گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷

بلی، بی‌گمان این جهان چون گیاست
جز این مردمان را گمانی خطاست
ازیرا که همچون گیا در جهان
رونده است همواره بیشی و کاست
اگر هرچه بفزاید و کم شود
گیا باشد، این پیر گیتی گیاست
ولیکن گیا را بباید شناخت
ازیرا سخن را درین رویهاست
جهان گر یکی گوز نیکو شود
بدان گوز در مغز مردم سزاست
وگر چند مائیم مغز جهان
گیا چون نکو بنگری مغز ماست
گیا همچو دانه است و ما آرد او
چو بندیشی، و این جهان آسیاست
بخواهد همی خوردمان آسیا
به دندان مرگ، ای پسر، راست راست
فنامان به دندان مرگ اندر است
به دندان ما در گیا را فناست
ولیکن چو زنده است در ما گیا
پس از مرگ ما را امید بقاست
گیا پیشکار خداوند ماست
که بر پادشاهان همه پادشاست
بدو زنده گشته است مردار خاک
اگر دست یزدانش گویم رواست
اگر مرده را زنده کردی مسیح
چنان چون برین قول ایزد گواست
به یک دانه گندم در، ای هوشیار،
مسیحیت بسیار و بی‌منتهاست
نه مرده است هرگز نه میرد گیا
که مر زندگی را گیا کیمیاست
میان دو عالم گیا منزلی است
که بوی و مزه و رنگ را مبتداست
گیا سوی هشیار پیغمبری است
که با خالق و خلق پاک آشناست
گیا را پدر دان درست، ای پسر،
وگر من پدرتم گیا خود نیاست
نه فانی نه باقی گیاه است ازانک
بقا و فنا را درو التقاست
به شخص است فانی و باقی به نوع
پس این گوهر عالی و پربهاست
ازو زاد حیوان و مردم وزین
چنو هر کسی بربقا مبتلاست
بیا تا بقا را مهیا شویم
که اینجای بس ناخوش و بی‌نواست
جهان گرچه از راه دیدن پری است
ز کردار دیو است و نر اژدهاست
کرا خواند هرگز که‌ش آخر نراند
نه جای محابا و روی و ریاست
همه بیشی او بجمله کمی است
همه وعدهٔ او سراسر هباست
کجا نقطهٔ نور بینی درو
یکی دود چون دیوش اندر قفاست
درختان نیکیش را بر بدی است
به زیر سر نعمتش در بلاست
نه آن تو است، ای برادر، درو
هر آنچه‌ش گمانی بری کان تو راست
یکی مرکب است این جهان بس حرون
که شرش رکاب و عنانش عناست
چو از عادت او تفکر کنی
همه غدر و مکر و فریب و دهاست
پس آن به که بگریزی از غدر او
کزو خیر هرگز نخواهدت خاست
مگر طاعت ایزد بی‌نیاز
که او راست فرمان و تقدیر و خواست
دو رهبر به پیش تو استاده‌اند
کزایشان یکی عقل و دیگر هواست
خرد ره نمایدت زی خشندیش
ازیرا خرد بس مبارک عصاست
نهالی که تلخ است بارش مکار
ازیرا رهت بر سرای جزاست
به طاعت همی کوش و منشین بران
که گوئی «از ایزد مرا این قضاست»
به طاعت شود پاک زنگ گناه
ازیرا گنه درد و طاعت شفاست
نه نومید باش و نه ایمن بخسپ
که بهتر رهی راه خوف و رجاست
دروغ ایچ مسگال ازیرا دروغ
سوی عاقلان مر زبان را زناست
حذر کن ز مکر و حسد، ای پسر،
که این هر دو بر تو وبال و وباست
بدانچه‌ت بدادند خرسند باش
که خرسندی از گنج ایزد عطاست
به هر خیر دو جهانی امیددار
گر از بند آزت امید رهاست
اگر جفت آزی نه آزاده‌ای
ازیرا که این زان و آن زین جداست
در رستگاری به پرهیز جوی
که پرهیز بهتر ز ملک سباست
گزین کن جوانمردی و خوی نیک
که این هر دو از عادت مصطفاست
سخاوت نشان گر ثنا بایدت
که بار درخت سخاوت ثناست
به از بر درخت سخاوت ثنا
به گیتی درختی و باری کجاست
خرد جوی و جانت از هوا دور دار
ازیرا هوا چشم دل را عماست
دلت هیچ راحت نخواهد چرید
اگر گرد او مر هوا را چراست
سوی شعر حجت گرای، ای پسر،
اگر هیچ در خاطر تو ضیاست
که دیبای رومی است اشعار او
اگر شعر فاضل کسائی کساست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بلی، بی‌گمان این جهان چون گیاست
جز این مردمان را گمانی خطاست
هوش مصنوعی: بله، به‌طور قطع این دنیا مانند گیاهانی است که در طبیعت می‌رویند و اگر کسی به جز این انسان‌ها گمان دیگری داشته باشد، اشتباه می‌کند.
