ناصرخسروقصیدهٔ شمارهٔ ۳۸
جز جفا با اهل دانش مر فلک را کار نیست
زانکه دانا را سوی نادان بسی مقدار نیست
بد به سوی بد گراید نیک با نیک آرمد
این مر آن را جفت نی و آن مر این را یار نیست
مرد دانا بدرشید و چرخ نادان بد کنش
نزد یکدیگر هگرز این هر دو را بازار نیست
نیک را بد دارد و بد را نکو از بهر آنک
بر ستارهٔ سعدو نحس اندر فلک مسمار نیست
نیست هشیار این فلک، رنجه بدین گشتم ازو
رنج بیند هوشیار از مرد کو هشیار نیست
نیک و بد بنیوش و بر سنجش به معیار خرد
کز خرد برتر بدو جهان سوی من معیار نیست
مشک با نادان مبوی و خمر نادانان مخور
کاندر این عالم ز جاهل صعبتر خمار نیست
مردمی ورز و هگرز آزار آزاده مجوی
مردم آن را دان کزو آزاده را آزار نیست
این جهان راه است و ما راهی و مرکب خوی ماست
رنجه گردد هر که از ما مرکبش رهوار نیست
این جهان را سفله‌دان، بسیار او اندک شمر
گرچه بسیار است دادهٔ سفله آن بسیار نیست
هر چه داد امروز فردا باز خواهد بی‌گمان
گر نخواهی رنج تن با چیز اویت کار نیست
از درخت باردارش باز نشناسی ز دور
چون فراز آئی بدو در زیر برگش بار نیست
آنکه طرار است زر و سیم برد و، این جهان
عمر برد و، پس چنین جای دگر طرار نیست
عمر تو زر است سرخ و مشک او خاک است خشک
زر به نرخ خاک دادن کار زیرک سار نیست
مار خفته‌است این جهان زو بگذر و با او مشو
تا نیازارد تو را این مار چون بیدار نیست
آنچه دانا گوید آن را لفظ و معنی تار و پود
و آنچه نادان گوید آن را هیچ پود و تار نیست
دام داران را بدان و دور باش از دامشان
صید نادانان شدن سوی خرد جز عار نیست
زانکه دین را دام سازد بیشتر پرهیز کن
زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست
گاه گوید زین بباید خورد کاین پاک است و خوش
گاه گوید نی نشاید خورد کاین کشتار نیست
ور بری زی او به رشوت اژدهای هفت سر
گوید این فربی یکی ماهی است والله مار نیست
حیلت و مکر است فقه و علم او و، سوی او
نیست دانا هر که او محتال یا مکار نیست
گرش غول شهر گوئی جای این گفتار هست
ورش دیو دهر خوانی جای استغفار نیست
علم خورد و برد و کردن در خور گاو و خر است
سوی دانا این چنین بیهوده‌ها را بار نیست
چون نجوئی که‌ت خدا از بهر چه موجود کرد
گر مرو را با تو شغلی کردنی ناچار نیست؟
آنچه او خود کرده باشد باز چون ویران کند؟
خوب کرده زشت کردن کار معنی‌دار نیست
نیکی از تو چون پذیرد چون نخواهد بد ز تو؟
کز بد و نیک تو او را رنج نی و بار نیست
بیم زخم و دار چون از جملهٔ حیوان تو راست؟
چونکه دیگر جانور را بیم زخم و دار نیست؟
چون کند سی ساله عاصی را عذاب جاودان؟
این چنین حکم و قضای حاکم دادار نیست
گر همی گوید که یک بد را بدی هم یک دهد
باز چون گوید که هرگز بد کنش رستار نیست؟
چون نجوئی حکمت اندر گزدمان و مار صعب
وین درختانی که بار و برگشان جز خار نیست؟
گرچه اندک، بی‌گمان حکمت بود صنع حکیم
لیکن آن بیندش کو را پیش دل دیوار نیست
خشم‌گیری جنگ جوئی چون بمانی از جواب
خشم یک سو نه سخن گستر که شهر آوار نیست
راه بنمایم تو را گر کبر بندازی ز دل
جاهلان را پیش دانا جای استکبار نیست
همچنان کاندر گزارش کردن فرقان به خلق
هیچ‌کس انباز و یار احمد مختار نیست
همچنان در قهر جباران به تیغ ذوالفقار
