گنجور

گفتار بیستم

گوئیم بتوفیق خدایتعالی که نماز کردن دلیلست بر دعوت کردن بسوی توحید خدای و پیوستن باولیای خدایتعالی، نماز بامداد دلیل است بر اول و او را بدانوقت فرمود گزاردن که سپیده روز بدمد بنمود ناطق علیه السلام که نخستین نور که پدید آمد از امر باری سبحانه اول بود که او را قلم گویند و عقل گویند و آن چهار رکعت است دو رکعت سنت پیش از فریضه و آن دلیل است بر ناطق و اساس که نخست مر ایشانرا باید شناخت تا بدلالت ایشان مر اول و ثانی را بتوان شناختن و این نماز چهار رکعت است فریضه و سنت دلیل است بر آنکه اصل دین چهار اند و از آن دو روحانی اند چون اول و ثانی و دو جسمانی اند چون ناطق و اساس، و آن دو رکعت سنت هم بدان منزلت است که دو رکعت فریضه است یعنی ناطق و اساس را اندر عالم جسمانی هم آن مرتبت است که اول و ثانی را اندر عالم روحانی، و نخستین رکعت از سنت دلیل است بر ناطق و اندرو سه چیز خوانند ثنا و حمد خدا و الحمد و سوره معنیش آنست که نفس ناطق را سه مرتبت است چون نبوت و وصایت و امامت، و خواندن ثنا دلیل است بر مرتبت ناطق و خواندن الحمد دلیل بر مرتبت اساس است و خواندن سوره دلیل بر مرتبت امامست، و اندر رکعت دوم از سنت ثنا نیست و الحمد و سوره هست معنیش آنست که مر اساس را از مرتبت پیغمبری بهره نیست و او را دو مرتبه است یکی مرتبه وصایت و دیگر مرتبت امامت، و پس از سنت فریضه کند دو رکعت و اندر میان آن نشستن نیست دلیل است بر آنکه میان اول و میان باری سبحانه میانجی نیست و رکعت اول از فریضه نماز با مداد دلیل است بر وحدت باری تعالی کزو هستی یافت مایه هستیها و او خود هست نبود و هستیها از و پیدا شد از بهر آنست که اندر نخستین رکعت سه چیز خوانند ثنا و حمد و الحمد و سوره و رکعت دویم دلیل است بر اول و اندرو الحمد و سوره هست و ثنا و حمد نیست یعنی که هستی او بذات خویش نیست بلکه بوحدت باریست سبحانه و تعالی و هستی همه هستیها را علت اوست و فرود از عقل چهار مرتبت است که تایید ازو پذیرند اندر دو محل و آن چهار مرتبت آنست که نفس کل و ناطق و اساس و قائم قیامت علیه السلام (راست) و آن دو محل یکی محل ترکیب و تالیف است که مر ثانی را و ناطق راست و دیگر محل تاویل و تایید است که مر اساس راست و قائم راست علیه السلام و اندر تاویل نماز بامداد شکر است از بنده مر خدایتعالی را بدانچه مر اول را ابداع کرد و میانجی گردانید میان خویش و میان خلق و از نور او مر خلق را بهره داد تا مردم بدان از ستوران جداشدند و بدان نور بشناختند مر توحید را و اگر آن نور نبودی هیچکس بشناخت باری سبحانه نرسیدی و از ستور فرق نشدی و چون باری سبحانه و تعالی ما را از نور خویش بمیانجی عقل بهره مند گردانید واجب شود بر ما اندرین وقت که دلیل است بر آن خلق بزرگوار که او قبله نماز بامداد است مرو را شکر کردن سبحانه و تعالی.

نماز شام دلیل است بر ثانی و وقت نماز او آنست که آفتاب از مشرق بر آمده است و بمغرب فرو شود همی نمود ناطق که نور توحید از اول بدرخشید و اندر ثانی فرو شد از بهر آنکه مشرق نور خدای اولست و مغرب نور خدای ثانی است و نور آفتاب بر توحید خدای دلیل است و نماز با مداد دلیل است بر اول و نماز شام دلیل است بر ثانی و نماز بامداد دو رکعت فریضه است دلیل است بر کلیمه کن و عقل و نماز شام سه رکعت فریضه است دلیل است بر ثانی و عقل و وحدت باری و این دو نماز که پنج رکعت است دلیل است بر آنکه پنج حد جسمانی را از ایشان تایید است چون ناطق و اساس و امام و حجت و قائم قیامت علیه السلام و این دو نماز در کناره شب و روزند یعنی نهایت و غایت اهل ظاهرکه آن دلیل روز است و اهل باطن که آن دلیل شب است این دو اصل اند.

و نیز گوئیم که فریضه نماز بامداد دو رکعت است و فریضه نماز شام سه رکعت است بنمود ناطق که هر نور کزین دو فرشته فرود بارد اندرینجهان سه تن اند پذیرنده آن چون جد و فتح و خیال که فرود ثانی اند و نماز پیشین و نماز دیگر اندرین دو میانست و نماز خفتن از ایشان جداست و این دلیل است بر بودن ناطق و اساس در یک عصر و جدا بودن امام از ایشان پس از گذشتن عصر های ایشان و نخستین رکعت از نماز شام دلیل است بر ناطق که اندرو ثنای خدا هست و الحمد و سوره دلیل آنست که مرجان ناطق را از سه حد روحانی بهره است چون جد و فتح و خیال و دیگر رکعت از فریضه نماز شام دلیل است بر اساس که اندرو الحمدو سوره است بی ثنا و حمد چنانکه مر اساس را از حد جد بهره نیست و جان او را بهره از دو مرتبت است از نور فتح و نور خیال و پس ازین دو رکعت نشستن است و آن دلیل است (بر ) قرار یافتن دعوت بر دو حد ظاهر و باطن یعنی ناطق و اساس و سویم رکعت را یک مرتبت بیش نیست و اندرو الحمد تنهاست و آن دلیل است بر امام که جان او را (بهره از ) یکمرتبت است از نور خیال و نماز شام سه رکعت است دو رکعت بآواز بلند باید خواند و یکی را پست باید خواندن بنمود ناطق که من مرتبت خویش آشکارا کردم و مرتبت اساس را وصیت کردم و مرتبت امام را آشکار نکردم بلکه نهان داشتم مر آنرا از دشمنان دین و شش رکعت سنت است از پس فریضه نماز شام دلیل است که ثانی فرود از خویشتن شش ناطق را تایید فرستاد تا نور او بخلق رسانند و آن شش ناطق آدم است و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد مصطفی علیه السلام و وقت نماز شام شفق سرخ بر آسمان باشد و وقت پدید آمدن ستارگان و آفتاب فروشده باشد و آن دلیل است بر آنکه چون ناطق دور خویش بسر برد (و تایید اول) که آفتاب دین است فروشد تایید ثانی که آن مثل است بر ستارگان از راه اساس پدید آید مر خلق را بزبان لاحقان اندر جزایر و نماز شام شکر است از بنده مر خدایتعالی را بدانچه مرخلق را از نور ثانی بهره داد و آن نور مردم را روح ناطقه است تا بدو سخن گویند و عبارت کنند مر هر چیزیرا که خود مر ایشانرا بنماید و نامها و صفتها پس قبله نماز شام ثانی آمد تا مردم شکر کنند مر خدایرا بدانچه مر ثانی را بیافرید و میانجی کرد میان خویش و میان بندگان و نورانی گردانید ایشانرا تا بدان سخنگوی شدند و بدان سخن از حیوان جدا شدند .

و نماز پیشین دلیل است بر ناطق و او را پیشین از بهر آن گویند که ناطق نخستین کس بود مر پذیرفتن نور را از عالم علوی و نیز پیشرو و خلق بود اندر دین سوی آنعالم و نیز این نخستین نماز بود که او علیه السلام بکرد و بفرمود کردن و نیز او علیه السلام داعی بود سوی توحید خدای و مر این نماز را بتازی ظهر گویند بدان معنی که دعوت ناطق بظاهر است که شریعت بود اول وقت این نماز پس از شش ساعت بود کز وقت بر آمدن آفتاب بگذرد یعنی که پدید آمدن او علیه السلام از پس گذشتن شش امام بود از دور عیسی علیه السلام که او آفتاب دور خویش بود و آخر وقتش آن باشد که سایه هر چیزی همچند آن شود معنیش آنست که چون هر حدی ازلاحقان دور عیسی علیه السلام نصیب خویش از تایید یافتند از شش امام و ظاهر و باطن برابر گشت بتاویل و توحید واجب شد که ناطق دیگر پدید آید و فریضه او چهار رکعت است بنمود ناطق که من دعوت کننده ام شما را بسوی دو فرشته که من سویم ایشانم و اساس چهارم ماست و دو رکعت نخستین از فریضه دلیل ناطق و اساس است و نخست آن دو رکعت باید کردن بنمود ناطق تا من و اساس را نپذیرند بشناخت اول و ثانی نرسند و اندر نخستین رکعت ثنا و الحمد و سوره است دلیل است بر سه نور که بنفس ناطق پیوسته است از جد و فتح و خیال و اندر رکعت دوم ثنا نیست و الحمد و سوره هست و آن دلیل است بر دو نور که بجان اساس پیوسته اند یکی از فتح و یکی از خیال و آنگه نشستن است به تشهد و آن دلیل است از نماز کننده و گواهی دادنست که این حدود روحانی که اندر عالم روحانی اند اندر عالم علوی برابر اند با این دو حدی که یاد کرده شد باز برخاستن است و دو رکعت دیگر کردن باز الحمد تنهاست و آن اشارتست از ناطق(که) من و اساس چون جسم و روحیم چون الحمد و سوره ( که) الحمد روح است و سوره جسم است و اول و ثانی روحانی اند ایشانرا جسمانی پنداشتن کفر است بدان سبب خواندن الحمد تنهاست اندر آن دو رکعت که دلیل بدان دو حد روحانی است و شش رکعت سنت پیش از چهار فریضه است معنیش آنست که محمد علیه السلام ششم بود از ناطقان و نیز دلیل است بر شش امام که پس از عیسی علیه السلام گذشته بودند و چهار رکعت سنت پس از فریضه نماز پیشین دلیل است بر چهار تن که از پس ناطق اطاعت ایشان بر مومنان واجب است چون اساس و امام و حجت و داعی .

