گنجور

گفتار نوزدهم

و نماز جملگی بر سه رویست و آن فریضه است و سنت و تطوع و تطوع را نافله نیز گویند و تاویل نماز دعوتست و فریضه دلیل است بر متم که خلق را ازو چاره نیست که بشناسد و سنت دلیل است بر حجت که او فرا کرده متم است و تطوع دلیل است بر جناح اعنی داعی که او اول حد است مر طاعت مومن را و تطوع را نافله گویند (که) فرزند فرزند باشد و آن دلیل است بر ماذون که او بجای داعی ایستد چنانکه جناح بجای پدر پدر ایستد آنکه ازین سه مرتبت نه نماز است دلیل است بر هفت امام حق و ناطق و اساس چون فریضه که دلیل امامست و سنت که دلیل حجت است و نافله که دلیل داعیست و نماز آدینه که دلیل است بر ناطق و نماز عید روزه که دلیل است بر اساس و نماز عید اضحی که دلیل است بر قائم قیامت علیه افضل التحیه و السلام و نماز جنازه که دلیل است بر گذشتن مستجیب از مرتبت بمرتبت و نماز باران خواستن دلیل است بر خلیفه قائم که بدو رهایش است از قحط علمی چنانکه بباران رهایش است از قحط جسمی و نماز کسوف دلیل است بر دعوت بوقتی که امام درستر باشد، اما نماز خوف هم فریضه است ولیکن چون از خوف و بیم عدو نماز کند بخلاف آن باشد که ایمن نماز کند از بهرآنکه نماز خوف یک رکعت است و نماز مسافر دو رکعت است و نماز حاضر تمامست و تاویلش آنست که چون مومن اندر میان نماز ظاهریان افتد و از ایشان ترسد ظاهر را بیک روی بپای دارد و اطاعت امام چون اطاعت ظاهریان کند بظاهر، و مسافر که او مثل است بر مومن که از ظاهر گذشته باشد و باطن گرفته مرورا ناطق و اساس را باید شناخت که ایشانرا مثل آن دو رکعت اول است، و دو رکعت آخر که آن مثل است بر اول و ثانی مرورا واجب نیست کردن از بهر آنکه حدود روحانی را هنوز نشناخته است، و آنکس که حاضر است دلیل است بر مومن مخلص که اندر دعوت حق است که هر چهار حدود روحانی و جسمانی را شناخته است و بدو حد روحانی اقرار کند و دو جسمانی را اطاعت دارد.

فصل- اندر حدود نماز

رسول مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم گفت ان للصلوه حدودا کحدود الدار فمن عرفها و اداها علی حقها و شرطها فقد قضیها و الا نقضها گفت نماز را حدهاست چون حدها را بسرائی پس هر که آن حدها بشناسد و نماز را بر آن حقها بگزارد و شرط آن بجای آرد نماز کرده باشد و اگر نه نکرده باشد پس گوئیم که آن حدهای نماز هفت است بر عدد امامان و عدد ناطقان چهار از آن فریضه است که نماز بی آن تمام نباشد و سه از آن سنت است که نماز بی آن روا نباشد پس از آن چهار فریضه دو از خداست و آن وقت است و قبله وقت دلیل است بر ثانی که زمانه پدید آورده است و قبله دلیل است بر اول که همه آفریدگانرا نهایت اوست و از آن چهار دو از بنده است و آن نیت است و آبدست و نیت دلیل است بر ناطق و آبدست دلیل است بر اساس و نماز نیست مگر بظاهر و باطن که ناطق و اساس آنرا بپای کرده اند بتاییدی کز دو اصل بدیشان رسیده است ناطق ظاهر آن بپای بقوت نفس کل و اساس باطن آن گفت بتایید عقل و آن سه سنت بانگ نماز است و قامت و جماعت بانگ نماز دلیل است بر متم که بخواند خلق را بظاهر و قامت دلیل است بر حجت که او بپایدارد باطن را و جماعت دلیل است بر داعی که جمع شدن مومنان بروست و بر بیمار و مسافر آن سه سنت نیست و نماز ایشان بی آن رو است.

فصل- اندر فریضه های نماز

بباید دانستن که هفت چیز نماز فریضه است برابر هفت امام تکبیر نخستین فریضه است و آن دلیل است بر عهد گرفتن مومن و چون تکبیر گفته شد نیز سخن نشاید گفتن و نماز باید کردن و چون عهد گرفته باشد نیز نشاید سخن گفتن اندر دین تا اطلاق نکنند و دیگر راست ایستادن فریضه است و آن دلیل است بر ایستادن مومن بر دعوت و سه دیگر فاتحه و سوره خواندن فریضه است و آن سخن گفتن داعیست مر قوم را چهارم رکوع فریضه است و آن شناختن اساس است اندر دور بزرگ و شناختن حجت است اندر دور کهین پنجم سجود فریضه است و آن دلیل است برشناختن ناطق اندر دور مهین و بر شناختن امام اندر دور کهین ششم به تشهد نشستن فریضه است آن دلیل است بر شناختن داعی هفتم سلام دادن فریضه است و آن مثل است بر دستوری دادن مومن را بسخن گفتن اندر دین چنانکه چون نماز بکند و سلام بدهد سخن گوید بدانچه خواهد . و چون نماز کند (و) هفت فریضه و سنت را بجای آرد نماز او تمام باشد و معنیش آنست که چون مستجیب مر این حدود دین را شناخت بدرجه ماذونی رسید و سزاوار دستوری باشد.

فصل- اندر سنتهای نماز

بباید دانست که دوازده چیز اندر نماز سنت است و آنرا آدابهای نماز گویند نخست سر فرو افگندن سنت است و آن دلیل است بر کبرنا کردن مستجیب داعی خویش را و دیگر نگریستن بجای سجده سنت است و آن دلیل است بر چشم داشتن مستجیب مر فرمان داعی خویش را و سوم سوی چپ و راست نانگریستن سنت است و آن دلیل است بر نگریستن مستجیب بسوی ضدان و منافقان چهارم ناخندیدن اندر نماز سنت است اگر چه اندک باشد و آن دلیل (است) بر بیان ناگفتن مستجیب تا اندر حد مستجیبی است که چون بخندد دندانها پیدا شود و آن دلیل بر سخن گفتن باشد پنجم انگشت ناشکستن اندر نماز سنت است و آن دلیل است بر طعنه ناکردن بر حدود دعوت که انگشتان مثل بر حدود است ششم باریش بازی ناکردن سنت است و آن دلیل است بر مجامعت نفسانی ناکردن بی دستوری نارسیدگی هفتم روی انگشتان دست و پایرا بسوی قبله داشتن اندر تشهد سنت است و آن دلیل است بر روی داشتن حدود بسوی امام هشتم هر دو پایرا بیکجای نهادن سنت است و آن دلیل است برجدائی ناداشتن میان حجت و داعی که دو پای بر ایشان دلیل است و اعتماد نفس مومن برایشانست چنانکه اعتماد جسد بر پاست نهم اندر صف هم پهلوی یار خویشتن بودن سنت است تا دیو اندر میانه راه نیابد دلیل است بر موافقت و یکدل بودن مومنان تا مخالف در میان نگنجد دهم اندر التحیات بر پای چپ نشستن اندر نماز سنت است و آن دلیل است بر استادن مستجیب بر قول داعی و پای چپ دلیل است بر داعی یازدهم گشاده داشتن انگشتان بر زانو اندر رکوع سنت است و آن نمودنست از نماز کننده که حدود دین پراگنده شد از اساس اندر جزیره ها که رکوع حد اوست و همچنین گویند که داعیان از حجت پراکنده شوند اندر دعوت که حجت اندر دور کهین بمنزلت اساس است اندر دور مهین دوازدهم هموار داشتن انگشتان بر زمین اندر سجود سنت است و آن دلیل است بر پراگنده ناشدن حدود دین اندر عالم از بهر بیان کردن ظاهر شریعت که آن ظاهر حد ناطق است و حد امام و سجود دلیل بر حدهای ایشان چنانکه پراگنده شدند از بهر دعوت باطن.

