گنجور

بخش ۶۶ - صف پنجاه و چهارم

چون علت جسمانی و روحانی عقل بود، و باز پسین همه معلولات مردم بود‌، به‌نخستین علت خویش بازگشت از راه پذیرفتن فائده ازو‌. و عبادت آفریدگار بر معلول باز پسین لازم آمد. واجب آید که علت اول مر آفریدگار را پرستیده است. و چون عبادت از مردم ایزد‌تعالی بر بنیاد شهادت خواست‌، و آن چهار سخن و هفت فصل و دوازده حرف است، لازم آید که عبارت عقل مر باری سبحانه را هم عبادت بدین شهادت است و تخم شهادت اندر هویت عقل ثابت است. و هیچ چیز نیست آشکارا شده اندر عالم که تخم آن اندر عقل نیست. و ما دوست داریم که ما را آشکارا شود بر پرستش کردن عقل مر باری را سبحانه‌.

پس گوییم که تخم این سخن اندر عقل تسبیح است‌، اعنی پاکیزه کردن‌. و اضافت است‌، اعنی بازبستن‌. و ابتهال است‌، اعنی‌. گردن نهادن‌. و تعظیم است اعنی بزرگ داشتن م رمبدع حق را سبحانه‌. اما تسبیح از آن به‌منزلت کلمه لا باشد از شهادت‌، و عقل تسبیح کرد ایزد را‌، اعنی پاک کردن مر او را از هر‌چه یافت اندر هویت خویش و نفی کرد از و تشبیه رویها‌. و اما اضافت از آن به‌منزلت کلمه اله است از شهادت‌، اعنی که عقل پس از آن نفی کرد از مبدع حق همه تشبیهات را‌، مقرر شد که عقل و همه آفریده‌ها باز بسته‌اند به مبدع حق که همه مرورا اند . ابتهال اعنی گردن نهادن از عقل‌. به‌منزلت کلمه اله باشد از شهادت‌، اعنی که عقل از پس نفی صفات و اقرار به‌اضافت تضرع کند به‌ایزد‌، تا بشناسد مبدع حق را مجرد از صفت‌های خلق‌. و اما تعظیم اعنی بزرگ داشتن از عقل به‌منزلت کلمه الله باشد از شهادت‌، اعنی عقل آنگاه که تضرع کرد به‌ایزد تعالی و پدیده مر عقاب او را توانایی نداشت که بر آن واقف شدی‌، پس بزرگوار کرد مبدع حق را را از همه هستی و نیستی‌. اما تخم هفت فصل شهادت اندر عقل چنان است که کلمه لا یک فصل است‌. و عقل تسبیح کرد مبدع حق را از جهت کلمه او‌، آن واحد محض است‌: و کلمه اله دو فصل است‌، همچنانکه اضافت که مانند اوست دو گونه است‌: اضافت روحانیات و اضافت جسمانیات از جهت پرستش‌، اعنی که جسمانی و روحانی هر دو آفریدگان خدای‌ند ، و کلمه الا دو فصل است‌: و گردن نهادن بر دو گونه باشد . همچنین بزرگ داشتن بر دو گونه است‌: یکی بزرگ داشتن از هستی و دیگر از نیستی‌. اما تخم دوازده حرف شهادت اندر عقل آنست که کلمه لا دو حرف است‌، اعنی که غایت تسبیح ایزد تعالی از دو وجه است‌: از جهت عقل و از جهت نفس‌. و کلمه اله سه حرف است‌، اعنی که گردن نهد عقل به نفی‌، و گردن نهد به اثبات‌، و گردن نهد به عجز‌، که آن نه نفی است و نه اثبات‌. و کلمه الا سه حرف است‌: اعنی که عقل اضافت کند مر روحانی را و اضافت کند مر جسمانی را و اضافت کند مر علت هر دو را به‌باری سبحانه‌. و کلمه الله چهار حرف است همچنان بزرگ داشتن بر چهار مرتبت است‌. اعنی که عقل بزرگ دارد مر ایزد را سبحانه از هلیت اعنی از هستی و از لمیت اعنی چرایی و از ماهیت اعنی چه چیزی و از کیفیت اعنی چگونگی‌. این است تخم شهادت اندر جوهر عقل که بدان عبادت کند مبدع حق را‌، و