بخش ۹۱ - مهروبان
و چون از خشاب بگذشتیم چنان که ناپدید شد دیگری بر شکل آن پدید آمد اما بر سر این خانه گنبدی نبود همانا تمام نتوانستهاند کردن و از آن جا به شهر مهروبان رسیدیم. شهری بزرگ است بر لب دریا نهاده بر جانب شرقی و بازاری بزرگ دارد و جامعی نیکو اما آب ایشان از باران بود و غیر از آب باران چاه و کاریز نبود که آب شیرین دهد. ایشان را حوضها و آبگیرها باشد که هرگز تنگی آب نبود، و در آن جا سه کاروانسرای بزرگ ساختهاند هر یک از آن چون حصاری است محکم و عالی، و در مسجد آدینه آن جا بر منبر نام یعقوب لیث دیدم نوشته. پرسیدم از یکی که حال چگونه بوده است گفت که یعقوب لیث تا این شهر گرفته بود ولیکن دیگر هیچ امیر خراسان را آن قوت نبوده است. و در این تاریخ که من آن جا رسیدم این شهر به دست پسران باکالیجار بود که ملک پارس بود. و خواربار یعنی ماکول این شهر از شهرها و ولایتها برند که آن جا به جز ماهی چیزی نباشد، و این شهر باجگاهی است و کشتی بندان، و چون از آن جا به جانب جنوب بر کنار دریا بروند ناحیت توّه و کازرون باشد و من در این شهر مهروبان بماندم به سبب آن که گفتند راهها ناایمن است از آن که پسران باکالیجار را با هم جنگ و خصومت بود و هر یک سری میکشیدند و ملک مشوّش گشته بود.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
این شهر باید بندر دیلم یا همان حوالی باشد
مهروبان هپان بندر دیلم فعلی است.
مهروبان همان بندر دیلم فعلی است.
نابه دید فانوسچی بالای برج خشاب است که چون از دیدش ناپدید شد برج فانوس دریایی دیگری به همان شکل پدیدار می شود که این خانه گنبدی و نگهبان نداشت. علی رقم آنکه ناصر خسرو فکر می کند کار ساخت نگهبانی برج را نتوانسته اند تمام کنند. ولی چون فانوس اول که ورودی اروند رود بوده است از اهمیت بسیاری خصوصا امنیت دریایی و محافظت از دزدان دریایی برخوردار بوده است لذا همین یک فانوس با نگهبان کفاف کار را می کرده است.
با توجه به اطلاعاتی که ناصر خسرو داده، که از جنوب به دریا میرن و مسیر بعدی ناصر خسرو که لردگان و لنجانه. مهروبان، بندر ماهشهره که یکی از نام های قدیمش، با یکی از نام های قدیم بوشهر و دیلم یکسانه.
و صد البته ناصر خسرو فاصله عبادان تا مهروبان رو 10 فرسنگ گفته در صورتی که فاصله آبادان تا دیلم، بیش از 30 فرسنگه
کجا نوشته که میان عبادان تا مهرویان ده فرسنگه؟
ماهی روبان. شهری است بر کنار دریا چنانکه موج دریا بر کنار شهر می زند و هوای آن گرم و عفن و ناخوشی بتر از آن ریشهر است ، اما مشرعه دریا است ،هرکه از پارس به راه خوزستان به دریا رود و آن که از بصره و خوزستان به دریا رود همگان را راه آنجا باشد و کشتیهایی که از دریا برآید بر این اعمال رود به مهروبان بیرون آید. و دخل آن بیشتر از کشتیها باشد وجز خرما هیچ میوه نباشد و گوسفندان آنجا بیشتر بز باشد و بزغاله پرورند و همچنانکه به بصره و می گویند بزغاله تا هشتاد رطل و صد رطل برسد بیشتر نیز، و برز و کتان بسیار باشد چنانکه به همه جای ببرند و جامع ومنبر است و آن جایگاه مردم زبون باشند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 150 )