گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۵

ای آنکه ندیم باده و جامی
تا عمر مگر برین بفرجامی
چون دشت حریر سبز در پوشد
وآید به نشاط حسی از نامی
گه رفته به دشت با تماشائی
گه خفته به زیر شاخ بادامی
بگذشت تموز سی چهل بر تو
از بهر چه مانده‌ای بدین خامی؟
خوش است تو را سحرگهان رفتن
از جامه به جام، اگر بننجامی
لیکن فلکت همی بفرجامد
فرجام نگر، چه فتنه بر جامی؟
دایم به شکار در همی تازی
و آگاه نه‌ای که مانده در دامی
جز خاک ز دهر نیست بهر تو
هرچند که بر فلک چو بهرامی
فردا به عصا همیت باید رفت
امروز چنین چو کبگ چه خرامی؟
قد الفیت لام شد، بنگر،
منگر چندین به زلفک لامی
از حرص به وقت چاشت چون کرگس
در چاچ و، به وقت شام در شامی
چون داد بخواهم از تو بس تندی
لیکن چو ستم کنی خویش و رامی
ایدون شب و روز بر ستم کردن
استاده ز بهر اسپ و استامی
در دنیا سخت سختی و در دین
بس سست و میانه‌کار و هنگامی
سوی تو نیامده است پیغمبر
یا تو نه سزا و اهل پیغامی
هر روز به مذهب دگر باشی
گه در چه ژرف و گاه بر بامی
تا بی‌ادبی همی توانی کرد
خون علما به دم بیاشامی
لیکن چو کسیت میهمانی کرد
از پر خوردن همی نیارامی
گر ناصبیت برد عمر باشی
ور شیعی خواندت علی نامی
وانگه که شدی ضعیف بنشینی
با زهد چو بو یزید بسطامی
با عامه خلق گوئی از خاصم
لیکن سوی خاص کمتر از عامی
ای حجت از این چنین بی‌آزرمان
تا چند کشی محال و ناکامی؟
از خوگ به باغ در چه افزاید
جز زشتی و خامی و بی‌اندامی؟
ابلیس عدو است مر تو را زیرا
تو آدم اهل و اهل احکامی
مشتاب به خون جام ازیرا تو
مر نوح زمان خویش را سامی
از روح شریف همچو ارواحی
گرچه به‌تن از جهان اجسامی
ای معدن فتح ونصر مستنصر
شاهان همه روبه و تو ضرغامی
من بنده توانگرم به علم تو
زیرا تو توانگر از جهان تامی
هر کاری را بود سرانجامی
تو عالم حس را سرانجامی
من بر سر دشمنانت صمصامم
تو صاحب ذوالفقار و صمصامی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آنکه ندیم باده و جامی
تا عمر مگر برین بفرجامی
هوش مصنوعی: ای کسی که همیشه همراه باده و می‌باشی، امیدوارم تا زمانی که زنده‌ای، به پایان خوشی برسی.
چون دشت حریر سبز در پوشد
وآید به نشاط حسی از نامی
هوش مصنوعی: وقتی دشت سبز و نرم مانند حریر پوشیده می‌شود، احساسی شاداب و خوشایند از نام و یاد آن می‌رسد.
گه رفته به دشت با تماشائی
گه خفته به زیر شاخ بادامی
هوش مصنوعی: گاهی به دشت می‌رود و به تماشا می‌نشیند، و گاهی زیر سایه‌ی درخت بادام خوابش می‌برد.
بگذشت تموز سی چهل بر تو
از بهر چه مانده‌ای بدین خامی؟
هوش مصنوعی: ماه تموز گذشته و سی یا چهل روز بر تو گذشته است، ولی تو هنوز در این بی‌خبری و نادانی باقی مانده‌ای.
خوش است تو را سحرگهان رفتن
از جامه به جام، اگر بننجامی
هوش مصنوعی: خوش است که در صبح زود از لباس به جام روحانی منتقل شوی، اگر با محبت و خواست دل باشد.
لیکن فلکت همی بفرجامد
فرجام نگر، چه فتنه بر جامی؟
هوش مصنوعی: اما بدانی که در نهایت کارها به پایان می‌رسند. به آینده بیندیش و ببین که چه مشکلات و فتنه‌هایی در انتظار است.
دایم به شکار در همی تازی
و آگاه نه‌ای که مانده در دامی
هوش مصنوعی: همواره در تعقیب و پیگیری هستی، اما غافلی که خود به دام افتاده‌ای.
جز خاک ز دهر نیست بهر تو
هرچند که بر فلک چو بهرامی
هوش مصنوعی: هیچ چیزی برای تو از این دنیا وجود ندارد، هرچند که مانند سیاره بهرام در آسمان درخشان و زیبا باشد.
فردا به عصا همیت باید رفت
امروز چنین چو کبگ چه خرامی؟
هوش مصنوعی: فردا شاید نیاز باشد که با عصا راه برویم، اما امروز چرا مانند کبکی بی‌پروا و مغرور حرکت می‌کنی؟
قد الفیت لام شد، بنگر،
منگر چندین به زلفک لامی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که زلفی که به آن اشاره شده، به زیبایی و جذابیتی خاص اشاره دارد. می‌توان گفت که این زلف، شکل و حالت خاصی دارد که نظرها را به خود جلب می‌کند. در اینجا، به زیبایی و فریبندگی زلف تکیه شده و نشان می‌دهد که گاهی اوقات نباید به جزئیات بی‌جهت توجه کرد و بهتر است از زیبایی‌ها لذت برد.
از حرص به وقت چاشت چون کرگس
در چاچ و، به وقت شام در شامی
هوش مصنوعی: به خاطر حرص و طمع، در زمان ناهار مانند کرگس به خوردن می‌پردازد و در وقت شام نیز به همان شکل مشغول غذا خوردن است.