فصل- اندر خضوع

گوئیم خضوع اندر نماز بسه رویست یکی اندر ایستاد گیست که خضوع کند بدانچه چشم آنجا افگند که سجده خواهد کردن و سوی چپ و راست ننگرد و آن دلیل است بر گردن دادگی مومن مر دلیل خویش را بسوی حق و نانگریستن او سوی مخالفان حق و دیگر خضوع از نماز گزار رکوع است که آن خویشتن فرو گذاشتن است و آن دلیل است بر خویشتن دادگی مومن مر اساس را اندر دور بزرگ و مر حجت جزیره را اندر دور خرد که رکوع مرتبت ایشانست و سه دیگر خضوع از نماز کن سجده کردنست و آن دلیل است بر گردن دادن مومن مر امام را اندر دور کهین و مر ناطق را اندر دور مهین و آن غایت خضوع است که خویشتن را با خاک راست کنی و نیز گوئیم که مومن چون سجده بخویشتن کند بنماید که من نخست خاک بودم بجسد خویش و نیز بنماید که نخست من مر ناطق را اجابت کردم که منزلت سجده او راست و چون سر از سجده بر دارد راست بنشیند که خدایتعالی مرا از خاک بر آورد و مردم گردانید و نیز بنماید که چون اساس مرا باز خواند از شناختن او مر ناطق را بحق بشناختم و چون دیگر بار سجده کند بنماید که من بجسد پس از زندگی طبیعی بخاک باز خواهم شدن بمرگ جسمانی و نیز بنماید که پس از آنکه اساس مرا بمنزلت بزرگ ناطق شناسا کرد بطاعت او باز گشتم و چون دیگر باره سر از سجده بر دارد بنماید که پس از مرگ جسمانی مرا بر انگیخته است و نیز بنماید که چون ناطق را بمعرفت حق شناختم از ناچیز شدن رسته شدم و زنده ماندم.

فصل- اندر وقتهای نماز

گوئیم نماز را سه وقت است اول وقت و وقتی است میانه وقت و وقتی است آخر وقت پس اول وقت دلیل است بر ناطق و میان وقت دلیل است بر اساس و آخر وقت دلیل است بر قائم قیامت علیه افضل التحیه و السلام هر که آخر وقت از و در گذرد نمازش باطل بشود یعنی هر که حق را نیابد تا بوقت بر آمدن امام هفتم دین را نیابد و بدیگرروی اول وقت داعی است که اول حد است مومن را و آخر وقت دلیل است بر امام و میانه وقت دلیل است بر حجت.

فصل- اندر جمع کردن نماز

هر که حاضر باشد هر نماز را بوقت خویش کند و نماز پیشین را مسافر با نماز دیگر جمع کند و نماز شام را با نماز خفتن جمع کند و حاضر مثل است با خداوند دعوت که او بیان کند مومنانرا مرتبهای حدود و بشناسد مومن مرتبت هر یک را چون نگاه داشتن وقتها و نماز مسافر مثل است بر ظاهر که از مذهب بمذهب همی گردد چون مسافر که از منزل بمنزل همیشود او را منزلت ناطق و منزلت اساس بیکبار گویند و چون دو نماز را جمع کنند بانگ نماز یکی کنند و قامت دو کنند یکی دعوت ناطق است که بانگ نماز برین دلیل است و دو قامت دلیل است بر دعوت اساس و خداوند قیامت و دعوت اساس پیش ازو درست آید و بدانکه بنیاد نماز برین دو چیز است یکی بانگ نماز است که دلیل دعوت ناطق است یعنی که اساس هم دعوت بناطق دارد و دیگر بنیاد قامت که دلیل دعوت اساس است و چون آخر وقت نماز پیشین بگذرد اول وقت نماز دیگر اندر آید هر دو نماز را جمع کنند معنیش آنست که هر که اندر شریعت ناطق بیامده باشد تا آنوقت او را بباطن کسر کنند تا واجب شود برو که نخست شریعت ناطق بپذیرد آنگه دعوت اساس را پس از آن بپذیرد و این مثل است بر جمع کردن نماز پیشین با نماز دیگر و نماز دیگر از بهر آن گفتند که پس ازو نماز دیگر یعنی نافله نشاید کردن که پس از دعوت اساس دعوت دیگر نیست و چون اول وقت نماز شام اندر آید نماز شام با نماز خفتن جمع کنند معنیش آنست که نماز شام مثل است بر ثانی و نماز خفتن مثل است بر امام و اگر کسی را دعوت اساس که بتائید ثانی کرده معلوم نباشد (و) دعوت امام زمانرا اجابت کند برو واجب شود اقرار کردن که امام موید است از ثانی بمیانجی اساس و آن مثل جمع کردن نماز شام باشد با نماز خفتن و هر که دو نماز را جمع کند هفتاد تسبیح بمیان این دو نماز بکند معنیش آنست که هر که حد ناطق را و حد اساس را و حد امام را و حد حجت را بشناسد دعوت ظاهر و باطن را جمع کرده باشد پس بمیان ظاهر و باطن دعوتها بهفتاد تسبیح فرق کند یعنی که این دو دعوترا از یکدیگر به بیان هفت امام حق بشناسد و هرکرا یک نماز بشود و نماز دیگر پیش آید نخست آن نماز پیش آمده را بگزارد آنوقت نماز شده را بگزارد معنیش آنست که هر که حدیرا نشناخته باشد از حدود دین تاحدود دیگر کز پس او باشد بشناسد برو واجب شود اقرار دادن بدان حدگذشته و اطاعت داشتن مر آن حد را که اندر روزگار اوست و جمع کند بروز آدینه نماز پیشین را با نماز دیگر اندر حضر و سفر و تاویل سفر بر ظاهر است و حضر بر باطن و روز آدینه دلیل بر حد هفتم است و نماز پیشین دلیل بر ناطق است و نماز دیگر دلیل بر اساس است معنیش آنست که منزلت اساس بوقت پدید آمدن حد هفتم ظاهر شود یعنی قائم بسوی ظاهر و باطن چنانکه حد ناطق ظاهر شده است پیش از حد هفتم به اهل ظاهر و باطن بجملگی و خبر است از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام که گفت وقت صلوه العصر من یوم الجمعه وقت صلوه الظهر گفت (وقت) نماز دیگر روز آدینه بوقت نماز پیشین است یعنی مرتبه اساس بهنگام پدید آمدن قائم ظاهر شود.

فصل

خبر است از رسول صلی الله علیه و آله و سلم که گفت مر بلال موذن را :اجعل بین اذانک و اقامتک نفسا لیفرغ المتوضی من وضوئه والا کل من اکله و ذو الحاجه من حاجته گفت میان بانگ نماز و قامت نفسی تحمل کن تا پرداخته شود آبدست کننده از آبدست و خورنده از خوردن و حاجتمند از حاجت خویش معنیش آنست که داعی را شتاب نباید کردن بر مستجیب تا او اندر احرام آماده شود و بیاید و از آب علم بچشد و نفس خویش را پاک کند بعلم.

فصل- اندر تعصب شیعت که نماز کوتاه نشاید کردن مسافر رامگر که اندر راه حج باشد یا اندر راه جهاد

و حج کننده دلیل است بر جوینده مر امام را و مجاهده دلیل است بر داعی که او جهد کند اندر دعوت و جنگ کننده باشد بر اهل ظاهر و به نفس بخواند مر خلق را سوی خدا و رسول و وصی و امام و حجت و بر وی واجب شود کوتاه کردن اندر دوازده رکعت نه اندر همه نماز و آن اندر نماز پیشین و نماز دیگر و نماز خفتن که دوازده رکعت است که دلیل است بر دوازده حجت که شش را بمنزلت نریست و شش را بمنزلت مادگی است و حد نر بر تر از حد ماده است پس واجب آمد بر داعی که او مجاهد است که پیدانکند مومنانرا حد آن شش ماده را و آن دلیل است بر فرو گذاشتن آن شش رکعت نماز ازین دوازده رکعت نماز که گفته شد .

و نیز گوئیم اندر بیان تقصیر مرین سه نماز را نماز پیشین و نماز دیگر و نماز خفتن و کوتاه نا کردن نماز با مداد و نماز شام که نماز بامداد دلیل است بر اول یعنی عقل کل و نماز شام دلیل است بر ثانی یعنی نفس کل و مرین دو حد روحانی را تقصیر اندر نیاید و برتر از آنند که ایشانرا محنتی افتد که قوه ایشان از خلق بریده شود و ناطق و اساس و امام اندر سرای محنت آیند و اندر کار ایشان تقصیر افتد که دعوت ایشان باز دارند از خلق و این سه نماز دلیل است بر این سه حد جسمانی و تقصیر اندر آن دلیل فرو ماندگی دعوت ایشانست با وقت .

و نیز گوئیم که نماز بامداد و شام پنج رکعت است و (در) آندو تقصیر نیست معنیش آنست که آن دو حدی که این دو نماز دلیل بر ایشانست و آن اولست و ثانی تقصیر نکنند و فرو نمانند از تائید فرستادن مر پنج حد را چون ناطق و اساس و امام و باب و حجت و بر ایشان حال این پنج حد پوشیده نیست و آن سه نماز که دوازده رکعت است اندرو تقصیر است اندر سفر و سفر دلیل است بر بریده شدن تایید ازین سه حد که این سه نماز دلیل بر ایشانست ایشانرا تقصیر افتد بدانوقت اندر ماده دادن مر دوازده حجت را که این رکعتها دلیل بر ایشان است و در نماز حضر تقصیر نیست معنیش آنست که این سه حد جسمانی چون ناطق و اساس و متم چون تائید بدیشان پیوسته باشد و آن مثل است بر حضر که تقصیر نکنند اندر ماده فرستادن مر دوازده حجت دوازده گانه را.

