گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۴

آمد و پیغام حجت گوش‌دار ای ناصبی
پاسخش ده گر توانی، سر مخار، ای ناصبی؟
هرچه گوئی نغز حجت گوی، لیکن قول نغز
کی پدید آید ز مغز پربخار، ای ناصبی؟
علم ناموزی و لشکرسازی از غوغا همی
چون چنینی بی‌فسار و بادسار، ای ناصبی
چند فخر آری بدین بسیاری جهال عام
نیستت این فخر، ننگ است این و عار، ای ناصبی
همچنان کز صد هزاران خار یک خرما به است
نیز یک دانا به از نادان هزار، ای ناصبی
چشم دل هر چند کورستت به چشم دل ببین
بر درختان بیش و کم و برگ و بار، ای ناصبی؟
امتی مر بوحنیفه و شافعی را، از رسول
شرم ناید مر تو را زین زشت کار، ای ناصبی؟
...
مصطفی بر گردن و اندر کنار، ای ناصبی
بوحنیفه و شافعی را بر حسین و بر حسن
چون گزیدی همچو بر شکر شخار، ای ناصبی؟
نور یزدان از محمد وز علی اولاد اوست
تو برونی با امامت زین قطار، ای ناصبی
چون ننازم بهر داماد و وصی و اولاد او
گر بنازی تو به یار و پیش‌کار، ای ناصبی؟
نیست جز بهر ابوبکر و عمر با من تو را
نه لجاج و نه مری نه خار خار، ای ناصبی
گر مرایشان را تو هریک یار پیغمبر نهی
من نگویم جز که حق و آشکار، ای ناصبی
...
همچو او هر یک رسول کردگار، ای ناصبی
گرچه اندر رشتهٔ دری کشندش کی بود
سنگ هرگز یار در شاهوار، ای ناصبی؟
گرچه بر دیوار و بر در صورت مردم کنند
یار مردم باشد آن نیکونگار، ای ناصبی؟
ور حدیث غار گوئی نیست این افضل و نه فخر
حجت‌آور پیش من چربک میار، ای ناصبی
... آنکه پیغمبر به زیر ساق عرش
از شرف شد نه ز خفتن شد به غار، ای ناصبی
زی تو گر یاران چهارند، از ره دین سوی من
نیست جز حیدر امامی نه سه یار، ای ناصبی
زانکه ما هرچند دیوار است مزگت را چهار
قبله یک دیوار داریم از چهار، ای ناصبی
از پس پیغمبر آن باشد خلیفه کو بود
هم مبارز هم به علم اندر سوار، ای ناصبی
از علی علم و شجاعت سوی امت ظاهر است
روشن و معروف و پیدا چون نهار، ای ناصبی
زیر بار جهل مانده‌ستی ازیرا مر تو را
در مدینهٔ علم و حکمت نیست بار، ای ناصبی
از علی مشکل نماند اندر کتاب حق مرا
علم بوبکر و عمر پیش من آر، ای ناصبی
من ز دین در زیر بار و بارور خرما بنم
تو به زیر بیدی و بی‌بر چنار، ای ناصبی
راز ایزد با محمد بود و جز حیدر نبود
مر محمد را ز امت رازدار، ای ناصبی
گر ز پیغمبر به جز فرزند حیدر کس نماند
تا قیامت رازدار و یادگار، ای ناصبی
ای دریغا چونکه نامد سوی بوبکر و عمر
زاسمان صمصام تیز و ذوالفقار، ای ناصبی؟
روز خیبر چونکه بوبکر و عمر آن در نکند
تا علی کند آن قوی در زان حصار، ای ناصبی؟
عمر و بن معدی کرب را ... روز حرب
پیش پیغمبر گریز از کارزار، ای ناصبی
از پیمبر خیبری را خط آزادی که داد
جز علی کو بد وزیر و هوشیار، ای ناصبی؟
فخر بر دیگر جهودان خیبری را خط اوست
بنگر آنک گر نداری استوار، ای ناصبی
چون گریزی از علی کو شیر دین ایزد است
گر نگشته‌ستی به دین‌اندر حمار، ای ناصبی؟
چون پدید آمد به خندق برق تیغ ذوالفقار
گشت روی عمر و عنتر لاله‌زار، ای ناصبی
هر که مرد است از جهان دل با علی دارد، مگر
تو که با مردان نباشی در شمار،ای ناصبی
هنچنان آنگه برآورد از سر کافر علی
من بر آرم از سرت گرد و دمار،ای ناصبی
