گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶

این رقیبان که بر این گنبد پیروزه درند
گرچه زیرند گهی جمله، همیشه زبرند
گر رقیبان به بصر تیز بوند از بر ما
این رقیبان سماوی همه یکسر بصرند
نامشان زی تو ستاره است ولیکن سوی من
پیشکاران و رقیبان قضا و قدرند
چون گریزم ز قضا، یا ز قدر، من چو همی
به هزاران بصر ایشان به سوی من نگرند؟
سوی ما زان نگرند ایشان کز جوهرشان
خرد و جان سخن گوی به ما در اثرند
خرد و جان سخن گوی که از طاعت و علم
پریانند بر این گنبد پیروزه پرند
این چراگاه دل و جان سخن گوی تو است
جهد کن تا به جز از طاعت و دانش نچرند
اندر این جای گیاهان زیان کار بسی است
زین چراگاه ازیرا حکما بر حذرند
جسد مردمی، ای خواجه، درختی عجب است
که برو فکرت و تمیز تو را برگ و برند
از درخت جسدت برگ و بر خویش بچن
پیشتر زانکه از این بستان بیرونت برند
زاد بر گیر و سبک باش و مکن جای قرار
خانه‌ای را که مقیمانش همه برسفرند
همگان بر خطرند آنکه مقیم‌اند و گر
ره نیابند سوی با خطران بی‌خطرند
چون مقیمان همه مشغول مقامند ولیک
یک یک از ساختهٔ خویش همی برگذرند
راهشان یوز گرفته‌است و ندارند خبر
زان چو آهو همه در پوی و تگ و با بطرند
بر خریدار فسون سخره و افسوس کنند
وانگهی جز که همه تنبل و افسون نخرند
گرچه‌شان کار همه ساخته‌از یکدگر است
همگان کینه‌ور و خاسته بر یکدگرند
دردمندند به جان جمله نبینی که همی
جز همه آنکه زیان کار بودشان نخورند؟
سخن بیهده و کار خطا زایشان زاد
سخن بیهده و کار خطا را پدرند
با هزاران بدی و عیب یکیشان هنراست
گرچه ایشان چو خر از عیب و هنر بیخبرند
هنر آن است که پیغمبر خیرالبشر است
وین ستوران جفا پیشه به صورت بشرند
گر شریعت همه را بار گران است رواست
بار اگر خر کشد این عامه همه پاک خرند
بار باخر بنهند از خر و زینها ننهند
زانکه اینها سوی ایزد بسی از خر بترند
وعده‌شان روز قضا خواب و خور و سیم و زر است
زانکه فتنه همه بر خواب و خور و سیم و زرند
حکمت آبی است کجا مرده بدو زنده شود
حکما بر لب این آب مبارک شجرند
شجر حکمت، پیغمبر ما بود و برو
هر یک از عترت او نیز درختی ببرند
پسران علی امروز مرو را بسزا
پسرانند چو مر دختر او را پسرند
پسران علی آنها که امامان حقند
به جلالت به جهان در چو پدر مشتهرند
سپس آن پسران رو، پسرا، زانکه تو را
پسران علی و فاطمه زاتش سپرند
سپری کرد توانند تو را زاتش تیز
چون همی زیر قدم گردن کیوان سپرند
ای پسر دین محمد به مثل چون جسدی است
که بر آن شهره جسد فاطمیان همچو سرند
چون شب دین سیه و تیره شود، فاطمیان
صبح صادق، مه و پروین و ستارهٔ سحرند
داد در خلق جهان جمله پدرشان گسترد
چه عجب گر پسران همچو پدر دادگرند
شیر دادار جهان بود پدرشان، نشگفت
گرازیشان برمند این که یکایک حمرند
من بدیشان شکرم جاهل بی حرمت را
که خران را حکما نیز به شیران شکرند
سودمندند همه خلق جهان را چو شکر
جان من باد فداشان که به طبع شکرند
از شکر نفع همی گیرد بیمار و درست
دشمن و دوست ازیشان همه می نفع گرند
منگر سوی گروهی که چون مستان از خلق
پرده بر خویشتن از بی‌خردی می‌بدرند
چه دهی پند و چه گوئی سخن حکمت و علم
این خران را که چو خر یکسره از پند کرند؟