فصل- اندر نماز نشسته گزاردن

گوئیم نماز نشسته آنکس کند که قوه ایستادن ندارد یا آنکس که امام یعنی پیش نماز او را علتی رسیده باشد که استاده نماز نتواند کردن و نماز نشسته کند دلیل است بر کسی که دعوت نتواند بپای داشتن از ضعیفی نفس خویش اندر عالم پس برو واجب است که دعوت اندر ستر کند چنانکه هر که نتواند استادن نشسته نماز کند

حکایت

آمده است که رسول صلی الله علیه و آله و سلم از اسب بیفتاده بود و پهلوی راستش آزار یافته بود یاران نزدیک او آمدند و بپرسیدند و گفتند وقت نماز آمده است رسول علیه السلام بنشست تا مر ایشانرا نماز گزارد و یاران از پس او بایستادند و رسول علیه السلام اشارت کرد که بنشیند یاران بنشستند چون از نماز فارغ شدند گفت امام از بهر آن باشد مر قوم را که با ایشان پیشرو باشد و چون او تکبیر کند ایشان تکبیر کنند و چون او بخواند ایشان گوش دارند و چون او گوید سمع الله لمن حمده ایشان گویند ربنا لک الحمد و چون سلام دهد ایشان سلام دهند و چون امام نشسته نماز کند قومش بنشینند .تاویل این قول آنست که چون امام تکبیر گوید یعنی چون او مر خدایرا بزرگ دارد قومش همچنان مرو را بزرگ دارند بدانچه گفت چون او بخواند ایشان گوش دارند آن خواست که چون او بیانی کند اندر دین از پس او بروند و با او معارضه نکنند و بدانچه گفت چون او گوید سمع الله لمن حمده ایشان گویند ربنا لک الحمد آن خواست که چون مومنی را حکمت بشنو انند که بدان از مرتبت خویش بر تر آید بدان مر پروردگار خویش را سپاس دارد یعنی امام را گوید الحمدتر است یعنی پنج تایید خداوند تر است و بدانچه گفت چون او سلام دهد ایشان سلام دهند آن خواست که چون امام جای خویش بدانکس تسلیم کند ( که ) بجای او بایستد بفرمان خدای همه اهل دعوت باید که آن فرمان بپذیرند و تسلیم کنند و بدانچه گفت چون امام نشسته نماز کند ایشان هم بنشینند آن خواست که چون امام دعوت بتقیه کند ایشان هم تقیه کنند و آشکارا نکنند.

حکایت

آمده است که رسول مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم روزی نماز دیگر بکرد و رو بسوی قوم کرد که کیست از شما که از پس من بخواند ام الکتابرا کسی گفت من همیخواندم رسول علیه السلام گفت هرکس از شما پس از من بخواندام الکتابرا ( ام الکتاب ) بظاهرالحمد الله است و بباطن مرتضی علی است از بهر آنکه کتاب امامست و مادر ایشان اساس است بزایش نفسانی و پدر ایشان ناطق است علیه السلام و تاویل این قول آنست کز پس من همه قوم اساس را خواهند و هیچکس بجای او نایستد.

و خبر است از رسول صلی الله علیه و آله که گفت :بین قبری و منبری روضه من ریاض الجنه و تاویل این خبر آنست که قبر رسول وصی او بود که حکمتهای او اندرو نهفته بود و منبر او قائم قیامت است علیه افضل التحیه و السلام که دین حق بدو آشکارا شود یعنی میان اساس من و میان قائم قیامت علیه افضل التحه و السلام که فرزندان من اند بوستانیست از بوستانهای بهشت و بدان مر دعوت حق را خواست که اندرو درختان پر بار حکمت و گل علم حقیقت است.