شاد چون گشتی براندندم به قهر از بهر دین
از ضیاع خویش و از دار و عقار،ای ناصبی ؟
تا قرار من به یمگان است می‌دانم که نیست
جز به یمگان علم و حکمت را قرار،ای ناصبی
زانکه در عالم علم گشته به نام آنکه اوست
خازن علم خدای کامگار،ای ناصبی
آنکه تا او را ندانی می‌خوری و می‌چری
تو بجای ... ار، ای ناصبی
چون ز مشکلهات پرسم عورتت پیدا شود
بی‌ازاری، بی‌ازاری ، بی‌ازار، ای ناصبی
طبع خر داری تو، حکمت را کسی بر طبع تو
بست نتواند به سیصد رش نوار، ای ناصبی
چون بیائی سوی من با مزه خرمائی همی
چند باشی بی‌مزه همچون خیار، ای ناصبی؟
تا قیامت بر مکافات فعال زشت تو
این قصیده بس تو را از من نثار، ای ناصبی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آمد و پیغام حجت گوش‌دار ای ناصبی
پاسخش ده گر توانی، سر مخار، ای ناصبی؟
هوش مصنوعی: شخصی آمد و پیغام مهمی را آورد. ای ناصبی، حواست جمع باشد و اگر می‌توانی پاسخی بده، اما سر خود را پنهان کن.
هرچه گوئی نغز حجت گوی، لیکن قول نغز
کی پدید آید ز مغز پربخار، ای ناصبی؟
هوش مصنوعی: هر چه بگویی زیبا و دلنشین است، اما سخن زیبا از کجا می‌تواند سرچشمه بگیرد وقتی که از ذهنی پر از افکار متشنج و متزلزل بیاید، ای مخالف؟
علم ناموزی و لشکرسازی از غوغا همی
چون چنینی بی‌فسار و بادسار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: آموختن علم و به‌هم زدن اوضاع مانند برپا کردن یک لشکر از دل هیاهو و شلوغی است، ای ناصبی!
چند فخر آری بدین بسیاری جهال عام
نیستت این فخر، ننگ است این و عار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: به چه دلیل بر خود می‌بالید در حالی که بسیاری از نادانان در اطراف شما هستند؟ این بالیدن هیچ ارزشی ندارد و تنها موجب ننگ و عار است، ای کسی که به اهل بیت دشمنی می‌ورزی.
همچنان کز صد هزاران خار یک خرما به است
نیز یک دانا به از نادان هزار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: حتی با وجود اینکه هزاران مشکل و سختی وجود دارد، داشتن یک خرما بهتر از هیچ چیز نیست. همچنین، یک فرد دانا از هزاران فرد نادان برتر است.
چشم دل هر چند کورستت به چشم دل ببین
بر درختان بیش و کم و برگ و بار، ای ناصبی؟
هوش مصنوعی: برخی انسان‌ها ممکن است با چشم دل نتوانند چیزی را ببینند، اما این به معنای آن نیست که نباید به زیبایی‌ها و جزئیات جهان توجه کنند. از این رو، با دقت و شعور می‌توان درختان، برگ‌ها و میوه‌ها را مشاهده کرد و از آنها لذت برد.
امتی مر بوحنیفه و شافعی را، از رسول
شرم ناید مر تو را زین زشت کار، ای ناصبی؟
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی انتقاد از کسانی است که به نحوی به شخصیت‌های بزرگ اسلامی توهین می‌کنند، به ویژه بوحنیفه و شافعی. شاعر از طرفی بر این نکته تأکید می‌کند که جامعه از اصول و پیام‌های رسول‌الله پیروی می‌کند و از طرف دیگر به فردی که به این دو شخصیت توهین می‌کند، هشدار می‌دهد که این کار زشت و ناپسند است و باید از آن شرم کند. به بیان دیگر، این شعر به اهمیت احترام به علمای دین و جلوگیری از توهین به آنها می‌پردازد.
...