هیچ‌کس انباز و یار حیدر کرار نیست
اصل اسلام این دو چیز آمد قران و ذوالفقار
نه مسلمان و نه مشرک را درین پیکار نیست
همچنان کاندر سخن جز قول احمد نور نیست
تیز تیغی جز که تیغ میر حیدر نار نیست
احمد مختار شمس و حیدر کرار نور
آن بی این موجود نی و این بی آن انوار نیست
هر که نور آفتاب دین جدا گشته است ازو
روزهای او همیشه جز شبان تار نیست
چشم سر بی‌آفتاب آسمان بی‌کار گشت
چشم دل بی‌آفتاب دین چرا بی کار نیست؟
بر سر گنجی که یزدان در دل احمد نهاد
جز علی گنجور نی و جز علی بندار نیست
وانکه یزدان بر زبان او گشاید قفل علم
جز علی المرتضی اندر جهان دیار نیست
بحر لل بی‌خطر با طبع او، از بهر آنک
چون بنان او به قیمت لؤلؤ شهوار نیست
ای خداوند حسام دشمن او بار از جهان
جز زبان حجت تو ابر گوهر بار نیست
عروةالوثقی حقیقت عهد فرزندان توست
شیفته است آن کس که او در عهدشان بستار نیست
من رهی را جز زبانی همچو تیغ تیز تو
با عدوی خاندانت هیچ زین افزار نیست
زخم من بر جان خود پیش تو آرد روز حشر
هرگز آن گمره کزو بیدارم او بیدار نیست
سوی یزدان منکر است آنکو به تو معروف نیست
جز به انکار توام معروف را انکار نیست
ناصبی را چشم کور است و تو خورشید منیر
زین قبل مر چشم کورش را به تو دیدار نیست
نیست مردم ناصبی نزدیک من لا بل خر است
طبع او خروار هست ار صورتش خروار نیست
مایهٔ بری تو و ابرار اولاد تواند
بر چون یابد کسی کو شیعت ابرار نیست
دشمنان تو همه بیمار و بنده تن درست
دورتر باید ز بیمار آنکه او بیمار نیست
من رهی را از جفای دشمن اولاد تو
خوابگاه و جای خور جز غار یا کهسار نیست
هر کسی را هست تیماری ز دنیا و مرا
جز ز بهر طاعت اولاد تو تیمار نیست
من رهی را جز به خشنودی‌ی تو و اولاد تو
روز محشر هیچ امید رحمت جبار نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جز جفا با اهل دانش مر فلک را کار نیست
زانکه دانا را سوی نادان بسی مقدار نیست
هوش مصنوعی: تنها کار آسمان جز اذیت کردن اهل دانش نیست، چون دانا به نادان توجهی ندارد و برای او ارزشی ندارد.
بد به سوی بد گراید نیک با نیک آرمد
این مر آن را جفت نی و آن مر این را یار نیست
هوش مصنوعی: بد به بد تمایل دارد، در حالی که نیک به نیک پیوسته می‌شود. هر چیز بدی برای خودش هم‌نوعی نمی‌سازد و هیچ هم‌رازی با نیک ندارد.
مرد دانا بدرشید و چرخ نادان بد کنش
نزد یکدیگر هگرز این هر دو را بازار نیست
هوش مصنوعی: مرد دانا و آگاه به علم و دانش، پیشرفت و موفقیت را در زندگی خود تجربه می‌کند، اما فرد نادان و بی‌خبر از دانش و دانایی نمی‌تواند به آن سطح از آگاهی برسد. هرگز این دو گروه نمی‌توانند به یکدیگر نزدیک شوند یا در یک حوزه مشترک فعالیت کنند؛ زیرا دانایی و نادانی در دو دنیای متفاوت قرار دارند و هیچگاه در بازار علم و تجربه با هم معامله نمی‌کنند.
نیک را بد دارد و بد را نکو از بهر آنک
بر ستارهٔ سعدو نحس اندر فلک مسمار نیست
هوش مصنوعی: خوبی و بدی هر کدام از طرفی وجود دارند و به هم وابسته‌اند. این موضوع به این دلیل است که در زندگی و سرنوشت انسان‌ها، تاثیرات مثبت و منفی در کنار هم وجود دارند و هیچ کدام به تنهایی نمی‌توانند بر زندگی انسان حاکم شوند.