ازیرا که همچون گیا در جهان
رونده است همواره بیشی و کاست
هوش مصنوعی: چون گیاهان در دنیای پیرامون، همواره تغییراتی مانند افزایش و کاهش را تجربه می‌کنند.
اگر هرچه بفزاید و کم شود
گیا باشد، این پیر گیتی گیاست
هوش مصنوعی: اگر هر چیزی که در دنیا وجود دارد افزایش یا کاهش پیدا کند، این پیر کهنه زمان همچون گیاهان است که رشد می‌کنند یا پژمرده می‌شوند.
ولیکن گیا را بباید شناخت
ازیرا سخن را درین رویهاست
هوش مصنوعی: اما باید گیاه را شناخت، زیرا سخن در این ظاهرهاست.
جهان گر یکی گوز نیکو شود
بدان گوز در مغز مردم سزاست
هوش مصنوعی: اگر دنیا هم از یک چیز خوب پر شود، آن چیز خوب در فکر مردم جایگاه ویژه‌ای خواهد داشت.
وگر چند مائیم مغز جهان
گیا چون نکو بنگری مغز ماست
هوش مصنوعی: اگرچه ما مقدار کمی از وجود جهان هستیم، اما اگر با دقت نگاه کنی، متوجه می‌شوی که اصل و جوهر ماست.
گیا همچو دانه است و ما آرد او
چو بندیشی، و این جهان آسیاست
هوش مصنوعی: گیاهان مانند دانه‌ها هستند و ما مانند آرد، که بر اساس شرایط و محدودیت‌های خود شکل می‌گیریم. این جهان نیز به نوعی آرامش و آسایش می‌دهد.
بخواهد همی خوردمان آسیا
به دندان مرگ، ای پسر، راست راست
هوش مصنوعی: مرگ، ای پسر، در حال حاضر به ما نزدیک است و مانند آسیایی که دندان‌هایش را بر روی ما گذاشته، ما را در چنگال خود دارد.
فنامان به دندان مرگ اندر است
به دندان ما در گیا را فناست
هوش مصنوعی: زندگانی ما در چنگال مرگ قرار دارد و در برابر آن، گیاهان و دنیا نیز ناپایدار و فناپذیر به حساب می‌آیند.
ولیکن چو زنده است در ما گیا
پس از مرگ ما را امید بقاست
هوش مصنوعی: اما وقتی که در دل ما زندگی وجود دارد، پس از مرگ ما نیز امید به ادامه حیات وجود دارد.
گیا پیشکار خداوند ماست
که بر پادشاهان همه پادشاست
هوش مصنوعی: گیاهان خدمتگزار خداوند هستند و برتر از همه پادشاهان به شمار می‌آیند.
