برگردان به زبان ساده
این چه خیمه است این که گوئی پر گهر دریاستی
یا هزاران شمع در پنگان از میناستی
هوش مصنوعی: این چه چادر بزرگی است که گویی پر از جوهر و ارزش است، مانند دریایی که پر از گوهر است، یا مثل اینکه هزاران شمع در ظرفی از مینا قرار دارند.
باغ اگر بر چرخ بودی لاله بودی مشتری
چرخ اگر در باغ بودی گلبنش جوزاستی
هوش مصنوعی: اگر باغ در آسمان بود، لالهای زیبا بودی و اگر آسمان در باغ بود، گلی با عطر جوز را مینوشیدی.
از گل سوری ندانستی کسی عیوق را
این اگر رخشنده بودی یا گر آن بویاستی
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که اگر زیبایی و درخشندگی تو همچون گل سرخ بود، کسی نمیتوانست عیب تو را ببیند. این به نوعی اشاره به این دارد که زیبایی میتواند نقصها را پنهان کند یا کسی را متوجه آنها نکند.
صبح را بنگر پس پروین روان گوئی مگر
از پس سیمین تذروی بسدین عنقاستی
هوش مصنوعی: صبح را ببین که چقدر زیباست، گویی پروین (ستارهای در آسمان) به آرامی در حال حرکت است. این زیبایی مانند نوری است که از پس پردهای نازک میتابد و به ما الهام میبخشد.
روی مشرق را بیاراید به بوقلمون سحر
تا بدان ماند که گوئی مسند داراستی
هوش مصنوعی: در صبحگاهان، چهرهی مشرق را با رنگهای زیبا و دلنشین زینت ببخش، بهطوری که گویی کسی در آنجا نشسته و بر ما مسلط است.
جرم گردون تیره و روشن درو آیات صبح
گوئی اندر جان نادان خاطر داناستی
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویر کشیدن دوگانگی و تضادهای موجود در دنیا اشاره شده است. صبح، نمادی از روشنایی و آگاهی است که میتواند به درک بهتر از واقعیتها کمک کند. افرادی که نادان هستند، نمیتوانند این آیات و نشانههای روشنایی را درک کنند و همچنان در تاریکی میمانند.در واقع، حکایت از این دارد که درک صحیح از زندگی و رخدادها نیازمند آگاهی و همّت است.
ماه نو چون زورق زرین نگشتی هر مهی
گر نه این گردنده چرخ نیلگون دریاستی
هوش مصنوعی: ماه نو مانند یک قایق طلایی است و هر ماهی اگر چنین نکند، به دلیل این است که در چرخ نیلگون آسمان دریا زندگی میکند.
نیست این دریا بل این پردهٔ بهشت خرم است
ور نه این پرده بهشتستی نه پر حوراستی
هوش مصنوعی: این دریا نیست، بلکه پردهای از بهشت زیباست. اگر نه این پرده بهشت، چه فایدهای دارد که تنها پر از حور باشد؟
بلکه مصنوعی تمام است این به قول منطقی
گر تمام آن است کو را نیست هرگز کاستی
هوش مصنوعی: تمامی این ساخته و پرداختهی اثر، دقیق و کامل است. به عبارتی دیگر، هر چیزی که تمام و کمال باشد، هیچ گونه نقص و کاستی ندارد.
آسیائی راست است این کابش از بیرون اوست
زان همی گردد، شنودم این حدیث از راستی
هوش مصنوعی: این گفتار به این معناست که آنچه ما در زندگی تجربه میکنیم و به ما میرسد، از خود ما و از درونمان نشأت میگیرد. بنابراین، تعاملات و احساسات ما، به نوعی بازتابی از حقیقت وجودی ما هستند.
آسیابان را ببینی چون ازو بیرون شوی
واندر اینجا دیدیی چشمت اگر بیناستی
هوش مصنوعی: وقتی از آسیاب خارج میشوی و آسیابان را میبینی، اگر چشمهایت باز باشد و بتوانی خوب ببینی، متوجه وجود او خواهی شد.