و نماز پیشین شکر است از بنده مر خدای تعالی را بر آنچه ناطق را بفرستاد تا مردم را از حال آنجهان آگاه کند تا از راه اوخلق را راه پیدا شود که ما را آفریدگاری هست فرد بی انباز سبحانه و تعالی که اگر ناطق نبودی کز حالی که پیش اندرو بودند خلق را آگاه کردی خلق بعلم آن نرسیدندی و طبع مردم از دانش گسسته شدی پس قبله نماز پیشین ناطق است .

نماز دیگر دلیل است بر اساس و او را نماز دیگر از بهر آن خوانند که اساس دیگر مرد ناطق بود که پس از ناطق بکار دین بایستاد اول وقتش آنست (که) سایه هر چیزی دو چندان او شود یعنی که باساس مومن را ظاهر و باطن برابر شود که حکمتش با علمش جمع شود و چندان شود مومن که پیش از آن بود که ظاهر بی باطن داشت و آخر وقتش آنست که فتاب زردی پذیرد یعنی که چون ظاهر ناطق ضعیفی پذیرد که مثل آفتاب بروست آخر کار دور اساس باشد و هنگام پدید آمدن قائم حق است و چهار رکعت سنت پیش از (فریضه دلیل است بر آنکه) دعوت اساس مر خلق را بچهار اصل دین بود اندر دور های گذشته و فریضه نماز دیگر هم چهار رکعت است یعنی که دعوت اساس هم بدان چهار اصل دین است که دعوت ناطق بود و در دو رکعت نخستین با الحمد و سوره است و دو رکعت نخستین دلیل بر ناطق است و اساس که ایشان جسم و روحند چون الحمد و سوره و (در) دو رکعت باز پسین الحمد تنهاست دلیل است بر اول و ثانی که ایشان رو حانیانند و پس از نماز دیگر سنت نیست یعنی مر تاویل اساس را تاویل نیست و او خود تمامست و نماز دیگر شکر است از بنده مر خدایرا که بیهمتاست بر آنچه مر اساس را بیافرید تا مر تنزیل ناطق را تاویل گفت با مومنان که اگر اساس نبودی که مارا تاویل گفتی بر حقیقت دین هیچکس نتوانستی رسیدن همچنانکه بودند مغان و جهودان امت موسی و مغان امت ابراهیم علیهم السلام (و) چون هفتاد و دو گروه بقولی هستند که مر ظاهر را گرفتند و همی ورزند و تاویل آن نپذیرند و اندر نا بینائی گردند پس فریضه است بر مومنان شکر کردن مر خدایرا بدانچه مر ناطق را فرمان داده است تا اساس را بپای کرد تا از راه تاویل او بدانستند مر حدود روحانی و جسمانی را که مومنان باندامها فریضه و سنت را بگزارند (و) بدل آنرا بشناسند (و) مر حدود دین را که مثل هر نمازی بدانست بدانند که تایید کلی هم بجسم باشد و هم بنفس.

و نماز دیگر را وسطی خوانند یعنی که این نماز بمیان پنج نماز اندر است که اندر شبانه روز بر مردم واجب است نماز بامداد و نماز پیشین پیش ازوست و نماز شام و نماز خفتن پس ازوست و او اندر میانه است (تاویلش آنست که ) مر اساس را تعلیم از ناطق است و تایید از ثانی است همچنانکه این نماز میان نماز پیشین است و نماز شام نماز پیشین دلیل ناطق است و نماز شام دلیل ثانیست و خدایتعالی فرموده است نگاه داشتن مر نماز ها را خاصه نماز دیگر را قوله تعالی:حافظوا علی الصلوات و الصلوه الوسطی همیگوید نمازها را نگاه دارید خاصه نماز دیگر را بحکم این وصیت که خدایتعالی همیگوید لازم آید مر نماز دیگر را نگاه داشتن که شرط پذیرفتن وصیت اندرکاری آن باشد که آنرا زود کنی و زود کردن آن باشد (که وقتی که ) آفتاب بدان رسد که نماز پیشین کرده باشی و نزدیکتر از آن باشد که بفرو شدن آفتاب نماز دیگر کنی معنی این قول آنست که اساس را تعلیم از ناطق بود و تایید از ثانی ولیکن او با ناطق مناسبت بیشتر داشت بدانچه همچون او جسمانی بود پس باید که نماز دیگر که دلیل بر اساس است سوی نماز پیشین نزدیکتر باشد (تا نماز ) شام و بدانچه همیگوید که نماز ها را نگاه دارید خاصه نماز دیگر را آن همیخواهد که پنج حد (را) که پنج نماز دلیل بر ایشانست اطاعت دارید خاصه مر اساس را که همه حدود را با تاویل او توانید شناختن پس بدین روی اساس قبله نماز دیگر آمد مرگزاردن شکر خدایرا و نیز خبراست از رسول صلی الله علیه و آله و سلم :من فاتته صلوه العصر فکا نما وتر اهله و ما له هر کرا نماز دیگر فوت شده باشد چنانست که اهل و مال او فوت شد و تاویل اهل مستجیب است و تاویل مال علم است یعنی هر که با ساس نپیوندد نه علم یابد و نه دعوت.

و نماز خفتن دلیل است بر حد امام و او را نماز خفتن از بهر آن گویند که همه مردمان خفته اند بدانکه مر امام زمانرا نشاسند مگر مومنان (و اول) آنوقت آنست که دو ساعت از شب بگذرد و شب مثل است بر دعوت و دو ساعت دلیل است بر ناطق و اساس تاویل آنست که مرتبت (امام) آنگه پدید آید که دور اساس و ناطق (بگذردو آخر وقت آن ) آن باشد چنانکه از شب نیمی بگذرد و بتازی آنرا منتصف اللیل خوانند یعنی که حد متم آن باشد که او با اهل باطن از اهل ظاهر انصاف ستاند و نماز خفتن اندر تاریکی شب کنند دلیل است بر پوشیدگی از دشمنان دین و فریضه نماز خفتن چهار رکعت است دلیل است که دعوت امام هم بدان چهار اصل دین باشد که دعوت ناطق و اساس بدان باشد و آن چهار رکعت فریضه نماز خفتن را دو رکعت اول دلیل است بر ناطق و اساس و دو رکعت آخر دلیل است بر اول و ثانی و چهار رکعت سنت پیش از فریضه (است و چهار رکعت سنت پس از فریضه) و فریضه اندر میان این دو سنت چهار گانه است و آن نمایش است از ناطق که مر امام را دعوت از سه گونه است یکی آنست که اندر زمان او دعوت بچهار اصل باشد چون چهار رکعت نماز فریضه و پیش ازو هم دعوت بچهار اصل بوده باشد چون چهار رکعت سنت که پیش از فریضه است و پس ازو نیز دعوت بچهار اصل باشد چون چهار رکعت سنت پس از فریضه و فریضه اندر میان پس گوئیم که نماز کننده باید که اعتقاد کند که اندرین زمانه دعوت بچهار اصل است و فریضه نماز خفتن را بدان اعتقاد گزارد که پیش ازین هم دعوت بچهار اصل بوده است و پس ازین نیز دعوت بچهار اصل خواهد بود و نماز پیشین و نماز دیگر و نماز خفتن دوازده رکعت است فریضه دلیل است بر آنکه ازین سه موید ماده بدوازده حجت رسد.

