گنجور

بخش ۳۶ - اندر عزم شاعر بجواب دادن سؤالات خویش

سخن دراز شد، این جایگه فروهشتم
گران شد و شکهانم من از گرانی بار
سؤال کردم، قصدم ازین تعنت نیست
زبهر فایده آوردم این بزرگ نثار
جواب خواهم کردن بنظم اگر نه بود
چنین که هست گرفته مکان خرما خار
وگر بنظم نگویم، بنثر و بتشجیر
چنان که بخرد میوه چند از آن اشجار
سخن بحجت گویم پس از آنگه از برهان
رداش سازم یکی و از دلیل از ار

بدین بیتها عذر پیوسته کردن سؤالات بسیار خواستست، و برسم عقلا گفته است که مراد من ازین نه تعنت است، بل سؤال همی کنم از بهر فایده را.و این سخن نیکو بودی اگر هم بدین قول اختصار کردی، ولیکن چو بر اثر گفت «جواب خواهم کردن» و بآخر گفت «من خود دانم که جواب چیست» این تعنت باشد نه استفادت؛ بل چون خود دانست که جواب این سؤالات چیست، چنین بایست گفتن بآخر شعر که «غرضم ازین تعنت نیست، بل این سؤالات از بهر آن کردم تا هشیاران و جویندگان علم را بر طلب علمهاء پوشیده حریص کنم، و مرین سؤالات را جواب خواهم کردن تا کسانی که این معانی را بجویند، بدانچه ما مر ایشان را بر طلب آن بعث کردیم برسند، و سؤال بی جواب نوید بی خرام باشد، و این هر دوسخت بی مزه باشد.»

و ماکتابی‌اندر علم حساب تصنیف کرده‌ایم که نام این کتاب«غرایب الحساب و عجایب الحساب» نهاده‌ایم، و مر آن را سؤال و جواب ساخته‌ایم و دویست مسئله حسابی را‌اندرو جمع کرده‌ایم: نخست سؤال و بر عقب آن جواب، و باز نمودن طریق استخراج آن و برهان بر صحت آن که هیچ علمی از علم حساب مبرهن‌تر نیست. و هر چند که امروز بزمین خراسان و مشارق حاسبی کامل نیست، چون مرا بر حل آن مشکلات دست بود، و آن کتاب را تصنیف کردم مر آیندگان خلق را بزمان آینده.

و این مرد گفت که «جواب این سؤالات بکنم که اگر همچنین جای خرما خار گرفته نباشد.» بدین قول آن نموده است که بروزگار او سلطان زمین او جاهل بودست، و علم را بدان روزگار علما بسط نیارستند کردن. و اگر بسبب استیلاء جهل بر خلق بایستی که حکما و علما خاموش بنشستندی و حکمت نکردندی، حکیم الحکما و خاتم الانبیا محمد المصطفی صلی‌الله علیه بایستی که این گنج حکمت و کان حقایق العلوم را که قرآن کریمست بخلق ندادی؛ بل مر او را خدای تعالی بفرمود که «بر خوان بخلق آنچه بتو وحی کرده‌ام، و نماز را بپای کن که نماز باز دارد خلق را از فواحش و مناکیر.» بدین آیت که گفت: قوله «اتل ما اوحی الیک من الکتاب و اقم الصلوة ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر والله یعلم ما تصنعون.» ومعنی ظاهر صلوة پرستش خداست بجسد باقبال سوی قبلة اجساد که آن کعبه است خانه خداء تعالی بمکه. وتاویل باطن صلوة پرستش خدای است بنفس ناطقه باقبال بر طلب علم کتاب و شریعت سوی قبله ارواح که آن خانه خداست آن خانه‌ئی که علم خدای‌اندرو است، و آن امام حقست علیه السلام.