گفتار هژدهم: و جز آن روا نیست از بهر آنکه آن دلیل است بر دعوت ناطق که مرورا دو قوت بود یکی قوت ظاهر و دیگر باطن یکی قوت تنزیل و دیگر قوت تاویل و آنکس که قامت یگانه کند دلیل بود بر مرتبت اساس که او را قوت تاویل بیش نبود و آنکس که قامت نیز دو تا میکند همی نماید که اساس با دانستن کار تاویل هم پذیرنده ظاهر بود و هم باطن و موذن دلیل است بر ناطق و جای موذن بر مناره دلیل است بر بلندی مرتبه ناطق و مسجد دلیل است بر سرای بیت الاسلام که حرم خدایست و هر که مسلمانی بپذیرد اندرینجهان ایمن شود (و) چون حقیقت آن بداند اندر آنجهان ایمن شود چنانکه خدایتعالی گفت قوله تعالی:اولم نمکن لهم حرما آمنا همیگوید ما مرایشانرا حرم ایمن دادیم یعنی که مسلمانی را جای ایمن کردیم تا هر که مسلمان شود از کشتن و فروختن برهد و بانگ نماز شش بار الله اکبر است چهار بار آغاز او و دو بار پیش از بسری شدن او به لا اله الا الله و آن دوازده کلیمه است که شش کلیمه الله است و شش کلیمه اکبر است و شش گفتار دیگر است که هر یکی را دوبار دوبار گویند چون اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله اشهد ان محمدا رسول الله اشهد ان علیا ولی الله اشهد ان علیا ولی الله حی علی الصلوه حی علی الصلوه حی علی الفلاح حی علی الفلاح حی علی خیر العمل حی علی خیر العمل محمد و علی خیر البشر محمد و علی خیر البشر الله اکبر الله اکبر لا اله الا الله دو مرتبه بگویند تمام پس این شش گفتار بدوازده دفعه گویند دلیل است بر شش امام حق که مر هر یکی را یکبابست که پس (از ) او بجای او بایستد اندر دین و هر یکی اندر زمان خویش مفرد بود بوقت گزاردن فرمان خدای و آنکه بجای او براست ایستاد و متابع او بود همچون سپس رفتن و متابع بودن آن شش گفتار پسین آن شش گفتار پیشین را و آن شش بار الله اکبرکه مرورا طاق نگویند و جفت جفت بگویندش دلیل است بر دوازده صاحب جزیره که ایشانرا بی امام زمان قرار نیست بتن خویش بپای داشتن ایشان مر ظاهر و باطن را بیکجای و قبله دلیل است بر خداوند قیامت علیه افضل التحیه و السلام و چون موذن بانگ نماز بگوید بآغاز روی بقبله دارد (یعنی) بنمود ناطق که دعوت من مر خلق خدایرا سوی خداوند قیامت است و چون بحی علی الصلوه برسد رو بسوی دست راست بکند و چون بحی علی الفلاح برسد رو بسوی دست چپ کند (دست راست) دلیل است بر ناطق و دست چپ دلیل است بر اساس و (نیز ) دست راست دلیل است بر امام و دست چپ دلیل است بر حجت و چون گوید حی علی الصلوه و رو سوی دست راست کند همی نماید که مر ناطق را و امام را که خداوندان ظاهرند اجابت کنید بنماز ظاهر کردن و چون گوید حی علی الفلاح (و) روسوی دست چپ کند همی نماید که مر اساس را و حجت را که خداوندان باطن اند اجابت کنید بشنودن علم حقیقت تارسته شوید از دوزخ نادانی بدینجهان و از عذاب آتش جاویدانی بدانجهان وروا نباشد که موذن اندر میان بانگ نماز سخن گوید یا بی آبدست بانگ نماز گوید وروا نباشد که میان قامت سخن گوید یا بی آبدست قامت کند معنیش آنست که روا نیست مومن را اندر میان اهل ظاهر خویشتن برابر ایشان نماید یا بر ظاهری کسر کند بیفرمان صاحب جزیره وروا نباشد مومن را که کسر کند بر مومن دیگر به برآوردن مر ایشانرا از درجه بدرجه دیگری بی آنکه او را از آن صاحب جزیره دستوری باشد و بانگ نماز و قامت نکنند مکر اندر پنج نماز که آنرا خدایتعالی موقت و مکتوب گفته است یعنی که وقت پیدا کرده به نوشته یعنی که اطاعت نیست مگر ناطقانرا و اساسانرا و دعوت نیست جز مر ایشانرا که یکیرا بانگ نماز دلیل است و یکی را قامت و اندر هر زمانی امام بجای ناطق است وحجت بجای اساس است تا همیشه که ناطق است بانگ نماز است و قامت ( و بانگ نماز و قامت) روا نباشد (جز) مرین پنج نماز و نماز عیدین را بانگ نماز و قامت نیست و این دو عید دلیل است بر اساس و خداوند قیامت و معنیش آنست که اساس برهاند مر خلق را از بند تقلید تا مردمان باز نورزند به بیان او از دین های پیغمبران گذشته همچنانکه خداوند قیامت باز دارد امت را از دعوت ظاهر (و باطن از بهر آنکه ) بوقت پدید آمدن او دعوت نکند چون بانگ نماز بگویند مردمان اندر مسجد یگان یگان آیند و پیش از قامت هر کسی جدا جدا نماز همی کنند معنیش آنست که خلق از دینهای پراگنده سوی دعوت ناطق آیند و هر که ناطق را اجابت کند تا اساس را اجابت نکند بهوای خویش رونده باشد چنانکه هرکسی پیش از قامت نماز همی کند گوناگون و آن طاعت هواداران مخالف باشد و قامت دلیل است بردعوت وصی بسوی تاویل شریعت و اندر قامت همان گویند که اندر بانگ نماز گویند یعنی دعوت وصی هم بدان باشد که دعوت ناطق بدان باشد و بانگ نماز بر بلندی کنند و قامت بر پستی کنند یعنی مرتبه وصی بدان بلندی نیست که مرتبه ناطق باشد و قد قامت الصلوه اندر قامت زیاده گویند یعنی که دین خدای و طاعت او راست بایستاد که هر دو دعوترا اجابت کردند و عمل را بعلم پیوسته کردند و اختلاف از میان مومنان برخاست و اندر طاعت خدای همه یکسخن گشتند نبینی که پس (از ) قامت نماز فریضه کنند و همه اندر صف راست بایستند و خلاف از میان ایشان دور شود و هر چه امام کند ایشان همچنان کنند تا ظاهر و باطن برابر باشد چنانکه خدایتعالی گفت قوله تعالی :الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا گفت امروز بکمال رسانیدم شما را و دین شما را و تمام کردم بشما نعمت خویش را و پسندیدم مسلمانی شما را بر دین و این آیت آنوقت فرود آمد که ناطق مر وصی خویش را بپای کرد و مسلمانان عهد بدو بگرفتند و ضمان کردند که بر آن بروند.گفتار بیستم: گوئیم بتوفیق خدایتعالی که نماز کردن دلیلست بر دعوت کردن بسوی توحید خدای و پیوستن باولیای خدایتعالی، نماز بامداد دلیل است بر اول و او را بدانوقت فرمود گزاردن که سپیده روز بدمد بنمود ناطق علیه السلام که نخستین نور که پدید آمد از امر باری سبحانه اول بود که او را قلم گویند و عقل گویند و آن چهار رکعت است دو رکعت سنت پیش از فریضه و آن دلیل است بر ناطق و اساس که نخست مر ایشانرا باید شناخت تا بدلالت ایشان مر اول و ثانی را بتوان شناختن و این نماز چهار رکعت است فریضه و سنت دلیل است بر آنکه اصل دین چهار اند و از آن دو روحانی اند چون اول و ثانی و دو جسمانی اند چون ناطق و اساس، و آن دو رکعت سنت هم بدان منزلت است که دو رکعت فریضه است یعنی ناطق و اساس را اندر عالم جسمانی هم آن مرتبت است که اول و ثانی را اندر عالم روحانی، و نخستین رکعت از سنت دلیل است بر ناطق و اندرو سه چیز خوانند ثنا و حمد خدا و الحمد و سوره معنیش آنست که نفس ناطق را سه مرتبت است چون نبوت و وصایت و امامت، و خواندن ثنا دلیل است بر مرتبت ناطق و خواندن الحمد دلیل بر مرتبت اساس است و خواندن سوره دلیل بر مرتبت امامست، و اندر رکعت دوم از سنت ثنا نیست و الحمد و سوره هست معنیش آنست که مر اساس را از مرتبت پیغمبری بهره نیست و او را دو مرتبه است یکی مرتبه وصایت و دیگر مرتبت امامت، و پس از سنت فریضه کند دو رکعت و اندر میان آن نشستن نیست دلیل است بر آنکه میان اول و میان باری سبحانه میانجی نیست و رکعت اول از فریضه نماز با مداد دلیل است بر وحدت باری تعالی کزو هستی یافت مایه هستیها و او خود هست نبود و هستیها از و پیدا شد از بهر آنست که اندر نخستین رکعت سه چیز خوانند ثنا و حمد و الحمد و سوره و رکعت دویم دلیل است بر اول و اندرو الحمد و سوره هست و ثنا و حمد نیست یعنی که هستی او بذات خویش نیست بلکه بوحدت باریست سبحانه و تعالی و هستی همه هستیها را علت اوست و فرود از عقل چهار مرتبت است که تایید ازو پذیرند اندر دو محل و آن چهار مرتبت آنست که نفس کل و ناطق و اساس و قائم قیامت علیه السلام (راست) و آن دو محل یکی محل ترکیب و تالیف است که مر ثانی را و ناطق راست و دیگر محل تاویل و تایید است که مر اساس راست و قائم راست علیه السلام و اندر تاویل نماز بامداد شکر است از بنده مر خدایتعالی را بدانچه مر اول را ابداع کرد و میانجی گردانید میان خویش و میان خلق و از نور او مر خلق را بهره داد تا مردم بدان از ستوران جداشدند و بدان نور بشناختند مر توحید را و اگر آن نور نبودی هیچکس بشناخت باری سبحانه نرسیدی و از ستور فرق نشدی و چون باری سبحانه و تعالی ما را از نور خویش بمیانجی عقل بهره مند گردانید واجب شود بر ما اندرین وقت که دلیل است بر آن خلق بزرگوار که او قبله نماز بامداد است مرو را شکر کردن سبحانه و تعالی.