بخش ۸۹ - آبادان
و به عبادان رسیدیم و مردم از کشتی بیرون شدند و عبادان بر کنار دریا نهاده است چون جزیره ای که شط آن جا دو شاخ شده است چنان که از هیچ جانب به عبادان نتوان شد الا به آب گذر کنند. و جانب جنوبی عبادان خود دریای محیط است که چون مد باشد تا دیوار عبادان آب بگیرد و چون جزر شود کم تر از دو فرسنگ دور شود. و گروهی از عبادان حصیر خریدند و گروهی چیزی خوردنی خریدند.
بخش ۸۸ - پس از بصره: فی الجمله منتصف شوال سنه ثلث و اربعین و اربعمایه از بصره بیرون آمدیم و در زورق نشستیم از شهر ابله تا چهار فرسنگ که میآمدیم از هر دو طرف نهر باغ و بستان و کوشک و منظر بود که هیچ بریده نشد و شاخهها از این نهر به هر جانب باز میشد که هر یک مقداری رودی بود. چون به شاطی عثمان رسیدیم فرود آمدیم برابر شهر ابله و آن جا مقام کردیم، هفدهم در کشتی بزرگ که آن را بوصی میگفتند نشستیم و خلق بسیار از جوانب که آن کشتی را میدیدند دعا میکردند که: «یا بوصی سلکک الله تعالی».بخش ۹۰ - پس از آبادان: دیگر روز صبحگاهی کشتی در دریا راندند و بر جانب شمال روانه شدیم و تا ده فرسنگ بشدند هنوز آب دریا میخوردند و خوش بود و آن آب شط بود که چون زبانه ای در میان دریا در میرفت. و چون آفتاب برآمد چیزی چون گنجشک در میان دریا پدید آمد. چندان که نزدیک تر شدیم بزرگ تر مینمود و چون به مقابل او رسیدیم چنان که بر دست چپ به یک فرسنگ بماند. باد مخالف شد و لنگر کشتی فرو گذاشتند و بادبان فروگرفتند. پرسیدم که آن چه چیز است گفتند خشاب، صفت او : چهارچوب است عظیم از ساج چون هیئت منجنیق نهادهاند مربع که قاعده آن فراخ باشد و سر آن تنگ و علو آن از روی آب چهل گز باشد و بر سر آن سفالها و سنگها نهاده بعد از آن که آن را با چوب به هم بسته و بر مثال سقفی کرده و بر سر آن چهار طاقی ساخته که دیدبان بر آن جا شود، و این خشاب بعضی میگویند که بازرگانی بزرگ ساخته است بعضی گفتند که پادشاهی ساخته است و غرض از آن دو چیز بوده است یکی آن که در آن حدود که آن است خاکی گیرنده است و دریا تنک، چنان که اگر کشتی بزرگ به آن جا رسد بر زمین نشیند و شب آن جا چراغ سوزند در آبگینه چنان که باد در آن نتواند وزد و مردم از دور بینند و احتیاط کنند که کس نتواند خلاص کردن، دوم آن که جهت عالم بدانند و اگر دزدی باشد ببینند و احتیاط کنند و کشتی از آن جا بگردانند.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و به عبادان رسیدیم و مردم از کشتی بیرون شدند و عبادان بر کنار دریا نهاده است چون جزیره ای که شط آن جا دو شاخ شده است چنان که از هیچ جانب به عبادان نتوان شد الا به آب گذر کنند. و جانب جنوبی عبادان خود دریای محیط است که چون مد باشد تا دیوار عبادان آب بگیرد و چون جزر شود کم تر از دو فرسنگ دور شود. و گروهی از عبادان حصیر خریدند و گروهی چیزی خوردنی خریدند.
هوش مصنوعی: به عبادان رسیدیم و مردم از کشتی پیاده شدند. عبادان در کنار دریا قرار دارد و به شکل جزیرهای است که در آنجا شط به دو شاخه تقسیم میشود. به طوری که از هیچ طرف نمیتوان به عبادان رسید مگر از طریق آب. در سمت جنوبی عبادان، دریا واقع شده که در زمان مد، آب به دیوارهای عبادان میرسد و در زمان جزر، آب به مقداری کمتر از دو فرسنگ از آن دور میشود. برخی از مردم، حصیر خریدند و برخی دیگر نیز غذایی خریدند.
حاشیه ها
1392/04/19 12:07
امین کیخا
حالا نفسم امد سر جاش ولک رسیدیم ابودان ! اگه مو بودم ا ابودان تکون نمی خوردم! قربون ابودان ! با مردمش با بازار حصیر فروشی ها که همون قدیما هم بودش! نمی دونم او موقع ته لنجی ها هم بود کا؟
1397/01/30 19:03
م
عبادان ظاهرا نام منطقه شامل آبادان و خرمشهر فعلی است.