و اگر کسی مر بسط علم و اقامت طاعت را منتظر باشد تا سلطان جهل از خلقت بر گیرد جاهل و عاصی بیرون شوند ازین عالم، بل حکما بر مثال درختان میوه دارند بلند و پربار، و جویندگان حکمت بر مثال کودکان گرسنه و جلدو حیلت‌گر و دوربین، و جهال خلق بر مثال ستوران‌اند نگوسار و گران که نه بر درخت توانند نگرستن و نه نیز دانند که بر درخت چیست، و آن کودکان میوهاءتر و تازه و شیرین و لذیذ از آن درختان همی چینند و هیمی خورند بی آنک ستوران را از کار ایشان خبرست. و بدین معنی این بیتها مراست شعر مؤلف:

نبیند بر درخت این جهان بار
مگر هشیار مرد ای مرد هشیار
درخت این جهان را سوی دانا
خردمندست بار و بی خرد خار
نهان‌اندر بدان نیکان چنانند
چو خرما در میان خار بسیار
مرا گوئی: اگر حر و کریمی
بیمگان چه نشینی خوار و بی یار؟
بزنهار خدایم من بیگمان
نکو بنگر گرفتارم مپندار
نگوید کس که سیم و گوهر ولعل
بسنگ‌اندر گرفتارست ناچار
اگر خوار است و بی قدرست یمگان
مرا اینجا بسی قدرست و مقدار
اگر چه مار خوار و ناستودست
عزیزست و ستوده مهرة مار
نشد بی قدر و قیمت سوی مردم
زبی قدری صدف لولوی شهوار
گل خوشبوی پاکیزه است اگر چند
نروید جز که در سرگین و شدیار
توئی بار درخت این جهان نیز
درختی راستی، بارت زگفتار
اگر بار خرد داری، وگر نی
سپیداری سپیداری سپیدار
نماند جز درختی را خردمند
که بارش گوهر است و برگ دینار
به از دینار و گوهر علم و حکمت
کزو دل روشن است و چشم بیدار

این مقدار مرین بیتها (را) که این مرد بآخر این شعر گفته‌ست، نقل کردیم نه بر روی منازعت و مناقشت، بل از بهر آن تا چو افاضل این کتاب را بخوانند، دانند که ما ازین مقدار تناقض که‌اندر سخن برادر ما رفتست، غافل نبوده‌ایم. آنگاه گفته‌ست:

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سخن دراز شد، این جایگه فروهشتم
گران شد و شکهانم من از گرانی بار
هوش مصنوعی: صحبت طولانی شد و در اینجا احساس سنگینی می‌کنم و بار سنگینی بر دوش دارم که باعث نگرانیم شده است.
سؤال کردم، قصدم ازین تعنت نیست
زبهر فایده آوردم این بزرگ نثار
هوش مصنوعی: من پرسیدم، نیت من از این قاطعیت نیست، به خاطر منفعتی که از این بزرگی به دست آمده است.
جواب خواهم کردن بنظم اگر نه بود
چنین که هست گرفته مکان خرما خار
هوش مصنوعی: اگر بخواهم پاسخ دهم، آن را به نظم و شعر خواهم آورد، مگر اینکه اوضاع به گونه‌ای دیگر باشد که در جایی خرما و خار در کنار هم قرار گرفته باشند.
وگر بنظم نگویم، بنثر و بتشجیر
چنان که بخرد میوه چند از آن اشجار
هوش مصنوعی: اگر به نظم و قافیه نگویم، به نثر و به شیوه دیگر به گونه‌ای که فرد دانا میوه‌ای از آن درختان بردارد.
سخن بحجت گویم پس از آنگه از برهان
رداش سازم یکی و از دلیل از ار
هوش مصنوعی: من ابتدا با سخن قانع‌کننده‌ای صحبت می‌کنم و سپس از دلیل و برهان کمک می‌گیرم تا به یک نتیجه واحد برسم.