و از پس نماز خفتن و تر کنند و و تر دلیل است بر قائم قیامت علیه افضل التحیه و السلام و آنرا از پس همه نماز ها کنند اندر شبانه روز تاویلش آنست که مردم روز قیامت از شرف همه حدود ها که اندر عالم جسمانی است بر کناره شوند مگر از شرف خداوند قیامت و اندر روز قیامت مومنانرا کرامت باشد و کافرانرا غرامت بود شفع با و تر یعنی جفت باطاق سه رکعت است معنیش آنست که قائم قیامت را سه مرتبه است یکی مرتبه نبوت و دیگر مرتبه و صایت و سویم مرتبه قیامت و آنکه دو رکعت جدا کنند آنست که قائم را مرتب ایست که ناطق را و اساس را نبوده است از بهر آن مر آن یک رکعت از آن دور رکعت جدا فرمود کردن و معنی آنکه رکوع پیش از قنوتست آنست که حجت قائم پیش ازو آید اندر عالم و او لیله القدر باشد و قنوت پس از رکوع است از بهر آنکه قائم علیه السلام از فرزندان اساس باشدکه حد رکوع مر اساس راست و سلام دادن و سوی راست گردیدن دلیل است بر آنکه علی ابن ابی طالب را و فرزندان او را اجابت کردم و آنچه از نزد خدایتعالی آوردند از تاویل گردن نهادم ایشان را و سلام دادن و بدست چپ گردیدن دلیل است بر آنکه ناطق را و آنچه او آورد از بیان ظاهر شریعت مرورا اجابت کردم و دو رکعت نماز نشسته از پس و تر دلیل است بر اول و ثانی و شرف ایشانرا خلق گسسته نشود و اندر اینجهان مر خلق را از ایشان خرد است و اندر آنجهان مر خلق را آنچه مومن باشد کرامت وصوابست و آنچه کافر باشد عذاب و عقاب و آن دورکعت نشسته را یکرکعت شمردند مر تمام شدن پنجاه و یکرکعت نماز مکتوب را که اندر شبانه روز است و آن دو رکعت بیک رکعت باشد دلیل است بر آنکه قائم قیامت بدو روحانی پیوسته است چنانکه میان ایشان جدائی نیست و ازو تمام شدن نفس کل باشد و رسیدن او بمرتبت عقل و آن سبب بر خاستن حرکات عالم باشد و فنای عالم جسمانی و وتر سنت است که بجای فریضه است و بآخر همه نماز هاست یعنی قائم قیامت علیه السلام همه حدود را غایت و نهایت است هر که و تر را دست باز دارد کافر شود از بهر آنکه او همچون فریضه است و رسول صلی الله علیه و آله و سلم گفت:تارک الفریضه کافر و تارک سنتی ملعون گفت دست باز دارنده فریضه کافرست و دست باز دارنده سنت ملعونست.

و جمله نماز ها به پنج وقت هفده رکعت فریضه است دلیل است بر هفده حد که طاعت و شناخت خداست چون پنج حد روحانی و ناطق و اساس (و هفت امام حق) و خلیفه قائم و حجت و داعی و بدیگر روی هفده رکعت نماز فریضه دلیل است بر اساس و امام و دوازده حجت و داعی و دو ماذون که این حدود اندر هر زمانی هستند و هر که دست از اطاعت این حدود باز دارد طاعت خدایرا دست باز داشته باشد و کافر باشد و سی رکعت سنت دلیل است برسی داعی که هر حجتی را اندر جزیره او باشد برابر سی روز که هر ماهی را باشد اندر سالی و ایشان سنت امامند و هر که از سنت دست باز دارد ملعون و رانده باشد یعنی هر که داعی را اطاعت ندارد دور مانده از علم حقیقت باشد و سه رکعت و تر است و تاویل آن گفته شد با دو رکعت نماز نشسته که آنرا نیز و تر گویند تا جمله پنجاه و یکرکعت باشد و آن سه هفده رکعت باشد یعنی هر رکعتی فریضه را دو رکعت سنت و تطوع باشد همچنانکه اندر میراث هر مردی بدو زن شمار کنند و نماز شب دوازده رکعت است که بباید گزاردن به شش سلام و آن پس از آن باشد که از خواب بر خیزد و مردم همه خفته باشند و آن دلیل است بر دوازده حجت که ایشان از دعوت نیاسایند پس از آنکه خلق آسوده باشند و اندر تاریکی روزگار ستمکاران فرو مانده باشند و ایشان بکار خدایتعالی ایستاده باشند و بشب دلیل است برستر دعوت و اندر نماز شب سوره را دراز و آهسته خوانند معنیش آنست که اندر وقت ستر طاعت هموارتر باید نمودن خدایتعالی را تا پذیرفته شود و جمله نماز ها آنچه مومنان مخلص گزارند اندر شبانه روزی شصت و سه رکعت است یاد کرده شد برابر سالهای عمر رسول صلی الله علیه و آله و سلم و خدای تعالی نافع کناد بر مومنان و السلام.

گفتار نوزدهم: و نماز جملگی بر سه رویست و آن فریضه است و سنت و تطوع و تطوع را نافله نیز گویند و تاویل نماز دعوتست و فریضه دلیل است بر متم که خلق را ازو چاره نیست که بشناسد و سنت دلیل است بر حجت که او فرا کرده متم است و تطوع دلیل است بر جناح اعنی داعی که او اول حد است مر طاعت مومن را و تطوع را نافله گویند (که) فرزند فرزند باشد و آن دلیل است بر ماذون که او بجای داعی ایستد چنانکه جناح بجای پدر پدر ایستد آنکه ازین سه مرتبت نه نماز است دلیل است بر هفت امام حق و ناطق و اساس چون فریضه که دلیل امامست و سنت که دلیل حجت است و نافله که دلیل داعیست و نماز آدینه که دلیل است بر ناطق و نماز عید روزه که دلیل است بر اساس و نماز عید اضحی که دلیل است بر قائم قیامت علیه افضل التحیه و السلام و نماز جنازه که دلیل است بر گذشتن مستجیب از مرتبت بمرتبت و نماز باران خواستن دلیل است بر خلیفه قائم که بدو رهایش است از قحط علمی چنانکه بباران رهایش است از قحط جسمی و نماز کسوف دلیل است بر دعوت بوقتی که امام درستر باشد، اما نماز خوف هم فریضه است ولیکن چون از خوف و بیم عدو نماز کند بخلاف آن باشد که ایمن نماز کند از بهرآنکه نماز خوف یک رکعت است و نماز مسافر دو رکعت است و نماز حاضر تمامست و تاویلش آنست که چون مومن اندر میان نماز ظاهریان افتد و از ایشان ترسد ظاهر را بیک روی بپای دارد و اطاعت امام چون اطاعت ظاهریان کند بظاهر، و مسافر که او مثل است بر مومن که از ظاهر گذشته باشد و باطن گرفته مرورا ناطق و اساس را باید شناخت که ایشانرا مثل آن دو رکعت اول است، و دو رکعت آخر که آن مثل است بر اول و ثانی مرورا واجب نیست کردن از بهر آنکه حدود روحانی را هنوز نشناخته است، و آنکس که حاضر است دلیل است بر مومن مخلص که اندر دعوت حق است که هر چهار حدود روحانی و جسمانی را شناخته است و بدو حد روحانی اقرار کند و دو جسمانی را اطاعت دارد.گفتار بیست و یکم: گوئیم بتوقیق خدایتعالی آنچه بمارسیده است از روایت گویان اهل بیت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مومنان مخلص را اندر عدد رکعات نماز که چند است و آنچه بمکه و مدینه فرود آمده است چند است و جملگی بر چند رویست و چند رکعت است و اختلاف میان امت از کجا افتاده است و بما رسیده است چنانکه رسول علیه السلام خبر گفته است :اهتدیت بخمس صلوات و اعطیت مالم یعط احد من الانبیا قبلی خمس صلوات بخمسه مواقیت علی خمسه او جه و ثلاث جهات گفت هدیه یافتم پنج وقت نماز را و بدادندم آنچه ندادند هیچ پیغمبر را پیش از من و آن پنج نماز است به پنج وقت و به پنج روی اندر سه جهت و پنج وقت نماز یکی نماز بامداد و یکی و یکی نماز پیشین و سویم نماز دیگر و چهارم نماز شام و پنجم نماز خفتن و وقتهای آن پیش از ین شرح کردیم و سه جهت آنست که نماز یا فریضه یا سنت یا تطوع است گوئیم که فرود آمدن به پنج بار بوده است چهار ازو مکهی بوده است و یکی مدنی و آنچه مکهی بوده است بچار دفعت سی و دو رکعت آمد ده رکعت فریضه است و هفت رکعت مقرونه و دوازده رکعت سنت است و سه رکعت و تر است که او را رسول علیه السلام ختم خوانده است و رسول علیه السلام نخست نماز که بکرد نماز پیشین بود بفرمان خدایتعالی پس از گذشتن شش ساعت از روز اندر هفتم ساعت آن دو رکعت بود باز نماز دیگر کرد دو رکعت پس از گذشتن نه ساعت از روز باز نماز شام کرد اندر نخستین ساعت از شب دو رکعت و پس از آن نماز خفتن کرد پس از دو ساعت از شب و بعد از آن نماز بامداد کرد بمیان شب و روز و آنرا مخروجه خوانند