همچنین قرار عالم بر چهار امهات است چون آتش و هوا و آب و زمین‌. و بر هفت ستاره رونده است چون زحل و مشتری و مریخ و شمس و زهره و عطارد و قمر‌. و بر دوازده برج است چون حمل و نور و جوزا و سرطان و اسد و سنبله و میزان و عقرب و قوس و جدی و دلو و حوت‌. و اقرار جسم مردم که او راست تر‌(؟) از همه جسم‌هاست بر چهار طبع است چون سودا و بلغم و خون و صفرا‌، و بر هفت اندام اندرونی است چون مغز و دل و شش و جگر و سپرز و زهره و گرده و برابر دوازده برج دوازده اندام آشکار است چون سر و روی و گردن و سینه و شکم و پشت و دو دست و دو ران و دو پای‌. و صورت کردیم بر دایره‌ای که به‌هم آورد این قسمت‌ها از شهادت و از عالم و از بدن مردم و از عبادت عقل‌، و پدید کردیم هر قسمی را با یکدیگر که در خور است از چهار و هفت و دوازده‌، و مرکز این همه عقل است .

اینست صورت پرستش مر باری را سبحانه و تعالی برابر با حرف‌ها و فصل‌ها و کلمت‌های شهادت و برابر با آفرینش عالم و آفرینش مردم‌، بشناس‌، و الله اعلم و أحکم .

بخش ۶۵ - صف پنجاه و سوم: عالم نامی است گرفته از عالم، و گرد آرنده است این نام مر فایده دهنده و فایده پذیر را، از بهر آنک جملگی عالم جسمانی خود این دو چیز است یا عالم نورانی است چون افلاک و کواکب، یا سفلانی است چون طبایع. و آن نورانی فایده دهنده است. و این سفلانی فایده پذیر. . هر چه اندرین دو میان از زایشها است همه مادت پذیر است از طبایع، و همچنین هر فایده دهنده ای و فایده پذیری عالم باشد از مردم، زا بهر آنک غرض آفریدگار از عالم مردم است از بهر فایده پذیرفتن او به علم. نبینی که رسول الله صلی الله علیه و آله گفت «الناس عالم او متعلم او مستمع و سائر الناس همج، گفت: مردمان به جملگی دانش دهنده است و دانش پذیر و دیگر مردم فرومایه و گول و چون گوئیم جسمانی مرکب گفته شود که آنچه او را درازا و بالا و پهناست آنچه از بر یکدیگر بساخته است، چون جزهای این عالم که بر یکدیگر بسته است تا ازو عالم آمده است.بخش ۶۷ - صف پنجاه و پنجم: مقصود از لفظ ثواب یافتن خوشی است . و مقصود از لفظ عقاب یافتن دشواریست و لذت حسی را بریدن است ، چه از بی نیاز شدن طبایع که اندر کالبد مردم است از حاجتمندی که او را افتاده باشد ، و آنرا همی گرسنه و تشنه خوانند ، و چه از ستره شدن حواس از شنیدن مر محسوسات را واجب آمد که آن لذت که نیک بختان یابند همیشگی باشد و مر آنرا بریدن نباشد . و نیست لذتی که آن دائم بر خال خویش است مگر لذت علم ، که چون چیزی را معلوم کردی هر چند او را بیشتر جویی و نزدیک تر گردانی خوشتر شود . پس پیدا شد که لذت نیکبختان بدان عالم لذتی علمی است از آنست که همیشه است ، چنانک ایزد تعالی همی گوید ، قوله : مثل الجنه التی وعد المتقون تجری من تحتها الانهار اکلها دائم و ظلها تلک عقبی الذین اتقوا و عقبی الکافرین النار . همی گوید : مثل آن بهشت که امید دارند پرهیزگاران بدو همی رود زیر او جویها و بار درختان او همیشه است ، آن عاقبت کار آن کسان است که پرهیزگاری کردند ، و عاقبت کار کافران آتش است .

