گنجور

بخش ۷۹ - صف شصت و سوم

تفاوت میان اهل ثواب اندر عالم علوی نه برین گونه است که اندرین عالم است‌، از بهر آنک نعمت جسمانی آشکار است و حسد آید خداوندان نعمت اندک خداوندان نعمت اندک را از خداوندان نعمت بسیار‌. ازیرا که حقیر نماید ایشان را از نعمت اندک و الم و رنج پذیرند از بسیاری نعمت کسی دیگر‌. و ثواب آن جهان علمی است و پنهان است و حسد نیاید خداوندان ثواب اندک را از خداوندان ثواب بسیار‌. و چنان پندارند که ثواب ایشان خود به‌غایت است‌، وزان افزون‌تر که ایشان راست کسی را ثواب نیست‌، و خداوندان ثواب اندک اندر لذت باشند ، و خداوندان ثواب بسیار همچنان اندر لذت باشند همیشه‌. و مثال آن اندرین عالم یافته است‌: میان اهل علم تفاوت بسیار است و گروهی ازیشان به‌اندکی علم رسیده‌اند و گروهی بسیاری علم یافته‌اند . و خداوندان علم اندک معجب باشند به علم خویش و پندارند به علم و حکمت ایشان کسی نیست‌، چنانک خدای تعالی همی‌گوید ، قوله : کل حزب بمالدیم فرحون‌. هر گروهی بدانچ نزدیک ایشان است شادمانه‌اند . و اندک علمان آگاه نباشند از آنچ دانایان یزرگ دانند‌، و چون آگاه نباشند حسد نیایدشان ، رنجه نشوند‌. و گر حسد غذا بزرگ نبودی خدای تعالی مر رسول صلی الله علیه و آله را نفرمودی ازو پرهیزیدن سوی پروردگار خویش چنانک گفت ، قوله : من شر حاسد اذا حسد‌. گفت بگوی که : من به‌خدای بپرهیزم از شر حاسدی که حسد کند. وز شر حاسدان وصی محمد بود که چندان هزار خلق در آتش می شوند‌. و خداوند علم بسیار و ثواب بی شمار محیط باشد مرو را که علم و ثواب اندکی باشد و فضل علم خویش همی بیند بر علم آنک فرود ازو باشد و منت و رحمت خدای را شناسد . و نیز اهل ثواب بر دیگر روی آنست که رسیدن ثواب بهر نفسی بر اندازه آرزوی او باشد به علم ، و نفس آرزو به علم مقدار لطافت و پاکیزگی گوهر او باشد‌. هر که نفس او لطیف‌تر و صافی‌تر باشد آرزوی او ببر رسیدن بر چیزها بیشتر باشد و به تمامی خویش آهنگ بیشتر کند‌، و ثواب او عظیم‌تر باشد ، و هر‌که گوهر نفس او تاریک و کثیف باشد آرزوی او ببر رسیدن بر چیزها کمتر باشد و تمامی خویش را کمتر جوید و ثواب او کمتر باشد . – این‌ست تفاوت میان اهل ثواب‌.

