قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷
جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند
یا هردوان نهفته در این گوی اغبرند؟
عالم چرا که نیست سخن گوی و جانور
گرجان و عقل هر دو بر این عالم اندرند؟
ور در جهان نیند علیحال غایبند
ور غایبند بر تن ما چونکه حاضرند؟
گرچه نه غایبند به اشخاص غایبند
ورچه نه ایدرند به افعال ایدرند
وانگه کز این مزاج مهیا جدا شوند
چیزند یا نه چیز عرضوار بگذرند
گرچیز نیستند برون از مزاج تن
امروز نیز لاشی و مجهول و ابترند
ور لاشیاند فعل نیاید ز چیز نه
وین هر دو در تن تو به افعال ظاهرند
آنکو جدا کند به خرد جوهر از عرض
داند که این دو چیز لطیفند و جوهرند
زیرا بدین دوجسم طبیعی تمام شد
کز باد و آب و خاک و ز افلاک برترند
اهل تمیز و عقل از این دام گاه صعب
غافل نهاند اگرچه بدین دامگه درند
گیتی چو چشم و صورت ایشان درو بصر
عالم درخت برور و ایشان برو برند
درهای رحمتند حکیمان روزگار
وینها که چون خرند همه از پس درند
اینها که چون ستور نگونند نیستشان
زور و توان آنکه بر این چرخ بنگرند
این آفروشهای است دو زاغ است خوالگرش
هر دو قرین یکدگر و نیک درخورند
وین خیمهٔ کبود نبینند وین دو مرغ
کایشان درو یک از پس دیگر همی پرند
دانند عاقلان جهان کاین کبوتران
آب و خورش همی همه از عمر ما خورند
چندین هزار خلق که خوردند این دو مرغ
پس چونکه هر دو گرسنگانند و لاغرند؟
تا کی گه آن سیاه کبوتر گه آن سپید
چون بگذرند پر به ما بر بگسترند؟
تا چند بنگرند و بگردند گرد ما
این شهره شمعها که بر این سبز منظرند؟
این هفتگانه شمع بر این منظر، ای پسر،
از کردگار ما به سوی ما پیامبرند
گویندمان به صورت خویش این همه همی
کایشان همه خدای جهان را مسخرند
زیرا که ظاهر است مرا کاین ستارگان
نز ذات خویش زرد و سپید و معصفرند
گوید همی قیاس که درهای روزیاند
اینها و دستهای جهاندار اکبرند
تا خاک را خدای بدین دستهای خویش
ایدون کند که خلق درو رغبت آورند
سحری است این حلال که ایشان همی کنند
زیرا به خاک مرده همی زنده پرورند
روزی و عمر خلق به تقدیر ایزدی
این دستها همی بنبیسند و بسترند
تقدیرگر شدند چو تقدیر یافتند
زین سو مقدرند و از آن سو مقدرند
چون نیست حالهاشان یکسان و یکنهاد
بل گه به سوی مغرب و گاهی به خاورند
لازم شدهاست کون بر ایشان و هم فساد
گرچه به بودش اندر آغاز دفترند
آنها که نشنوند همی زین پیمبران
نزدیک اهل حکمت و توحید کافرند
بر خواب و خورد فتنه شدهستند خرسوار
تا چند گه چو خر بخورند و فرومرند
مرصبح را ز بهر صبوحی طلب کنند
زیرا ندیم رود و می لعل و ساغرند
اینها نیند سوی خرد بهتر از ستور
هرچند بر ستور خداوند و مهترند
زینها به جمله دست بکش همچو من ازانک
بر صورت من و تو و بر سیرت خرند
گر سر ز مرد معدن عقل است و آن مغز
اینها همه بهسوی خردمند بی سرند
هنگام خیر سست چو نال خزانیند
هنگام شر سخت چو سد سکندرند
اندر رکوع خم ندهد پای و پشتشان
لیکن به پیش میر به کردار چنبرند
گر رسم و خوی دیو گرفتند لاجرم