نیست هشیار این فلک، رنجه بدین گشتم ازو
رنج بیند هوشیار از مرد کو هشیار نیست
هوش مصنوعی: این آسمان همیشه بیدار و هشیار نیست و من از این وضعیت رنج می‌برم. تنها کسی که درد و رنج را احساس می‌کند، انسانی است که خود آگاه و هوشیار است؛ اما چنین کسی در اینجا وجود ندارد.
نیک و بد بنیوش و بر سنجش به معیار خرد
کز خرد برتر بدو جهان سوی من معیار نیست
هوش مصنوعی: به خوبی و بدی اهمیت نده و همه چیز را با عقل و خرد خود بسنج. چون بالاتر از عقل، معیاری برای سنجش دنیا وجود ندارد.
مشک با نادان مبوی و خمر نادانان مخور
کاندر این عالم ز جاهل صعبتر خمار نیست
هوش مصنوعی: با نادانان معاشرت نکن و از خوردن شراب در محافل آنان پرهیز کن، زیرا در این دنیا هیچ چیز دشوارتر از نشئگی و مستی ناشی از جهل نیست.
مردمی ورز و هگرز آزار آزاده مجوی
مردم آن را دان کزو آزاده را آزار نیست
هوش مصنوعی: اگر مردم آزاده‌ای را آزار ندهی، این را بدان که آزاده به کسی آزاری نمی‌رساند. پس مراقب باش که به آزادی دیگران آسیب نرسانی.
این جهان راه است و ما راهی و مرکب خوی ماست
رنجه گردد هر که از ما مرکبش رهوار نیست
هوش مصنوعی: این دنیا همانند یک راه است و ما در آن مانند مسافرانی هستیم که سوار بر مرکب خود هستند. اگر کسی بخواهد از این مسیر دور شود یا به سختی بیفتد، به این دلیل است که مرکبش نتواند به درستی حرکت کند.
این جهان را سفله‌دان، بسیار او اندک شمر
گرچه بسیار است دادهٔ سفله آن بسیار نیست
هوش مصنوعی: این دنیا را افرادی حقیر و بی‌مقدار می‌دانند، هرچند که به نظر می‌رسد چیزهای زیادی در آن وجود دارد، اما در واقع، ارزش واقعی آن چیزها چندان زیاد نیست.
هر چه داد امروز فردا باز خواهد بی‌گمان
گر نخواهی رنج تن با چیز اویت کار نیست
هوش مصنوعی: هر چیزی که امروز به دیگران می‌دهی، فردا دوباره به خودت بر خواهد گشت. اگر نمی‌خواهی از مشکلات و رنج‌ها رنج ببری، با چیزهای دیگر درگیر نشو.
از درخت باردارش باز نشناسی ز دور
چون فراز آئی بدو در زیر برگش بار نیست
هوش مصنوعی: اگر از دور به درختی نگاه کنی، نمی‌توانی بفهمی که آیا میوه‌ای دارد یا نه، مگر این که نزدیک شوی و زیر برگ‌هایش را ببینی، زیرا بار آن در زیر برگ‌ها پنهان است.
آنکه طرار است زر و سیم برد و، این جهان
عمر برد و، پس چنین جای دگر طرار نیست
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال زر و سیم است، زندگی خود را در این دنیا سپری کرده و در نهایت در جایی دیگر برای او جایی نخواهد بود.
عمر تو زر است سرخ و مشک او خاک است خشک
زر به نرخ خاک دادن کار زیرک سار نیست
هوش مصنوعی: عمر انسان مانند زر و طلا با ارزش است و در مقابل، خواسته‌ها و چیزهای مادی مانند خاک و پایین‌تر از آن هستند. خردمندانه نیست که عمر گرانبهایمان را به راحتی برای چیزهای بی‌ارزش هزینه کنیم.
مار خفته‌است این جهان زو بگذر و با او مشو
تا نیازارد تو را این مار چون بیدار نیست
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک مار خوابیده است؛ از آن دوری کن و با آن درگیر نشو تا آسیبی به تو نرسد، چون این مار هنوز بیدار نشده است.
آنچه دانا گوید آن را لفظ و معنی تار و پود
و آنچه نادان گوید آن را هیچ پود و تار نیست
هوش مصنوعی: آنچه انسان‌های با علم و دانش می‌گویند، دارای معنا و ساختاری محکم است. اما آنچه افراد نادان می‌گویند، فاقد هر گونه قوام و ارزشی است.