بدو زنده گشته است مردار خاک
اگر دست یزدانش گویم رواست
هوش مصنوعی: مردگان خاکی به لطف و رحمت خداوند زنده شده‌اند و این کار حق و شایسته‌ای است.
اگر مرده را زنده کردی مسیح
چنان چون برین قول ایزد گواست
هوش مصنوعی: اگر مرده‌ای را زنده کنی، مثل مسیح که انجام داد، این نشان‌دهنده‌ی وعده‌ی الهی است.
به یک دانه گندم در، ای هوشیار،
مسیحیت بسیار و بی‌منتهاست
هوش مصنوعی: حتما! در اینجا به معنی بیت اشاره می‌شود: به دانه‌ای از گندم نگاه کن، ای انسان آگاه، که در آن مسیحیت و آموزه‌های عمیق و بی‌پایانی وجود دارد.
نه مرده است هرگز نه میرد گیا
که مر زندگی را گیا کیمیاست
هوش مصنوعی: گیاه هرگز نمرده و نمی‌میرد، زیرا زندگی برای گیاه نوعی جادوی خاص است.
میان دو عالم گیا منزلی است
که بوی و مزه و رنگ را مبتداست
هوش مصنوعی: در میان دو جهان، جایی وجود دارد که آغاز فرایندهای حسی مانند بو، طعم و رنگ در آنجا رخ می‌دهد.
گیا سوی هشیار پیغمبری است
که با خالق و خلق پاک آشناست
هوش مصنوعی: یک گیاه به سمت شخصی آگاه و دانا حرکت می‌کند که با خدا و بندگان خوب او ارتباط نزدیکی دارد.
گیا را پدر دان درست، ای پسر،
وگر من پدرتم گیا خود نیاست
هوش مصنوعی: ای پسر، بدان که ریشه و اصل گیاه را پدر آن گیاه به حساب بیاور، و اگر غیر از این باشد، من دیگر پدر تو نیستم.
نه فانی نه باقی گیاه است ازانک
بقا و فنا را درو التقاست
هوش مصنوعی: گیاه نه از بین می‌رود و نه همیشه باقی می‌ماند، زیرا در وجود آن هم ویژگی بقا و هم ویژگی فنا وجود دارد و این دو در آن به هم پیوسته‌اند.
به شخص است فانی و باقی به نوع
پس این گوهر عالی و پربهاست
هوش مصنوعی: اینجا گفته می‌شود که وجود فردی زودگذر و ناپایدار است، اما نوع انسان همیشه باقی می‌ماند. بنابراین، این انسان‌ها مانند جواهرات باارزش و کمیاب هستند.
ازو زاد حیوان و مردم وزین
چنو هر کسی بربقا مبتلاست
هوش مصنوعی: از او، هم موجودات زنده و هم انسان‌ها به وجود آمدند و به همین ترتیب، هر کسی در این دنیا با مشکلات و چالش‌ها روبه‌رو است.
بیا تا بقا را مهیا شویم
که اینجای بس ناخوش و بی‌نواست
هوش مصنوعی: بیایید برای ماندگاری و جاودانگی آماده شویم، زیرا اینجا جایی ناگوار و غم‌انگیز است.
جهان گرچه از راه دیدن پری است
ز کردار دیو است و نر اژدهاست
هوش مصنوعی: با اینکه دنیا از نظر ظاهری زیبا و دلرباست، ولی در واقعیت رفتارهای ناپسند و بدی وجود دارد که شبیه به دیوها و اژدهایان خطرناک است.
کرا خواند هرگز که‌ش آخر نراند
نه جای محابا و روی و ریاست
هوش مصنوعی: کسی که همیشه در پی مقام و جایگاه بالاست، هرگز نمی‌تواند به آخر کار خود برسد و جای نگرانی، محبت و ریاست نیست.