بخش ۷۸ - جواب: او را گوییم که حقیقت از چیزها به گواهی عقل پیدا آید‌، و اندر عقل یافته آنست که همه باید که بدی‌ها نیک شود و نمی‌باید که نیک‌ها بد شود ، و معلوم است که بازگشت هر چیزی بدان باشد کزو پیدا شود‌. پس پیدا شد که نهایت بدی‌ها نیک است و از نیک مر او را گذر نیست و نهایت نیک‌ها بد نیست ، چه نیک خود نهایت است ، و نهایت را نهایت نیست‌. و چون معلوم شد که نهایت بدها نیک است‌، معلوم شد که آغازش بودش همه بودها نیک است تا نهایت همه بودها به نیکی باشد‌، از بهر آنک بازگشت هر چیزی بدان باشد که آغاز از آن بوده است‌. و توحید محض آنست که گوییم مبدع حق پاک است از نیکی و بدی‌، بیافرید مر عقل را و همه نیکی را اندر ذات او حاصل کرد به‌امر خویش بی‌واسطه‌، و چون مر یکی بود لازم آید که آنچه از او بود یکی بود. و آن یکی نیک محض بود بی‌هیچ بدی و نظر عقل که پدید آمد به‌فرمان مبدع حق نفس بود که بپذیرفت فائده‌های عقلی را بی‌مکان و بی‌زمان و بی‌هنگامی ، و از نفس کلی همه نیکی است به ذات خویش ، و او را دو علم است‌: یکی تمام و دیگری ناتمام ، آنک تمام است از جهت ذات نفس است که او تمام است اندر باب پذیرفتن فائده‌های عقلی‌، و آنچ نه تمام است از جهت معلول اوست‌، و آن هیولی است که عاجز است از پذیرفتن قوت نفس کلی به تمامی‌. و دلیل بر درستی این دعوی این‌ست که هر صانعی را از مردم هم چنین دو علم است‌: یکی تمام و یکی ناتمام . آنچ تمام است مقصود صانع است چون کرسی که او مقصود درودگر است و تمام است ، و آنچ نا‌تمام است از عاجزی دست‌افزار است و آن تراش‌ها و سربارهای جواب‌ها است ، و عمل نفس آنک تمام است آغاز حرکت وهمی است تا هیولی کز او پدید آم‌ ، و عاجزی هیولی آنست که او مر ذات خویش را پدید نتواند آوردن مگر به یاری صورت که آن از طبیعت است‌. و چون کز پدید آوردن ذات خویش بی یاری چیزی دیگر عاجز باشد نه چون چیزی باشد که او بی‌نیاز باشد از یاری کردن چیزی دیگری مر پدید آوردن ذات خویش را ، و آن نفس است که بی‌نیاز است از چیز دیگر به نظر عقل که بدو رسیده است‌. پس اندر ابداع مبدع حق چیزی نیست از بدی‌، و نیز اندر نفی کردن بدی از جوهر عقل اثبات ذات است‌. و اندر اثبات کردن بدی اندر جوهر عقل نفی کردن ذات عقل است‌، و نیست اندر جوهر عقل آنک نفی کند مر ذات او را . پس اندر جوهر عقل چیزی نیست از بدی که اثبات شود ، بل کز جهت نفی توان گفتن اندر عقل مر بدی را چنانک گویی بدی اندر عقل نیست‌. و اگر اندر جوهر عقل چیزی از بدی ثابت بودی و جوهر او اصل همه نیک‌هاست اختلاف اندر جوهر او موجود بودی ، و چیزی که اندر جوهر او اختلاف باشد مر او را تباه شدن لازم آید‌، و چیزی که او تباه شونده باشد بر او ایمنی نباشد و بدو میل نکند خرد جزیی‌، و نفس‌های خرد یافته میل کند به‌فائده گرفتن از عقل و توافق بودن بر اثبات جوهر عقل و دور کردن مر او را از تباه شدن‌. – پس درست شد به‌گواهی عقل جزیی که جوهر عقل کلی از استحالت دور است ، و نیک‌ها اندرو موجود است‌. و هر چه نیک‌ها اندر جوهر او موجود باشد بدی‌ها از جوهر او دور باشد‌. و نیز جای بازگشتن نفس‌ها آنک پیغمبران علیهم السلام خلق را بدان امید دادند بهشت است و بدی را از آنجای نفی کردند‌، و گفتند که اندرو مرگ نباشد‌، چنانک خدای تعالی گفت ، قوله تعالی: لا یذوقون فیها الموت الا الموته الاولی و وقیهم عذاب الجهیم گفت‌: نچشد اندر بهشت مرگ مگر آن مرگ نخستین و نگاه داشت ایشان را خدای از عذاب دوزخ‌. و گفتند : کز شراب بهشت درد‌سر نباشد ونه سپری شود چنانک گفت‌، قوله : لا یصدعون عنها و لا ینزفون‌. پس چون جای ثواب بدین منزلت است از بی‌خلافی ، و آن اضافت عقلی است مر نفس کلی را که بهشت اوست ، بدین جوهر عقل که به وحدت باری تعالی و تقدس آفریده است دور است از همه بدی‌ها‌.