دام داران را بدان و دور باش از دامشان
صید نادانان شدن سوی خرد جز عار نیست
هوش مصنوعی: دامداران را بشناس و از دام‌های آنها دوری کن؛ زیرا گرفتار شدن نادانان، تنها عیب و ننگی است که نصیب افراد بافرهنگ و خردمند نمی‌شود.
زانکه دین را دام سازد بیشتر پرهیز کن
زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست
هوش مصنوعی: از آنجایی که دین می‌تواند انسان را به دام بیندازد، بهتر است از آن دوری کنی، چون وقتی به سمت او می‌روی، دیگر امنیتی برای خودت نخواهی داشت.
گاه گوید زین بباید خورد کاین پاک است و خوش
گاه گوید نی نشاید خورد کاین کشتار نیست
هوش مصنوعی: گاهی می‌گوید باید از این چیز مصرف کرد زیرا پاک و خوش‌طعم است، و گاهی می‌گوید نباید خورد چون این نشانه کشتار است.
ور بری زی او به رشوت اژدهای هفت سر
گوید این فربی یکی ماهی است والله مار نیست
هوش مصنوعی: اگر به خاطر رشوه او را بگیری، اژدهای هفت سر خواهد گفت که این فریب فقط یک ماهی است و به خدا قسم، مار نیست.
حیلت و مکر است فقه و علم او و، سوی او
نیست دانا هر که او محتال یا مکار نیست
هوش مصنوعی: فقه و دانش او همگی ترفند و فریب است و هر کسی که در این راه توانایی نداشته باشد، از او دور است.
گرش غول شهر گوئی جای این گفتار هست
ورش دیو دهر خوانی جای استغفار نیست
هوش مصنوعی: اگر به او بگویی که غول شهر است، جایی برای این حرف‌ها وجود دارد، اما اگر او را دیو زمان بخوانی، دیگر جایی برای طلب آمرزش نیست.
علم خورد و برد و کردن در خور گاو و خر است
سوی دانا این چنین بیهوده‌ها را بار نیست
هوش مصنوعی: علم و دانش، مثل خوراکی است که برای گاو و خر تهیه شده و برای انسان‌های دانا و عاقل مهم نیست. برای آنها پرداختن به این مسائل بی‌فایده است.
چون نجوئی که‌ت خدا از بهر چه موجود کرد
گر مرو را با تو شغلی کردنی ناچار نیست؟
هوش مصنوعی: وقتی می‌پرسی چرا خدا تو را آفریده، بدان که خداوند برای تو کار خاصی از قبل مقدر نکرده است.
آنچه او خود کرده باشد باز چون ویران کند؟
خوب کرده زشت کردن کار معنی‌دار نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی چیزی را خود ساخته باشد، چرا باید آن را ویران کند؟ کار خوب، بی‌معناست اگر به کار زشت تبدیل شود.
نیکی از تو چون پذیرد چون نخواهد بد ز تو؟
کز بد و نیک تو او را رنج نی و بار نیست
هوش مصنوعی: اگر نیکی تو را بپذیرد، چرا از بدی تو دوری کند؟ زیرا او از بد و نیک تو دردی نمی‌کشد و باری بر دوش ندارد.
بیم زخم و دار چون از جملهٔ حیوان تو راست؟
چونکه دیگر جانور را بیم زخم و دار نیست؟
هوش مصنوعی: چرا تو از درد و زخم می‌ترسی، در حالی که دیگر حیوانات از این دردها هراسی ندارند؟
چون کند سی ساله عاصی را عذاب جاودان؟
این چنین حکم و قضای حاکم دادار نیست
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که کسی که سی سال معصیت کرده، به عذاب ابدی گرفتار شود؟ چنین حکمی نمی‌تواند از طرف خداوند عادل باشد.
گر همی گوید که یک بد را بدی هم یک دهد
باز چون گوید که هرگز بد کنش رستار نیست؟
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که یک بدی همیشگی نیست و ممکن است بعد از بدی، خوبی نیز به وجود بیاید، پس چه زمانی می‌تواند بگوید که هیچگاه بدی از او دور نخواهد شد؟
چون نجوئی حکمت اندر گزدمان و مار صعب
وین درختانی که بار و برگشان جز خار نیست؟
هوش مصنوعی: وقتی حکمت را در گزهای تلخ و مارهای سخت مشاهده می‌کنی، این درختانی که جز خار چیزی ندارند چه تأثیری دارند؟
گرچه اندک، بی‌گمان حکمت بود صنع حکیم
لیکن آن بیندش کو را پیش دل دیوار نیست
هوش مصنوعی: اگرچه کارها کم و محدود به نظر می‌رسند، اما به راستی حکمت در آن نهفته است. تنها کسی می‌تواند این حکمت را درک کند که قلبش دچار موانع و دیوارها نباشد.
