گنجور

بخش ۲۸ - شهر طبریه

طول آن دریا به قیاس شش فرسنگ و عرض آن سه فرسنگ باشد و آب آن دریا خوش و بامزه، و شهر بر غربی دریاست و همهٔ آب های گرمابه های شهر و فضلهٔ آب‌ها بدان دریا می‌رود، و مردم آن شهر و ولایتی که برکنار آن دریاست همه آب از این دریا خورند، و شنیدم که وقتی امیری بدین شهر آمده بود، فرموده بود که راه آن پلیدی‌ها و آب های پلید از آن بازبندد، چون چنین کردند آب دریا گنده شد، چنانکه نمی‌شایست خوردن، باز فرمود تا همهٔ راه آب های چرکین که بود بگشودند، باز آب دریا خوش شد. و این شهر را دیوار حصینی‌ست چنانکه از آب دریا گرفته‌اند و گرد شهر گردانيده، آن طرف که دریاست دیوار ندارد و بناهای بسیار در میان آب‌ست و زمین دریا سنگ‌ست و منظرها ساخته‌اند بر سر اسطوان های رخام که اسطوان‌ها در آب‌ست، و در آن دریا ماهی بسیارست، و درمیان شهر مسجد آدینه است و بر در مسجد چشمه‌ایست، و بر سر آن چشمه گرمابه‌ای ساخته‌اند و آبش چنان گرم‌ست که تا به آب سرد نیامیزند بر خود نتوان ریخت، و گویند آن گرمابه سلیمان بن داوود علیه السلام ساخته است، و من در آن گرمابه رسیدم. و اندر این شهر طبریه مسجدی‌ست که آن را مسجد یاسمن گویند، با جانب غربی، مسجدی پاکیزه. در میان مسجد دکانی بزرگست و بر وی محراب‌ها ساخته و گرد بر گرد آن دکان درخت یاسمن نشانده، که مسجد را به آن بازخوانند. و رواقی بر جانب مشرق‌ست که قبر یوشع بن نون در آنجاست، و در زیر آن دکان قبر هفتاد پیغمبرست علیهم السلام که بنی اسراییل ایشان را کشته اند، و سوی جنوب شهر دریای لوط است و آن آبی تلخ دارد، یعنی دریای لوط که از جانب جنوب طبریه است و آب طبریه به آنجا می‌رود، و شهرستان لوط بر کنار آن دریاست لیکن هیچ اثری نمانده است. از شخصی شنیدم که گفت در دریای تلخ که دریای لوط‌ست چیزی می‌باشد مانند گاوی از کف دریا فراهم آمده سیاه که صورت گو دارد و به سنگ می‌ماند، اما سخت نیست و مردم آن را برگیرند و پاره کنند و به شهرها و ولایت‌ها برند،هر پاره از آنکه در زیر درختی کنند هرگز کرم در زیر آن درخت نیفتد و در آن موضع بیخ درخت را زیان نرساند و بستان را از کرم و حشرات زیر زمین آسیبی نرسد و العهدة علی الراوی. و گفت عطاران نیز بخرند و می‌گویند کرمی که در داروها افتد، و آن را نقره گویند، دفع آن کند، و در شهر طبریه حصیر سازند که مصلی نمازی از آن همانجا به پنج دینار مغربی بخرند، و در جانب غربی طبریه کوهی‌ست و بر آن کوه پاره سنگ خاره‌ایست به خط عبری بر آنجا نوشته‌ است که به وقت این کتابت ثریا به سر حمل بود، و گور ابی هریره آنجاست، بیرون شهر، در جانب قبله، اما کسی آنجا به زیارت نتواند رفتن، که مرمان آن جا شیعه باشند، و چون کسی آنجا به زیارت رود کودکان غوغا و غلبه به سر آن کس برند و زحمت دهند و سنگ اندازند.

از این سبب من نتوانستم زیارت آن کردن، چون از زیارت آن موضع بازگشتم به دیهی رسیدم که آن را کفر کنه می‌گفتند و جانب جنوب این دیه پشته‌ایست، و بر سر آن پشته صومعه‌ایی ساخته‌اند نیکو و دری استوار بر آنجا نهاده، و گور یونس نبی علیه السلام در آنجاست و بر در صومعه چاهی‌ست و آبی خوش دارد، چون آن زیارت دریافتم از آنجا باز عکه آمدم و از آنجا تا عکه چهار فرسنگ بود، و یک روز در عکه بودیم.

