گنجور

بخش ۵ - زیارت شیخ بایزید بسطامی و طلب اهل علم

به راه کوان به قومس رسیدم و زیارت تربت شیخ بایزید بسطامی بکردم قدس الله روحه.

روز آدینه هشتم ذی القعده از آن جا به دامغان رفتم، غره ذی الحجه سنه سبع و ثلثین و اربعمایه (۴٣٧) به راه آبخوری و چاشت خوران به سمنان آمدم و آنجا مدتی مقام کردم و طلب اهل علم کردم. مردی نشان دادند که او را استاد علی نسایی می‌گفتند. نزدیک وی شدم. مردی جوان بود سخن به زبان فارسی همی‌گفت، به زبان اهل دیلم و موی گشوده و جمعی نزد وی حاضر. گروهی اقلیدس می‌خواندند و گروهی طب و گروهی حساب.

در اثنای سخن می‌گفت که من بر استاد ابوعلی سینا رحمة الله علیه چنین خواندم و از وی چنین شنیدم. همانا غرض وی آن بود تا من بدانم که او شاگرد ابوعلی سیناست. چون با ایشان در بحث شدم، او گفت من چیزی از سیاق ندانم و هوس دارم که چیزی از حساب بخوانم. عجب داشتم و بیرون آمدم و گفتم چون چیزی نداند چه به دیگری آموزد؟

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به راه کوان به قومس رسیدم و زیارت تربت شیخ بایزید بسطامی بکردم قدس الله روحه.
هوش مصنوعی: من به راه کوان رفتم و به قومس رسیدم و به زیارت قبر شیخ بایزید بسطامی رفتم. روح ایشان شاد باد.
روز آدینه هشتم ذی القعده از آن جا به دامغان رفتم، غره ذی الحجه سنه سبع و ثلثین و اربعمایه (۴٣٧) به راه آبخوری و چاشت خوران به سمنان آمدم و آنجا مدتی مقام کردم و طلب اهل علم کردم. مردی نشان دادند که او را استاد علی نسایی می‌گفتند. نزدیک وی شدم. مردی جوان بود سخن به زبان فارسی همی‌گفت، به زبان اهل دیلم و موی گشوده و جمعی نزد وی حاضر. گروهی اقلیدس می‌خواندند و گروهی طب و گروهی حساب.
هوش مصنوعی: در روز جمعه هشتم ذی القعده، از آنجا به دامغان رفتم، و در ادامه به سمت سمنان حرکت کردم و در آنجا مدتی توقف کردم و به دنبال علم‌آموزان گشتم. مردی را به من نشان دادند که استاد علی نسایی نام داشت. به او نزدیک شدم. او مردی جوان بود و به زبان فارسی صحبت می‌کرد و لباس دیلمی به تن داشت و موی خود را باز گذاشته بود. چند نفر در کنار او بودند؛ برخی مشغول مطالعه هندسه (اقلیدس) بودند، عده‌ای دیگر به یادگیری پزشکی پرداخته بودند و گروهی نیز به یادگیری حساب مشغول بودند.
در اثنای سخن می‌گفت که من بر استاد ابوعلی سینا رحمة الله علیه چنین خواندم و از وی چنین شنیدم. همانا غرض وی آن بود تا من بدانم که او شاگرد ابوعلی سیناست. چون با ایشان در بحث شدم، او گفت من چیزی از سیاق ندانم و هوس دارم که چیزی از حساب بخوانم. عجب داشتم و بیرون آمدم و گفتم چون چیزی نداند چه به دیگری آموزد؟
هوش مصنوعی: در حین صحبت، اشاره کرد که من از استاد ابوعلی سینا رحمت الله علیه این مطالب را خواندم و شنیدم. او به من فهماند که خودش شاگرد ابوعلی سینا است. وقتی در مورد موضوعی با او به بحث پرداختم، او گفت که چیزی از ذات موضوع نمی‌داند و فقط تمایل دارد که چیزی از حساب یاد بگیرد. از این حرف او تعجب کردم و به خودم گفتم که اگر او چیزی نمی‌داند، چگونه می‌تواند به دیگران چیزی آموزش دهد؟

خوانش ها

بخش ۵ - زیارت شیخ بایزید بسطامی و طلب اهل علم به خوانش حمیدرضا محمدی

حاشیه ها

1390/12/25 08:02
chabouk

قومس نام قدیم سمنان است

1394/02/30 18:04
پریسا

با سلام
در جمله ی "او را استاد علی نسائی می‌گفتند"،
آیا علی نسائی صحیح است؟ به شخص خاصی اشاره دارد یا در اصل همان ابو علی سینا می باشد؟
با تشکر

1402/02/02 18:05
جهن یزداد

ابن سینا  چندین سال پیش از اینکه ناصر خسرو به سفر رود درگذشته بود دگر امکه مگر نمیبینی میگوید  علی نسایی میگفت از ابن سینا شنیدم  چگونه خودش ابن سینا باشد 

1395/06/30 16:08
اسماعیل

"سپاهانه" به چه معنی است؟

1396/03/27 00:05
بهروز

سپاهانه
احتمالا همان « سفاهانه » است که از سفیه و سفاهت به معنی نادان و نادانی گرفته شده است .

1396/11/19 00:02
محبوبه موسوی

در متن گزیده نادر وزین پور می گوید: من چیزی از سیاق ندانم و هوس دارم که چیزی از حساب بخوانم. ناصر خسرو هم نتیجه می‌گیرد کسی که حساب و سیاق نمی‌داند چطور می‌تواند درس بدهد و استاد باشد! در متن کامل مصحح دبیرسیاقی هم آمده است: من چیزی سپاهیانه دانم، و در نسخه ‌بدل که به نظر بنده صحیح تر است آمده: از سیاق دانم. و سپس: و هوس دارم چیزی از حساب بخوانم. باز یعنی کسی که تازه می‌خواهد حساب بخواند چه بلد است و چگونه استادی است!
نقل از: دکتر امید طبیب‌زاده

1397/02/28 15:04
مجید میزازاده

سپاهانه یعنی طوطی وار حفظ کردن.

1402/08/02 19:11
علی اسماعیل نژاد

درود بر شما منبع این معنی که فرمودین از کجاست