خشم‌گیری جنگ جوئی چون بمانی از جواب
خشم یک سو نه سخن گستر که شهر آوار نیست
هوش مصنوعی: اگر در برابر خشم و پاسخ به آن سکوت کنی، مثل جنگجویی هستی که نمی‌تواند پاسخ دهد. در این شرایط، نباید انتظار داشته باشی که کسی در شهر آوار بتواند با تو صحبت کند.
راه بنمایم تو را گر کبر بندازی ز دل
جاهلان را پیش دانا جای استکبار نیست
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به دانایی دست یابی، باید خود را از عجب و غرور برکنی، زیرا در کنار دانایان جایی برای تظاهر و خودبزرگ‌بینی نیست.
همچنان کاندر گزارش کردن فرقان به خلق
هیچ‌کس انباز و یار احمد مختار نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در راه گزارش دادن و بیان حقایق به مردم، هم‌پیمان و یار پیامبر نیست.
همچنان در قهر جباران به تیغ ذوالفقار
هیچ‌کس انباز و یار حیدر کرار نیست
هوش مصنوعی: در میان ظلم و ستم قدرت‌مندان، هیچ‌کس نیست که یاری کند و هم‌پیمان حیدر کرار باشد.
اصل اسلام این دو چیز آمد قران و ذوالفقار
نه مسلمان و نه مشرک را درین پیکار نیست
هوش مصنوعی: اساس دین اسلام به دو چیز وابسته است: قرآن و ذوالفقار. در این مبارزه، نه مسلمان و نه مشرک نقشی ندارند.
همچنان کاندر سخن جز قول احمد نور نیست
تیز تیغی جز که تیغ میر حیدر نار نیست
هوش مصنوعی: در کلام هیچ نکته‌ای جز سخن احمد نیست و همچون تیغی که در دستان میر حیدر است، تیزی و برندگی ندارد.
احمد مختار شمس و حیدر کرار نور
آن بی این موجود نی و این بی آن انوار نیست
هوش مصنوعی: احمد مختار، شمس و حیدر کرار نور هستند و بدون این وجودها، نوری نیست و این وجودها نیز بدون انوار خود، معنا ندارند.
هر که نور آفتاب دین جدا گشته است ازو
روزهای او همیشه جز شبان تار نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که از نور ایمان و دین دور شده باشد، روزهایش همیشه به تاریکی شب شبیه خواهد بود و هیچ روشنی در زندگی‌اش نخواهد بود.
چشم سر بی‌آفتاب آسمان بی‌کار گشت
چشم دل بی‌آفتاب دین چرا بی کار نیست؟
هوش مصنوعی: چشم ظاهری وقتی نور آفتاب را نبیند، بی‌فایده می‌شود. حالا اگر دل انسان که باید با نور ایمان روشنی بگیرد، همچنان کار کند، چرا ما به دین و ایمان خود اهمیت نمی‌دهیم و به ارزش آن توجه نمی‌کنیم؟
بر سر گنجی که یزدان در دل احمد نهاد
جز علی گنجور نی و جز علی بندار نیست
هوش مصنوعی: بر بالای گنجی که خداوند در قلب احمد قرار داده، جز علی، کسی به عنوان خزانه‌دار وجود ندارد و هیچ‌کس غیر از علی، متصل به آن گنج نیست.
وانکه یزدان بر زبان او گشاید قفل علم
جز علی المرتضی اندر جهان دیار نیست
هوش مصنوعی: کسی که خداوند بر زبانش علم را جاری کند، در جهان هیچ کس جز علی بن ابی‌طالب نیست که چنین مقام و منزلتی داشته باشد.
بحر لل بی‌خطر با طبع او، از بهر آنک
چون بنان او به قیمت لؤلؤ شهوار نیست
هوش مصنوعی: دریا برای او بی‌خطر است، زیرا مانند انگشتانش ارزش و جذابیت خاصی ندارد.
ای خداوند حسام دشمن او بار از جهان
جز زبان حجت تو ابر گوهر بار نیست
هوش مصنوعی: ای خداوندی که قدرتی بزرگ داری، دشمن او نتواند از این دنیا چیزی جز کلامی که تو به آن حجت می‌کنی، به دست آورد. در واقع، تویی که باران رحمت و علم را بر زمین می‌بارانی و جز کلام تو چیز دیگری ارزش ندارد.