همواره پیش دیو بداندیش چاکرند
ور گاو و خر شدند، پلنگان روزگار
هموارهشان به دین و به دنیا همیدرند
ور گاو گشت امت اسلام لاجرم
گرگ و پلنگ وشیر خداوند منبرند
گرگ و پلنگ گرسنه گاو و بره برند
وینها ضیاع و ملک یتیمان همیبرند
اینها که دست خویش چو نشپیل کردهاند
اندر میان خلق مزکی و داورند
بی رشوه تلخ و بیمزه چون زهر و حنظلند
با رشوه چرب و شیرین چون مغز و شکرند
ای هوشیار مرد، چه گوئی که این گروه
هرگز سزای جنت و فردوس و کوثرند؟
از راه این نفایه رمهٔ کور و کر بتاب
زیرا که این رمه همه هم کور و هم کرند
این راه با ستور رها کن که عاقلان
اندر جهان دینی بر راه دیگرند
آن عاقلان که اهل خرد را به باغ دین
بار درخت احمد مختار و حیدرند
آن عاقلان که زیر قدم روز عز و فخر
جز فرق مشتری و سر ماه نسپرند
آن عاقلان که مر سر دین را به علم خویش
بر تختگاه عقل و بصر تاج و افسرند
آن عاقلان کز آفت دیوان به فضلشان
زین بی کناره و یله گوباره بگذرند
گیتی همه بیابان و ایشان رونده رود
مردم همه مغیلان و ایشان صنوبرند
آفات دیو را به فضایل عزایمند
و اعراض علم را به معانی جواهرند
بر موج بحر فتنه و طوفان رود جهل
باد خوش بزنده و کشتی و لنگرند
ای حجت زمین خراسان بسی نماند
تا اهل جهل روز و شب خویش بشمرند
همچون تو نیستند اگر چند این خزان
زیر درخت دین همه با تو برابرند
تو مغز و میوهٔ خوش و شیرین همی خوری
و ایشان سفال بیمزه و برگ میخورند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند
یا هردوان نهفته در این گوی اغبرند؟
هوش مصنوعی: آیا جان و عقل در حال حرکت بر این دنیا هستند یا هر دو در این کره خاکی پنهان شدهاند؟
عالم چرا که نیست سخن گوی و جانور
گرجان و عقل هر دو بر این عالم اندرند؟
هوش مصنوعی: در این دنیا، چرا هیچکس سخن نمیگوید؟ در حالی که حیوانات و عقل هر دو در این عالم وجود دارند؟
ور در جهان نیند علیحال غایبند
ور غایبند بر تن ما چونکه حاضرند؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر در این دنیا علی (علیحال) وجود ندارد و در حال غیبت است، پس چرا در وجود ما و در وجود احساسات و روحیات ما حس حضور او را داریم؟ این پرسش اشاره به معنای عمیق و تأثیرگذاری شخصیت علی دارد که حتی در غیاب فیزیکیاش، حضور و تأثیرش را میتوان در زندگی انسانها مشاهده کرد.
گرچه نه غایبند به اشخاص غایبند
ورچه نه ایدرند به افعال ایدرند
هوش مصنوعی: اگرچه آن افراد در ظاهر حضور ندارند، اما در واقع تأثیری که بر روی کارها و رفتارها دارند، همچنان باقی است.
وانگه کز این مزاج مهیا جدا شوند
چیزند یا نه چیز عرضوار بگذرند
هوش مصنوعی: سپس از این ویژگی خاص و حالتهای موجود جدا میشوند و میپرسند که آیا چیزی وجود دارد یا خیر، یا اینکه فقط به طور ظاهری از این حالتها عبور میکنند.
گرچیز نیستند برون از مزاج تن
امروز نیز لاشی و مجهول و ابترند
هوش مصنوعی: امروز هر چیزی که از حال و حوصله و ویژگیهای وجودی انسان جدا باشد، بیمعنا، ناشناخته و ناقص به نظر میرسد.