یعنی آمیخته و گفت بینند آنرا فرشتگان شب و روز دو رکعت و نخست این ده رکعت کرد اندر پنج وقت پس از آن بروزگاری ایزد تعالی بفرمود هفت رکعت دیگر و رسول علیه السلام جزای آن مر مطیعان خویش را بیاموخت و هر که مر آن سخن را پذیرفت رسته شد و هر که حقیقت آن باز نجست متحیر بماند پس رسول صلی الله علیه و آله و سلم مرین هفت رکعت را مقرونه گفت یعنی پیوسته شده خواند و مر آنرا بفرمان خدایتعالی و بمیانجی عقل و نفس قسمت کرد برین ده رکعت به پنج وقت و از آن دو رکعت بنماز پیشین پیوست تا آن چهار رکعت شد و دو رکعت بنماز دیگر پیوست تا آن چهار رکعت شد و یکرکعت بنماز شام پیوست تا آن سه رکعت شد و دو رکعت بنماز خفتن پیوست تا آن چهار رکعت شد و این پنج نماز بدین پنج وقت هفده رکعت شد بدو نام فریضه و مقرونه و پس از آن بروزگاری ایزد تعالی بفرمود مرورا علیه السلام سنت خواندن دوارده رکعت و مرورا رسول علیه السلام بفرمان خدایتعالی بمیانجی عقل و نفس قسمت کرد بدین پنج وقت فریضه و مقرونه و سنت شش رکعت از آن بر نماز پیشین نهاد چهار رکعت پیش از فریضه و دو رکعت پس از فریضه و دو رکعت از پس نماز شام نهاد و دو رکعت از پس نماز خفتن نهاد و دو رکعت پیش از نماز بامداد نهاد پس باین قول دوازده رکعت سنت قسمت کرده شد آنگه پس سه رکعت دیگر فرود آمد رسول صلی الله علیه و آله آنرا و تر خواند و ختم خواند از پس نماز خفتن نهاد و تمامیش سی و دو رکعت نماز (است) که بمکه فرود آمده است و رسول صلی الله علیه و آله و سلم آنرا میگزارد و همی فرود گزاردن اندرین نماز ها بمکه دست پیش گرفت و مسح بر موزه کشید و قامت یکبار کرد و تکبیر بر جنازه چهار بار کرد و گورها را خر پشت بفرمود و پشت هموار نکرد و اینهمه احوالها که نامیده شد مکه ایست پس چون مرورا فرمان هجرت آمد سوی مدینه آنجا دستها در نماز بگشاد و مسح بر پای برهنه کشید و قامت دو بار کرد و تکبیر بر جنازه پنج بار کرد و گورها را چهار سر فرمود کردن و گفت: بعثت بالقول دون الفعل من بد امری ثم امرت باقامه الاعمال مبینه علی القول و هو الاخلاص گفت بفرستادندم بگفتار منکر از آغاز کار من و پس از آن بفرموندم بپای کردن کارها و بیان کردن هر گفتار و این است اخلاص و پس از آن بمدینه سی و یک رکعت نماز دیگر فرود آمد و رسول علیه السلام از آن نوزده رکعت را بر آن پنج وقت نماز مکهی قسمت کرد و مر آنرا تطوع خواند تا جمله پنجاه و یکرکعت شد اندر پنج وقت نماز و دوازده رکعت باقی را تهجد گفت و مر آن نماز را شب خواند و بشب فرمود گزاردن پس از آن این سی و یک رکعت نماز که بمدینه فرود آمد از آن نوزده رکعت چهار رکعت بر نماز پیشین نهاد دو رکعت پیش از فریضه و دو رکعت پس از فریضه و سنت تا تمامی نماز پیشین چهارده رکعت گشت و چهار رکعت بر نماز دیگر نهاد پیش از فریضه تا هشت رکعت شد و چهار رکعت بنماز شام نهاد پس از فریضه و سنت تا نه رکعت شد و شش رکعت بر نماز خفتن نهاد چهار رکعت پیش از فریضه و دو رکعت پس از فریضه و سنت و یکرکعت بماند آنرا بدو پاره کرد پس از وتر (و) مر آن یکرکعت را از جمله نوزده رکعت تطوع نشسته بکرد و بفرمود تا یکرکعت باشد و گفت :رکعتان من جلوس بغیر عله تقومان برکعه من قیام دو رکعت نماز نشسته بی بهانه بیکرکعت نماز ایستاده باشد و آن دوازده رکعت باقی را شب فرمودند چنانکه رسول علیه السلام گفت:علیکم بصلوه اللیل ثلاث مرات گفت دوازده رکعت باقی یعنی از جمله سی و یکرکعت تطوع که نوزده از آن قسمت یافته بر نماز مکهی بر شما باد بنماز شب سه بار (یعنی) سه بار بگفت پس نماز پیشین بچهار منزلت آمده است دو رکعت فریضه و دو رکعت مقرونه و شش رکعت سنت و چهار رکعت تطوع و نماز دیگر سه منزلت آمد دو رکعت فریضه و دور کعت مقرونه و چهار رکعت تطوع و نماز شام بچهار منزلت آمد دو رکعت فریضه و یکرکعت مقرونه و دو رکعت سنت و چهار رکعت تطوع پس از فریضه و نماز خفتن چهار منزلت آمد دو رکعت فریضه دو رکعت مقرونه و دو رکعت سنت و شش رکعت تطوع چهار رکعت پیش از فریضه و دو رکعت پس از سنت و وتر سه رکعت است و آن یکرکعت پس از وتر که نشسته دو رکعت خوانند تطوع است و پس از همه نماز ها نماز بامداد بدو منزلت آمد دو رکعت فریضه و دو رکعت سنت و نماز شب بیک منزلت آمد و آن تطوع است و از جمله پنجاه و یک رکعت نماز سی و دو رکعت مکهی است و سی و یک رکعت مدنیست و رسول علیه السلام گفت هر که آن نماز ها بکند و معنی آن بداند اسلام او تمام باشد و دلیل بر درستی اینحال آنست که کودک و پیریکه سخت ضعیف باشند که سی و دو دندان ندارد و حد ایشان نیست و ناتوان باشند.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گوئیم بتوفیق خدایتعالی که نماز کردن دلیلست بر دعوت کردن بسوی توحید خدای و پیوستن باولیای خدایتعالی، نماز بامداد دلیل است بر اول و او را بدانوقت فرمود گزاردن که سپیده روز بدمد بنمود ناطق علیه السلام که نخستین نور که پدید آمد از امر باری سبحانه اول بود که او را قلم گویند و عقل گویند و آن چهار رکعت است دو رکعت سنت پیش از فریضه و آن دلیل است بر ناطق و اساس که نخست مر ایشانرا باید شناخت تا بدلالت ایشان مر اول و ثانی را بتوان شناختن و این نماز چهار رکعت است فریضه و سنت دلیل است بر آنکه اصل دین چهار اند و از آن دو روحانی اند چون اول و ثانی و دو جسمانی اند چون ناطق و اساس، و آن دو رکعت سنت هم بدان منزلت است که دو رکعت فریضه است یعنی ناطق و اساس را اندر عالم جسمانی هم آن مرتبت است که اول و ثانی را اندر عالم روحانی، و نخستین رکعت از سنت دلیل است بر ناطق و اندرو سه چیز خوانند ثنا و حمد خدا و الحمد و سوره معنیش آنست که نفس ناطق را سه مرتبت است چون نبوت و وصایت و امامت، و خواندن ثنا دلیل است بر مرتبت ناطق و خواندن الحمد دلیل بر مرتبت اساس است و خواندن سوره دلیل بر مرتبت امامست، و اندر رکعت دوم از سنت ثنا نیست و الحمد و سوره هست معنیش آنست که مر اساس را از مرتبت پیغمبری بهره نیست و او را دو مرتبه است یکی مرتبه وصایت و دیگر مرتبت امامت، و پس از سنت فریضه کند دو رکعت و اندر میان آن نشستن نیست دلیل است بر آنکه میان اول و میان باری سبحانه میانجی نیست و رکعت اول از فریضه نماز با مداد دلیل است بر وحدت باری تعالی کزو هستی یافت مایه هستیها و او خود هست نبود و هستیها از و پیدا شد از بهر آنست که اندر نخستین رکعت سه چیز خوانند ثنا و حمد و الحمد و سوره و رکعت دویم دلیل است بر اول و اندرو الحمد و سوره هست و ثنا و حمد نیست یعنی که هستی او بذات خویش نیست بلکه بوحدت باریست سبحانه و تعالی و هستی همه هستیها را علت اوست و فرود از عقل چهار مرتبت است که تایید ازو پذیرند اندر دو محل و آن چهار مرتبت آنست که نفس کل و ناطق و اساس و قائم قیامت علیه السلام (راست) و آن دو محل یکی محل ترکیب و تالیف است که مر ثانی را و ناطق راست و دیگر محل تاویل و تایید است که مر اساس راست و قائم راست علیه السلام و اندر تاویل نماز بامداد شکر است از بنده مر خدایتعالی را بدانچه مر اول را ابداع کرد و میانجی گردانید میان خویش و میان خلق و از نور او مر خلق را بهره داد تا مردم بدان از ستوران جداشدند و بدان نور بشناختند مر توحید را و اگر آن نور نبودی هیچکس بشناخت باری سبحانه نرسیدی و از ستور فرق نشدی و چون باری سبحانه و تعالی ما را از نور خویش بمیانجی عقل بهره مند گردانید واجب شود بر ما اندرین وقت که دلیل است بر آن خلق بزرگوار که او قبله نماز بامداد است مرو را شکر کردن سبحانه و تعالی.