سخن خوب خردمند پذیرد نه حجر
سفها جمله ز مردم به قیاس حجرند
سمرم من شده و افتاده‌ام از خانهٔ خویش
زین ستوران که به جهل و به سفاهت سمرند
اگر این کوردلان را تو به مردم شمری
من نخواهم که مرا خلق ز مردم شمرند
چون پری جمله بپرند گه صلح ولیک
به گه شر مر ابلیس لعین را حشرند
سپس باقر و سجاد روم در ره دین
تو بقر رو سپس عامه که ایشان بقرند
به جر دیو روی کز پی ایشان بروی
زانکه ایشان همه دیو جسدی را بجرند
سپس فاطمیان رو که به فرمان خدای
امتان را سپس جد و پدر راه برند
جدشان رهبر دیو و پری و مردم بود
سوی رضوان خدای و، پسران زان گهرند
پسرت گر جگر است از تن تو، فاطمیان
مر نبی را و علی را به حقیقت جگرند
شیعت فاطمیان یافته‌اند آب حیات
خضر دور شده ستند که هرگز نمرند
شکرند از سخن خوب سبک شیعت را
به سخن‌های گران ناصبیان را تبرند
سخن خوب بیاموز که هرک از همه خلق
سخن خوب ندارند همه بی‌هنرند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این رقیبان که بر این گنبد پیروزه درند
گرچه زیرند گهی جمله، همیشه زبرند
هوش مصنوعی: این رقیبان که در این میدان موفق هستند، هرچند ممکن است در مقطعی عقب بمانند، اما در نهایت همیشه برتر از دیگران خواهند بود.
گر رقیبان به بصر تیز بوند از بر ما
این رقیبان سماوی همه یکسر بصرند
هوش مصنوعی: اگر رقبا دید تیزی داشته باشند، پس رقبای آسمانی ما همه یکجا نادیده هستند.
نامشان زی تو ستاره است ولیکن سوی من
پیشکاران و رقیبان قضا و قدرند
هوش مصنوعی: نام آن‌ها به خاطر درخشانی‌اش ستاره است، اما در واقع برای من به‌عنوان پیشکاران و رقیبان سرنوشت و تقدیر عمل می‌کنند.
چون گریزم ز قضا، یا ز قدر، من چو همی
به هزاران بصر ایشان به سوی من نگرند؟
هوش مصنوعی: وقتی که از سرنوشت یا تقدیر فرار می‌کنم، چگونه است که آن‌ها با هزاران چشم به من نگاه می‌کنند؟
سوی ما زان نگرند ایشان کز جوهرشان
خرد و جان سخن گوی به ما در اثرند
هوش مصنوعی: آن‌ها به ما نگاه می‌کنند، زیرا از عمق وجودشان، خرد و روح زندگی را با ما به اشتراک می‌گذارند.
خرد و جان سخن گوی که از طاعت و علم
پریانند بر این گنبد پیروزه پرند
هوش مصنوعی: عقل و روح را به گفت‌وگو ببر، چرا که فرشتگان و موجودات دانشمند از آسمان این گنبد زیبا سخن می‌گویند و پرواز می‌کنند.
این چراگاه دل و جان سخن گوی تو است
جهد کن تا به جز از طاعت و دانش نچرند
هوش مصنوعی: این مکان محل دل و جان تو برای گفتگو است. تلاش کن تا تنها از راه بندگی و دانش بهره‌مند شوی و از چیزهای دیگر دوری کنی.
اندر این جای گیاهان زیان کار بسی است
زین چراگاه ازیرا حکما بر حذرند
هوش مصنوعی: در این مکان، انواع گیاهانی وجود دارند که خطرناک و مضر هستند. به همین دلیل، حکیمان و دانایان از این چراگاه پرهیز می‌کنند.
جسد مردمی، ای خواجه، درختی عجب است
که برو فکرت و تمیز تو را برگ و برند
هوش مصنوعی: ای آقا، بدن انسان همچون درختی شگفت‌انگیز است که اندیشه و تفکر تو می‌تواند میوه و برگ‌های آن باشد.
از درخت جسدت برگ و بر خویش بچن
پیشتر زانکه از این بستان بیرونت برند
هوش مصنوعی: از جسم خود برگ و میوه‌ای بچین قبل از این که تو را از این باغ بیرون کنند.