مصطفی بر گردن و اندر کنار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: ای ناصبی، تو بر گردن و در کنار مصطفی ( پیامبر اسلام) قرار داری.
بوحنیفه و شافعی را بر حسین و بر حسن
چون گزیدی همچو بر شکر شخار، ای ناصبی؟
هوش مصنوعی: چرا امام حسین و امام حسن را با بوحنیفه و شافعی مقایسه کرده‌ای، مانند اینکه بر شکر بگذارید؟ ای کسی که دشمن اهل بیت هستی؟
نور یزدان از محمد وز علی اولاد اوست
تو برونی با امامت زین قطار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: نور خداوند از محمد و علی و فرزندان آنان است. تو که به امامت این خاندان بی‌اعتنا هستی، بیرون از این قطار و گروه هستی، ای ناصبی.
چون ننازم بهر داماد و وصی و اولاد او
گر بنازی تو به یار و پیش‌کار، ای ناصبی؟
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و تمجید از خانواده و نسل یک شخص می‌پردازد و نشان‌دهنده‌ی اهمیتی است که به ارزش‌های خانوادگی و نسبت‌ها داده می‌شود. در عین حال، اشاره‌ای هم به توجه به دوستان و یاران دارد و این پرسش را مطرح می‌کند که آیا این توجه می‌تواند به دیگران نیز معطوف شود یا خیر. به طور کلی، تأکید بر ارزش‌های نهفته در ارتباطات خانوادگی و اجتماعی بر عهده‌ی شاعر است.
نیست جز بهر ابوبکر و عمر با من تو را
نه لجاج و نه مری نه خار خار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: جز برای ابوبکر و عمر، هیچ کینه و دشمنی با تو ندارم. ای ناصبی، نه از لجاجتی برخوردارم و نه به تو آسیبی می‌زنم.
گر مرایشان را تو هریک یار پیغمبر نهی
من نگویم جز که حق و آشکار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: اگر به هر یک از آن‌ها فخر کنی که دوست پیامبر هستند، من هیچ نمی‌گویم جز اینکه حقیقت را بیان کنم، ای کسی که از اهل بیت دوری.
...
همچو او هر یک رسول کردگار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: هر یک از آن‌ها مانند او، پیامبری از طرف خداوند است، ای کسی که دشمن اهل بیت هستی.
گرچه اندر رشتهٔ دری کشندش کی بود
سنگ هرگز یار در شاهوار، ای ناصبی؟
هوش مصنوعی: اگرچه در دنیا به او آسیب بزنند، اما آیا سنگ می‌تواند همواره یاری کند در برابر شاه و شخصیت بزرگ؟ ای کسی که دشمنی می‌کنی!
گرچه بر دیوار و بر در صورت مردم کنند
یار مردم باشد آن نیکونگار، ای ناصبی؟
هوش مصنوعی: هرچند که افراد ممکن است بر دیوار و در، چهره‌ی مردم را نقاشی کنند، اما یار واقعی مردم همان نیکوکار است، ای دشمن اهل بیت؟
ور حدیث غار گوئی نیست این افضل و نه فخر
حجت‌آور پیش من چربک میار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: اگر از غار صحبت می‌کنی، این موضوع برای من اهمیتی ندارد و نمی‌تواند دلیلی برای برتری یا افتخار باشد. پس لطفاً با زبانی شیرین و مغرورانه صحبت نکن، ای دشمن اهل بیت.
... آنکه پیغمبر به زیر ساق عرش
از شرف شد نه ز خفتن شد به غار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر شرافت و مقامش در نزد خداوند، پیامبر به زیر پای عرش رفت، نه به خاطر خوابیدن در غار، ای ناصبی.
زی تو گر یاران چهارند، از ره دین سوی من
نیست جز حیدر امامی نه سه یار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: اگر دوستان تو چهار نفر هم باشند، از نظر دین، تنها کسی که به سوی من می‌آید حیدر امام است، نه سه یار دیگر، ای دشمن اهل بیت.
زانکه ما هرچند دیوار است مزگت را چهار
قبله یک دیوار داریم از چهار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: هرچند که منزلت ما دیوارهایی دارد و به نظر می‌رسد که جدا از هم هستیم، اما در حقیقت ما یک دل و یک هدف مشترک داریم، ای کسی که به ما و هستی ما معتقد نیستی.