همه بیشی او بجمله کمی است
همه وعدهٔ او سراسر هباست
هوش مصنوعی: همه چیزهای او در اصل کم و محدود هستند و تمام وعده‌هایی که می‌دهد، در واقع بی‌معنا و بی‌فایده‌اند.
کجا نقطهٔ نور بینی درو
یکی دود چون دیوش اندر قفاست
هوش مصنوعی: کجاست آن نقطهٔ روشنی که در آن، دودی تاریک همچون دیوی در قفسی محبوس است؟
درختان نیکیش را بر بدی است
به زیر سر نعمتش در بلاست
هوش مصنوعی: درختان خوبیشان زیر سایه بدی‌ها هستند و نعمت‌های آنها در سختی‌ها قرار دارد.
نه آن تو است، ای برادر، درو
هر آنچه‌ش گمانی بری کان تو راست
هوش مصنوعی: این چیز که تو در ذهن داری، ای برادر، واقعاً متعلق به تو نیست؛ همه آنچه در مورد آن فکر می‌کنی، تنها تصوری است که از آن داری و در واقع آن چیز حقیقتاً برای تو نیست.
یکی مرکب است این جهان بس حرون
که شرش رکاب و عنانش عناست
هوش مصنوعی: این جهان مانند مرکبی است که بی‌نهایت مشکل و دردسر دارد؛ به گونه‌ای که شر آن، رکاب و فرمانش، بلا و سختی است.
چو از عادت او تفکر کنی
همه غدر و مکر و فریب و دهاست
هوش مصنوعی: وقتی به رفتار او فکر کنی، متوجه می‌شوی که پر از نیرنگ و فریب و تزویر است.
پس آن به که بگریزی از غدر او
کزو خیر هرگز نخواهدت خاست
هوش مصنوعی: بهتر است از خیانت او فرار کنی، زیرا از او هیچ خیری برایت نخواهد آمد.
مگر طاعت ایزد بی‌نیاز
که او راست فرمان و تقدیر و خواست
هوش مصنوعی: آیا عبادت و اطاعت از خداوند نیاز دارد، در حالی که او فقط خود را بر اساس خواسته‌ها و فرمانش اداره می‌کند؟
دو رهبر به پیش تو استاده‌اند
کزایشان یکی عقل و دیگر هواست
هوش مصنوعی: دو نیروی مهم در برابر تو قرار دارند: یکی عقل که به تو هدایت و درک می‌بخشد و دیگری هوس که تو را به سمت خواسته‌های زودگذر و ناپایدار می‌کشاند.
خرد ره نمایدت زی خشندیش
ازیرا خرد بس مبارک عصاست
هوش مصنوعی: خرد می‌تواند راه را به تو نشان دهد، زیرا خرد به خصوص بسیار خوشایند و نیکوست.
نهالی که تلخ است بارش مکار
ازیرا رهت بر سرای جزاست
هوش مصنوعی: درختی که میوه‌اش تلخ است، نشان‌دهنده‌ٔ فریب و نیرنگ است. چرا که مسیر او به خانه‌ای دیگر منحرف شده است.
به طاعت همی کوش و منشین بران
که گوئی «از ایزد مرا این قضاست»
هوش مصنوعی: در تلاش باش که به عبادت و اطاعت بپردازی و بهانه نیاوری که بگویی "این قضا و تقدیر از سوی خداوند برای من است."
به طاعت شود پاک زنگ گناه
ازیرا گنه درد و طاعت شفاست
هوش مصنوعی: با انجام عبادت و اطاعت، زنگار گناهان از دل و جان پاک می‌شود، زیرا گناه دردآور است و اطاعت می‌تواند درمانی برای آن باشد.
نه نومید باش و نه ایمن بخسپ
که بهتر رهی راه خوف و رجاست
هوش مصنوعی: نه احساس ناامیدی کن و نه به خودت دلخوش باش، زیرا بهترین راه، مسیری است که هم ترس و هم امید را در بر می‌گیرد.