زاد بر گیر و سبک باش و مکن جای قرار
خانه‌ای را که مقیمانش همه برسفرند
هوش مصنوعی: برجسته و خود را سبک بساز و در جایی استراحت نکن که ساکنان آن همه در سفر هستند.
همگان بر خطرند آنکه مقیم‌اند و گر
ره نیابند سوی با خطران بی‌خطرند
هوش مصنوعی: همه در معرض خطر هستند، حتی کسانی که در جایی سکونت دارند. و اگر نتوانند راهی پیدا کنند، افرادی که در خطر هستند، به نوعی بی‌خطر به نظر می‌رسند.
چون مقیمان همه مشغول مقامند ولیک
یک یک از ساختهٔ خویش همی برگذرند
هوش مصنوعی: همه کسانی که در یک مکان زندگی می‌کنند، مشغول کار و زندگی خود هستند، اما هر یک از آن‌ها در نهایت از آنچه خود ساخته و ایجاد کرده‌اند، عبور می‌کنند و به آن وابسته نمی‌مانند.
راهشان یوز گرفته‌است و ندارند خبر
زان چو آهو همه در پوی و تگ و با بطرند
هوش مصنوعی: راه یوزها در پیش است و آن‌ها از این موضوع بی‌خبرند، همگی مانند آهو در حال دویدن و شادابی به سر می‌برند.
بر خریدار فسون سخره و افسوس کنند
وانگهی جز که همه تنبل و افسون نخرند
هوش مصنوعی: فروشندگان به خریداران وعده‌های جذاب و دلفریب می‌دهند و در نهایت همه نشان می‌دهند که فقط افرادی بی‌عمل و تنبل وجود دارند که به این فریب‌ها توجه نمی‌کنند.
گرچه‌شان کار همه ساخته‌از یکدگر است
همگان کینه‌ور و خاسته بر یکدگرند
هوش مصنوعی: اگرچه تمام کارهای مردم به یکدیگر وابسته است، اما همه با کینه و دشمنی نسبت به یکدیگر برمی‌خیزند.
دردمندند به جان جمله نبینی که همی
جز همه آنکه زیان کار بودشان نخورند؟
هوش مصنوعی: افرادی که در رنج و درد هستند را نمی‌بینی جز آنهایی که خودشان باعث خرابکاری و ضرر به خودشان می‌شوند.
سخن بیهده و کار خطا زایشان زاد
سخن بیهده و کار خطا را پدرند
هوش مصنوعی: سخنان بی‌مورد و کارهای نادرست از کسانی که این گونه صحبت می‌کنند یا عمل می‌کنند، نشأت می‌گیرد.
با هزاران بدی و عیب یکیشان هنراست
گرچه ایشان چو خر از عیب و هنر بیخبرند
هوش مصنوعی: با وجود اینکه این افراد هزاران عیب و بدی دارند، یکی از ویژگی‌های خوبشان هنر است. البته خودشان مانند الاغ از عیب و هنر بی‌خبرند.
هنر آن است که پیغمبر خیرالبشر است
وین ستوران جفا پیشه به صورت بشرند
هوش مصنوعی: هنر این است که پیامبر، به عنوان بهترین انسانی که در بین بشر وجود دارد، حضور دارد؛ اما برخی افراد، با رفتارهای ناپسند خود، مانند موجوداتی بی‌رحم و ظالم به نظر می‌رسند، حتی اگر از لحاظ ظاهری شبیه به انسان‌ها باشند.
گر شریعت همه را بار گران است رواست
بار اگر خر کشد این عامه همه پاک خرند
هوش مصنوعی: اگر قوانین و اصول شرع برای مردم سنگین و دشوار باشد، اشکالی ندارد که اگر یک الاغ این بار را حمل کند، چرا که همه مردم در این زمینه ناپاک و نادرست‌اند.
بار باخر بنهند از خر و زینها ننهند
زانکه اینها سوی ایزد بسی از خر بترند
هوش مصنوعی: بار باخر را روی دوشش می‌گذارند، اما زین را بر نمی‌دارند، زیرا این چیزها برای آنان به سوی خداوند اهمیت بیشتری دارد و از آن مرکب می‌ترسند.