هوش مصنوعی: نماز خواندن نشانه‌ای است برای دعوت به توحید خدا و پیوستن به اولیای الهی. نماز صبح نشانه‌ای است از آغاز روز و هجرت نور، که به بیان ناطق اشاره دارد. او نخستین نوری است که از اراده الهی پدید آمد و به قلم و عقل تعبیر می‌شود. نماز صبح شامل چهار رکعت است: دو رکعت سنتی پیش از فریضه، که نشان‌دهنده ناطق و اساس است، و باید ابتدا آنها را شناخت تا از راه آنها بتوان اول و دوم را فهمید. این چهار رکعت فریضه و سنت، نشان‌دهنده این است که اصول دین شامل چهار بخش است: دو بخش روحانی و دو بخش جسمانی. دو رکعت سنت همان مقام دو رکعت فریضه را دارد؛ یعنی ناطق و اساس در عالم جسمانی همان مرتبه اول و دوم را در عالم روحانی دارند. رکعت اول سنت نشان‌دهنده ناطق است و در آن سه چیز خوانده می‌شود: ثنا، حمد و سوره، که به مراتب ناطق، اساس و امام اشاره دارد. در رکعت دوم سنت، ثنا نیست و فقط حمد و سوره وجود دارد، به این معنا که اساس از مرتبه نبوت برخوردار نیست، بلکه فقط دو مرتبه وصایت و امامت دارد. پس از سنت، دو رکعت فریضه خوانده می‌شود و در بین آن نشستن وجود ندارد، که نشان‌دهنده عدم واسطه بین اول و خداوند است. رکعت اول فریضه دلیلی بر وحدت الهی است، زیرا از او منبع هستی‌ها پدید آمده‌اند، با این که خود او هستی ندارد و هستی‌ها از او به وجود آمده‌اند. در رکعت اول، سه چیز خوانده می‌شود که بر وحدت الله دلالت دارد و در رکعت دوم، فقط حمد و سوره هست که به معنای این است که هستی او از خود نیست، بلکه به واسطه وحدت الهی است. نور خداوندی که ما را به علم و معرفت هدایت می‌کند، دلیلی بر این است که باید شکر خدا را به جا آوریم، چون او ما را از نور خود بهره‌مند کرده و به واسطه عقل و نور خود، ما را از دیگر مخلوقات متمایز کرده است.
نماز شام دلیل است بر ثانی و وقت نماز او آنست که آفتاب از مشرق بر آمده است و بمغرب فرو شود همی نمود ناطق که نور توحید از اول بدرخشید و اندر ثانی فرو شد از بهر آنکه مشرق نور خدای اولست و مغرب نور خدای ثانی است و نور آفتاب بر توحید خدای دلیل است و نماز با مداد دلیل است بر اول و نماز شام دلیل است بر ثانی و نماز بامداد دو رکعت فریضه است دلیل است بر کلیمه کن و عقل و نماز شام سه رکعت فریضه است دلیل است بر ثانی و عقل و وحدت باری و این دو نماز که پنج رکعت است دلیل است بر آنکه پنج حد جسمانی را از ایشان تایید است چون ناطق و اساس و امام و حجت و قائم قیامت علیه السلام و این دو نماز در کناره شب و روزند یعنی نهایت و غایت اهل ظاهرکه آن دلیل روز است و اهل باطن که آن دلیل شب است این دو اصل اند.
هوش مصنوعی: نماز شام نشانه‌ای از بعد از ظهر است و وقت آن زمانی است که خورشید از شرق طلوع کرده و به سمت غرب می‌رود. این موضوع نشان‌دهنده نور توحید است که از ابتدا تابید و در بعد از ظهر به خاطر اینکه مشرق نشان‌دهنده نور خدای اول و مغرب نشان‌دهنده نور خدای دوم است، پنهان می‌شود. نور خورشید به عنوان نشانه‌ای برای توحید خدا به شمار می‌آید. نماز شام، که سه رکعت است، نشانه‌ای از خدا و وحدت اوست. در عوض، نماز بامداد که دو رکعت است، نمایانگر کلام خدا و عقل انسانی است. همچنین این دو نماز به تعداد پنج رکعت در کل اشاره دارند که به پنج جنبه جسمانی مرتبط با پیامبر، پایه‌گذار، امام، حجت و قائم اشاره می‌کند. این نمازها همچنین به دو بخش شب و روز اشاره دارند که نماینده اهل ظاهر و اهل باطن هستند.
و نیز گوئیم که فریضه نماز بامداد دو رکعت است و فریضه نماز شام سه رکعت است بنمود ناطق که هر نور کزین دو فرشته فرود بارد اندرینجهان سه تن اند پذیرنده آن چون جد و فتح و خیال که فرود ثانی اند و نماز پیشین و نماز دیگر اندرین دو میانست و نماز خفتن از ایشان جداست و این دلیل است بر بودن ناطق و اساس در یک عصر و جدا بودن امام از ایشان پس از گذشتن عصر های ایشان و نخستین رکعت از نماز شام دلیل است بر ناطق که اندرو ثنای خدا هست و الحمد و سوره دلیل آنست که مرجان ناطق را از سه حد روحانی بهره است چون جد و فتح و خیال و دیگر رکعت از فریضه نماز شام دلیل است بر اساس که اندرو الحمدو سوره است بی ثنا و حمد چنانکه مر اساس را از حد جد بهره نیست و جان او را بهره از دو مرتبت است از نور فتح و نور خیال و پس ازین دو رکعت نشستن است و آن دلیل است (بر ) قرار یافتن دعوت بر دو حد ظاهر و باطن یعنی ناطق و اساس و سویم رکعت را یک مرتبت بیش نیست و اندرو الحمد تنهاست و آن دلیل است بر امام که جان او را (بهره از ) یکمرتبت است از نور خیال و نماز شام سه رکعت است دو رکعت بآواز بلند باید خواند و یکی را پست باید خواندن بنمود ناطق که من مرتبت خویش آشکارا کردم و مرتبت اساس را وصیت کردم و مرتبت امام را آشکار نکردم بلکه نهان داشتم مر آنرا از دشمنان دین و شش رکعت سنت است از پس فریضه نماز شام دلیل است که ثانی فرود از خویشتن شش ناطق را تایید فرستاد تا نور او بخلق رسانند و آن شش ناطق آدم است و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد مصطفی علیه السلام و وقت نماز شام شفق سرخ بر آسمان باشد و وقت پدید آمدن ستارگان و آفتاب فروشده باشد و آن دلیل است بر آنکه چون ناطق دور خویش بسر برد (و تایید اول) که آفتاب دین است فروشد تایید ثانی که آن مثل است بر ستارگان از راه اساس پدید آید مر خلق را بزبان لاحقان اندر جزایر و نماز شام شکر است از بنده مر خدایتعالی را بدانچه مرخلق را از نور ثانی بهره داد و آن نور مردم را روح ناطقه است تا بدو سخن گویند و عبارت کنند مر هر چیزیرا که خود مر ایشانرا بنماید و نامها و صفتها پس قبله نماز شام ثانی آمد تا مردم شکر کنند مر خدایرا بدانچه مر ثانی را بیافرید و میانجی کرد میان خویش و میان بندگان و نورانی گردانید ایشانرا تا بدان سخنگوی شدند و بدان سخن از حیوان جدا شدند .