چیست، بنگر، زاسیا مر آسیابان را غله؟
گر نبایستیش غله آسیا ناراستی
هوش مصنوعی: بنگر به آسیابان و غلهاش، آیا چیزی در آن وجود دارد؟ اگر آنچه وجود دارد، لازم نیست، چرا آسیابان به زحمت میافتد؟
عقل اشارت نفس دانا را همی ایدون کند
کاین همانا ساخته کرده ز بهر ماستی
هوش مصنوعی: عقل به ما فهماند که نفس دانشمند چگونه عمل میکند، چراکه این همه چیز به خاطر ما و برای رفاه ما ایجاد شده است.
روزگار و چرخ و انجم سر به سر بازیستی
گرنه این روز دراز دهر را فرداستی
هوش مصنوعی: زندگی و زمان مانند بازیای است که همواره در حال تغییر و نوسان است. اگر چنین نبود، این روز طولانی و خستهکننده به سرعت به پایان میرسید و فردا را به ارمغان میآورد.
نفس ما بر آسیا کی پادشا گشتی به عقل
گر نه نفس مردمی از کل خویش اجزاستی
هوش مصنوعی: نفس و نفسام انسانی است که خود را برتر از دیگران نمیداند؛ اینگونه نیست که بر آسیا حکومت کند. اگر عقل در کار باشد، باید بدانیم که نفس یک انسان جزئی از کل است و نمیتواند خود را مستقل از دیگران ببیند.
چرخ میگوید به گشتنها که من میبگذرم
جز همین چیزی نگفتی گر چو ما گویاستی
هوش مصنوعی: چرخ (یا زمان) به تلاشها و گردشهای زندگی اشاره میکند و میگوید که من به این چیزها ادامه میدهم و به غیر از همین موضوع چیزی نگفتی. اگر تو هم مانند من اهل گفتوگو بودی، میتوانستی بهتر از این بگویی.
قول او را بشنود دانا ز راه گشتنش
گشتنش آواستی گر همچو ماش آواستی
هوش مصنوعی: دانای خردمند، صدای گامهای او را میشنود و از این صدا، به مقصود او پی میبرد. اگر او هم مانند یک دانهماش در حرکت باشد، باز هم صدای او قابل تشخیص است.
کس نمیداند کز این گنبد برون احوال چیست
سر فرو کردی اگر شخصی بر این بالاستی
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که بیرون از این دنیای مادی چه احوالی است. اگر کسی بر این بلندی ایستاده باشد و سرش را پایین بیاورد، از چه خبر است.
نیست چیزی دیدنی زینجا برون و زین قبل
میگمان آید کز این گنبد برون صحراستی
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در اینجا دیده نمیشود و از قبل هم گمان نمیبردم که از این گنبد بیرون، جایی وجود داشته باشد.
دهر خود میبگذرد یا حال او میبگذرد
حال گشتن نیستی گر دهر بیمبداستی
هوش مصنوعی: دنیا به حال خود ادامه میدهد و هر لحظهای که میگذرد، از عمر ما کسر میشود. اگر دنیا بر پایهای ثابت نبود، شاید وجود ما هم اهمیت نداشت.
هر کسی چیزی همی گوید زتیره رای خویش
تا گمان آیدت کو قسطای بن لوقاستی
هوش مصنوعی: هر کس بر اساس دیدگاه و عقیده خود، سخنانی میگوید. به همین دلیل، ممکن است فکر کنی که او همانند قسطاس، شخصیت حکیمانه و عادلانهای دارد.
این همی گوید که گرمان نیستی دو کردگار
نیستی واجب که هرگز خار با خرماستی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر تو در کنار ما نیستی، پس وجود خداوند هم در زندگیات حس نمیشود و لازم است که همیشه وجود خداوند را در کنار خود داشته باشی، مانند اینکه خار در کنار خرماست و نمیتواند جدا باشد.
نور و خیر و پاک و خوب اندر طبایع کی چنین
ظلمت و شر و پلید و زشت را اعداستی؟
هوش مصنوعی: در طبیعت، نور و خیر و پاکی وجود دارد، اما چرا گاهی ظلمت، شر، پلیدی و زشتی هم دیده میشود؟
وانت گوید گر جهان را صانعی عادل بدی
بر جهان و خلق یکسر داد او پیداستی
هوش مصنوعی: اگر در جهان سازندهای عادل وجود داشت، آنگاه به انسانها و موجودات دیگر به طور یکسان و برابر میبخشید و این حقیقت برای همه آشکار بود.