بخش ۲۷ - زیارت قبور انبیای بنی اسرائیل: پس به دهی رسیدم که آن را پردة می‌گفتند، آن جا قبر عیش و شمعون علیهما السلام را زیارت کردم و از آن جا به مغارک رسیدم که آن را دامون می‌گفتند، آنجا نیز زیارت کردم که گفتند قبر ذوالکفل است علیه السلام، و از آن جا به دیهی دیگر رسیدم که آن را اعبلین می‌گفتند، و می‌گفتند قبر هود علیه السلام آنجاست، زیارت وی دریافتم و اندر حظیرهٔ وی درختی خرتوت بود و قبر عزیز نبی علیه السلام آنجا بود، زیارت آن کردم، و رو به سوی جنوب برفتم، به دیهی دیگر رسیدم که آن را حظیره می‌گفتند، و بر جانب مغربی این دیه دره‌ای بود و در آن دره چشمه آبی بود پاکیزه که از سنگ بیرون می‌آمد و برابر چشمه بر سر سنگ مسجدی کرده‌اند و در آن مسجد دو خانه است از سنگ ساخته، و سقف سنگین در زده، و دری کوچک بر آنجا نهاده، چنانکه مرد به دشواری در تواند رفتن. و دو قبر نزدیک یکدیگر آنجا نهاده یکی از آنِ شعیب علیه السلام، و دیگری از آنِ دخترش که زن موسی علیه السلام بود. مردم آن دیه آن مسجد و مزار را تعهد نیکو کنند، از پاک داشتن و چراغ نهادن و غیره. و از آنجا به دیهی شدم که آن را داریل می‌گفتند و بر جانب قبلهٔ آن دیه کوهی بود و اندر میان کوه حظیره‌ای و اندر آن حظیره چهار گور نهاده بود از آنِ فرزندان یعقوب علیه السلام که برادران یوسف علیه السلام بودند. و از آنجا برفتم، تلی دیدم، زیر آن تل غاری بود که قبر مادر موسی علیه السلام در آن غار بود. زیارت آن جا دریافتم، و از آن جا برفتم دره‌ای پیدا آمد، به آخر آن دره دریایی پدید آمد کوچک، و شهر طبریه بر کنار آن دریاست.بخش ۲۹ - حیفا: بعد از آن از آنجا برفتیم و به دیهی رسیدیم که آن را حیفا می‌گفتند و تا رسیدن بدین دیه در راه ریگ فراوان بود، از آن که زرگران در عجم به کار دارند و ریگ مکّی گویند، و این دیه حیفا بر لب دریاست و آنجا نخلستان و اشجار بسیار دارند. آنجا کشتی سازان بودند و آن کشتی های دریای را آنجا جودی می‌گفتند. از آنجا به دیهی دیگر رفتیم، به یک فرسنگی، که آن را کنیسه می‌گفتند، از آنجا راه از دریا بگردید، و به کوه در شد سوی مشرق و صحراها و سنگستان‌ها بود که وادی تماسیح می‌گفتند. چون فرسنگی دو برفتیم دیگر بار راه به کنار دریا افتاد و آنجا استخوان حیوانات بحری بسیار دیدیم که در میان خاک و گل معجون شده بود و همچو سنگ شده از بس موج که بر آن کوفته بود.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طول آن دریا به قیاس شش فرسنگ و عرض آن سه فرسنگ باشد و آب آن دریا خوش و بامزه، و شهر بر غربی دریاست و همهٔ آب های گرمابه های شهر و فضلهٔ آب‌ها بدان دریا می‌رود، و مردم آن شهر و ولایتی که برکنار آن دریاست همه آب از این دریا خورند، و شنیدم که وقتی امیری بدین شهر آمده بود، فرموده بود که راه آن پلیدی‌ها و آب های پلید از آن بازبندد، چون چنین کردند آب دریا گنده شد، چنانکه نمی‌شایست خوردن، باز فرمود تا همهٔ راه آب های چرکین که بود بگشودند، باز آب دریا خوش شد. و این شهر را دیوار