هوش مصنوعی: نماز صبح دو رکعت و نماز شام سه رکعت است. در واقع، دو فرشته به نام‌های جد و فتح و خیال، که به‌عنوان پذیرندگان نور در این عالم شناخته می‌شوند، بر این قضیه گواهی می‌دهند. نماز صبح و شام واسطه‌ای میان این دو فرشته است و نماز خواب نیز جدا از آن‌هاست. این نشان‌دهنده وجود ناطق و اساس در یک زمان و جدا بودن امام از این دو پس از گذشت زمان آن‌هاست. رکعت اول نماز شام، نشان‌دهنده ناطق است که در آن ثنای خدا و سوره‌ای گنجانده شده است و دو رکعت دیگر آن نشان‌دهنده اساس است که فاقد ثنا و حمد است. ناطق از نور فتح و خیال بهره‌مند است و پس از این دو رکعت، نشستن به منزله قرار گرفتن دعوا بر دو جنبه ظاهر و باطن است. رکعت سوم تنها حمد خداوند را در بر دارد و نشان‌دهنده امام است که از یک مرتبه نور خیال بهره‌مند است. نماز شام باید با صدای بلند در دو رکعت و در رکعت سوم به آرامی خوانده شود و این به معنای ابراز مرتبت ناطق و وصیت مرتبت اساس است. شش رکعت سنت پس از نماز شام، تاییدگر ناطق است که باید نور او به خلق برسد و این شش ناطق اشاره به پیامبران بزرگ تاریخ دارد. زمان نماز شام، همزمان با غروب آفتاب و ظهور ستارگان است و نشانه‌ای بر تایید دین و فاصله گرفتن خلق از عالم حیوانی به سوی سخنگویی است. در نهایت، قبله نماز شام به منظور شکرگذاری از خداوند به خاطر خلقت ثانی و نورانی شدن بندگان است.
و نماز پیشین دلیل است بر ناطق و او را پیشین از بهر آن گویند که ناطق نخستین کس بود مر پذیرفتن نور را از عالم علوی و نیز پیشرو و خلق بود اندر دین سوی آنعالم و نیز این نخستین نماز بود که او علیه السلام بکرد و بفرمود کردن و نیز او علیه السلام داعی بود سوی توحید خدای و مر این نماز را بتازی ظهر گویند بدان معنی که دعوت ناطق بظاهر است که شریعت بود اول وقت این نماز پس از شش ساعت بود کز وقت بر آمدن آفتاب بگذرد یعنی که پدید آمدن او علیه السلام از پس گذشتن شش امام بود از دور عیسی علیه السلام که او آفتاب دور خویش بود و آخر وقتش آن باشد که سایه هر چیزی همچند آن شود معنیش آنست که چون هر حدی ازلاحقان دور عیسی علیه السلام نصیب خویش از تایید یافتند از شش امام و ظاهر و باطن برابر گشت بتاویل و توحید واجب شد که ناطق دیگر پدید آید و فریضه او چهار رکعت است بنمود ناطق که من دعوت کننده ام شما را بسوی دو فرشته که من سویم ایشانم و اساس چهارم ماست و دو رکعت نخستین از فریضه دلیل ناطق و اساس است و نخست آن دو رکعت باید کردن بنمود ناطق تا من و اساس را نپذیرند بشناخت اول و ثانی نرسند و اندر نخستین رکعت ثنا و الحمد و سوره است دلیل است بر سه نور که بنفس ناطق پیوسته است از جد و فتح و خیال و اندر رکعت دوم ثنا نیست و الحمد و سوره هست و آن دلیل است بر دو نور که بجان اساس پیوسته اند یکی از فتح و یکی از خیال و آنگه نشستن است به تشهد و آن دلیل است از نماز کننده و گواهی دادنست که این حدود روحانی که اندر عالم روحانی اند اندر عالم علوی برابر اند با این دو حدی که یاد کرده شد باز برخاستن است و دو رکعت دیگر کردن باز الحمد تنهاست و آن اشارتست از ناطق(که) من و اساس چون جسم و روحیم چون الحمد و سوره ( که) الحمد روح است و سوره جسم است و اول و ثانی روحانی اند ایشانرا جسمانی پنداشتن کفر است بدان سبب خواندن الحمد تنهاست اندر آن دو رکعت که دلیل بدان دو حد روحانی است و شش رکعت سنت پیش از چهار فریضه است معنیش آنست که محمد علیه السلام ششم بود از ناطقان و نیز دلیل است بر شش امام که پس از عیسی علیه السلام گذشته بودند و چهار رکعت سنت پس از فریضه نماز پیشین دلیل است بر چهار تن که از پس ناطق اطاعت ایشان بر مومنان واجب است چون اساس و امام و حجت و داعی .
هوش مصنوعی: نماز پیشین نشانی است بر ناطق، و به همین دلیل به آن پیشین می‌گویند چون ناطق نخستین کسی است که نور را از عالم علوی پذیرفت و همچنین پیشرو در دین به سمت آن عالم بود. این نماز ابتدا با ناطق علیه‌السلام شروع شد و او به انجام آن فرمان داد. ناطق علیه‌السلام دعوت‌کننده به توحید خداوند بود و به زبان عربی به نماز ظهر اشاره می‌شود، چون دعوت او به‌طور ظاهر شریعت اولیه بود. این نماز بعد از شش ساعت از صبح، که آفتاب بالا آمده است، انجام می‌گیرد. ظهور ناطق بعد از شش امام از دور عیسی علیه‌السلام است، که او همانند آفتاب در آسمان بود. آخرین زمان این نماز به هنگامی است که سایه هر چیزی برابر با خود آن شیء شود. این بدان معناست که زمانی که حدی از حقایق از دور عیسی علیه‌السلام به تأیید رسیدند، از شش امام، باطن و ظاهر همسان شد و به موجب تأویل و توحید ضروری گردید که ناطق جدیدی ظهور کند. فریضه او چهار رکعت است و ناطق به خوبی نشان داد که من دعوت‌کننده‌ام به سوی دو فرشته که من و آنها اساس چهارم ما هستیم. دو رکعت نخستین دلیل ناطق و اساس آن است که باید انجام شود تا ناطق و اساس شناخته شوند. در اولین رکعت، ثنا و الحمد و سوره وجود دارد که نشان‌دهنده سه نوری است که به ناطق وابسته است. در رکعت دوم، ثنا وجود ندارد، اما الحمد و سوره هست؛ این نشان‌دهنده دو نوری است که به جان اساس وابسته‌اند. سپس نشستن برای تشهد صورت می‌گیرد که گواهی است بر اینکه این حدود روحانی در عالم روحانی برابر با دو حد یادشده می‌باشند. سپس دو رکعت دیگر انجام می‌شود که فقط الحمد در آنها است، و این اشاره‌ای به ناطق است که من و اساس مانند جسم و روح هستیم. الحمد به‌عنوان روح و سوره به‌عنوان جسم است و تصور آنها به‌عنوان دو چیز جسمانی کفر است؛ بنابراین، خواندن تنها الحمد در این دو رکعت دلیلی بر دو حد روحانی است. شش رکعت سنت پیش از‌های نماز فریضه است، به این معنا که محمد علیه‌السلام ششمین ناطق بود و همچنین دلیلی بر شش امام از عیسی علیه‌السلام دارد. چهار رکعت سنت بعد از فریضه نماز پیشین هم نشانی از چهار تن است که اطاعت آنها بر مومنان واجب است؛ این چهار تن عبارتند از اساس، امام، حجت و داعی.
و نماز پیشین شکر است از بنده مر خدای تعالی را بر آنچه ناطق را بفرستاد تا مردم را از حال آنجهان آگاه کند تا از راه اوخلق را راه پیدا شود که ما را آفریدگاری هست فرد بی انباز سبحانه و تعالی که اگر ناطق نبودی کز حالی که پیش اندرو بودند خلق را آگاه کردی خلق بعلم آن نرسیدندی و طبع مردم از دانش گسسته شدی پس قبله نماز پیشین ناطق است .
هوش مصنوعی: نماز پیشین نشانه‌ای از شکرگزاری بنده به خداوند متعال است به خاطر این که ناطق را فرستاده تا مردم را از حال جهان دیگر آگاه کند. این آگاهی به خلق کمک می‌کند تا راه درست را پیدا کنند. خالق ما فردی بی‌انباز و توانای مطلق است و اگر ناطق نبود، مردم از حال خود و دنیا آگاه نمی‌شدند. بدون دانش ناطق، طبع مردم از علم دور می‌شد. بنابراین، قبله نماز پیشین به ناطق اشاره دارد.
نماز دیگر دلیل است بر اساس و او را نماز دیگر از بهر آن خوانند که اساس دیگر مرد ناطق بود که پس از ناطق بکار دین بایستاد اول وقتش آنست (که) سایه هر چیزی دو چندان او شود یعنی که باساس مومن را ظاهر و باطن برابر شود که حکمتش با علمش جمع شود و چندان شود مومن که پیش از آن بود که ظاهر بی باطن داشت و آخر وقتش آنست که فتاب زردی پذیرد یعنی که چون ظاهر ناطق ضعیفی پذیرد که مثل آفتاب بروست آخر کار دور اساس باشد و هنگام پدید آمدن قائم حق است و چهار رکعت سنت پیش از (فریضه دلیل است بر آنکه) دعوت اساس مر خلق را بچهار اصل دین بود اندر دور های گذشته و فریضه نماز دیگر هم چهار رکعت است یعنی که دعوت اساس هم بدان چهار اصل دین است که دعوت ناطق بود و در دو رکعت نخستین با الحمد و سوره است و دو رکعت نخستین دلیل بر ناطق است و اساس که ایشان جسم و روحند چون الحمد و سوره و (در) دو رکعت باز پسین الحمد تنهاست دلیل است بر اول و ثانی که ایشان رو حانیانند و پس از نماز دیگر سنت نیست یعنی مر تاویل اساس را تاویل نیست و او خود تمامست و نماز دیگر شکر است از بنده مر خدایرا که بیهمتاست بر آنچه مر اساس را بیافرید تا مر تنزیل ناطق را تاویل گفت با مومنان که اگر اساس نبودی که مارا تاویل گفتی بر حقیقت دین هیچکس نتوانستی رسیدن همچنانکه بودند مغان و جهودان امت موسی و مغان امت ابراهیم علیهم السلام (و) چون هفتاد و دو گروه بقولی هستند که مر ظاهر را گرفتند و همی ورزند و تاویل آن نپذیرند و اندر نا بینائی گردند پس فریضه است بر مومنان شکر کردن مر خدایرا بدانچه مر ناطق را فرمان داده است تا اساس را بپای کرد تا از راه تاویل او بدانستند مر حدود روحانی و جسمانی را که مومنان باندامها فریضه و سنت را بگزارند (و) بدل آنرا بشناسند (و) مر حدود دین را که مثل هر نمازی بدانست بدانند که تایید کلی هم بجسم باشد و هم بنفس.
