قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷
چون همی بودهها بفرساید
بودنی از چه میپدید آید؟
زانکه او بوده نیست و سرمدی است
کانچه بوده شود نمیپاید
وانچه نابوده نافزوده بود
نافزوده چگونه فرساید؟
پس جهان تا ابد بفرساید
گر نفرساید ایچ نفزاید
گرهی را که دست یزدان بست
کی تواند کسی که بگشاید؟
ننگری کاین چهار زن هموار
همی از هفتشوی چون زاید؟
هر کسی جز خدای در عالم
گر به جای زنان بود شاید
وین کهن گشته گند پیر گران
دل ما می چگونه برباید!
ای خردمند، پس گمان تو چیست
کاین دوان آسیا کی آساید؟
آنگهی کانچه نیست بوده شود
یا چو این بودهها فرو ساید؟
دل به بیهودهای مکن مشغول
که فلان ژاژخای میخاید
در طعامی چرا کنی رغبت
که اگر زان خوری تو، بگزاید؟
گر بماند جهان چه سود تو را؟
ور نماند تو را چه میباید؟
هر که رغبت کند در این معنی
دل بباید که پاک بزداید
زانکه چون دست پاک باشد سخت
همی از انگبین نیالاید
گرد این کار جز که دانا را
گشتن او خرد نفرماید
وانکه با زشتروی دیبه و خز
گرچه خوب است خود بننماید
هر که مر نفس را به آتش عقل
از وبال و بزه بپالاید
شاید آنگه کز این جوال به کیل
اندک اندک برو بپیماید
وگرش نیست مایه، بر خیره
آسمان را به گل نینداید
نرسد برچنین معانی آنک
حبّ دنیا رخانش بمخاید
ای گراینده سوی این تلبیس
شعر من سوی تو چه کار آید؟
تو که بر خویشتن نبخشائی
جز تو بر تو چگونه بخشاید؟
گر دل تو چنانکه من خواهم
مر چنین کار را بیاراید
تبر پند من به جهد و به رفق
شاخ جهل تو را بپیراید
منگر سوی آن کسی که زبانش
جز خرافات و فریه ندارید
بخلد پند چشم جهل چنانک
روی بدبخت دیبه بشخاید
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون همی بودهها بفرساید
بودنی از چه میپدید آید؟
هوش مصنوعی: زمانی که همه چیزهایی که بودهاند از بین بروند، چگونه چیزی جدید به وجود میآید؟
زانکه او بوده نیست و سرمدی است
کانچه بوده شود نمیپاید
هوش مصنوعی: چون او وجود ندارد و جاودانه است، هرچه به وجود آید، ماندگار نخواهد بود.
وانچه نابوده نافزوده بود
نافزوده چگونه فرساید؟
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود ندارد و به آن افزوده نشده، چگونه میتواند از بین برود یا کاهش یابد؟
پس جهان تا ابد بفرساید
گر نفرساید ایچ نفزاید
هوش مصنوعی: اگر جهان از بین برود، تا ابد فرسوده خواهد شد؛ ولی اگر چیزی به آن افزوده نشود، دیگر نیازی به نگرانی نیست.
گرهی را که دست یزدان بست
کی تواند کسی که بگشاید؟
هوش مصنوعی: هر دشواری و مسئلهای که خداوند به وجود آورده، هیچکس نمیتواند آن را حل کند.
ننگری کاین چهار زن هموار
همی از هفتشوی چون زاید؟
هوش مصنوعی: به این فکر نکن که این چهار زن همیشه از مرد هفتخوان زاییده میشوند.
هر کسی جز خدای در عالم
گر به جای زنان بود شاید
هوش مصنوعی: هر کسی غیر از خدا در این دنیا اگر به جای زنان بود، احتمالاً چنین فرقی نمیکرد.
وین کهن گشته گند پیر گران
دل ما می چگونه برباید!