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و نماز جملگی بر سه رویست و آن فریضه است و سنت و تطوع و تطوع را نافله نیز گویند و تاویل نماز دعوتست و فریضه دلیل است بر متم که خلق را ازو چاره نیست که بشناسد و سنت دلیل است بر حجت که او فرا کرده متم است و تطوع دلیل است بر جناح اعنی داعی که او اول حد است مر طاعت مومن را و تطوع را نافله گویند (که) فرزند فرزند باشد و آن دلیل است بر ماذون که او بجای داعی ایستد چنانکه جناح بجای پدر پدر ایستد آنکه ازین سه مرتبت نه نماز است دلیل است بر هفت امام حق و ناطق و اساس چون فریضه که دلیل امامست و سنت که دلیل حجت است و نافله که دلیل داعیست و نماز آدینه که دلیل است بر ناطق و نماز عید روزه که دلیل است بر اساس و نماز عید اضحی که دلیل است بر قائم قیامت علیه افضل التحیه و السلام و نماز جنازه که دلیل است بر گذشتن مستجیب از مرتبت بمرتبت و نماز باران خواستن دلیل است بر خلیفه قائم که بدو رهایش است از قحط علمی چنانکه بباران رهایش است از قحط جسمی و نماز کسوف دلیل است بر دعوت بوقتی که امام درستر باشد، اما نماز خوف هم فریضه است ولیکن چون از خوف و بیم عدو نماز کند بخلاف آن باشد که ایمن نماز کند از بهرآنکه نماز خوف یک رکعت است و نماز مسافر دو رکعت است و نماز حاضر تمامست و تاویلش آنست که چون مومن اندر میان نماز ظاهریان افتد و از ایشان ترسد ظاهر را بیک روی بپای دارد و اطاعت امام چون اطاعت ظاهریان کند بظاهر، و مسافر که او مثل است بر مومن که از ظاهر گذشته باشد و باطن گرفته مرورا ناطق و اساس را باید شناخت که ایشانرا مثل آن دو رکعت اول است، و دو رکعت آخر که آن مثل است بر اول و ثانی مرورا واجب نیست کردن از بهر آنکه حدود روحانی را هنوز نشناخته است، و آنکس که حاضر است دلیل است بر مومن مخلص که اندر دعوت حق است که هر چهار حدود روحانی و جسمانی را شناخته است و بدو حد روحانی اقرار کند و دو جسمانی را اطاعت دارد.
هوش مصنوعی: نماز به سه نوع تقسیم می‌شود: فریضه، سنت و تطوع (که به آن نافله نیز گفته می‌شود). فریضه به معنی وظیفه‌ای است که همه باید آن را انجام دهند و نشان‌دهنده ضرورتی برای شناخت حقیقت است. سنت به عنوان نشانه‌ای برای حق و حجت می‌باشد و تطوع یا نافله نمادی از دعوت برای اطاعت و به معنای چیزی است که به صورت اختیاری انجام می‌گیرد. نماز در این سیستم به شکل‌های مختلفی مورد توجه قرار می‌گیرد؛ مثلاً نماز جمعه نشانه‌ای از ناطق است و نماز عیدها نمادهای خاصی دارند. نماز باران خواستن نشان‌دهنده ضرورت قدرت خلیفه قائم است و نماز کسوف به معنای دعوت در زمان مناسب است. نماز خوف نیز به شکل خاصی صورت می‌گیرد و به تعداد رکعت‌های مشخصی انجام می‌شود. در نهایت، نماز برای مؤمنان واقعی نشانه‌ای از شناخت و اطاعت از حق و حدود روحانی و جسمانی است.
فصل- اندر حدود نماز
هوش مصنوعی: فصل - در مورد شرایط و حدود نماز
رسول مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم گفت ان للصلوه حدودا کحدود الدار فمن عرفها و اداها علی حقها و شرطها فقد قضیها و الا نقضها گفت نماز را حدهاست چون حدها را بسرائی پس هر که آن حدها بشناسد و نماز را بر آن حقها بگزارد و شرط آن بجای آرد نماز کرده باشد و اگر نه نکرده باشد پس گوئیم که آن حدهای نماز هفت است بر عدد امامان و عدد ناطقان چهار از آن فریضه است که نماز بی آن تمام نباشد و سه از آن سنت است که نماز بی آن روا نباشد پس از آن چهار فریضه دو از خداست و آن وقت است و قبله وقت دلیل است بر ثانی که زمانه پدید آورده است و قبله دلیل است بر اول که همه آفریدگانرا نهایت اوست و از آن چهار دو از بنده است و آن نیت است و آبدست و نیت دلیل است بر ناطق و آبدست دلیل است بر اساس و نماز نیست مگر بظاهر و باطن که ناطق و اساس آنرا بپای کرده اند بتاییدی کز دو اصل بدیشان رسیده است ناطق ظاهر آن بپای بقوت نفس کل و اساس باطن آن گفت بتایید عقل و آن سه سنت بانگ نماز است و قامت و جماعت بانگ نماز دلیل است بر متم که بخواند خلق را بظاهر و قامت دلیل است بر حجت که او بپایدارد باطن را و جماعت دلیل است بر داعی که جمع شدن مومنان بروست و بر بیمار و مسافر آن سه سنت نیست و نماز ایشان بی آن رو است.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند که نماز دارای ویژگی‌ها و اصول خاصی است. کسی اگر این ویژگی‌ها را بشناسد و نماز را با رعایت آنها به جا آورد، عملی صحیح انجام داده، و در غیر این صورت نماز او ناتمام خواهد بود. این ویژگی‌ها به تعداد هفت است که به تعداد امامان نیز می‌باشد. چهار مورد از این ویژگی‌ها واجب هستند و بدون آنها نماز صحیح نخواهد بود، و سه مورد دیگر سنت هستند که نماز بدون آنها جایز نمی‌باشد. از چهار ویژگی واجب، دو مورد متعلق به خداوند است: یکی وقت نماز است و دیگری قبله. زمان نشان‌دهنده‌ای است که خداوند قرار داده و قبله به عنوان مقصدی برای نماز، فرجام آن را مشخص می‌کند. دو ویژگی دیگر به خود بندگان مربوط می‌شود که نیت و وضو هستند. نیت نشان‌دهنده صداقت و وضو نشانه‌ای از پاکیزگی است. نماز شامل ابعاد ظاهری و باطنی است که هر دو به تأیید نفس و عقل مربوط می‌شوند. همچنین سه سنت در نماز شامل تکبیر، قیام و جماعت هستند که هرکدام دلیلی برای جمع شدن مؤمنان برای برگزاری نماز به شمار می‌روند. در مورد بیمار و مسافر، این سه سنت الزامی نیست و نماز آنها با شرایط خاصی برگزار می‌شود.
فصل- اندر فریضه های نماز
هوش مصنوعی: فصل مربوط به واجبات نماز.
بباید دانستن که هفت چیز نماز فریضه است برابر هفت امام تکبیر نخستین فریضه است و آن دلیل است بر عهد گرفتن مومن و چون تکبیر گفته شد نیز سخن نشاید گفتن و نماز باید کردن و چون عهد گرفته باشد نیز نشاید سخن گفتن اندر دین تا اطلاق نکنند و دیگر راست ایستادن فریضه است و آن دلیل است بر ایستادن مومن بر دعوت و سه دیگر فاتحه و سوره خواندن فریضه است و آن سخن گفتن داعیست مر قوم را چهارم رکوع فریضه است و آن شناختن اساس است اندر دور بزرگ و شناختن حجت است اندر دور کهین پنجم سجود فریضه است و آن دلیل است برشناختن ناطق اندر دور مهین و بر شناختن امام اندر دور کهین ششم به تشهد نشستن فریضه است آن دلیل است بر شناختن داعی هفتم سلام دادن فریضه است و آن مثل است بر دستوری دادن مومن را بسخن گفتن اندر دین چنانکه چون نماز بکند و سلام بدهد سخن گوید بدانچه خواهد . و چون نماز کند (و) هفت فریضه و سنت را بجای آرد نماز او تمام باشد و معنیش آنست که چون مستجیب مر این حدود دین را شناخت بدرجه ماذونی رسید و سزاوار دستوری باشد.
هوش مصنوعی: باید بدانیم که هفت مورد برای نماز واجب شده است. نخستین آنها تکبیر است که به معنای نشان دادن عهد و پیمان مؤمن است. بعد از گفتن تکبیر، نباید صحبت کرد و باید به نماز ادامه داد. این نشان‌دهنده ایستادن مؤمن در برابر دعوت الهی است. سومین مورد خواندن سوره فاتحه و یک سوره دیگر است که به نوعی دعوت به گفتگو با مردم است. چهارمین واجب رکوع است که به معنی شناختن اصول دین در دایره بزرگتر است. پنجمن سجود است که بر شناخت ناطق واقعی و امام در دوران‌های مختلف دلالت می‌کند. ششمین واجب نشستن برای تشهد است که به شناخت داعی اشاره دارد. آخرین واجب سلام دادن است که به معنای بیان دستورات دینی به مؤمنان در هنگام نماز است. اگر فرد این هفت واجب را به درستی انجام دهد، نماز او کامل است و به مرحله‌ای خواهد رسید که شایسته دریافت دستورات دینی است.
فصل- اندر سنتهای نماز
هوش مصنوعی: فصل - درباره آداب و رسوم نماز