بدین بیتها عذر پیوسته کردن سؤالات بسیار خواستست، و برسم عقلا گفته است که مراد من ازین نه تعنت است، بل سؤال همی کنم از بهر فایده را.و این سخن نیکو بودی اگر هم بدین قول اختصار کردی، ولیکن چو بر اثر گفت «جواب خواهم کردن» و بآخر گفت «من خود دانم که جواب چیست» این تعنت باشد نه استفادت؛ بل چون خود دانست که جواب این سؤالات چیست، چنین بایست گفتن بآخر شعر که «غرضم ازین تعنت نیست، بل این سؤالات از بهر آن کردم تا هشیاران و جویندگان علم را بر طلب علمهاء پوشیده حریص کنم، و مرین سؤالات را جواب خواهم کردن تا کسانی که این معانی را بجویند، بدانچه ما مر ایشان را بر طلب آن بعث کردیم برسند، و سؤال بی جواب نوید بی خرام باشد، و این هر دوسخت بی مزه باشد.»
هوش مصنوعی: این بیت‌ها به منظور طرح سؤالات مختلف نوشته شده است و نویسنده می‌خواهد بگوید که این سؤالات از روی کنجکاوی نیست بلکه برای به دست آوردن نتایج مفید است. او اشاره می‌کند که اگر فقط به همین نکته بسنده می‌کرد، بهتر بود. اما چون در انتها گفت که خود می‌داند پاسخ چه چیزی است، این به نظر می‌رسد که او فقط به دنبال بهانه‌ای برای طرح سؤالات است. در واقع، او هدفش از طرح این سؤالات را اینگونه بیان می‌کند که می‌خواهد افراد آگاه و جویای علم را به تحقیق و جستجو تشویق کند و به این سؤالات پاسخ دهد تا آنها به دانش مورد نظر خود دست یابند. او همچنین یادآور می‌شود که سؤالاتی که بدون پاسخ بمانند، نتیجه‌ای ندارند و این برای همه بی‌فایده است.
و ماکتابی‌اندر علم حساب تصنیف کرده‌ایم که نام این کتاب«غرایب الحساب و عجایب الحساب» نهاده‌ایم، و مر آن را سؤال و جواب ساخته‌ایم و دویست مسئله حسابی را‌اندرو جمع کرده‌ایم: نخست سؤال و بر عقب آن جواب، و باز نمودن طریق استخراج آن و برهان بر صحت آن که هیچ علمی از علم حساب مبرهن‌تر نیست. و هر چند که امروز بزمین خراسان و مشارق حاسبی کامل نیست، چون مرا بر حل آن مشکلات دست بود، و آن کتاب را تصنیف کردم مر آیندگان خلق را بزمان آینده.
هوش مصنوعی: ما کتابی در علم حساب نوشته‌ایم به نام «غرایب الحساب و عجایب الحساب»، که شامل دویست مسئله حسابی است. این مسائل به شکل سؤال و جواب تنظیم شده‌اند و در آن روش حل هر مسئله و دلایل صحت آن‌ها به وضوح توضیح داده شده است. هیچ علمی در حساب به اندازه این علم مستدل و واضح نیست. هرچند که در زمان ما در خراسان و دیگر نواحی فردی کامل در این زمینه وجود ندارد، من با توانایی خود در حل این مسائل، این کتاب را نوشتم تا در آینده به نسل‌های بعدی کمک کند.