هوش مصنوعی: نماز یک نشانه دیگر از اساس دین است و به همین دلیل نماز دیگری نیز وجود دارد. این نماز به خاطر آن است که اساس انسان ناطق باشد و بعد از ناطق، وظیفه دین در همان ابتدای وقت نماز آغاز می‌شود. در این زمان، سایه هر چیزی دو برابر می‌شود و نشانگر این است که ظاهر و باطن مومن باید با هم برابر باشند؛ به گونه‌ای که حکمت و علم او یکی شوند. مومن باید به حالتی برسد که قبل از آن، ظاهرش بدون باطن بوده و در آخر وقت نماز، نشانه‌هایی از ضعیفی در او پدیدار شود که مانند آفتاب در افق می‌افتد. این زمان همچنین زمان ظهور قائم حق است. سنت‌های چهار رکعتی پیش از نماز واجب نشانه این است که دعوت به اصول چهارتایی دین در زمان‌های گذشته بوده است و نماز واجب هم چهار رکعت است. دعوت به اصول دین دوباره در این چهار اصل تکرار می‌شود. دو رکعت اول، که شامل سوره حمد و یک سوره دیگر است، نمایان‌گر ناطق و اساس است، زیرا آنها جسم و روح هستند. در دو رکعت بعدی تنها سوره حمد ذکر می‌شود که نشانه‌ای از روحانیان است. پس از آن، سنت دیگری وجود ندارد و تأویلی برای اساس نیست زیرا خود آن کامل است. نماز دیگر نشانه شکرگزاری بنده برای خداوند است که یکتاست و این برای آن است که انسان قدرت فهم حقیقت دین را پیدا کند. اگر این اساس نبود، هیچ‌کس نمی‌توانست به حقیقت دین برسد، همان‌طور که گروه‌هایی مانند یهودیان و آتش‌پرستان در زمان‌های گذشته نتوانسته‌اند. به همین دلیل بر مومنان واجب است که به شکرگزاری خداوند بپردازند و به دستورات ناطق عمل کنند تا اصول روحانی و جسمانی دین را دریابند و مرزهای دین را بشناسند.
و نماز دیگر را وسطی خوانند یعنی که این نماز بمیان پنج نماز اندر است که اندر شبانه روز بر مردم واجب است نماز بامداد و نماز پیشین پیش ازوست و نماز شام و نماز خفتن پس ازوست و او اندر میانه است (تاویلش آنست که ) مر اساس را تعلیم از ناطق است و تایید از ثانی است همچنانکه این نماز میان نماز پیشین است و نماز شام نماز پیشین دلیل ناطق است و نماز شام دلیل ثانیست و خدایتعالی فرموده است نگاه داشتن مر نماز ها را خاصه نماز دیگر را قوله تعالی:حافظوا علی الصلوات و الصلوه الوسطی همیگوید نمازها را نگاه دارید خاصه نماز دیگر را بحکم این وصیت که خدایتعالی همیگوید لازم آید مر نماز دیگر را نگاه داشتن که شرط پذیرفتن وصیت اندرکاری آن باشد که آنرا زود کنی و زود کردن آن باشد (که وقتی که ) آفتاب بدان رسد که نماز پیشین کرده باشی و نزدیکتر از آن باشد که بفرو شدن آفتاب نماز دیگر کنی معنی این قول آنست که اساس را تعلیم از ناطق بود و تایید از ثانی ولیکن او با ناطق مناسبت بیشتر داشت بدانچه همچون او جسمانی بود پس باید که نماز دیگر که دلیل بر اساس است سوی نماز پیشین نزدیکتر باشد (تا نماز ) شام و بدانچه همیگوید که نماز ها را نگاه دارید خاصه نماز دیگر را آن همیخواهد که پنج حد (را) که پنج نماز دلیل بر ایشانست اطاعت دارید خاصه مر اساس را که همه حدود را با تاویل او توانید شناختن پس بدین روی اساس قبله نماز دیگر آمد مرگزاردن شکر خدایرا و نیز خبراست از رسول صلی الله علیه و آله و سلم :من فاتته صلوه العصر فکا نما وتر اهله و ما له هر کرا نماز دیگر فوت شده باشد چنانست که اهل و مال او فوت شد و تاویل اهل مستجیب است و تاویل مال علم است یعنی هر که با ساس نپیوندد نه علم یابد و نه دعوت.
هوش مصنوعی: نماز وسطی به معنای نماز دوم در میان پنج نماز واجب روزانه است. این نماز بین نماز صبح، نماز ظهر، نماز عصر، نماز مغرب و نماز عشاء قرار دارد. خداوند در قرآن به حفظ این نماز تأکید کرده و فرموده است: «نمازها را حفظ کنید به ویژه نماز وسطی.» این نشان‌دهنده اهمیت ویژه نماز وسطی است و بیان می‌کند که این نماز باید در زمان مناسب و به‌سرعت انجام شود. همچنین اشاره شده که نماز وسطی باید به نماز ظهر نزدیک‌تر باشد، زیرا ناطق و غیر ناطق به نوعی به هم مرتبط هستند و نماز وسطی به عنوان اصلی در میان دیگر نمازها مطرح است. در نهایت، نصیحتی از پیامبر(ص) نیز ذکر شده که نشان می‌دهد فوت یک نماز چگونه می‌تواند به معنای از دست رفتن خانواده و مال باشد و تأکید بر این دارد که اتصال به نماز و علم از اهمیت بالایی برخوردار است.
و نماز خفتن دلیل است بر حد امام و او را نماز خفتن از بهر آن گویند که همه مردمان خفته اند بدانکه مر امام زمانرا نشاسند مگر مومنان (و اول) آنوقت آنست که دو ساعت از شب بگذرد و شب مثل است بر دعوت و دو ساعت دلیل است بر ناطق و اساس تاویل آنست که مرتبت (امام) آنگه پدید آید که دور اساس و ناطق (بگذردو آخر وقت آن ) آن باشد چنانکه از شب نیمی بگذرد و بتازی آنرا منتصف اللیل خوانند یعنی که حد متم آن باشد که او با اهل باطن از اهل ظاهر انصاف ستاند و نماز خفتن اندر تاریکی شب کنند دلیل است بر پوشیدگی از دشمنان دین و فریضه نماز خفتن چهار رکعت است دلیل است که دعوت امام هم بدان چهار اصل دین باشد که دعوت ناطق و اساس بدان باشد و آن چهار رکعت فریضه نماز خفتن را دو رکعت اول دلیل است بر ناطق و اساس و دو رکعت آخر دلیل است بر اول و ثانی و چهار رکعت سنت پیش از فریضه (است و چهار رکعت سنت پس از فریضه) و فریضه اندر میان این دو سنت چهار گانه است و آن نمایش است از ناطق که مر امام را دعوت از سه گونه است یکی آنست که اندر زمان او دعوت بچهار اصل باشد چون چهار رکعت نماز فریضه و پیش ازو هم دعوت بچهار اصل بوده باشد چون چهار رکعت سنت که پیش از فریضه است و پس ازو نیز دعوت بچهار اصل باشد چون چهار رکعت سنت پس از فریضه و فریضه اندر میان پس گوئیم که نماز کننده باید که اعتقاد کند که اندرین زمانه دعوت بچهار اصل است و فریضه نماز خفتن را بدان اعتقاد گزارد که پیش ازین هم دعوت بچهار اصل بوده است و پس ازین نیز دعوت بچهار اصل خواهد بود و نماز پیشین و نماز دیگر و نماز خفتن دوازده رکعت است فریضه دلیل است بر آنکه ازین سه موید ماده بدوازده حجت رسد.