وعده‌شان روز قضا خواب و خور و سیم و زر است
زانکه فتنه همه بر خواب و خور و سیم و زرند
هوش مصنوعی: در وعده‌هایشان، به شما می‌گویند که روزی سرشار از خواب، غذا و ثروت خواهد بود، زیرا تمام مشکلات و فتنه‌ها به همین امور مادی مربوط می‌شوند.
حکمت آبی است کجا مرده بدو زنده شود
حکما بر لب این آب مبارک شجرند
هوش مصنوعی: حکمت همچون آبی است که اگر کسی به آن دست یابد، جانش به زندگی دوباره بازمی‌گردد. دانشمندان و حکما مانند درختانی هستند که کنار این آب مبارک قرار دارند.
شجر حکمت، پیغمبر ما بود و برو
هر یک از عترت او نیز درختی ببرند
هوش مصنوعی: درخت حکمت، پیامبر ما بود و هر یک از فرزندان او نیز درختی از آن را برداشتند.
پسران علی امروز مرو را بسزا
پسرانند چو مر دختر او را پسرند
هوش مصنوعی: پسران علی امروز در مرو، شایسته و برجسته هستند، همانطور که دختر او نیز به خاطر داشتن چنین پسری، افتخار می‌کند.
پسران علی آنها که امامان حقند
به جلالت به جهان در چو پدر مشتهرند
هوش مصنوعی: پسران علی که امامان حقیقی هستند، به اعتبار و بزرگی در جهان مانند پدرشان شناخته شده‌اند.
سپس آن پسران رو، پسرا، زانکه تو را
پسران علی و فاطمه زاتش سپرند
هوش مصنوعی: سپس آن پسران را بفرست، چون تو از نسل علی و فاطمه هستی و آنها از تو محافظت می‌کنند.
سپری کرد توانند تو را زاتش تیز
چون همی زیر قدم گردن کیوان سپرند
هوش مصنوعی: می‌توانند تو را محافظت کنند و نگه‌دارند که همچون زبانی بر گردن کیوان قرار گرفته‌ای.
ای پسر دین محمد به مثل چون جسدی است
که بر آن شهره جسد فاطمیان همچو سرند
هوش مصنوعی: ای پسر، دین محمد شبیه به جسدی است که در آن نشانه‌ها و ویژگی‌های فاطمیان مانند سر نمایان است.
چون شب دین سیه و تیره شود، فاطمیان
صبح صادق، مه و پروین و ستارهٔ سحرند
هوش مصنوعی: زمانی که تاریکی و ظلمت بر دین حاکم شود، خانوادهٔ فاطمیان مانند صبح روشنی بخش، ماه و ستاره‌ها هستند که نور و روشنی را به ارمغان می‌آورند.
داد در خلق جهان جمله پدرشان گسترد
چه عجب گر پسران همچو پدر دادگرند
هوش مصنوعی: در آفرینش جهان، خداوند به همه مخلوقات نعمت‌هایی داده است. جالب اینجاست که اگر فرزندان هم مانند پدر خود، بخشنده و دلسوز باشند، چیز عجیبی نیست.
شیر دادار جهان بود پدرشان، نشگفت
گرازیشان برمند این که یکایک حمرند
هوش مصنوعی: پدرشان، که ماده شیر جهان است، جانوری قوی و بزرگ است. جای تعجب نیست که هیچ‌یک از آن‌ها در برابر او ناتوان هستند؛ چرا که همه آن‌ها در نهایت مانند خرها هستند.
من بدیشان شکرم جاهل بی حرمت را
که خران را حکما نیز به شیران شکرند
هوش مصنوعی: من به این افراد بی‌احترامی می‌کنم و از نادانی خودم متشکرم، چرا که حتی حکیمان هم گاهی اوقات به خران شکر می‌زنند.
سودمندند همه خلق جهان را چو شکر
جان من باد فداشان که به طبع شکرند
هوش مصنوعی: همه افراد جهان برای من ارزشمندند، مانند شکر که جان من را شیرین می‌کند. من فدای آنها هستم، زیرا که ذاتشان نیز مانند شکر لطیف و خوشایند است.
از شکر نفع همی گیرد بیمار و درست
دشمن و دوست ازیشان همه می نفع گرند
هوش مصنوعی: بیمار از شکر بهره می‌برد و هر دو طرف، یعنی دشمن و دوست، از این شیرینی سود می‌برند.