و این مرد گفت که «جواب این سؤالات بکنم که اگر همچنین جای خرما خار گرفته نباشد.» بدین قول آن نموده است که بروزگار او سلطان زمین او جاهل بودست، و علم را بدان روزگار علما بسط نیارستند کردن. و اگر بسبب استیلاء جهل بر خلق بایستی که حکما و علما خاموش بنشستندی و حکمت نکردندی، حکیم الحکما و خاتم الانبیا محمد المصطفی صلی‌الله علیه بایستی که این گنج حکمت و کان حقایق العلوم را که قرآن کریمست بخلق ندادی؛ بل مر او را خدای تعالی بفرمود که «بر خوان بخلق آنچه بتو وحی کرده‌ام، و نماز را بپای کن که نماز باز دارد خلق را از فواحش و مناکیر.» بدین آیت که گفت: قوله «اتل ما اوحی الیک من الکتاب و اقم الصلوة ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر والله یعلم ما تصنعون.» ومعنی ظاهر صلوة پرستش خداست بجسد باقبال سوی قبلة اجساد که آن کعبه است خانه خداء تعالی بمکه. وتاویل باطن صلوة پرستش خدای است بنفس ناطقه باقبال بر طلب علم کتاب و شریعت سوی قبله ارواح که آن خانه خداست آن خانه‌ئی که علم خدای‌اندرو است، و آن امام حقست علیه السلام.و اگر کسی مر بسط علم و اقامت طاعت را منتظر باشد تا سلطان جهل از خلقت بر گیرد جاهل و عاصی بیرون شوند ازین عالم، بل حکما بر مثال درختان میوه دارند بلند و پربار، و جویندگان حکمت بر مثال کودکان گرسنه و جلدو حیلت‌گر و دوربین، و جهال خلق بر مثال ستوران‌اند نگوسار و گران که نه بر درخت توانند نگرستن و نه نیز دانند که بر درخت چیست، و آن کودکان میوهاءتر و تازه و شیرین و لذیذ از آن درختان همی چینند و هیمی خورند بی آنک ستوران را از کار ایشان خبرست. و بدین معنی این بیتها مراست شعر مؤلف:
هوش مصنوعی: این مرد گفت که «جواب این سؤالات را بدهم، به شرط آنکه هیچ مانعی در کار نباشد.» از این گفته مشخص می‌شود که در زمان او سلطانی ignorant وجود داشته است و علم در آن زمان گسترش نیافته بود. اگر با توجه به سلطه جهل بر مردم، حکما و علماء می‌بایست سکوت می‌کردند و از علم خود بهره نمی‌بردند، اما حکیم همه حکما و خاتم پیامبران، محمد مصطفی صلی‌الله علیه و آله، باید این گنجینه علم و حقیقت علمی یعنی قرآن را به مردم می‌رسانید. خداوند به او فرمان داد که «آنچه را به تو وحی شده بخوان و نماز را برپا کن که نماز مردم را از فحشا و منکر باز می‌دارد.» روشن است که نماز به معنای پرستش خداوند با بدن به سمت قبله است، که آن کعبه در مکه است. اما معنای باطنی نماز پرستش خداوند با نفس ناطقه در طلب علم و شریعت به سمت قبله‌ای است که حقیقت آن خانه علم خداست و آن امام حق است. اگر کسی منتظر بسط علم و برپایی طاعت باشد تا سلطه جهل از بین برود و جهل و معصیت از این جهان رخت بربندد، در واقع حکما همچون درختانی بارآور و پربار هستند و جویندگان علم مانند کودکان گرسنه‌ای هستند که در جستجوی خوراک می‌باشند. در حالی که جاهلان همچون حیوانات بارکش و سنگین هستند که نه به درخت نگاه می‌کنند و نه می‌دانند درخت چه میوه‌ای دارد. اما آن کودکان میوه‌های تازه و شیرین را از درختان می‌چینند و می‌خورند، بی‌آنکه جاهلان از کار آن‌ها آگاهی داشته باشند. این نکته در اشعاری که مؤلف بیان کرده، نیز مطرح است.
نبیند بر درخت این جهان بار
مگر هشیار مرد ای مرد هشیار
هوش مصنوعی: تنها فردی که هوشیار و آگاه است، می‌تواند زیبایی‌ها و ثمرات زندگی را در این جهان ببیند. پس ای مرد، به هوشیاری خود توجه کن، زیرا در غیر این صورت، از درخت زندگی چیزی نخواهی دید.
درخت این جهان را سوی دانا
خردمندست بار و بی خرد خار
هوش مصنوعی: درخت جهان به کسانی که عقل و فهم دارند، میوه و بار می‌دهد، اما به کسانی که بی‌خود و نادانند، فقط خار و آزار می‌آورد.