هوش مصنوعی: این پیر کهنه و سنگیندل ما چه طور میتواند غمها را از دل بزداید؟
ای خردمند، پس گمان تو چیست
کاین دوان آسیا کی آساید؟
هوش مصنوعی: ای خردمند، نظر تو چیست؟ آیا این دو آسیاب آرام خواهند گرفت؟
آنگهی کانچه نیست بوده شود
یا چو این بودهها فرو ساید؟
هوش مصنوعی: آنگاه که آنچه وجود ندارد، به وجود میآید یا اینکه مانند این موجودات، از میان خواهد رفت؟
دل به بیهودهای مکن مشغول
که فلان ژاژخای میخاید
هوش مصنوعی: دل را به چیزهای بیفایده مشغول نکن، چون آنچه را که میخواهی، بیفایده است.
در طعامی چرا کنی رغبت
که اگر زان خوری تو، بگزاید؟
هوش مصنوعی: چرا به غذایی تمایل داشته باشی که اگر آن را بخوری، باعث ضررت شود؟
گر بماند جهان چه سود تو را؟
ور نماند تو را چه میباید؟
هوش مصنوعی: اگر جهان بماند، برای تو چه فایدهای دارد؟ و اگر جهان نماند، تو چه نیازی به آن داری؟
هر که رغبت کند در این معنی
دل بباید که پاک بزداید
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد به این موضوع وارد شود، باید قلبش را از هر آلودگی پاک کند.
زانکه چون دست پاک باشد سخت
همی از انگبین نیالاید
هوش مصنوعی: چون دست پاک و خالص باشد، به سختی میتوان به چیزهای ناپاک و نادرست دست زد.
گرد این کار جز که دانا را
گشتن او خرد نفرماید
هوش مصنوعی: تنها کسی که دانا است میتواند درباره این مسائل قضاوت کند و کسی که نادان است در مورد آن صحبت نمیکند.
وانکه با زشتروی دیبه و خز
گرچه خوب است خود بننماید
هوش مصنوعی: کسی که با چهرهای زشت و لباسی قیمتی همراه است، هرچند خود زیبا به نظر میرسد، زیباییاش را نشان نمیدهد.
هر که مر نفس را به آتش عقل
از وبال و بزه بپالاید
هوش مصنوعی: هر کسی که با استفاده از عقل و تفکر، خطرات و گناهان نفس خود را از بین ببرد و خود را از آنها پاک کند، میتواند به موفقیت و رهایی دست یابد.
شاید آنگه کز این جوال به کیل
اندک اندک برو بپیماید
هوش مصنوعی: شاید به تدریج و به آرامی از این بسته عبور کند.
وگرش نیست مایه، بر خیره
آسمان را به گل نینداید
هوش مصنوعی: اگر چه چیزی برایش نیست، اما آسمان را به بخار هم نمیسازد.
نرسد برچنین معانی آنک
حبّ دنیا رخانش بمخاید
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که عشق به دنیا و زیباییهای آن، اجازه نمیدهد به چنین معانی عمیق و ارزشمندی دست یابیم. به عبارتی، وابستگی به لذتهای دنیوی مانع از درک معانی والا و معتبر میشود.
ای گراینده سوی این تلبیس
شعر من سوی تو چه کار آید؟
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال درک شعر من هستی، این گفتهها و بیان من برای تو چه سودی دارد؟
تو که بر خویشتن نبخشائی
جز تو بر تو چگونه بخشاید؟
هوش مصنوعی: تو که هرگز به خودت رحم نمیکنی، چگونه ممکن است دیگران بر تو رحم کنند؟
گر دل تو چنانکه من خواهم
مر چنین کار را بیاراید
هوش مصنوعی: اگر دل تو هم مانند دل من اینچنین بیاراید،
تبر پند من به جهد و به رفق
شاخ جهل تو را بپیراید
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش من با آرامش و مهربانی، باعث میشود که نادانیهای تو از بین برود و اندیشهات روشنتر شود.
منگر سوی آن کسی که زبانش
جز خرافات و فریه ندارید
هوش مصنوعی: به کسی نگاه نکن که تنها حرفهای بیپایه و دروغ میزند.
بخلد پند چشم جهل چنانک
روی بدبخت دیبه بشخاید
هوش مصنوعی: چشمی که نادانی را میبیند، مانند چهرهی بدبخت را در پردهای از ابریشم پنهان میکند.

ناصرخسرو