هوش مصنوعی: نماز شب، نشانه‌ای از مقام امام است و به این خاطر به آن نماز خفتن گفته می‌شود که مردم در آن ساعت خوابیده‌اند و تنها مومنان امام زمان را می‌شناسند. زمان مناسب برای این نماز هنگامی است که دو ساعت از شب گذشته باشد و به نوعی، شب به عنوان دعوت و این دو ساعت به عنوان نشانه‌ای از ناطق و اصول آن محسوب می‌شوند. مرتبه امام در این زمان و با گذشتن از این اصول نمایان می‌شود. انجام این نماز در تاریکی شب نماد پنهان‌کاری از دشمنان دین است و نماز خفتن چهار رکعت دارد، که نشان‌دهنده چهار اصل دین است. در این میان، دو رکعت اول نمایانگر ناطق و اصول دین و دو رکعت آخر نشان‌دهنده اول و ثانی است. چهار رکعت سنتی که قبل و بعد از فریضه نماز خفتن انجام می‌شود، نیز همین معانی را دارد و نشان‌دهنده دعوت به این چهار اصل از طرف امام در زمان‌های مختلف است. بنابراین، نمازگزار باید به این باور داشته باشد که در زمان حاضر نیز دعوت بر اساس این چهار اصل است و فریضه نماز خفتن به این ایده اعتقاد دارد. در مجموع، فریضه ما به دوازده رکعت می‌رسد که نشان‌دهنده دوازده حجت از سه موید اساسی است.
و از پس نماز خفتن و تر کنند و و تر دلیل است بر قائم قیامت علیه افضل التحیه و السلام و آنرا از پس همه نماز ها کنند اندر شبانه روز تاویلش آنست که مردم روز قیامت از شرف همه حدود ها که اندر عالم جسمانی است بر کناره شوند مگر از شرف خداوند قیامت و اندر روز قیامت مومنانرا کرامت باشد و کافرانرا غرامت بود شفع با و تر یعنی جفت باطاق سه رکعت است معنیش آنست که قائم قیامت را سه مرتبه است یکی مرتبه نبوت و دیگر مرتبه و صایت و سویم مرتبه قیامت و آنکه دو رکعت جدا کنند آنست که قائم را مرتب ایست که ناطق را و اساس را نبوده است از بهر آن مر آن یک رکعت از آن دور رکعت جدا فرمود کردن و معنی آنکه رکوع پیش از قنوتست آنست که حجت قائم پیش ازو آید اندر عالم و او لیله القدر باشد و قنوت پس از رکوع است از بهر آنکه قائم علیه السلام از فرزندان اساس باشدکه حد رکوع مر اساس راست و سلام دادن و سوی راست گردیدن دلیل است بر آنکه علی ابن ابی طالب را و فرزندان او را اجابت کردم و آنچه از نزد خدایتعالی آوردند از تاویل گردن نهادم ایشان را و سلام دادن و بدست چپ گردیدن دلیل است بر آنکه ناطق را و آنچه او آورد از بیان ظاهر شریعت مرورا اجابت کردم و دو رکعت نماز نشسته از پس و تر دلیل است بر اول و ثانی و شرف ایشانرا خلق گسسته نشود و اندر اینجهان مر خلق را از ایشان خرد است و اندر آنجهان مر خلق را آنچه مومن باشد کرامت وصوابست و آنچه کافر باشد عذاب و عقاب و آن دورکعت نشسته را یکرکعت شمردند مر تمام شدن پنجاه و یکرکعت نماز مکتوب را که اندر شبانه روز است و آن دو رکعت بیک رکعت باشد دلیل است بر آنکه قائم قیامت بدو روحانی پیوسته است چنانکه میان ایشان جدائی نیست و ازو تمام شدن نفس کل باشد و رسیدن او بمرتبت عقل و آن سبب بر خاستن حرکات عالم باشد و فنای عالم جسمانی و وتر سنت است که بجای فریضه است و بآخر همه نماز هاست یعنی قائم قیامت علیه السلام همه حدود را غایت و نهایت است هر که و تر را دست باز دارد کافر شود از بهر آنکه او همچون فریضه است و رسول صلی الله علیه و آله و سلم گفت:تارک الفریضه کافر و تارک سنتی ملعون گفت دست باز دارنده فریضه کافرست و دست باز دارنده سنت ملعونست.
هوش مصنوعی: در نماز شب، به ویژه نماز وتر، اهمیت خاصی دارد و این نشانه‌ای بر ظهور قیامت و مقام برتر برای مومنان است. مردم در روز قیامت از همه نیکی‌ها فاصله می‌گیرند، جز از خداوند متعالی. در آن روز، مومنان کرامت خواهند داشت و کافران عذاب خواهند شد. نماز وتر به عنوان نمازی ترکیبی از سه رکعت است که به سه مرتبه مختلف در قیامت اشاره دارد: مرتبه نبوت، مرتبه ولایت و مرتبه قیامت. هدف از جدا کردن دو رکعت این است که نشان دهد مقام قیامت از مقامات دیگر جداست. رکوع قبل از قنوت نشانگر این است که حجت خدا پیش از برپایی قیامت ظهور خواهد کرد و قنوت پس از رکوع به نسل پیامبر اشاره دارد. سلام دادن راست و چپ در نماز نیز به مومنان و کافران معانی خاصی می‌دهد. دو رکعت نشسته به نوعی نشان‌دهنده ارتباط مومنان با خدا و نقش آنان در دنیا و آخرت است. در نهایت، نماز وتر نمادی از تمام عبادات و فضایل مومنان است و ترک آن به معنای کفر تلقی می‌شود.
و جمله نماز ها به پنج وقت هفده رکعت فریضه است دلیل است بر هفده حد که طاعت و شناخت خداست چون پنج حد روحانی و ناطق و اساس (و هفت امام حق) و خلیفه قائم و حجت و داعی و بدیگر روی هفده رکعت نماز فریضه دلیل است بر اساس و امام و دوازده حجت و داعی و دو ماذون که این حدود اندر هر زمانی هستند و هر که دست از اطاعت این حدود باز دارد طاعت خدایرا دست باز داشته باشد و کافر باشد و سی رکعت سنت دلیل است برسی داعی که هر حجتی را اندر جزیره او باشد برابر سی روز که هر ماهی را باشد اندر سالی و ایشان سنت امامند و هر که از سنت دست باز دارد ملعون و رانده باشد یعنی هر که داعی را اطاعت ندارد دور مانده از علم حقیقت باشد و سه رکعت و تر است و تاویل آن گفته شد با دو رکعت نماز نشسته که آنرا نیز و تر گویند تا جمله پنجاه و یکرکعت باشد و آن سه هفده رکعت باشد یعنی هر رکعتی فریضه را دو رکعت سنت و تطوع باشد همچنانکه اندر میراث هر مردی بدو زن شمار کنند و نماز شب دوازده رکعت است که بباید گزاردن به شش سلام و آن پس از آن باشد که از خواب بر خیزد و مردم همه خفته باشند و آن دلیل است بر دوازده حجت که ایشان از دعوت نیاسایند پس از آنکه خلق آسوده باشند و اندر تاریکی روزگار ستمکاران فرو مانده باشند و ایشان بکار خدایتعالی ایستاده باشند و بشب دلیل است برستر دعوت و اندر نماز شب سوره را دراز و آهسته خوانند معنیش آنست که اندر وقت ستر طاعت هموارتر باید نمودن خدایتعالی را تا پذیرفته شود و جمله نماز ها آنچه مومنان مخلص گزارند اندر شبانه روزی شصت و سه رکعت است یاد کرده شد برابر سالهای عمر رسول صلی الله علیه و آله و سلم و خدای تعالی نافع کناد بر مومنان و السلام.
هوش مصنوعی: نمازها به پنج وقت و شامل هفده رکعت فریضه هستند که به نوعی بر هفده حدی که نشان‌دهنده اطاعت و شناخت خداوند است، دلالت دارند. این هفده حد شامل پنج حد روحانی و ناطق و همچنین هفت امام حق، خلیفه قائم، حجت و داعی می‌باشد. در واقع، هر کس که از این حدود اطاعت نکند، در حقیقت از اطاعت خداوند نیز دور شده و کافر خواهد بود. همچنین، سی رکعت سنت نشان‌دهنده سی داعی است که با هر ماه برابر است و این سنت‌ها به عنوان یادآور امامان محسوب می‌شوند. کسیکه از این سنت‌ها دور باشد، ملعون و طرد شده خواهد بود. همچنین، نماز شب شامل دوازده رکعت است که باید با شش سلام خوانده شود و نشان‌دهنده دوازده حجت است که آنان از دعوت دست برنداشته‌اند. در هنگام شب، اشخاص مستقیماً به عبادت مشغول هستند و در این زمان، نماز باید آرام و با تلاوت طولانی انجام شود تا مورد پذیرش خداوند قرار گیرد. مجموعاً، نمازهایی که مؤمنان واقعی در طول شبانه‌روز می‌خوانند به شصت و سه رکعت می‌رسد که برابر با سال‌های عمر پیامبر اسلام است و در نهایت دعا می‌کنیم که خداوند مؤمنان را یاری کند.