نهان‌اندر بدان نیکان چنانند
چو خرما در میان خار بسیار
هوش مصنوعی: نیکان و آدم‌های خوب در میان دیگران، مانند خرما هستند که در بین خارهای زیاد قرار دارند. در واقع، افراد خوب ممکن است در میان مشکلات و یافتن ارزش‌هایشان، سختی‌هایی را تجربه کنند.
مرا گوئی: اگر حر و کریمی
بیمگان چه نشینی خوار و بی یار؟
هوش مصنوعی: تو به من می‌گویی که اگر انسان خوب و آزاده‌ای هستی، چرا در میان افراد ناتوان و بی‌یار نشسته‌ای و خود را خوار می‌کنی؟
بزنهار خدایم من بیگمان
نکو بنگر گرفتارم مپندار
هوش مصنوعی: خیال نکن که من به راحتی در دام افتاده‌ام، چون از نظر خداوند من به خوبی و نیکی مورد توجه قرار گرفته‌ام و عاقبت کارم روشن است.
نگوید کس که سیم و گوهر ولعل
بسنگ‌اندر گرفتارست ناچار
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌گوید که طلا و جواهر در سنگ‌ها محبوس هستند و نمی‌توانند آزاد شوند.
اگر خوار است و بی قدرست یمگان
مرا اینجا بسی قدرست و مقدار
هوش مصنوعی: اگر یمگان در نظر دیگران بی‌قدر و خوار باشند، برای من در اینجا بسیار ارزشمند و با اهمیت هستند.
اگر چه مار خوار و ناستودست
عزیزست و ستوده مهرة مار
هوش مصنوعی: اگر چه مار به نظر کوچک و ناتوان می‌آید، اما ارزش و زیبایی خاصی دارد که مورد ستایش قرار می‌گیرد.
نشد بی قدر و قیمت سوی مردم
زبی قدری صدف لولوی شهوار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی انسان به خود ارزش و اهمیت ندهد، دیگران نیز او را کمتر خواهند ارزیابی کرد. مانند صدفی که اگر بی‌ارزش باشد، توجهی به آن نخواهد شد و زیبایی‌هایش نادیده گرفته می‌شود.
گل خوشبوی پاکیزه است اگر چند
نروید جز که در سرگین و شدیار
هوش مصنوعی: گل خوشبو و زیباست، هرچند که فقط در خاکی نامناسب و آلوده می‌روید.
توئی بار درخت این جهان نیز
درختی راستی، بارت زگفتار
هوش مصنوعی: تو درخت این دنیا هستی، و میوه‌های تو حقیقت کلام تو هستند.
اگر بار خرد داری، وگر نی
سپیداری سپیداری سپیدار
هوش مصنوعی: اگر دانش و خردی داری، خوب است که از آن بهره بگیری؛ و اگر نداری، به مانند درخت سپیدار می‌مانی که فقط وجود دارد و بی‌فایده است.
نماند جز درختی را خردمند
که بارش گوهر است و برگ دینار
هوش مصنوعی: فقط درختی باقی مانده که حکمت دارد و میوه‌اش گوهری است و برگ‌هایش مانند دینار ارزشمند هستند.
به از دینار و گوهر علم و حکمت
کزو دل روشن است و چشم بیدار
هوش مصنوعی: بهتر از پول و جواهر، دانش و حکمت است که دل را روشن و چشم را بیدار می‌کند.
این مقدار مرین بیتها (را) که این مرد بآخر این شعر گفته‌ست، نقل کردیم نه بر روی منازعت و مناقشت، بل از بهر آن تا چو افاضل این کتاب را بخوانند، دانند که ما ازین مقدار تناقض که‌اندر سخن برادر ما رفتست، غافل نبوده‌ایم. آنگاه گفته‌ست:
هوش مصنوعی: ما این بخش از بیت‌هایی را که این فرد در پایان شعرش بیان کرده است، نقل کردیم نه برای ایجاد بحث و مجادله، بلکه به این دلیل که خوانندگان این کتاب با افکار و نظرات ما آشنا شوند و متوجه شوند که ما از تناقضاتی که در سخنان برادرمان وجود دارد، آگاه هستیم. سپس او ادامه داده است: