گنجور

بخش ۴ - عزم نیشابور و کسوف

و بیست و سیوم شعبان به عزم نیشابور بیرون آمدم و از مرو به سرخس شدم که سی فرسنگ باشد و از آنجا به نیشابور چهل فرسنگ است. روز شنبه یازدهم شوال در نیشابور شدم.

چهارشنبه آخر این ماه کسوف بود و حاکم زمان طغرل بیک محمد بود، برادر جغری بیک.

و بنای مدرسه‌ای فرموده بود به نزدیک بازار سراجان، و آن را عمارت می‌کردند، و او خود به ولایت‌گیری به اصفهان رفته بود بار اول و دویم ذی القعده از نیشابور بیرون رفتم در صحبت خواجه موفق، که خواجهٔ سلطان بود.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

بخش ۴ - عزم نیشابور و کسوف به خوانش حمیدرضا محمدی

حاشیه ها

1394/02/30 17:04
پریسا

با سلام،
لطفا
جمله ی "و مدرسه ای فرموده بود به نزدیک بازار سراجان و آ« را عمارت می‌کردند" را به
"و مدرسه ای فرموده بود به نزدیک بازار سراجان و آن را عمارت می‌کردند"
اصلاح کنید.
با تشکر
---
پاسخ: با تشکر، کلمه «آن» تصحیح شد.

1396/05/08 02:08
سام

با سلام
چگونه توبه ای بوده که در همان گام نخست از یکی از واجبات دین به سادگی چشم پوشی شده؟ هفت روز مانده به رمضان به قصد سفر حج جلای وطن نموده.در حالیکه رسیدن به حج تمتع آن سال مقدور نبوده و اگر مقصود عمره بوده که ضرورتی به شتاب و عجله نبوده.

1401/05/05 11:08
حمیدرضا

در پاورقی نسخهٔ چاپی به اهتمام محمد دبیرسیاقی ذیل این قسمت این مطلب نوشته شده است:

در دیباچهٔ بایسنقری شاهنامه ضمن حالات فردوسی عبارتی به اسم و رسم از سفرنامهٔ ناصرخسرو نقل می‌کند که نه در این نسخه که در دست است چنان که دیده می‌شود و نه در دو نسخهٔ خطی کتابخانهٔ پاریس اثری از آن فقرهٔ منقول در دیباچهٔ شاهنامه نیست و آن عبارت این است:
«و حکیم ناصر خسرو در سفرنامه آورده است که در تاریخ چهارصد و سی و هشت از هجرت به راه طوس رسیدم رباطی بزرگ نو ساخته بودند. پرسیدم که این رباط که ساخته است؟ گفتند این رباط از وجه صلهٔ فردوسی است که سلطان محمود از برای او فرستاده و چون خبر او پرسیدم گفتند او وفات یافته است و وارث او قبول نکرد و عرضه‌داشت به سلطان کردند. سلطان فرمود که همانجا عمارت کنید و این رباط خاصه از وجه اوست.»
و از این معلوم می‌شود که این نسخه از سفرنامه که در دست داریم اختصاری از اصل سفرنامهٔ ناصرخسرو است یا آن که در این موضع مخصوص سقطی دارد یا این که محررین دیباچهٔ بایسنقری دروغ گفته‌اند و این احتمال اخیر بسیار بعید است (حاشیهٔ ب).