گنجور

بخش ۳ - توبه و عزم سفر حج

روز پنجشنبه ششم جمادی الآخر سنه سبع و ثلثین و اربعمائه (۴٣٧) نیمه دی ماه پارسیان سال بر چهارصد و چهارده یزدجردی سر و تن بشستم و به مسجد جامع شدم و نماز کردم و یاری خواستم از باری تبارک و تعالی به گزاردن آنچه بر من واجب است و دست باز داشتن از منهیات و ناشایست، چنان که حق سبحانه و تعالی فرموده است.

پس از آنجا به شبورغان رفتم. شب به دیه باریاب بودم و از آنجا به راه سمنگان و طالقان به مروالرود شدم. پس به مرو رفتم و از آن شغل که به عهدهٔ من بود معاف خواستم و گفتم که مرا عزم سفر قبله است.

پس حسابی که بود جواب گفتم و از دنیاوی آنچه بود ترک کردم مگر اندک ضروری.

بخش ۲ - خواب ناصر خسرو: در ربیع الآخر سنه سبع و ثلثین و اربعمائه (۴٣٧) که امیر خراسان ابوسلیمان جغری بیک داود بن میکاییل بن سلجوق بود از مرو برفتم به شغل دیوانی، و به پنج دیه مروالرود فرود آمدم، که در آن روز قران رأس و مشتری بود، گویند که هر حاجت که در آن روز خواهند باری تعالی و تقدس روا کند. به گوشه‌ای رفتم و دو رکعت نماز بکردم و حاجت خواستم تا خدای تبارک و تعالی مرا توانگری حقیقی دهد. چون به نزدیک یاران و اصحاب آمدم یکی از ایشان شعری پارسی می‌خواند. مرا شعری در خاطر آمد که از وی در خواهم تا روایت کند، بر کاغذی نوشتم تا به وی دهم که این شعر برخوان. هنوز بدو نداده بودم که او همان شعر بعینه آغاز کرد. آن حال به فال نیک گرفتم و با خود گفتم خدای تبارک و تعالی حاجت مرا روا کرد. پس از آنجا به جوزجانان شدم و قریب یک ماه ببودم و شراب پیوسته خوردمی. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید که «قولوا الحق و لو علی انفسکم». شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفتی: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر به هوش باشی بهتر.» من جواب گفتم که «حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند.» جواب داد که «در بی‌خودی و بیهوشی راحتی نباشد، حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید.» گفتم که «من این از کجا آرم؟» گفت: «جوینده یابنده باشد»؛ و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت. چون از خواب بیدار شدم، آن حال تمام بر یادم بود. بر من کار کرد، با خود گفتم که از خواب دوشین بیدار شدم، اکنون باید که از خواب چهل ساله نیز بیدار شوم. اندیشیدم که تا همه افعال و اعمال خود بدل نکنم فرج نیابم.بخش ۴ - عزم نیشابور و کسوف: و بیست و سیوم شعبان به عزم نیشابور بیرون آمدم و از مرو به سرخس شدم که سی فرسنگ باشد و از آنجا به نیشابور چهل فرسنگ است. روز شنبه یازدهم شوال در نیشابور شدم.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

بخش ۳ - توبه و عزم سفر حج به خوانش حمیدرضا محمدی

حاشیه ها

1392/04/13 14:07
امین کیخا

پرسمان همان اندک ناگزیر است که گریبان ما بگرفته !

1392/04/13 17:07
امین کیخا

والله بگفتید درست می فرمایید

1392/04/14 08:07
امین کیخا

زهی زهی

1399/03/05 15:06
دانش آموز

سلام می خواستم بدونم گذاردن صحیحه یا گزاردن.
به نظر خودم گزاردن به معنی ادا کردن و بجا آوردن درست باشد
نه گذاردن. در این قمست از متن( به گذاردن آنچه بر من واجب است)

1399/03/05 19:06
nabavar

گرامی دانش آموز
همان گزاردن درست است ، درین مورد
مثل نماز گزاردن

1399/06/20 21:09
reza

پنجشنبه ششم جمادی الاخر سنه سبع و ثلثین و اربعمایه
December 19 1045

1399/06/20 21:09
reza

پنجشنبه ششم جمادی الاخر سنه سبع و ثلثین و اربعمایه
به هجری شمسی میشود 28 آذر 424 که با نیمه دیماه سال 410 یزدگردی از نظر ماه 17 روز اختلاف دارد که به دلیل عدم کبیسه گیری در تقویم یزدگردی بوده است

1401/08/04 07:11
زمینی

کاش می گفت  : .... بدیدار کعبه یا مکه یا بکه و نه قبله . چون قبله جهت یا سوی کعبه در هر مکان است ولی جای کعبه روی کره زمین ثابت می باشد . 

بهرام کوشا  1401/8/13