ور لاشیاند فعل نیاید ز چیز نه
وین هر دو در تن تو به افعال ظاهرند
هوش مصنوعی: اگر موجودات بیروح و بیفعل باشند، از هیچ چیز برای عمل کردن استفاده نمیکنند. اما در وجود تو، این دو حالت (روح و نیروی عمل) خود را بهوضوح نشان میدهند.
آنکو جدا کند به خرد جوهر از عرض
داند که این دو چیز لطیفند و جوهرند
هوش مصنوعی: کسی که میتواند با خرد و دانایی، جوهر را از ظاهر و بیمحتوا جدا کند، میداند که این دو چیز هرچند ظریف و لطیف هستند، اما حقیقتاً متفاوتاند.
زیرا بدین دوجسم طبیعی تمام شد
کز باد و آب و خاک و ز افلاک برترند
هوش مصنوعی: این دو جسم طبیعی به پایان رسیدند، چون از باد و آب و خاک و عناصر آسمانی فراتر هستند.
اهل تمیز و عقل از این دام گاه صعب
غافل نهاند اگرچه بدین دامگه درند
هوش مصنوعی: افرادی که دارای درک و عقل هستند، هرگز از این مکانی که پر از سختیها و دشواریهاست غافل نمیشوند، هرچند که در این محیط خطرناک و پرچالش زندگی کنند.
گیتی چو چشم و صورت ایشان درو بصر
عالم درخت برور و ایشان برو برند
هوش مصنوعی: جهان مانند چشم و چهره آنهاست و در آن، دیدههای عالم مانند درختی است که در کنار آنها رشد میکند.
درهای رحمتند حکیمان روزگار
وینها که چون خرند همه از پس درند
هوش مصنوعی: حکیمان زمان به عنوان منبعهای رحمت و دانش محسوب میشوند، در حالی که افراد نادان و بیفکر فقط دنبال منفعت خود هستند و به چیزی جز خواستههای خود اهمیت نمیدهند.
اینها که چون ستور نگونند نیستشان
زور و توان آنکه بر این چرخ بنگرند
هوش مصنوعی: این افراد که مانند حیوانات ناتوان و ضعیف هستند، هیچ قدرت و توانایی برای دیدن حقیقتها و واقعیتهای زندگی ندارند.
این آفروشهای است دو زاغ است خوالگرش
هر دو قرین یکدگر و نیک درخورند
هوش مصنوعی: این دو زاغ، مانند دو دوست یا همکار هستند که همیشه کنار هم به خوبی و نیکی زندگی میکنند و از یکدیگر پشتیبانی میکنند.
وین خیمهٔ کبود نبینند وین دو مرغ
کایشان درو یک از پس دیگر همی پرند
هوش مصنوعی: این خیمهٔ آبی را نمیبینند و این دو پرنده که درون آن هستند، یکی پس از دیگری پرواز میکنند.
دانند عاقلان جهان کاین کبوتران
آب و خورش همی همه از عمر ما خورند
هوش مصنوعی: عاقلان در دنیا میدانند که این کبوترها و پرندهها از نعمتهای آب و غذا استفاده میکنند و این منابع همگی از عمر و زندگی ما تأمین میشود.
چندین هزار خلق که خوردند این دو مرغ
پس چونکه هر دو گرسنگانند و لاغرند؟
هوش مصنوعی: تعداد زیادی از مردم این دو پرنده را خوردهاند. حالا که هر دو پرنده گرسنه و لاغر شدهاند، چه اتفاقی میافتد؟
تا کی گه آن سیاه کبوتر گه آن سپید
چون بگذرند پر به ما بر بگسترند؟
هوش مصنوعی: تا کی باید منتظر بمانیم تا آن کبوتر سیاه و آن کبوتر سفید به ما نزدیک شوند و پرواز کنند؟
تا چند بنگرند و بگردند گرد ما
این شهره شمعها که بر این سبز منظرند؟
هوش مصنوعی: چند وقت دیگر باید دیگران به ما نگاه کنند و دور ما بچرخند؟ این همه شمع هایی که در این زیبایی در حال درخشیدن هستند، چه زمانی میتوانند به روشنایی خود ادامه دهند؟
این هفتگانه شمع بر این منظر، ای پسر،
از کردگار ما به سوی ما پیامبرند
هوش مصنوعی: این هفت شمع که در اینجا درخشیدهاند، ای پسر، از جانب خداوند به ما پیامهای خاصی آوردهاند.