بخش ۸۰ - صف شصت و چهارم: بباید دانستن که شرف و بها و تمامی و بی‌نیازی مر عقل کل را بدان است که او مبدع است و هیچ چیز برو... میانجی نیست‌. و چون حال چنین است روا نیست که هیچ چیز که ازو فرود است بدین مرتبت عقل رسد‌. و همه چیزها فرود ازوست از نفس و جز نفس‌. و گر نفس به مرتبت عقل رسد آن‌گاه لازم آید که مبدع جوهری دیگر باشد‌، و نه این باشد که نفس همچو شد‌. و نیز مادت نفس از ابداع محض باید بی‌میانجی عقل باید که نفس همان فضیلت نیابد که عقل یافته است‌. بر رسیدن نفس به مرتبت عقل محال است‌. و نیز عقل اندر آفرینش برابر ذوات است‌، و نفس برابر همت‌هاست و همت‌ها را رسیدن نیست اندر منزلت ذوات‌، از بهر آنک ذات اندر سه سال زمان ثابت باشد: اندر... پس نفس که همت است نرسد به مرتبت عقل که مانند ذات است‌. و چون نفس که او جفت عقل است به مرتبت عقل نرسد‌، آنچ فرود از نفس است کمتر رسد به مرتبت عقل‌. و نیز عقل برابر هلیت است اعنی هستی . و نفس برابر ماهیت است اعنی چه چیزی‌، و چه چیزی گرفتار است ببند جنس‌ها و نوع‌ها و طبیعت بر ماهیت محیط است‌، و هلیت بیرون است از طبیعت‌، و آنچ بیرون طبیعت باشد شریف‌تر از آن باشد که آنچ از اندرون طبیعت باشد‌. پس نفس نرسد به مرتبت عقل که نفس به منزلت هلیت است‌، و هر کجا ماهیت باشد آنجا هلیت باشد‌، و کجا هلیت باشد آنجا ماهیت نباشد‌. و نیز آنست که نفس مر عقل راست و عقل مر نفس را نیست‌. و چیزی کز جهت ذات خویش به چیزی دیگر بازبسته باشد به منزلت آن چیز که بدو باز بسته باشد نتواند رسیدن‌. پس نفس به منزلت عقل نرسد که عقل متحد است به کلمت مبدع حق‌. و مبدع حق کلمت خویش را دور کرده است از گرانه شدن‌، چنانکه گفت‌، قوله قل لو کان البحر مداداً لکلمات ربی لنفد البحر قبل أن تنفد کلمات ربی و لو جئنا بمثله مداداً . گفت : که بگو اگر دریا مداد باشد مر سخن‌های پروردگار مرا اسپری شود دریا پیش از آنکه اسپری شود سخن‌های پرودگار من. و‌ اگر ماننده آن مدد فرستادیمی مرورا و چیزی که او را کناره باشد رسیدن بدو ناممکن باشد، از بهر آنک رسیدن بدو کناره شدن او بود ، و ایزد تعالی نفی کرد کناره شدن او ، پس هیچ چیز به مرتبت عقل نرسد‌.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تفاوت میان اهل ثواب اندر عالم علوی نه برین گونه است که اندرین عالم است‌، از بهر آنک نعمت جسمانی آشکار است و حسد آید خداوندان نعمت اندک خداوندان نعمت اندک را از خداوندان نعمت بسیار‌. ازیرا که حقیر نماید ایشان را از نعمت اندک و الم و رنج پذیرند از بسیاری نعمت کسی دیگر‌. و ثواب آن جهان علمی است و پنهان است و حسد نیاید خداوندان ثواب اندک را از خداوندان ثواب بسیار‌. و چنان پندارند که ثواب ایشان خود به‌غایت است‌، وزان افزون‌تر که ایشان راست کسی را ثواب نیست‌، و خداوندان ثواب اندک اندر لذت باشند ، و خداوندان ثواب بسیار همچنان اندر لذت باشند همیشه‌. و مثال آن اندرین عالم یافته است‌: میان اهل علم تفاوت بسیار است و گروهی