از پس پیغمبر آن باشد خلیفه کو بود
هم مبارز هم به علم اندر سوار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: پس از پیامبر، خلیفه‌ای باید باشد که هم جنگجو باشد و هم به علم و دانش مسلط. ای کسی که دشمنی می‌کنی!
از علی علم و شجاعت سوی امت ظاهر است
روشن و معروف و پیدا چون نهار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: از فضل و شجاعت علی (ع) برای مردم روشن و مشهور است، مثل روشنی روز. ای دشمن اهل بیت، این حقیقت غیرقابل کتمان است.
زیر بار جهل مانده‌ستی ازیرا مر تو را
در مدینهٔ علم و حکمت نیست بار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: تو در زیر بار نادانی مانده‌ای، زیرا در شهر علم و حکمت، جایی برای تو نیست، ای ناصبی.
از علی مشکل نماند اندر کتاب حق مرا
علم بوبکر و عمر پیش من آر، ای ناصبی
هوش مصنوعی: از علی هیچ مشکلی در کتاب حق باقی نمی‌ماند؛ به من علم ابوبکر و عمر را بیاور، ای ناصبی.
من ز دین در زیر بار و بارور خرما بنم
تو به زیر بیدی و بی‌بر چنار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: من تحت فشار دین و مشغول کاری هستم که مانند درخت خرما بارور می‌شود، در حالی که تو در سایه درختی بی‌ثمر و بدون بر به سر می‌بری، ای کسی که از اهل بیت فاصله گرفته‌ای.
راز ایزد با محمد بود و جز حیدر نبود
مر محمد را ز امت رازدار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: راز خداوند تنها با محمد بود و هیچ کس جز علی (حیدر) رازدار او نبود. ای ناصبی، تو حقایق را نمی‌دانی.
گر ز پیغمبر به جز فرزند حیدر کس نماند
تا قیامت رازدار و یادگار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: اگر بعد از پیغمبر جز فرزند علی کسی باقی نماند که رازها و یادگارهای او را حفظ کند، ای دشمن اهل بیت!
ای دریغا چونکه نامد سوی بوبکر و عمر
زاسمان صمصام تیز و ذوالفقار، ای ناصبی؟
هوش مصنوعی: ای کاش که در این زمان، بوبکر و عمر با شمشیرهای تیز و قدرتمندشان می‌آمدند! ای کسی که دشمن اهل بیت هستی؟
روز خیبر چونکه بوبکر و عمر آن در نکند
تا علی کند آن قوی در زان حصار، ای ناصبی؟
هوش مصنوعی: در روز خیبر، هنگامی که ابوبکر و عمر نتوانستند آن چشمه را فتح کنند، علی (علیه‌السلام) با قدرت خود از آن دیوار عبور کرد. ای دشمن اهل بیت، نظر تو چیست؟
عمر و بن معدی کرب را ... روز حرب
پیش پیغمبر گریز از کارزار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: عمر با فرزند معدی کرب، در روز جنگ، به پیغمبر پناه برد و از جنگیدن فرار کرد، ای کسی که به اهل بیت دشمنی می‌ورزی.
از پیمبر خیبری را خط آزادی که داد
جز علی کو بد وزیر و هوشیار، ای ناصبی؟
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام در پیامی به خیبر، آزادی را هدیه کرد و جز علی، که وزیری هوشیار و دانا بود، کسی شایسته این مقام نیست. ای ناصبی!
فخر بر دیگر جهودان خیبری را خط اوست
بنگر آنک گر نداری استوار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف فضیلتی می‌پردازد که یکی از شخصیت‌ها دارد و او را از دیگران متمایز می‌کند. اشاره به این دارد که اگر کسی از نظر ایمان و استقامت قوی نباشد، نمی‌تواند خود را به آن جایگاه برساند، به ویژه اگر نسبت به آن شخصیت احساس برتری کند. در کل، این بیانگر ارزش و اهمیت استحکام در ایمان و شناخت شخصیت‌های بزرگ است.