گویندمان به صورت خویش این همه همی
کایشان همه خدای جهان را مسخرند
هوش مصنوعی: میگویند که به خاطر چهرهات، تمام این خصوصیات و ویژگیها به خدای جهان تعلق دارد و او را در تسخیر خود دارد.
زیرا که ظاهر است مرا کاین ستارگان
نز ذات خویش زرد و سپید و معصفرند
هوش مصنوعی: زیرا که واضح است که این ستارگان بهطور طبیعی از وجود خود رنگهای زرد و سفید و مایل به قرمز دارند.
گوید همی قیاس که درهای روزیاند
اینها و دستهای جهاندار اکبرند
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که این چیزها مانند درهای روزی هستند و دستهای بزرگترین حاکم جهان را نشان میدهند. به نوعی این عبارت به ارتباط بین نعمتها و تواناییهای بزرگ اشاره دارد.
تا خاک را خدای بدین دستهای خویش
ایدون کند که خلق درو رغبت آورند
هوش مصنوعی: خداوند با دستان خود خاک را به این شکل در میآورد که مردم به آن جذب شوند و به سوی آن رغبت پیدا کنند.
سحری است این حلال که ایشان همی کنند
زیرا به خاک مرده همی زنده پرورند
هوش مصنوعی: این نوشیدنی حلالی که آنها مصرف میکنند، به گونهای است که حتی میتواند به مردهها زندگی ببخشد.
روزی و عمر خلق به تقدیر ایزدی
این دستها همی بنبیسند و بسترند
هوش مصنوعی: سرنوشت و عمر آدمها بر اساس خواست خداوند نوشته میشود و این دستها همه چیز را رقم میزنند و آماده میکنند.
تقدیرگر شدند چو تقدیر یافتند
زین سو مقدرند و از آن سو مقدرند
هوش مصنوعی: زمانی که تقدیر یا سرنوشت برای کسانی مشخص میشود، آنها دیگر قادر به تغییر آن نیستند و با توجه به شرایط و سمتوسویی که در آن قرار دارند، به سرنوشت خود ادامه میدهند.
چون نیست حالهاشان یکسان و یکنهاد
بل گه به سوی مغرب و گاهی به خاورند
هوش مصنوعی: حال و وضعیت آنها همیشه یکسان نیست و گاهی به سمت غرب و گاهی به سمت شرق میروند.
لازم شدهاست کون بر ایشان و هم فساد
گرچه به بودش اندر آغاز دفترند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که سرنوشت و شرایط زندگی افراد، به گونهای رقم خورده که در حال حاضر با وجود مشکلات و فسادها، نمیتوان انکار کرد که در ابتدا همه چیز خوب به نظر میرسید. به عبارت دیگر، اوضاع کهنه و در هم تنیدهای در زندگی جاری است، اما زمانی همه چیز به خوبی پیش میرفت.
آنها که نشنوند همی زین پیمبران
نزدیک اهل حکمت و توحید کافرند
هوش مصنوعی: افرادی که از پیامبران آگاهی ندارند و به سخنان آنان توجه نمیکنند، در نزد دانایان و توحیدگرایان، به عنوان کافر شناخته میشوند.
بر خواب و خورد فتنه شدهستند خرسوار
تا چند گه چو خر بخورند و فرومرند
هوش مصنوعی: مدتهاست که مانند خرسها غرق خواب و خوراک شدهاند، و همچنان به مصرفگرایی ادامه میدهند تا زمانی که به خواب بروند و از حال بروند.