ازیشان به‌اندکی علم رسیده‌اند و گروهی بسیاری علم یافته‌اند . و خداوندان علم اندک معجب باشند به علم خویش و پندارند به علم و حکمت ایشان کسی نیست‌، چنانک خدای تعالی همی‌گوید ، قوله : کل حزب بمالدیم فرحون‌. هر گروهی بدانچ نزدیک ایشان است شادمانه‌اند . و اندک علمان آگاه نباشند از آنچ دانایان یزرگ دانند‌، و چون آگاه نباشند حسد نیایدشان ، رنجه نشوند‌. و گر حسد غذا بزرگ نبودی خدای تعالی مر رسول صلی الله علیه و آله را نفرمودی ازو پرهیزیدن سوی پروردگار خویش چنانک گفت ، قوله : من شر حاسد اذا حسد‌. گفت بگوی که : من به‌خدای بپرهیزم از شر حاسدی که حسد کند. وز شر حاسدان وصی محمد بود که چندان هزار خلق در آتش می شوند‌. و خداوند علم بسیار و ثواب بی شمار محیط باشد مرو را که علم و ثواب اندکی باشد و فضل علم خویش همی بیند بر علم آنک فرود ازو باشد و منت و رحمت خدای را شناسد . و نیز اهل ثواب بر دیگر روی آنست که رسیدن ثواب بهر نفسی بر اندازه آرزوی او باشد به علم ، و نفس آرزو به علم مقدار لطافت و پاکیزگی گوهر او باشد‌. هر که نفس او لطیف‌تر و صافی‌تر باشد آرزوی او ببر رسیدن بر چیزها بیشتر باشد و به تمامی خویش آهنگ بیشتر کند‌، و ثواب او عظیم‌تر باشد ، و هر‌که گوهر نفس او تاریک و کثیف باشد آرزوی او ببر رسیدن بر چیزها کمتر باشد و تمامی خویش را کمتر جوید و ثواب او کمتر باشد . – این‌ست تفاوت میان اهل ثواب‌.
هوش مصنوعی: تفاوت میان افرادی که مقام و ثواب در دنیا دارند و در عالم آخرت به سر می‌برند به گونه‌ای نیست که در این دنیا دیده می‌شود. در این جهان، نعمت‌های مادی و جسمانی وجود دارد که باعث حسادت بین افراد می‌شود؛ افرادی که نعمت‌های کمتری دارند نسبت به کسانی که دارای نعمت‌های زیادی هستند حسادت می‌کنند. زیرا افراد با نعمت اندک خود را حقیر می‌بینند و از فراوانی نعمت دیگران رنج می‌برند. اما در عالم آخرت، ثواب‌ها علمی هستند و به صورت پنهان باقی می‌مانند و در اینجا حسادت بین افرادی که ثواب کمتری دارند و کسانی که ثواب بیشتری دارند وجود ندارد. آنها فکر می‌کنند که ثواب خودشان به حد کافی است و هیچ کسی نمی‌تواند به اندازه آنها ثواب داشته باشد. در اینجا همچنین افرادی که ثواب کمتری دارند نیز در حال لذت هستند و افرادی که ثواب بیشتری دارند همواره در لذت به سر می‌برند. نمونه‌ای که در این دنیا می‌توان دید تفاوت‌های موجود در میان اهل علم است. برخی به مقدار کمی علم دست یافته‌اند و برخی دیگر علم بسیار کسب کرده‌اند. افرادی که علم کمی دارند به دانایی خود بسیار مغرور هستند و فکر می‌کنند که دیگران به اندازه آنها دانش ندارند. در حالی که افرادی که علم زیادی دارند، نسبت به باطن علم و دانش دیگران آگاه هستند و از حسادت و رنج دور هستند. حسادت، آفتی است که خداوند رسول خود را به دوری از آن توصیه کرده است. در نهایت، افرادی که دارای علم و ثواب بیشتری هستند، همیشه در حال شکرگذاری و شناخت نعمت‌های خداوند هستند و به دیگران در مقام علمی و ثواب می‌نگرند. هم چنین، اندازه رسیدن ثواب به افراد بستگی به آرزوی آنها دارد؛ افرادی که روح لطیف‌تری دارند، آرزوهای بیشتری هم دارند و در نتیجه ثواب بیشتری کسب می‌کنند. برعکس، افرادی که روحشان تاریک‌تر و آلوده‌تر است، کمتر آرزو می‌کنند و ثوابشان نیز کمتر خواهد بود. این‌ها همه نشان‌دهنده تفاوت‌های موجود در میان اهل ثواب است.