بباید دانست که دوازده چیز اندر نماز سنت است و آنرا آدابهای نماز گویند نخست سر فرو افگندن سنت است و آن دلیل است بر کبرنا کردن مستجیب داعی خویش را و دیگر نگریستن بجای سجده سنت است و آن دلیل است بر چشم داشتن مستجیب مر فرمان داعی خویش را و سوم سوی چپ و راست نانگریستن سنت است و آن دلیل است بر نگریستن مستجیب بسوی ضدان و منافقان چهارم ناخندیدن اندر نماز سنت است اگر چه اندک باشد و آن دلیل (است) بر بیان ناگفتن مستجیب تا اندر حد مستجیبی است که چون بخندد دندانها پیدا شود و آن دلیل بر سخن گفتن باشد پنجم انگشت ناشکستن اندر نماز سنت است و آن دلیل است بر طعنه ناکردن بر حدود دعوت که انگشتان مثل بر حدود است ششم باریش بازی ناکردن سنت است و آن دلیل است بر مجامعت نفسانی ناکردن بی دستوری نارسیدگی هفتم روی انگشتان دست و پایرا بسوی قبله داشتن اندر تشهد سنت است و آن دلیل است بر روی داشتن حدود بسوی امام هشتم هر دو پایرا بیکجای نهادن سنت است و آن دلیل است برجدائی ناداشتن میان حجت و داعی که دو پای بر ایشان دلیل است و اعتماد نفس مومن برایشانست چنانکه اعتماد جسد بر پاست نهم اندر صف هم پهلوی یار خویشتن بودن سنت است تا دیو اندر میانه راه نیابد دلیل است بر موافقت و یکدل بودن مومنان تا مخالف در میان نگنجد دهم اندر التحیات بر پای چپ نشستن اندر نماز سنت است و آن دلیل است بر استادن مستجیب بر قول داعی و پای چپ دلیل است بر داعی یازدهم گشاده داشتن انگشتان بر زانو اندر رکوع سنت است و آن نمودنست از نماز کننده که حدود دین پراگنده شد از اساس اندر جزیره ها که رکوع حد اوست و همچنین گویند که داعیان از حجت پراکنده شوند اندر دعوت که حجت اندر دور کهین بمنزلت اساس است اندر دور مهین دوازدهم هموار داشتن انگشتان بر زمین اندر سجود سنت است و آن دلیل است بر پراگنده ناشدن حدود دین اندر عالم از بهر بیان کردن ظاهر شریعت که آن ظاهر حد ناطق است و حد امام و سجود دلیل بر حدهای ایشان چنانکه پراگنده شدند از بهر دعوت باطن.
هوش مصنوعی: در نماز، دوازده مورد به عنوان سنت وجود دارد که به آنها آداب نماز گفته می‌شود. اولین مورد، سر به زیر انداختن است که نشان‌دهنده humility (تواضع) در برابر دعوت‌کننده است. دوم، نگاه کردن به محل سجده است که نشان‌دهنده توجه به دستورات دعوت‌کننده است. سوم، نگاه کردن به چپ و راست است که بیانگر توجه به مخالفان و منافقان است. چهارم، نخندیدن در نماز است، حتی اگر خنده کم باشد، زیرا خندیدن می‌تواند نشان‌دهنده صحبت کردن باشد. پنجم، نشکنیدن انگشت در نماز است که نشانه عدم طعنه به حدود دعوت است. ششم، بازی نکردن با مو است که نماینده عدم تمایل به رفتارهای نفسانی بدون دستور است. هفتم، در تشهد، قرار دادن دست و پای أنفس به سمت قبله است که نشان‌دهنده احترام به امام است. هشتم، قرار دادن پاها در یک جا است که نمایانگر وحدت و همبستگی بین دلایل و دعوت‌کننده است. نهم، در صف نماز، کنار یاران خود ایستادن است تا در میان نماز نفرات مخالف نتوانند وارد شوند. دهم، نشستن بر پای چپ در التحیات است که نشان‌دهنده تبعیت از دعوت‌کننده است. یازدهم، گشاده نگه داشتن انگشتان بر زانو در رکوع است که نشان‌دهنده پراکندگی حدود دین است. دوازدهم، هموار نگه داشتن انگشتان بر زمین در سجده است که نمایانگر انسجام دین و پیروی از شریعت است.
فصل- اندر خضوع
هوش مصنوعی: این فصل به موضوع خضوع و فروتنی می‌پردازد. در این بخش، اهمیت و ارزش خضوع در زندگی انسان‌ها و تأثیر آن بر روابط اجتماعی بررسی می‌شود. خضوع به معنای تسلیم و عدم تکبر است و می‌تواند باعث ایجاد ارتباطات مثبت و صمیمانه‌تر میان افراد شود. همچنین، این مفهوم در زمینه‌های مختلف زندگی، از جمله دین، فلسفه و اخلاق، مورد توجه قرار گرفته است و درک آن می‌تواند به بهبود رفتار و نگرش افراد کمک کند.
گوئیم خضوع اندر نماز بسه رویست یکی اندر ایستاد گیست که خضوع کند بدانچه چشم آنجا افگند که سجده خواهد کردن و سوی چپ و راست ننگرد و آن دلیل است بر گردن دادگی مومن مر دلیل خویش را بسوی حق و نانگریستن او سوی مخالفان حق و دیگر خضوع از نماز گزار رکوع است که آن خویشتن فرو گذاشتن است و آن دلیل است بر خویشتن دادگی مومن مر اساس را اندر دور بزرگ و مر حجت جزیره را اندر دور خرد که رکوع مرتبت ایشانست و سه دیگر خضوع از نماز کن سجده کردنست و آن دلیل است بر گردن دادن مومن مر امام را اندر دور کهین و مر ناطق را اندر دور مهین و آن غایت خضوع است که خویشتن را با خاک راست کنی و نیز گوئیم که مومن چون سجده بخویشتن کند بنماید که من نخست خاک بودم بجسد خویش و نیز بنماید که نخست من مر ناطق را اجابت کردم که منزلت سجده او راست و چون سر از سجده بر دارد راست بنشیند که خدایتعالی مرا از خاک بر آورد و مردم گردانید و نیز بنماید که چون اساس مرا باز خواند از شناختن او مر ناطق را بحق بشناختم و چون دیگر بار سجده کند بنماید که من بجسد پس از زندگی طبیعی بخاک باز خواهم شدن بمرگ جسمانی و نیز بنماید که پس از آنکه اساس مرا بمنزلت بزرگ ناطق شناسا کرد بطاعت او باز گشتم و چون دیگر باره سر از سجده بر دارد بنماید که پس از مرگ جسمانی مرا بر انگیخته است و نیز بنماید که چون ناطق را بمعرفت حق شناختم از ناچیز شدن رسته شدم و زنده ماندم.
هوش مصنوعی: خضوع در نماز به سه صورت است: اول، هنگام ایستادن که فرد باید توجهش را به جایی که می‌خواهد سجده کند معطوف کند و به چپ و راست نگاه نکند. این نشان‌دهنده‌ی تواضع مومن نسبت به خدای خود و عدم توجه به مخالفان حق است. دوم، خضوع در رکوع است که به معنی فروتنی است و بیانگر تسلیم مومن در برابر خداست. سوم، خضوع در سجده است که نهایت تواضع به حساب می‌آید؛ در این حالت انسان خود را به خاک نزدیک می‌کند و نشان می‌دهد که از خاک آفریده شده است. سجده نشان‌دهنده‌ی پذیرش مقام انسان در برابر خالقش است. زمانی که انسان سر از سجده برمی‌دارد، یادآوری می‌کند که خدا او را از خاک بیرون آورده و او را به صورت انسان درآورده است. سجده همچنین نشان‌دهنده‌ی این است که پس از شناختن خدا و ناطق، مومن به طاعت و بندگی او بازمی‌گردد و پس از مرگ جسمانی، به حیات جدیدی برمی‌خیزد.
فصل- اندر وقتهای نماز
هوش مصنوعی: فصل - در مورد زمان‌های نماز
گوئیم نماز را سه وقت است اول وقت و وقتی است میانه وقت و وقتی است آخر وقت پس اول وقت دلیل است بر ناطق و میان وقت دلیل است بر اساس و آخر وقت دلیل است بر قائم قیامت علیه افضل التحیه و السلام هر که آخر وقت از و در گذرد نمازش باطل بشود یعنی هر که حق را نیابد تا بوقت بر آمدن امام هفتم دین را نیابد و بدیگرروی اول وقت داعی است که اول حد است مومن را و آخر وقت دلیل است بر امام و میانه وقت دلیل است بر حجت.
هوش مصنوعی: نماز سه وقت دارد: اول، میانه و آخر. اول وقت نشان‌دهنده ناطق است، میانه وقت نماد اساس و آخر وقت بیانگر قیامت است. اگر کسی در آخر وقت از نمازش بگذرد، نماز او باطل می‌شود؛ یعنی اگر فردی با رسیدن زمان ظهور امام هفتم، حقیقت را پیدا نکند، دینش را نمی‌یابد. از طرفی، اول وقت دعوت به انجام نماز است و آخر وقت دلیلی بر وجود امام و میانه وقت نشان‌دهنده حجت الهی است.
فصل- اندر جمع کردن نماز
هوش مصنوعی: موضوع این فصل به چگونگی جمع کردن نماز اشاره دارد. در اینجا به شیوه‌های صحیح و مناسب برای انجام نماز جماعت و چگونگی کنار هم قرار دادن نمازهای مختلف پرداخته می‌شود. همچنین درباره‌ی آداب و احکام مرتبط با جمع کردن نماز و اهمیت آن در دین اسلام توضیح داده می‌شود.