مرصبح را ز بهر صبوحی طلب کنند
زیرا ندیم رود و می لعل و ساغرند
هوش مصنوعی: برای صبحگاهان به دنبال نوشیدنیای هستند که به شادابی و نشاط آنها کمک کند؛ چرا که در کنارشان دوستان و شراب خوشرنگ و جامها قرار دارد.
اینها نیند سوی خرد بهتر از ستور
هرچند بر ستور خداوند و مهترند
هوش مصنوعی: اینها به سوی عقل و خرد نمیروند، هرچند که از نظر مقام و رهبری بر دیگران برتری دارند.
زینها به جمله دست بکش همچو من ازانک
بر صورت من و تو و بر سیرت خرند
هوش مصنوعی: به همه این چیزها بی اعتنا باش، مانند من، زیرا آنها بر چهره من و تو تأثیر میگذارند و بر رفتار ما اثر میگذارند.
گر سر ز مرد معدن عقل است و آن مغز
اینها همه بهسوی خردمند بی سرند
هوش مصنوعی: اگر سرچشمهی انسان از عقل و اندیشه باشد، پس باقی چیزها همگی به سوی شخص خردمند میرسند که بیسر و بیچهره است.
هنگام خیر سست چو نال خزانیند
هنگام شر سخت چو سد سکندرند
هوش مصنوعی: در زمان خوبیها، مردم ضعیف و بیثبات هستند، اما در زمان بدیها، به شدت قوی و مقاوم میشوند مثل سدی که در مقابل حملهای بزرگ ایستادگی کند.
اندر رکوع خم ندهد پای و پشتشان
لیکن به پیش میر به کردار چنبرند
هوش مصنوعی: در حالت رکوع، پاها و کمرشان خم نمیشود، اما به جلو میروند و مانند دایرهای حرکت میکنند.
گر رسم و خوی دیو گرفتند لاجرم
همواره پیش دیو بداندیش چاکرند
هوش مصنوعی: اگر عادتها و رفتارهای شیطانی را بپذیرند، روشن است که همیشه در برابر ذهنیات ناپسند آن دیو، سرباز و تسلیم خواهند بود.
ور گاو و خر شدند، پلنگان روزگار
هموارهشان به دین و به دنیا همیدرند
هوش مصنوعی: اگر انسانها به حدی تنزل کنند که شبیه به گاو و خر شوند، در این صورت، درندههای زمان دائماً در پی منافع دنیوی و معنوی خود خواهند بود.
ور گاو گشت امت اسلام لاجرم
گرگ و پلنگ وشیر خداوند منبرند
هوش مصنوعی: اگر جامعه اسلامی مانند یک گاو شود، بیتردید در آن گرگ، پلنگ و شیر نیز خواهند بود که بر منبر نشستهاند.
گرگ و پلنگ گرسنه گاو و بره برند
وینها ضیاع و ملک یتیمان همیبرند
هوش مصنوعی: گرگ و پلنگ که نماد خطر و تهدید هستند، به سراغ گاو و بره که نمایانگر موجودات بیدفاعاند میروند و اموال و زمینهای یتیمان را نیز میدزدند. این تصویر نشاندهنده نابرابری و ظلمی است که به افراد ضعیف و بیسرپرست میشود.
اینها که دست خویش چو نشپیل کردهاند
اندر میان خلق مزکی و داورند
هوش مصنوعی: این افراد که دستهای خود را مانند یک گیاه کوچک در میان مردم فرض کردهاند، پاککننده و قاضی به حساب میآیند.
بی رشوه تلخ و بیمزه چون زهر و حنظلند
با رشوه چرب و شیرین چون مغز و شکرند
هوش مصنوعی: بدون رشوه، زندگی تلخ و ناگوار است، همانند زهر و میوه تلخی که به نام حنظل شناخته میشود. اما با وجود رشوه، زندگی شیرین و لذتبخش میشود، مثل مغز خوشمزه و شکر.