عروةالوثقی حقیقت عهد فرزندان توست
شیفته است آن کس که او در عهدشان بستار نیست
هوش مصنوعی: رابطه محکم و استواری که با فرزندان تو وجود دارد، نشانه وفاداری و دوستی است. کسی که به این عهد و پیوند احترام می‌گذارد و به آن پایبند است، واقعاً دل بسته و شیفته آن ارتباط است.
من رهی را جز زبانی همچو تیغ تیز تو
با عدوی خاندانت هیچ زین افزار نیست
هوش مصنوعی: هیچ راهی برای من وجود ندارد جز اینکه از زبانی تند و تیز مانند زبان تو در برابر دشمنان خانواده‌ات استفاده کنم.
زخم من بر جان خود پیش تو آرد روز حشر
هرگز آن گمره کزو بیدارم او بیدار نیست
هوش مصنوعی: زخمی که من بر دل خود دارم، در روز قیامت نزد تو نمایان خواهد شد. هرگز آن کسی که مرا گمراه کرده است، بیدار و آگاه نیست.
سوی یزدان منکر است آنکو به تو معروف نیست
جز به انکار توام معروف را انکار نیست
هوش مصنوعی: کسی که به وجود خداوند اعتقاد ندارد، نمی‌تواند تو را بشناسد، زیرا شناخت او تنها با انکار تو ممکن است. در حقیقت، خود معروف بودن هیچ دلیلی بر انکار ندارد.
ناصبی را چشم کور است و تو خورشید منیر
زین قبل مر چشم کورش را به تو دیدار نیست
هوش مصنوعی: چشم ناصبی به دلیل کینه‌اش نابینا است و تو همچون خورشید می‌درخشی. از قبل هم این چشم کور نمی‌تواند تو را ببیند.
نیست مردم ناصبی نزدیک من لا بل خر است
طبع او خروار هست ار صورتش خروار نیست
هوش مصنوعی: هیچ ناصبی (دشمن اهل بیت) نزد من نیست، بلکه طبع او مانند خر است؛ هرچند ظاهرش به چشم خرواری نمی‌آید.
مایهٔ بری تو و ابرار اولاد تواند
بر چون یابد کسی کو شیعت ابرار نیست
هوش مصنوعی: هر کس که از خوبی‌ها و فضایل اولاد تو بهره‌مند شود، باید بداند که کسی که در زمرهٔ شیعیان نیکان نیست، نمی‌تواند به این نعمات دست یابد.
دشمنان تو همه بیمار و بنده تن درست
دورتر باید ز بیمار آنکه او بیمار نیست
هوش مصنوعی: دشمنان تو همه در حال بیماری هستند و به جسم خود وابسته‌اند؛ بنابراین، کسی که بیمار نیست، باید از آن بیماران دور بماند.
من رهی را از جفای دشمن اولاد تو
خوابگاه و جای خور جز غار یا کهسار نیست
هوش مصنوعی: من در برابر ستمگری دشمن تو، جایی برای خواب و آسایش ندارم، جز غار یا دل کوه.
هر کسی را هست تیماری ز دنیا و مرا
جز ز بهر طاعت اولاد تو تیمار نیست
هوش مصنوعی: هر شخصی در دنیا نگرانی‌ها و دغدغه‌هایی دارد، اما من تنها به خاطر اطاعت و خدمت به فرزندان تو نگران هستم.
من رهی را جز به خشنودی‌ی تو و اولاد تو
روز محشر هیچ امید رحمت جبار نیست
هوش مصنوعی: من هیچ راهی برای رسیدن به رحمت خداوند در روز قیامت جز با رضایت تو و فرزندان تو نمی‌بینم.
حاشیه ها
1397/01/31 15:03
۱۳ رجب
بر سر گنجی که یزدان در دل احمد نهاد
جز علی گنجور نی و جز علی بندار نیست
وانکه یزدان بر زبان او گشاید قفل علم
جز علی المرتضی اندر جهان دیار نیست
تولد حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام بر ساکنان کشور گنجور مبارک.
1403/02/08 19:05
ر.غ
یا سلام. لطفا دشمن او بار را دشمن اوبار بنویسید. ر. ک پیوند به وبگاه بیرونی