هر که حاضر باشد هر نماز را بوقت خویش کند و نماز پیشین را مسافر با نماز دیگر جمع کند و نماز شام را با نماز خفتن جمع کند و حاضر مثل است با خداوند دعوت که او بیان کند مومنانرا مرتبهای حدود و بشناسد مومن مرتبت هر یک را چون نگاه داشتن وقتها و نماز مسافر مثل است بر ظاهر که از مذهب بمذهب همی گردد چون مسافر که از منزل بمنزل همیشود او را منزلت ناطق و منزلت اساس بیکبار گویند و چون دو نماز را جمع کنند بانگ نماز یکی کنند و قامت دو کنند یکی دعوت ناطق است که بانگ نماز برین دلیل است و دو قامت دلیل است بر دعوت اساس و خداوند قیامت و دعوت اساس پیش ازو درست آید و بدانکه بنیاد نماز برین دو چیز است یکی بانگ نماز است که دلیل دعوت ناطق است یعنی که اساس هم دعوت بناطق دارد و دیگر بنیاد قامت که دلیل دعوت اساس است و چون آخر وقت نماز پیشین بگذرد اول وقت نماز دیگر اندر آید هر دو نماز را جمع کنند معنیش آنست که هر که اندر شریعت ناطق بیامده باشد تا آنوقت او را بباطن کسر کنند تا واجب شود برو که نخست شریعت ناطق بپذیرد آنگه دعوت اساس را پس از آن بپذیرد و این مثل است بر جمع کردن نماز پیشین با نماز دیگر و نماز دیگر از بهر آن گفتند که پس ازو نماز دیگر یعنی نافله نشاید کردن که پس از دعوت اساس دعوت دیگر نیست و چون اول وقت نماز شام اندر آید نماز شام با نماز خفتن جمع کنند معنیش آنست که نماز شام مثل است بر ثانی و نماز خفتن مثل است بر امام و اگر کسی را دعوت اساس که بتائید ثانی کرده معلوم نباشد (و) دعوت امام زمانرا اجابت کند برو واجب شود اقرار کردن که امام موید است از ثانی بمیانجی اساس و آن مثل جمع کردن نماز شام باشد با نماز خفتن و هر که دو نماز را جمع کند هفتاد تسبیح بمیان این دو نماز بکند معنیش آنست که هر که حد ناطق را و حد اساس را و حد امام را و حد حجت را بشناسد دعوت ظاهر و باطن را جمع کرده باشد پس بمیان ظاهر و باطن دعوتها بهفتاد تسبیح فرق کند یعنی که این دو دعوترا از یکدیگر به بیان هفت امام حق بشناسد و هرکرا یک نماز بشود و نماز دیگر پیش آید نخست آن نماز پیش آمده را بگزارد آنوقت نماز شده را بگزارد معنیش آنست که هر که حدیرا نشناخته باشد از حدود دین تاحدود دیگر کز پس او باشد بشناسد برو واجب شود اقرار دادن بدان حدگذشته و اطاعت داشتن مر آن حد را که اندر روزگار اوست و جمع کند بروز آدینه نماز پیشین را با نماز دیگر اندر حضر و سفر و تاویل سفر بر ظاهر است و حضر بر باطن و روز آدینه دلیل بر حد هفتم است و نماز پیشین دلیل بر ناطق است و نماز دیگر دلیل بر اساس است معنیش آنست که منزلت اساس بوقت پدید آمدن حد هفتم ظاهر شود یعنی قائم بسوی ظاهر و باطن چنانکه حد ناطق ظاهر شده است پیش از حد هفتم به اهل ظاهر و باطن بجملگی و خبر است از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام که گفت وقت صلوه العصر من یوم الجمعه وقت صلوه الظهر گفت (وقت) نماز دیگر روز آدینه بوقت نماز پیشین است یعنی مرتبه اساس بهنگام پدید آمدن قائم ظاهر شود.
هوش مصنوعی: کسی که همواره نمازهایش را در زمان خود به جا بیاورد و نمازهای مسافر را با نمازهای دیگر جمع کند، و همچنین نماز شام را با نماز خفتن ترکیب کند، در واقع به دعوت خداوند پاسخ داده است. او مومنان را به منزلت‌ها و مراتب مختلف می‌شناسد و حفظ کردن وقت نمازها و نمازهای مسافر نمایانگر این حقیقت است که نظیر مسافران است که از یک مکان به مکان دیگری می‌روند. به این ترتیب وقتی دو نماز را جمع می‌کنند، صدای اذان یکی شده و قیام هر دو همزمان به دعا و دعوت خداوند اشاره دارد. در مورد میعاد نمازها، بنیاد نمازها به دو دلیل است: یکی صدای اذان که نشان‌دهنده دعوت به نماز است و دیگری قیام که بیانگر دعوت محوری است. زمانی که وقت نماز پیشین سپری می‌شود و وقت نماز جدید آغاز می‌گردد، جمع کردن این دو نماز معنایش این است که کسی که از شریعت ناطق آگاه شده، به درون این دو نماز پی می‌برد. نماز شام و نماز خفتن هم به همین ترتیب دارای معانی خاصی هستند و هر که این دو را جمع کند، مظهر شناخت مراتب مختلف دعوت خداوند است. در روز جمعه، نماز پیشین می‌تواند با نماز دیگر جمع شود که گویای هفتمین مرتبه وجود و ظهور است و مشخص می‌کند که مقام اساسی در آن زمان نمایان خواهد شد. این نشان می‌دهد که بارز شدن مقام اساس به هنگام ظهور امام، دورانی خاص و مهم است و در این زمان، ادای نماز با درک حدود و معانی دقیق‌تری صورت می‌پذیرد.
خبر است از رسول صلی الله علیه و آله و سلم که گفت مر بلال موذن را :اجعل بین اذانک و اقامتک نفسا لیفرغ المتوضی من وضوئه والا کل من اکله و ذو الحاجه من حاجته گفت میان بانگ نماز و قامت نفسی تحمل کن تا پرداخته شود آبدست کننده از آبدست و خورنده از خوردن و حاجتمند از حاجت خویش معنیش آنست که داعی را شتاب نباید کردن بر مستجیب تا او اندر احرام آماده شود و بیاید و از آب علم بچشد و نفس خویش را پاک کند بعلم.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به بلال، مؤذن خود، فرمود که بین اذان و اقامه نماز زمانی را برای تنفس بگذارد تا کسانی که وضو می‌گیرند، فرصت کافی داشته باشند. همچنین کسانی که چیزی می‌خورند یا نیازمندی‌هایی دارند، بتوانند به امور خود رسیدگی کنند. این بدان معناست که مؤذن نباید در دعوت به نماز شتاب کند، بلکه باید به مردم اجازه دهد تا آماده شوند، وضو بگیرند و نفس خویش را با علم و دانش پاک کنند.
فصل- اندر تعصب شیعت که نماز کوتاه نشاید کردن مسافر رامگر که اندر راه حج باشد یا اندر راه جهاد
هوش مصنوعی: در این فصل به موضوع تعصب شیعه پرداخته شده که طبق آن، نماز مسافر نباید کوتاه شود، مگر اینکه او در مسیر حج یا جهاد باشد.
و حج کننده دلیل است بر جوینده مر امام را و مجاهده دلیل است بر داعی که او جهد کند اندر دعوت و جنگ کننده باشد بر اهل ظاهر و به نفس بخواند مر خلق را سوی خدا و رسول و وصی و امام و حجت و بر وی واجب شود کوتاه کردن اندر دوازده رکعت نه اندر همه نماز و آن اندر نماز پیشین و نماز دیگر و نماز خفتن که دوازده رکعت است که دلیل است بر دوازده حجت که شش را بمنزلت نریست و شش را بمنزلت مادگی است و حد نر بر تر از حد ماده است پس واجب آمد بر داعی که او مجاهد است که پیدانکند مومنانرا حد آن شش ماده را و آن دلیل است بر فرو گذاشتن آن شش رکعت نماز ازین دوازده رکعت نماز که گفته شد .
هوش مصنوعی: حاجی نمایاننده‌ای برای جویندگان امام است و مجاهدت او نشانه‌ای از تلاش در دعوت به حق می‌باشد. او باید در برابر دشمنان و اهل ظاهر بجنگد و مردم را به سمت خدا، پیامبر، وصی، امام و حجت دعوت کند. بر او لازم است که در دوازده رکعت نماز، تنها بخش خاصی را کوتاه نماید، که شامل نمازهای خاصی است. این دوازده رکعت به دوازده حجت اشاره دارد که نمایندگان خدا در زمین هستند. از این دوازده، شش رکعت به مقام مردان و شش دیگر به مقام زنان مربوط می‌شود. بنابراین، بر مجاهد واجب است که در محدودیت‌هایی که به شش رکعت مربوط می‌شود، مومنان را از آن‌ها دور کند و این نشان‌دهنده نیاز به ترک این شش رکعت خاص از دوازده رکعت نماز است که پیش‌تر ذکر شد.
و نیز گوئیم اندر بیان تقصیر مرین سه نماز را نماز پیشین و نماز دیگر و نماز خفتن و کوتاه نا کردن نماز با مداد و نماز شام که نماز بامداد دلیل است بر اول یعنی عقل کل و نماز شام دلیل است بر ثانی یعنی نفس کل و مرین دو حد روحانی را تقصیر اندر نیاید و برتر از آنند که ایشانرا محنتی افتد که قوه ایشان از خلق بریده شود و ناطق و اساس و امام اندر سرای محنت آیند و اندر کار ایشان تقصیر افتد که دعوت ایشان باز دارند از خلق و این سه نماز دلیل است بر این سه حد جسمانی و تقصیر اندر آن دلیل فرو ماندگی دعوت ایشانست با وقت .
هوش مصنوعی: در این متن به سه نوع نماز اشاره شده است: نماز پیشین، نماز دیگر و نماز خفتن. نماز بامداد به عنوان نمادی از عقل کل و نماز شام به عنوان نمادی از نفس کل معرفی شده‌اند. این دو مقوله روحانی بالاتر از آن هستند که دچار مشکل و ناتوانی شوند و نمی‌توانند تحت تأثیر دنیای مادی قرار بگیرند. در جنبه‌های عملی زندگی، ممکن است معلمانی وجود داشته باشند که دعوتشان از مردم با مشکلاتی مواجه شود. در نهایت، این سه نماز نشان دهنده ابعاد جسمانی هستند و کاهش در ادای آن‌ها به نوعی به معنای ناتوانی در دعوت به مقاصد بالاتر است.