چون گریزی از علی کو شیر دین ایزد است
گر نگشته‌ستی به دین‌اندر حمار، ای ناصبی؟
هوش مصنوعی: اگر از علی (علیه‌السلام) فرار می‌کنی، بدان که او شیر دین و نماینده خداست. پس اگر به دین بازنگشتی، تو در حقیقت به هوی و هوس روی آورده‌ای، ای ناصبی!
چون پدید آمد به خندق برق تیغ ذوالفقار
گشت روی عمر و عنتر لاله‌زار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: وقتی که نور درخشان شمشیر ذوالفقار بدرخشد، چهره عمر و عنتر مانند گل‌های لاله جلوه‌گر می‌شود، ای کسی که دشمن اهل بیت هستی.
هر که مرد است از جهان دل با علی دارد، مگر
تو که با مردان نباشی در شمار،ای ناصبی
هوش مصنوعی: هر کسی که در دنیا انسان واقعی باشد، عشق و محبت به علی دارد، مگر تو که در بین مردان حساب نمی‌شوی، ای کسی که دشمن علی هستی.
هنچنان آنگه برآورد از سر کافر علی
من بر آرم از سرت گرد و دمار،ای ناصبی
هوش مصنوعی: تا زمانی که علی (ع) را از سر کافر بر افراشته می‌بینی، من نیز از سرت گرد و خاک برمی‌دارم، ای کسی که دشمنی با اهل بیت دارد.
شاد چون گشتی براندندم به قهر از بهر دین
از ضیاع خویش و از دار و عقار،ای ناصبی ؟
هوش مصنوعی: وقتی شاد شدم، به خاطر دینم به زور مرا از زمین‌ها و مال و املاکم بیرون کردند. ای دشمن اهل بیت!
تا قرار من به یمگان است می‌دانم که نیست
جز به یمگان علم و حکمت را قرار،ای ناصبی
هوش مصنوعی: هرگاه که قرار من در یمگان باشد، می‌دانم که دانش و حکمت فقط در یمگان است، ای ناصبی.
زانکه در عالم علم گشته به نام آنکه اوست
خازن علم خدای کامگار،ای ناصبی
هوش مصنوعی: چون در عالم علم، به نام آن کسی که خازن علم خداوند با قدرت و کامیابی است، شناخته می‌شود، ای دشمن اهل بیت.
آنکه تا او را ندانی می‌خوری و می‌چری
تو بجای ... ار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: کسی که پیش از آنکه او را بشناسی، تو را می‌آزارد و آسیب می‌رساند، ای دشمن اهل بیت.
چون ز مشکلهات پرسم عورتت پیدا شود
بی‌ازاری، بی‌ازاری ، بی‌ازار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: وقتی از مشکلاتت بپرسم، بی‌دردسر و بدون هیچ آسیبی خودت را نشان می‌دهی، ای کسی که به ما ظلم می‌کنی.
طبع خر داری تو، حکمت را کسی بر طبع تو
بست نتواند به سیصد رش نوار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: تو طبع و طبیعتی به شدت بی‌منطق و ناپخته داری که هیچ‌کس نمی‌تواند حقیقت و حکمت را به تو بفهماند، حتی اگر با تلاش بسیار و به وسیع‌ترین شکل ممکن تلاش کند. ای ناصبی!
چون بیائی سوی من با مزه خرمائی همی
چند باشی بی‌مزه همچون خیار، ای ناصبی؟
هوش مصنوعی: وقتی به سوی من می‌آیی و لذت خرمائی را به ارمغان می‌آوری، پس چرا مدت زیادی بدون طعم و مزه‌ای مانند خیار خواهی ماند، ای دشمن؟
تا قیامت بر مکافات فعال زشت تو
این قصیده بس تو را از من نثار، ای ناصبی
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی از عواقب و بازخواست اعمال نادرست اشاره دارد و بیانگر این است که فردی به خاطر رفتارهای زشتش، تا همیشه با تنبیه و عذاب مواجه خواهد شد. شاعر با خطاب قرار دادن شخصی به نام ناصبی، نشان می‌دهد که این فرد به خاطر کارهای خود مستحق چنین سرنوشتی است و این زحمات شاعر به عنوان نشانه‌ای از این عذاب به او اهدا شده است.

حاشیه ها

1399/11/17 12:02
بهزاد

زنده باد .