منگر سوی گروهی که چون مستان از خلق
پرده بر خویشتن از بی‌خردی می‌بدرند
هوش مصنوعی: به دیگران ننگر که مانند مستان از خود فروغلتند و به خاطر نادانی، نقاب از چهره بر می‌دارند.
چه دهی پند و چه گوئی سخن حکمت و علم
این خران را که چو خر یکسره از پند کرند؟
هوش مصنوعی: چه فایده‌ای دارد که به این خران پند بدهی یا سخن حکمت‌آمیز بگویی، وقتی که آنها مانند خر فقط به حرف‌ها بی‌توجه هستند؟
سخن خوب خردمند پذیرد نه حجر
سفها جمله ز مردم به قیاس حجرند
هوش مصنوعی: سخنان خوب و عاقلانه را افراد خردمند می‌پذیرند، اما افراد نادان مانند سنگ بی‌جان هستند و نمی‌توانند این سخنان را درک کنند. تمام انسان‌ها را می‌توان با این معیار مقایسه کرد.
سمرم من شده و افتاده‌ام از خانهٔ خویش
زین ستوران که به جهل و به سفاهت سمرند
هوش مصنوعی: من حالا در جایی قرار دارم که از خانه‌ام دور مانده‌ام، به خاطر افرادی که به نادانی و بی‌خردی زندگی می‌کنند.
اگر این کوردلان را تو به مردم شمری
من نخواهم که مرا خلق ز مردم شمرند
هوش مصنوعی: اگر تو این نادانان را در شمار انسان‌ها قرار دهی، من نمی‌خواهم که دیگران مرا جزو انسان‌ها به حساب آورند.
چون پری جمله بپرند گه صلح ولیک
به گه شر مر ابلیس لعین را حشرند
هوش مصنوعی: زمانی که موجودات فرشته‌سان به پرواز در می‌آیند، در زمان صلح جمع می‌شوند، اما در زمان فتنه، ابلیس شوم نیز دوباره جمع می‌شود.
سپس باقر و سجاد روم در ره دین
تو بقر رو سپس عامه که ایشان بقرند
هوش مصنوعی: سپس امام باقر و امام سجاد در مسیر دین تو حرکت کردند و مردم عادی نیز به همین دلیل پیرو ایشان شدند.
به جر دیو روی کز پی ایشان بروی
زانکه ایشان همه دیو جسدی را بجرند
هوش مصنوعی: اگر به دنبال دیوانگی بروی، بدان که همه‌ی آن‌ها فقط ظاهرشان دیوانه است و واقعاً هیچ وجودی ندارند.
سپس فاطمیان رو که به فرمان خدای
امتان را سپس جد و پدر راه برند
هوش مصنوعی: پس از آن، فرزندان فاطمه، به فرمان خداوند، مردم را به راه جد و پدرشان هدایت خواهند کرد.
جدشان رهبر دیو و پری و مردم بود
سوی رضوان خدای و، پسران زان گهرند
هوش مصنوعی: نیاکان آنها رهبران موجودات افسانه‌ای و انسان‌ها بودند، و آن‌ها به سوی رضوان خداوند حرکت کردند و فرزندان آن نیاکان هستند.
پسرت گر جگر است از تن تو، فاطمیان
مر نبی را و علی را به حقیقت جگرند
هوش مصنوعی: اگر پسرت بخشی از وجود توست، بدان که فاطمیان واقعاً همانند جگر پیامبر و علی هستند.
شیعت فاطمیان یافته‌اند آب حیات
خضر دور شده ستند که هرگز نمرند
هوش مصنوعی: شیعیان فاطمه به حقیقتی دست یافته‌اند که مانند آب حیات برایشان ارزشمند است، و از دوری و بی‌نصیب شدن از آنچه که زوال‌پذیر است، در امان مانده‌اند.
شکرند از سخن خوب سبک شیعت را
به سخن‌های گران ناصبیان را تبرند
هوش مصنوعی: سخن خوب و شیرین را از سبک شیعه می‌دانند، در حالی که سخنان سنگین و نامناسب ناصبیان را مورد انتقاد قرار می‌دهند.
سخن خوب بیاموز که هرک از همه خلق
سخن خوب ندارند همه بی‌هنرند
هوش مصنوعی: سخن شایسته و نیکوی را بیاموز، زیرا بسیاری از افراد از دیگران هنر گفتن ندارند و بسیاری بی‌هنر هستند.