حصینی‌ست چنانکه از آب دریا گرفته‌اند و گرد شهر گردانيده، آن طرف که دریاست دیوار ندارد و بناهای بسیار در میان آب‌ست و زمین دریا سنگ‌ست و منظرها ساخته‌اند بر سر اسطوان های رخام که اسطوان‌ها در آب‌ست، و در آن دریا ماهی بسیارست، و درمیان شهر مسجد آدینه است و بر در مسجد چشمه‌ایست، و بر سر آن چشمه گرمابه‌ای ساخته‌اند و آبش چنان گرم‌ست که تا به آب سرد نیامیزند بر خود نتوان ریخت، و گویند آن گرمابه سلیمان بن داوود علیه السلام ساخته است، و من در آن گرمابه رسیدم. و اندر این شهر طبریه مسجدی‌ست که آن را مسجد یاسمن گویند، با جانب غربی، مسجدی پاکیزه. در میان مسجد دکانی بزرگست و بر وی محراب‌ها ساخته و گرد بر گرد آن دکان درخت یاسمن نشانده، که مسجد را به آن بازخوانند. و رواقی بر جانب مشرق‌ست که قبر یوشع بن نون در آنجاست، و در زیر آن دکان قبر هفتاد پیغمبرست علیهم السلام که بنی اسراییل ایشان را کشته اند، و سوی جنوب شهر دریای لوط است و آن آبی تلخ دارد، یعنی دریای لوط که از جانب جنوب طبریه است و آب طبریه به آنجا می‌رود، و شهرستان لوط بر کنار آن دریاست لیکن هیچ اثری نمانده است. از شخصی شنیدم که گفت در دریای تلخ که دریای لوط‌ست چیزی می‌باشد مانند گاوی از کف دریا فراهم آمده سیاه که صورت گو دارد و به سنگ می‌ماند، اما سخت نیست و مردم آن را برگیرند و پاره کنند و به شهرها و ولایت‌ها برند،هر پاره از آنکه در زیر درختی کنند هرگز کرم در زیر آن درخت نیفتد و در آن موضع بیخ درخت را زیان نرساند و بستان را از کرم و حشرات زیر زمین آسیبی نرسد و العهدة علی الراوی. و گفت عطاران نیز بخرند و می‌گویند کرمی که در داروها افتد، و آن را نقره گویند، دفع آن کند، و در شهر طبریه حصیر سازند که مصلی نمازی از آن همانجا به پنج دینار مغربی بخرند، و در جانب غربی طبریه کوهی‌ست و بر آن کوه پاره سنگ خاره‌ایست به خط عبری بر آنجا نوشته‌ است که به وقت این کتابت ثریا به سر حمل بود، و گور ابی هریره آنجاست، بیرون شهر، در جانب قبله، اما کسی آنجا به زیارت نتواند رفتن، که مرمان آن جا شیعه باشند، و چون کسی آنجا به زیارت رود کودکان غوغا و غلبه به سر آن کس برند و زحمت دهند و سنگ اندازند.
هوش مصنوعی: آن دریا به طول شش فرسنگ و عرض سه فرسنگ است و آب آن خوشمزه و تازه است. شهری در سمت غرب دریا قرار دارد و تمامی آب‌های گرمابه‌های شهر و آب‌های کثیف به این دریا می‌ریزد. مردم آن شهر و منطقه مجاور از این دریا آب می‌نوشند. گفته‌اند که وقتی امیری به آن شهر آمد، دستور داد تا آب‌های کثیف را به دریا نریزند، اما پس از این کار، آب دریا آلوده شد و قابل نوشیدن نبود. بعد از آن دوباره دستور دادند تا راه آب‌های کثیف باز شود و سپس آب دریا دوباره خوشمزه شد. این شهر دیواری محکم دارد که به دور دریا ساخته شده است و طرفی که به دریا نزدیک است، دیواری ندارد. در بین آب، ساختمان‌های زیادی وجود دارد و زمین دریا سنگی است. بالای ستون‌های سنگی، مناظر زیبایی بنا شده و در این دریا ماهی‌های زیادی وجود