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون علت جسمانی و روحانی عقل بود، و باز پسین همه معلولات مردم بود‌، به‌نخستین علت خویش بازگشت از راه پذیرفتن فائده ازو‌. و عبادت آفریدگار بر معلول باز پسین لازم آمد. واجب آید که علت اول مر آفریدگار را پرستیده است. و چون عبادت از مردم ایزد‌تعالی بر بنیاد شهادت خواست‌، و آن چهار سخن و هفت فصل و دوازده حرف است، لازم آید که عبارت عقل مر باری سبحانه را هم عبادت بدین شهادت است و تخم شهادت اندر هویت عقل ثابت است. و هیچ چیز نیست آشکارا شده اندر عالم که تخم آن اندر عقل نیست. و ما دوست داریم که ما را آشکارا شود بر پرستش کردن عقل مر باری را سبحانه‌.
هوش مصنوعی: چون عقل علت جسمانی و روحانی است و همه چیزهای دیگر از آن نشأت می‌گیرد، به علت نخست خود باز می‌گردد و از آن بهره‌مند می‌شود. بنابراین، عبادت خداوند بر عهده مخلوقات است. لازم است که در ابتدا علت نخست که خداوند است، پرستش شود. خداوند، عبادت را از انسان‌ها خواسته است و این در چهار جمله، هفت بخش و دوازده حرف بیان شده است. بنابراین، عقل نیز به طریقی می‌تواند نشان دهنده‌ای از عبادت خدا باشد و اصول ایمان در وجود عقل ریشه‌دار است. هیچ چیزی در جهان وجود ندارد که ریشه‌اش در عقل نباشد. ما امیدواریم که پرستش عقل به عنوان یک راه برای نزدیک شدن به پرستش خداوند روشن شود.
پس گوییم که تخم این سخن اندر عقل تسبیح است‌، اعنی پاکیزه کردن‌. و اضافت است‌، اعنی بازبستن‌. و ابتهال است‌، اعنی‌. گردن نهادن‌. و تعظیم است اعنی بزرگ داشتن م رمبدع حق را سبحانه‌. اما تسبیح از آن به‌منزلت کلمه لا باشد از شهادت‌، و عقل تسبیح کرد ایزد را‌، اعنی پاک کردن مر او را از هر‌چه یافت اندر هویت خویش و نفی کرد از و تشبیه رویها‌. و اما اضافت از آن به‌منزلت کلمه اله است از شهادت‌، اعنی که عقل پس از آن نفی کرد از مبدع حق همه تشبیهات را‌، مقرر شد که عقل و همه آفریده‌ها باز بسته‌اند به مبدع حق که همه مرورا اند . ابتهال اعنی گردن نهادن از عقل‌. به‌منزلت کلمه اله باشد از شهادت‌، اعنی که عقل از پس نفی صفات و اقرار به‌اضافت تضرع کند به‌ایزد‌، تا بشناسد مبدع حق را مجرد از صفت‌های خلق‌. و اما تعظیم اعنی بزرگ داشتن از عقل به‌منزلت کلمه الله باشد از شهادت‌، اعنی عقل آنگاه که تضرع کرد به‌ایزد تعالی و پدیده مر عقاب او را توانایی نداشت که بر آن واقف شدی‌، پس بزرگوار کرد مبدع حق را را از همه هستی و نیستی‌. اما تخم هفت فصل شهادت اندر عقل چنان است که کلمه لا یک فصل است‌. و عقل تسبیح کرد مبدع حق را از جهت کلمه او‌، آن واحد محض است‌: و کلمه اله دو فصل است‌، همچنانکه اضافت که مانند اوست دو گونه است‌: اضافت روحانیات و اضافت جسمانیات از جهت پرستش‌، اعنی که جسمانی و روحانی هر دو آفریدگان خدای‌ند ، و کلمه الا دو فصل است‌: و گردن نهادن بر دو گونه باشد . همچنین بزرگ داشتن بر دو گونه است‌: یکی بزرگ داشتن از هستی و دیگر از نیستی‌. اما تخم دوازده حرف شهادت اندر عقل