد نماز کنند برابر پستان بایستند و اگر بر زن نماز کنند برابر سر بایستند .
و تاویل اشارتها گفته شود نخست گوئیم همچنانکه مردم بمرگ جسمانی از لذات شهوانی اینجهان فانی دور شوند (و) بدان جهان باقی روند مومن بمرگ نفسانی بفرمان خداوند خویش از ظاهر کثیف که مانند اینجهانست برهد و بمرده نماز گزارند مرده را بگور کنند دلیل بر شنوانیدن دعوت حق است مومن را که نفس او از شهوات جسمانی مرده شود تا از درجه بدرجه برتر شود چنانکه مرده ازینجهان فانی بدان جهان باقی شود و آنکه مرین نماز را بانگ نماز و قامت نیست و نباید کردن دلیلش آنست که مومن چون دعوت ظاهر و باطن را نگاه دارد که بانگ نماز و قامت دلیل بر آنست که پذیرفته است مرورا از درجه بدرجه باید برد اندر علم تاویل و آنچه اندرین نماز قرآن خواندن نیست دلیل آنست که الحمد و سوره که دلیل بر حدود جسمانیت خبر یافته است و بباز گفتن او را حاجت نیست مگر آنست که مرورا منزلتی واجب شود نزدیک حدود دین و آن دعا و صلوات که اندرین نماز همی خوانند باز نمودن مرتبت آن مستجیب است ازو مر حدود روحانی را تا بخویشتن پذیرند بگواهی او که داعیست و آنکه اندرو رکوع و سجود نیست دلیل است که او به اطاعت حجت رکوع نفسانی کرده است و به اطاعت امام سجود نفسانی کرده است و ظاهر و باطن امام و حجت را کار همی بندد وآنچه این نماز را بیک سلام باز همیگردند که بدست راست سلام بدهند و بدست چپ ندهند دلیل آنست که بر دست راست سلام دادن پذیرفتن ظاهر ناطق است و بدست چپ سلام دادن دلیل است بر پذیرفتن تاویل اساس و نماز جنازه که بر دست چپ سلام ندهند همی نماید داعی که آن مومن نا بالغ مر ظاهر را بتمامی پذیرفته و تسلیم کرده ولیکن تمامی باطن را هنوز نیافته است و بسلامت بگذشت چنانکه ظاهرش بسلامت شد بدین سبب بدست چپ سلام دادن اندر نماز جنازه نیست و آنچه تکبیر ظاهر همی کنند و از پس هر تکبیری دعا همی خوانند دلیل آنست که با او نشان از پنج حد دهند که نشان جسمانی است که ایشان آشکارا اند یعنی ناطق و اساس و امام و حجت و داعی و آن پنج دعا که اندر میان تکبیر ها پوشیده همیکنند دلیل است بر پنج حدود روحانی که ایشان بحواس یافته نیستند بلکه با ایشان اقرار است بر زبان و اعتقاد است بدل و نماز کننده بدین پنج تکبیر با آن پنج دعا دلیل داعیست که همی گواهی دهد که این مومن مرده مرین ده حدود را نشناخته است و آنکه پشیماز چون بمرد نماز جنازه کند برابر سینه او ایستد و اگر بر زن نماز جنازه کند برابر سر او ایستد دلیل آنست که مرد اندر دعوت آنکس است که حدود روحانی را شناخته است نبینی که مرد را در تکبیر نماز دست برابر گوش باید کرد که غذای روح او را از گوش رسد و زن را دست برابر پستان او باید گرفتن که غذای جسد از راه پستان او بر جسد رسد پس نماز گزار برابر سینه او ایستد که اندرو قوت نفسانیست و آن بصیرتست و آنکه بزن نماز کند برابر سر او ایستد دلیل آنست که داعی آن گواهی داده باشد که این اوست که حدود جسمانی را بشناخته است که بچشم سر دیده است و حدود روحانی را نشناخته است اینست تاویل نماز جنازه که یاد کرده شد.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.