دارد. در وسط شهر، مسجدی به نام مسجد آدینه وجود دارد و در ورودی آن چشمه‌ای قرار دارد که بر روی آن یک گرمابه ساخته‌اند و آب آن چنان گرم است که نمی‌توان بدون مخلوط کردن با آب سرد آن را روی بدن ریخت. گفته می‌شود که این گرمابه را سلیمان بن داوود ساخته است. همچنین در این شهر، مسجد یاسمن قرار دارد که در سمت غرب است و مسجدی بسیار پاکیزه است. در داخل مسجد دکانی بزرگ وجود دارد که بر روی آن محراب‌هایی نصب شده و در اطراف آن درختان یاسمن کاشته‌اند. در سمت شرق مسجد، رواقی هست که قبر یوشع بن نون در آنجاست و زیر آن دکان، قبر هفتاد پیامبر وجود دارد که قوم بنی‌اسرائیل آنها را کشته‌اند. در جنوب شهر، دریای لوط واقع است که آبی تلخ دارد و آب دریای طبریه به آنجا می‌رود. شهرستان لوط نیز در کنار این دریا قرار دارد، اما هیچ اثری از آن باقی نمانده است. شخصی گفته است که در دریای تلخ، چیزی شبیه به گاوی به رنگ سیاه و نرم وجود دارد که مردم آن را جمع‌آوری می‌کنند و به شهرها می‌برند. اگر تکه‌ای از آن زیر درختی قرار گیرد، هیچ کرمی زیر آن درخت نمی‌افتد و به باغ آسیب نمی‌زند. عطاران نیز از این ماده استفاده می‌کنند و می‌گویند که در داروها از آن برای دفع کرم استفاده می‌شود. در شهر طبریه، حصیری تهیه می‌کنند که یک نوع سجاده نماز است و آن را با پنج دینار مغربی می‌فروشند. در سمت غرب طبریه، کوهی وجود دارد که بر روی سنگی به خط عبری نوشته شده است. این کوه جایی است که قبر ابی هریره قرار دارد، اما کسی نمی‌تواند به آنجا برود، زیرا مردم آنجا شیعه هستند و اگر کسی به زیارت برود، کودکان مزاحمت ایجاد می‌کنند و سنگ پرتاب می‌کنند.
از این سبب من نتوانستم زیارت آن کردن، چون از زیارت آن موضع بازگشتم به دیهی رسیدم که آن را کفر کنه می‌گفتند و جانب جنوب این دیه پشته‌ایست، و بر سر آن پشته صومعه‌ایی ساخته‌اند نیکو و دری استوار بر آنجا نهاده، و گور یونس نبی علیه السلام در آنجاست و بر در صومعه چاهی‌ست و آبی خوش دارد، چون آن زیارت دریافتم از آنجا باز عکه آمدم و از آنجا تا عکه چهار فرسنگ بود، و یک روز در عکه بودیم.
هوش مصنوعی: به همین دلیل نتوانستم به زیارت بروم، چون وقتی از زیارت آن مکان برگشتم، به دهکده‌ای رسیدم که به آن کفر کنه می‌گفتند. در جنوب این ده، تپه‌ای وجود دارد و بر روی آن تپه، صومعه‌ای زیبا ساخته‌اند و درب محکمی در آنجا قرار داده‌اند. گور یونس نبی در این مکان واقع شده و در ورودی صومعه چاهی است که آب خوشگوار دارد. بعد از اینکه این زیارت را مشاهده کردم، از آنجا به عکه برگشتم که فاصله‌اش تا آنجا چهار فرسنگ بود و یک روز در عکه اقامت داشتیم.

حاشیه ها

1392/04/13 22:07
امین کیخا

نقر عربی به معنی نقش زدن است که به ظاهر از engrave است .

1398/06/15 23:09
بابک چندم

"اسطان های" رخام و "اسطوان ها"، و ستون در فارسی...
از پارسی کهن می آیند-> استونا (Stuna) یعنی ستون و نزدیکی آن با استُن (stone) یا سنگ در انگلیسی...
ولی سنگ در پارسی کهن آسانگا (asanga) است...