آنست که کلمه لا دو حرف است‌، اعنی که غایت تسبیح ایزد تعالی از دو وجه است‌: از جهت عقل و از جهت نفس‌. و کلمه اله سه حرف است‌، اعنی که گردن نهد عقل به نفی‌، و گردن نهد به اثبات‌، و گردن نهد به عجز‌، که آن نه نفی است و نه اثبات‌. و کلمه الا سه حرف است‌: اعنی که عقل اضافت کند مر روحانی را و اضافت کند مر جسمانی را و اضافت کند مر علت هر دو را به‌باری سبحانه‌. و کلمه الله چهار حرف است همچنان بزرگ داشتن بر چهار مرتبت است‌. اعنی که عقل بزرگ دارد مر ایزد را سبحانه از هلیت اعنی از هستی و از لمیت اعنی چرایی و از ماهیت اعنی چه چیزی و از کیفیت اعنی چگونگی‌. این است تخم شهادت اندر جوهر عقل که بدان عبادت کند مبدع حق را‌، و همچنین قرار عالم بر چهار امهات است چون آتش و هوا و آب و زمین‌. و بر هفت ستاره رونده است چون زحل و مشتری و مریخ و شمس و زهره و عطارد و قمر‌. و بر دوازده برج است چون حمل و نور و جوزا و سرطان و اسد و سنبله و میزان و عقرب و قوس و جدی و دلو و حوت‌. و اقرار جسم مردم که او راست تر‌(؟) از همه جسم‌هاست بر چهار طبع است چون سودا و بلغم و خون و صفرا‌، و بر هفت اندام اندرونی است چون مغز و دل و شش و جگر و سپرز و زهره و گرده و برابر دوازده برج دوازده اندام آشکار است چون سر و روی و گردن و سینه و شکم و پشت و دو دست و دو ران و دو پای‌. و صورت کردیم بر دایره‌ای که به‌هم آورد این قسمت‌ها از شهادت و از عالم و از بدن مردم و از عبادت عقل‌، و پدید کردیم هر قسمی را با یکدیگر که در خور است از چهار و هفت و دوازده‌، و مرکز این همه عقل است .
هوش مصنوعی: این متن در مورد مفاهیم مختلفی از جمله تسبیح، اضافت، ابتهال و تعظیم بحث می‌کند و این مفاهیم را به نوعی تعریف و تبیین می‌کند. تسبیح به معنای پاک‌کردن و تنزیه از هر گونه نقص و تشبیه است. اضافت به معنای ارتباط و بستگی به مبدأ حق اشاره دارد و ابتهال به معنای گردن نهادن و تضرع کردن به معبود است. تعظیم نیز به معنای بزرگ‌داشت مبدأ حق و الوهیت اوست. این مفاهیم به شکل‌های مختلف با هم مرتبط هستند و هر یک از آن‌ها به نوعی بیان‌گر ارتباط عقل با عالم غیب و مبدأ هستی هستند. متن به تفصیل به تعداد حروف و فصول مختلف شهادت اشاره می‌کند و آنها را به چهار عنصر اصلی و هفت سیاره و دوازده برج طبقه‌بندی می‌کند. همچنین به طبیعت انسان و اندام‌های مختلف بدن اشاره می‌کند و به نحوی این موضوعات را به هم پیوند می‌زند و مرکزیت عقل را در این مسأله مشخص می‌کند. در نهایت، این مفاهیم به نوعی دلالت بر عبادت و شناخت مبدأ حق در جهان دارند.
اینست صورت پرستش مر باری را سبحانه و تعالی برابر با حرف‌ها و فصل‌ها و کلمت‌های شهادت و برابر با آفرینش عالم و آفرینش مردم‌، بشناس‌، و الله اعلم و أحکم .
هوش مصنوعی: این متن به اهمیت و نحوه پرستش خداوند اشاره دارد و بیان می‌کند که پرستش باید با توجه به آیات و کلمات شهادت انجام شود. همچنین به آفرینش جهان و انسان‌ها نیز اشاره شده و در نهایت، بر علم و حکمت خدا تأکید می‌شود.