چون داد بخواهم از تو بس تندی
لیکن چو ستم کنی خویش و رامی
هوش مصنوعی: من خواهان انصاف از تو هستم و این خواسته‌ام را با شدت بیان می‌کنم، اما وقتی تو ستم می‌ورزی، خود را بی‌چشم‌پوشی نشان می‌دهی.
ایدون شب و روز بر ستم کردن
استاده ز بهر اسپ و استامی
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که ظلم و ستم در شب و روز ادامه دارد و افراد برای به دست آوردن قدرت و منافع شخصی به این کار مشغول هستند.
در دنیا سخت سختی و در دین
بس سست و میانه‌کار و هنگامی
هوش مصنوعی: در این دنیا مشکلات و سختی‌های زیادی وجود دارد، اما در دین و اعتقادات، دیده می‌شود که کم‌حالی و سستی بیشتر است، و افراد در فعالیت‌های دینی معمولاً در میانه‌ی راه می‌مانند و به‌طور کامل جدی نمی‌شوند.
سوی تو نیامده است پیغمبر
یا تو نه سزا و اهل پیغامی
هوش مصنوعی: پیامبری به سمت تو نیامده است یا اینکه تو آن‌چنان که باید، شایسته و لایق دریافت پیام نیستی.
هر روز به مذهب دگر باشی
گه در چه ژرف و گاه بر بامی
هوش مصنوعی: هر روز به شیوه‌ای جدید و متفاوت زندگی کن، گاهی در عمق و جدیت، و گاهی بر فراز و با آسایش.
تا بی‌ادبی همی توانی کرد
خون علما به دم بیاشامی
هوش مصنوعی: اگر به بی‌احترامی ادامه دهی، می‌توانی خشم و کینه‌ی دانشمندان را به جان بخوری.
لیکن چو کسیت میهمانی کرد
از پر خوردن همی نیارامی
هوش مصنوعی: هرگاه کسی از دوستان و آشناها مهمان شما شود، باید از خوردن و نوشیدن در کنار او لذت ببری و آرامش داشته باشی.
گر ناصبیت برد عمر باشی
ور شیعی خواندت علی نامی
هوش مصنوعی: اگر به ناصبی‌ها نسبت دهی عمر را، یا او را شیعه‌ات نامی کنی، علی!
وانگه که شدی ضعیف بنشینی
با زهد چو بو یزید بسطامی
هوش مصنوعی: زمانی که ضعیف و ناتوان می‌شوی و با زهد و پارسایی زندگی می‌کنی، مانند بو یزید بسطامی، بزرگ و معتبر می‌شوی.
با عامه خلق گوئی از خاصم
لیکن سوی خاص کمتر از عامی
هوش مصنوعی: با مردم عادی صحبت می‌کنی و خودت را از افراد خاص می‌دانی، اما در عمل به افراد عادی نزدیک‌تر هستی و کمتر با افراد خاص ارتباط داری.
ای حجت از این چنین بی‌آزرمان
تا چند کشی محال و ناکامی؟
هوش مصنوعی: ای حجت، تا کی با این بی‌توجهی و بی‌حالی، بار ناکامی و مشکلات را بر دوش خود می‌گذاری؟
از خوگ به باغ در چه افزاید
جز زشتی و خامی و بی‌اندامی؟
هوش مصنوعی: دوست داشتن و حسرت باغ و زیبایی‌هایش، دردی جز زشتی و ناپختگی نمی‌افزاید.
ابلیس عدو است مر تو را زیرا
تو آدم اهل و اهل احکامی
هوش مصنوعی: ابلیس دشمن توست چون تو آدمی هستی که به قوانین و اصول پایبندی و از آنها پیروی می‌کنی.
مشتاب به خون جام ازیرا تو
مر نوح زمان خویش را سامی
هوش مصنوعی: در این اشعار به معنای این است که نباید به خاطر دردها و مشکلات، شتابزده و نگران شد. مانند نوح که در زمان خود کسی بود که همه‌چیز را با صبر و استقامت تحمل کرد، باید با آرامش و حکمت به سختی‌ها نگاه کنیم. در واقع، می‌گوید که صبر و تفکر در برابر چالش‌ها، می‌تواند ما را به آرامش و پاسخی درست برساند.
از روح شریف همچو ارواحی
گرچه به‌تن از جهان اجسامی
هوش مصنوعی: اگر چه از نظر ظاهری بدن‌هایی داریم و در این دنیا زندگی می‌کنیم، اما روح ما همانند روح‌های بزرگ و شریف است.
ای معدن فتح ونصر مستنصر
شاهان همه روبه و تو ضرغامی
هوش مصنوعی: ای منبع پیروزی و موفقیت، همه پادشاهان به تو پناه می‌آورند و تو همچون جوانمردی با بزرگی در کنار آنها هستی.
من بنده توانگرم به علم تو
زیرا تو توانگر از جهان تامی
هوش مصنوعی: من در علم تو، همچون بنده‌ای از ثروتمندانی هستم که به علم تو وابسته‌اند؛ زیرا تو از تمام جهان، بی‌نهایت ثروتمند و توانگر هستی.
هر کاری را بود سرانجامی
تو عالم حس را سرانجامی
هوش مصنوعی: هر چیزی که انسان انجام می‌دهد، پایانی دارد و در دنیای محسوس نیز هر چیز به یک نقطه خاص می‌رسد.
من بر سر دشمنانت صمصامم
تو صاحب ذوالفقار و صمصامی
هوش مصنوعی: من در برابر دشمنانت از شمشیر خود استفاده می‌کنم، و تو دارای ذوالفقار و ویژگی های خاص خود هستی.