دروغ ایچ مسگال ازیرا دروغ
سوی عاقلان مر زبان را زناست
هوش مصنوعی: دروغ هیچ ارزشی ندارد، زیرا گفتن دروغ برای افراد خردمند مانند خیانت به زبان است.
حذر کن ز مکر و حسد، ای پسر،
که این هر دو بر تو وبال و وباست
هوش مصنوعی: مواظب باش از فریب و حسادت، پسر، زیرا این دو بر روی تو سنگینی خواهند کرد و پیامدهای بدی خواهند داشت.
بدانچه‌ت بدادند خرسند باش
که خرسندی از گنج ایزد عطاست
هوش مصنوعی: آنچه را که به تو داده‌اند با دل‌خوشی بپذیر، زیرا خوشحالی و رضایت از آن، خود یک نعمت بزرگ از طرف خداوند است.
به هر خیر دو جهانی امیددار
گر از بند آزت امید رهاست
هوش مصنوعی: به هر خوبی که در این دنیا و آن دنیا وجود دارد، امیدوار باش و اگر از قید آز و حسرت آزاد هستی، به آن امید داشته باش.
اگر جفت آزی نه آزاده‌ای
ازیرا که این زان و آن زین جداست
هوش مصنوعی: اگر کسی آزاد و بی‌قید و شرط نباشد، نمی‌تواند با دیگری که هم‌سطح او نیست، ارتباط واقعی برقرار کند. چرا که هر یک از این دو، به نوعی جدا و متفاوت از آن دیگری هستند.
در رستگاری به پرهیز جوی
که پرهیز بهتر ز ملک سباست
هوش مصنوعی: در مسیر نجات و سرنوشت خوش، از پرهیز و اجتناب از گناهان بهره ببر؛ زیرا پرهیز و احتیاط بهتر از داشتن ثروت و مقام دنیاست.
گزین کن جوانمردی و خوی نیک
که این هر دو از عادت مصطفاست
هوش مصنوعی: با انتخاب جوانمردی و رفتار خوب، خود را به صفات نیکو نزدیک کن، چرا که این ویژگی‌ها از عادات پیامبر هستند.
سخاوت نشان گر ثنا بایدت
که بار درخت سخاوت ثناست
هوش مصنوعی: سخاوت و بخشش باید ستایش شوند، زیرا نتایج خوب و زیبای آن مانند میوه‌های درخت سخاوت است که نشان‌دهنده ثمرات این ویژگی است.
به از بر درخت سخاوت ثنا
به گیتی درختی و باری کجاست
هوش مصنوعی: بهتر از درخت سخاوت، که در دنیا نام و توصیف خوبی دارد، چنین درختی و ثمره‌ای وجود ندارد.
خرد جوی و جانت از هوا دور دار
ازیرا هوا چشم دل را عماست
هوش مصنوعی: خود را به دنبال خرد و دانش ببر و از اندیشه‌های سطحي و بی‌اساس دوری کن، زیرا این نوع افکار می‌توانند باعث تاریکی و نادانی در درونت شوند.
دلت هیچ راحت نخواهد چرید
اگر گرد او مر هوا را چراست
هوش مصنوعی: اگر دل تو به عشق کسی مشغول باشد، هرگز آرامش نخواهد داشت، حتی اگر هوای آن شخص دلپذیر و زیبا باشد.
سوی شعر حجت گرای، ای پسر،
اگر هیچ در خاطر تو ضیاست
هوش مصنوعی: به شعر و ادبیات رجوع کن، پسر، اگر در ذهنت هیچ چیز روشن و روشنایی وجود ندارد.
که دیبای رومی است اشعار او
اگر شعر فاضل کسائی کساست
هوش مصنوعی: اشعار او مانند پارچه‌ای زربافت و باارزش است، زیرا اگر کسی بیفتد در شعر، این فقط هنر کسائی خواهد بود.