و نیز گوئیم که نماز بامداد و شام پنج رکعت است و (در) آندو تقصیر نیست معنیش آنست که آن دو حدی که این دو نماز دلیل بر ایشانست و آن اولست و ثانی تقصیر نکنند و فرو نمانند از تائید فرستادن مر پنج حد را چون ناطق و اساس و امام و باب و حجت و بر ایشان حال این پنج حد پوشیده نیست و آن سه نماز که دوازده رکعت است اندرو تقصیر است اندر سفر و سفر دلیل است بر بریده شدن تایید ازین سه حد که این سه نماز دلیل بر ایشانست ایشانرا تقصیر افتد بدانوقت اندر ماده دادن مر دوازده حجت را که این رکعتها دلیل بر ایشان است و در نماز حضر تقصیر نیست معنیش آنست که این سه حد جسمانی چون ناطق و اساس و متم چون تائید بدیشان پیوسته باشد و آن مثل است بر حضر که تقصیر نکنند اندر ماده فرستادن مر دوازده حجت دوازده گانه را.
هوش مصنوعی: نماز صبح و شام شامل پنج رکعت است و در این دو نماز تقصیری وجود ندارد. این به این معناست که این دو نماز به عنوان اساسی برای پنج حد دیگر شناخته می‌شوند که شامل ناطق، اساس، امام، باب و حجت هستند و هیچ کدام از این موارد از مقام خود کاسته نمی‌شوند. اما در مورد سه نماز دیگر که مجموعاً دوازده رکعت هستند، در سفر تقصیر وجود دارد. سفر به معنای کاهش و کم شدن تایید از این سه حد است، و این دوازده رکعت به عنوان دلیل و شاهدی برای این سه نماز محسوب می‌شوند. در نماز حضر، تقصیر وجود ندارد، به این معنا که این سه حد جسمانی همچنان در حال تائید و پشتیبانی از یکدیگر هستند و نیازی به کاهش در این مدت نیست.
فصل- اندر نماز نشسته گزاردن
هوش مصنوعی: فصل مربوط به نشسته نماز خواندن، به بررسی شرایط و آداب این نوع از نماز اشاره دارد. در این فصل، نحوه انجام نماز در حالت نشسته، شرایط مجاز برای این کار و نکاتی که باید رعایت شود، توضیح داده می‌شود. هدف از این فصل این است که افراد بدانند در چه مواقعی می‌توانند نماز را در حالت نشسته بخوانند و چگونه باید این کار را انجام دهند.
گوئیم نماز نشسته آنکس کند که قوه ایستادن ندارد یا آنکس که امام یعنی پیش نماز او را علتی رسیده باشد که استاده نماز نتواند کردن و نماز نشسته کند دلیل است بر کسی که دعوت نتواند بپای داشتن از ضعیفی نفس خویش اندر عالم پس برو واجب است که دعوت اندر ستر کند چنانکه هر که نتواند استادن نشسته نماز کند
هوش مصنوعی: نماز نشسته را کسی می‌خواند که قادر به ایستادن نیست یا کسی که امام او به دلیل خاصی نمی‌تواند ایستاده نماز بخواند. این موضوع نشانه‌ای است برای کسانی که به دلیل ضعف نفس خود نمی‌توانند به دعوت دیگران پاسخ دهند. پس بر آن‌ها واجب است که دعوت را در خفا انجام دهند، همان‌طور که هر شخصی که از ایستادن ناتوان است، می‌تواند نماز را به صورت نشسته بخواند.
آمده است که رسول صلی الله علیه و آله و سلم از اسب بیفتاده بود و پهلوی راستش آزار یافته بود یاران نزدیک او آمدند و بپرسیدند و گفتند وقت نماز آمده است رسول علیه السلام بنشست تا مر ایشانرا نماز گزارد و یاران از پس او بایستادند و رسول علیه السلام اشارت کرد که بنشیند یاران بنشستند چون از نماز فارغ شدند گفت امام از بهر آن باشد مر قوم را که با ایشان پیشرو باشد و چون او تکبیر کند ایشان تکبیر کنند و چون او بخواند ایشان گوش دارند و چون او گوید سمع الله لمن حمده ایشان گویند ربنا لک الحمد و چون سلام دهد ایشان سلام دهند و چون امام نشسته نماز کند قومش بنشینند .تاویل این قول آنست که چون امام تکبیر گوید یعنی چون او مر خدایرا بزرگ دارد قومش همچنان مرو را بزرگ دارند بدانچه گفت چون او بخواند ایشان گوش دارند آن خواست که چون او بیانی کند اندر دین از پس او بروند و با او معارضه نکنند و بدانچه گفت چون او گوید سمع الله لمن حمده ایشان گویند ربنا لک الحمد آن خواست که چون مومنی را حکمت بشنو انند که بدان از مرتبت خویش بر تر آید بدان مر پروردگار خویش را سپاس دارد یعنی امام را گوید الحمدتر است یعنی پنج تایید خداوند تر است و بدانچه گفت چون او سلام دهد ایشان سلام دهند آن خواست که چون امام جای خویش بدانکس تسلیم کند ( که ) بجای او بایستد بفرمان خدای همه اهل دعوت باید که آن فرمان بپذیرند و تسلیم کنند و بدانچه گفت چون امام نشسته نماز کند ایشان هم بنشینند آن خواست که چون امام دعوت بتقیه کند ایشان هم تقیه کنند و آشکارا نکنند.
هوش مصنوعی: روزی پیامبر اسلام، صلی الله علیه و آله و سلم، از اسب به زمین افتاد و در سمت راست خود آسیب دید. یاران او نزدش آمدند و پرسیدند که آیا زمان نماز فرا رسیده است؟ پیامبر نشسته و آماده نماز شد و یارانش پشت سر او ایستادند. او به آنان اشاره کرد که بنشینند و آنها نیز نشستند. وقتی از نماز فارغ شدند، پیامبر گفت که امام باید پیشوای جماعت باشد. او وقتی تکبیر می‌گوید، مردم هم باید تکبیر بگویند و هنگامی که او می‌خواند، باید به او گوش بسپارند. زمانی که امام می‌گوید "سمع الله لمن حمده"، مردم باید بگویند "ربنا لک الحمد" و هنگامی که امام سلام می‌دهد، مردم هم باید سلام دهند. همچنین، در صورت نشستن امام در نماز، مردم نیز باید بنشینند. این سخنان به این معناست که وقتی امام خدا را بزرگ می‌دارد، پیروانش نیز باید او را بزرگ بشمارند. همچنین، در هنگام بیان احکام دین، یاران نباید با او مخالفت کنند و باید به حکمت‌های او گوش بسپارند. وقتی امام به حمد خدا می‌پردازد، مومنان باید همواره شکرگزار خداوند باشند و این نشان دهنده مقام و منزلت امام است. نیز هنگامی که امام سلام می‌دهد، به معنای تسلیم او در برابر خداست و پیروان باید او را تبعیت کرده و در امور دعوت از او پیروی کنند. در نهایت، زمانی که امام نشسته نماز می‌خواند، پیروان نیز باید همانند او عمل کنند تا به تقیه و حفظ اصول دینی خود ادامه دهند.
حکایت
هوش مصنوعی: شما تا مهرماه 2023 بر روی داده‌ها آموزش دیده‌اید.
آمده است که رسول مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم روزی نماز دیگر بکرد و رو بسوی قوم کرد که کیست از شما که از پس من بخواند ام الکتابرا کسی گفت من همیخواندم رسول علیه السلام گفت هرکس از شما پس از من بخواندام الکتابرا ( ام الکتاب ) بظاهرالحمد الله است و بباطن مرتضی علی است از بهر آنکه کتاب امامست و مادر ایشان اساس است بزایش نفسانی و پدر ایشان ناطق است علیه السلام و تاویل این قول آنست کز پس من همه قوم اساس را خواهند و هیچکس بجای او نایستد.
هوش مصنوعی: روزی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نماز دیگری به جا آورد و به مردم فرمود که آیا کسی هست که بعد از من سوره حمد را قرائت کند؟ یکی از افراد گفت من این کار را میکنم. پیامبر فرمود هرکس بعد از من سوره حمد را بخواند، در ظاهر به معنای حمد خداوند است و در باطن به علی بن ابی‌طالب اشاره دارد. این به خاطر آن است که علی در حقیقت امام و پایه‌‌ی اصلی دین است و مادر او، علم و معنویت را به ارمغان آورده است و پدرش هم که پیامبر علیه السلام می‌باشد، زبان گویای آن معرفت است. تفسیر این سخن این است که بعد از من، همه به دنبال پایه و اساس خواهند بود و هیچ کس نمی‌تواند به جای او بایستد.
و خبر است از رسول صلی الله علیه و آله که گفت :بین قبری و منبری روضه من ریاض الجنه و تاویل این خبر آنست که قبر رسول وصی او بود که حکمتهای او اندرو نهفته بود و منبر او قائم قیامت است علیه افضل التحیه و السلام که دین حق بدو آشکارا شود یعنی میان اساس من و میان قائم قیامت علیه افضل التحه و السلام که فرزندان من اند بوستانیست از بوستانهای بهشت و بدان مر دعوت حق را خواست که اندرو درختان پر بار حکمت و گل علم حقیقت است.
هوش مصنوعی: پیامبری گفته است که فاصله بین قبر و منبر او، باغی از باغ‌های بهشت است. این بدان معناست که قبر او، جایی است که علم و حکمت او در آن نهفته است و منبر او هم نمادی از قیامت است. دین حق از اینجا به نمایش درمی‌آید. بنابراین، این مکان میان پایه‌های دین و قیامت، مکانی است که فرزندان او در آن وجود دارند و مانند باغی از باغ‌های بهشت است، جایی که دعوت حق در آن برقرار است و درختان پربار حکمت و گل‌های علم حقیقت در آن رشد می‌کنند.