ای هوشیار مرد، چه گوئی که این گروه
هرگز سزای جنت و فردوس و کوثرند؟
هوش مصنوعی: ای مرد عاقل، چه بگویی درباره این گروه که هرگز شایسته بهشت، فردوس و کوثر نیستند؟
از راه این نفایه رمهٔ کور و کر بتاب
زیرا که این رمه همه هم کور و هم کرند
هوش مصنوعی: از مسیر این گلهی نادان و بیبصیرت دور شو، چون همهی آنها ناآگاه و بیخبر هستند.
این راه با ستور رها کن که عاقلان
اندر جهان دینی بر راه دیگرند
هوش مصنوعی: این مسیر را با مرکب رها کن، زیرا عاقلان در جهان راهی دیگر را میروند.
آن عاقلان که اهل خرد را به باغ دین
بار درخت احمد مختار و حیدرند
هوش مصنوعی: افراد با عقل و دانش، کسانی هستند که در باغ دین، از درختان نهفته و پرثمر احمد مختار و حیدر بهرهمند میشوند.
آن عاقلان که زیر قدم روز عز و فخر
جز فرق مشتری و سر ماه نسپرند
هوش مصنوعی: افرادی که عقلشان کامل است، جز به تفاوتهای آشکار بین خوب و بد و همچنین تجلیات مختلف در زندگی، به چیز دیگری توجه نمیکنند. آنها به حقایق عمیقتر مینگرند و از مسایل سطحی و فریبنده غافلند.
آن عاقلان که مر سر دین را به علم خویش
بر تختگاه عقل و بصر تاج و افسرند
هوش مصنوعی: عقلای واقعی کسانی هستند که با علم و دانش خود، اصول دین را به گونهای درک میکنند که مانند پادشاهی بر تخت حکمت و بینش نشستهاند و به آن احترام میگذارند.
آن عاقلان کز آفت دیوان به فضلشان
زین بی کناره و یله گوباره بگذرند
هوش مصنوعی: آنان که به واسطه عقل و دانش خود از مشکلات و خطرات دیوانگی میگذرند، به آرامی و بیهیچ نگرانی از این وضعیت عبور میکنند.
گیتی همه بیابان و ایشان رونده رود
مردم همه مغیلان و ایشان صنوبرند
هوش مصنوعی: جهان و این دنیا به مانند یک بیابان است و در آن، انسانها همچون درختان مغیلان هستند، در حالی که خود افرادی هستند که مانند درختان صنوبر به جلو میروند و تلاش میکنند.
آفات دیو را به فضایل عزایمند
و اعراض علم را به معانی جواهرند
هوش مصنوعی: ضررها و چالشهای شیطان به ویژگیهای مثبت وابستهاند و نادانی نسبت به علم به معانی و ارزشهای باارزش مرتبط است.
بر موج بحر فتنه و طوفان رود جهل
باد خوش بزنده و کشتی و لنگرند
هوش مصنوعی: در میان آشفتگیها و مشکلات، برخی افراد مانند نسیم خوش و ملایم هستند که با دانایی و آگاهی میتوانند به خوبی پیش بروند و از چالشها عبور کنند. این افراد همچون کشتیای هستند که همراه با لنگر، در دریا مینوازند و به راه خود ادامه میدهند.
ای حجت زمین خراسان بسی نماند
تا اهل جهل روز و شب خویش بشمرند
هوش مصنوعی: ای حجت خدا در خراسان، زمان زیادی نمانده تا افرادی که در جهل و نادانی به سر میبرند، روزها و شبهای خود را بشمارند.
همچون تو نیستند اگر چند این خزان
زیر درخت دین همه با تو برابرند
هوش مصنوعی: مانند تو نیستند، هرچند که در این فصل خزان، زیر درخت ایمان، همه در برابر تو قرار دارند.
تو مغز و میوهٔ خوش و شیرین همی خوری
و ایشان سفال بیمزه و برگ میخورند
هوش مصنوعی: تو به لذتهای واقعی و شیرین دسترسی داری، در حالی که دیگران از چیزهای بیخاصیت و بیمزه بهرهمند میشوند.