ریگ و شورستان و سنگ و دشت و غار و آبشور
کشت و میوهستان و راغ و باغ چون دیباستی
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف زیباییهای طبیعی و متفاوتی پرداخته شده که شامل ریگ، بیابان، سنگ، دشت، غار، آب شور، زمینهای زراعی، میوهها، باغها و فضای سبز است. این عناصر به گونهای به هم پیوسته و زیبا توصیف شدهاند که همچون پارچهای زیبا و با ارزش به نظر میرسند.
این چرا بندهٔ ضعیف و چاکر و ساسیستی
وان چرا شاه و قوی و مهتر و والاستی
هوش مصنوعی: چرا من، بندهای ضعیف و خدمتگزار هستم، در حالی که تو، شاهی قوی و بزرگ و با اقتدار هستی؟
ور جهان را یکسره ایزد مسلمان خواستی
جز مسلمان نه جهودستی و نه ترساستی
هوش مصنوعی: اگر جهان را به طور کامل زیر سلطه خداوند میخواستی، باید فقط مسلمانان در آن باشند و نه یهودیها و نه مسیحیها.
وانت گوید جمله عدل است این و ما را بندگی است
خواست او را بود و باشد، نیست ما را خواستی
هوش مصنوعی: او میگوید همه چیز بر پایهٔ عدالت است و برای ما فقط بندگی او به عنوان خواستهاش کافی است. او آنچه را میخواهد، دارد و خواهد داشت؛ اما ما هیچ چیز از آنچه او خواستهایم، نداریم.
من بگفتی راستی گر از زبان این خسان
عاقلان را گوش کردن قول ما یاراستی
هوش مصنوعی: اگر از زبان انسانهای بیخود و نادان صحبتهای عاقلانهای بشنوی، به راستی برای گوش سپردن به آنها هیچ دلیلی وجود ندارد.
گر بشایستی که دینی گستریدی هر خسی
کردگار اندر جهان پیغمبر ننشاستی
هوش مصنوعی: اگر میتوانستی دینی بسازی و منتشر کنی، هیچ انسانی در این دنیا نمیتوانست به عنوان پیامبر بایستد.
گر تفاوت نیستی یکسان بدی مردم همه
هر کسی در ذات خود یکتا و بیهمتاستی
هوش مصنوعی: اگر تفاوتی میان انسانها نیست، پس چرا همه یکسان نیستند؟ هر فردی در ذات خود منحصر به فرد و بیهمتاست.
وین چنین اندر خرد واجب نیابد نیز ازانک
هر کسی همتای خلقستی و خود یکتاستی
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که هر کسی به نوعی همتای آن چیزی است که خلق کرده و در عین حال هر فردی از موجودات منحصر به فرد و یکتا است. از این رو، هیچ چیز نمیتواند به سادگی درک شود یا به دیگری وابسته باشد، زیرا هر کس وجود خاص خود را دارد.
وانچه کز جستن محال آید نشاید بودن آن
پس نشاید گفتن «ار هستی چنین زیباستی»
هوش مصنوعی: هر چیزی که از جستجوی آن ناممکن به نظر برسد، نباید وجود داشته باشد و به همین خاطر نمیتوان گفت که «آیا تو چنین زیبایی هستی؟»
پس محال آورد حال دهر قول آنکه گفت
«بهزیستی گرنه این مولای و آن مولاستی»
هوش مصنوعی: بنابراین، وضعیت کنونی روزگار نمیتوان به گونهای تغییر کند که قول آن شخصی که گفت: «خوشبختی در این است که به فلانی و به آن دیگری وابسته نیستی» را به حقیقت تبدیل کند.
وانکه گوید «خواست ما را نیست» میگوید خرد
کاین همانا قول مردی مست یا شیداستی
هوش مصنوعی: کسی که میگوید «خواست ما نیست»، در واقع به این معناست که او به نادانی و بیخودگی خود اعتراف میکند، به گونهای که مانند سخن کسی مست یا دیوانه به نظر میرسد.
این چنین بیهوش در محراب و منبر کی شدی
گر به چشم دل نه جمله عامه نابیناستی؟
هوش مصنوعی: آیا میتوانی به یاد بیاوری که چگونه در چنین حالتی، در مکانهای مقدس و روحانی به این شدت غافل بودهای؟ چون اگر با دیدهی دل بنگری، متوجه خواهی شد که اکثر مردم حقیقت را نمیبینند و ناآگاهند.
هوشیاران را همی ماند به خاموشی ولیک
چون سخن گوید تو گوئی سرش پر سوداستی
هوش مصنوعی: آدمهای باهوش معمولاً ترجیح میدهند سکوت کنند، اما وقتی که شروع به صحبت میکنند، گویی ذهنشان پر از دانش و نکتههای ارزشمند است.
روی زی محراب کی کردی اگر نه در بهشت
بر امید نان و دیگ قلیه و حلواستی؟
هوش مصنوعی: آیا برای طلب نعمتهای دنیا و آسایش زندگی به عبادت و راز و نیاز پرداختهای، یا در حقیقت به دنبال بهشت و خواستههای حقیقیتری هستی؟
جای کمخواران و ابدالان کجا بودی بهشت
گر براندازهٔ شکم و معدهٔ اینهاستی؟
هوش مصنوعی: بهشت جایی است که افراد کمخوار و پرهیزکار در آن حضور ندارند، زیرا اگر بهشت فقط با توجه به اندازه شکم و معده این افراد سنجیده شود، جای آنها در بهشت نخواهد بود.
گوئی از امر خدای است، ای پسر، بر مرد عقل
امر ازو برخاستی گر عقل ازو برخاستی
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این موضوع به نوعی از دستورات و اراده خداوند اشاره دارد. گویی که بر اثر حکمت و عقل، تصمیمی اتخاذ شده است. اگر این تصمیم از عقل نشأت گرفته، باید توجه کرد که منبع آن نیز الهی است.
عقل در ترکیب مردم ز آفرینش حاکم است
گر نه عقلستی برو نه چون و نه ایراستی
هوش مصنوعی: عقل در تشکیل و ترکیب شخصیت افراد نقش اصلی و مهمی دارد. اگر عقل وجود نداشت، نه میتوانستی درکی داشته باشی و نه خود را بشناسی.
خلق و امر او راست هردو، کرد و فرمود آنچه خواست
کی روا باشد که گوئی زین سپس «گر خواستی»؟
هوش مصنوعی: تمامی آفرینش و دستورات او از آنِ اوست و او هر آنچه را که اراده کرده، انجام میدهد. آیا جایز است که بگویی از این پس اگر خواستی؟
گر شنودی، ای برادر، گفتمت قولی تمام
پاک و با قیمت که گوئی عنبر ساراستی
هوش مصنوعی: اگر شنیدی، ای برادر، من به تو وعدهای دادهام که کاملاً خالص و با ارزش است، به گونهای که میتوانی بگویی بینظیر و گرانبهاست.
وانکه میگوید که «حجت گر حکیمستی چرا
در درهٔ یمگان نشسته مفلس و تنهاستی؟»
هوش مصنوعی: آن کسی که میگوید: «اگر تو حکیم و دانشمندی، پس چرا در درهٔ یمگان به تنهایی و در فقر نشستهای؟»
نیست آگه زانکه گر من همچو بد حالمی
پشت من چون پشت او پیش شهان دوتاستی
هوش مصنوعی: نمیداند که اگر من نیز به بدی حال او باشم، پشت سر من مثل او پیش بزرگان دو نفر است.
من نخواهم کانچه دارد شاه ملکستی مرا
وانچه من دانم ز هر فن علمها اوراستی
هوش مصنوعی: من به آنچه که پادشاه دارد و مالک آن است نیازی ندارم، بلکه آنچه را که من از هر علم و فن میدانم، برتر از آن است.
من به یمگان خوار و زار و بینوا کی ماندمی
گرنه کار دین چنین در شور و در غوغاستی؟
هوش مصنوعی: من در شرایط سخت و بیپناهی نمیماندم اگر وضعیت دین و مذهب اینقدر پر از تنش و هرج و مرج نبود.
کی شدهستی نفس من بر پشت حکمتها سوار
گرنه پشت من سوار دلدل شهباستی؟
هوش مصنوعی: آیا تو به سوار شدن بر روی معانی عمیق حکمتها مشغول هستی؟ در غیر این صورت، آیا سوار بر وجود من، همچنان دلدار و محبوب من هستی؟