گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۶

به فرش و اسپ و استام و خزینه
چه افزاری چنین ای خواجه سینه؟
به خوی نیک و دانش فخر باید
بدین پر کن به سینه اندر خزینه
شکر چه نهی به خوان بر چون نداری
به طبع اندر مگر سرکه و ترینه؟
چو نیکو گشته باشد، خوت، بر خوانت
چه میده است و چه کشکینهٔ جوینه
اگر نبود دگر چیزی، نباشد
ز گفتار نکو کمتر هزینه
چو ننوازی و ندهی گشت پیدا
که جز بادی نداری در قنینه
ز خمی دانگ سنگی چاشنی بس
اگر سرکه بود یا انگبینه
زمانه گند پیری سال خورده است
بپرهیز،ای برادر،زین لعینه
چو تو سیصد هزاران آزموده است
اگر نه بیش ،باری بر کمینه
نباشد جز قرین رنج واندوه
قرینی کش چنین باشد قرینه
بسی حنجر بریده است او به دنبه
شکسته است آهنینه بابگینه
به فردا چه امیدستت ؟که فردا
نه موجود است همچون روز دینه
نگه کن تا کجا بودی واینجا
که آوردت در این بی‌در مدینه
چه آویزی درین؟ چون می‌ندانی
که دینه است این مدینه یا کهینه
یکی دریای ژرف است این، که هرگز
نرسته است از هلاکش یک سفینه
ز بهر این زن بدخوی بی‌مهر
چه باید بود با یاران به کینه؟
که از دستش نخواهد رست یک تن
اگر مردینه باشد یا زنینه
ز دانش نردبانی ساز و برشو
بر این پیروزه چرخ پر نگینه
وز این بدخو ببر از پیش آنک او
نهد بر سینه‌ت آن ناخوش برینه

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به فرش و اسپ و استام و خزینه
چه افزاری چنین ای خواجه سینه؟
هوش مصنوعی: ای آقا، با داشتن این همه نعمت و امکانات، چرا این اندازه غم و اندوه در دل داری؟
به خوی نیک و دانش فخر باید
بدین پر کن به سینه اندر خزینه
هوش مصنوعی: باید به ویژگی‌های خوب و دانش خود ببالیم و آن‌ها را در دل خویش گنجینه‌ای ارزشمند بدانیم.
شکر چه نهی به خوان بر چون نداری
به طبع اندر مگر سرکه و ترینه؟
هوش مصنوعی: چرا سفره را با شکر تزئین کنی وقتی که خود در وجودت چیزی جز ترشی و تلخی نیست؟
چو نیکو گشته باشد، خوت، بر خوانت
چه میده است و چه کشکینهٔ جوینه
هوش مصنوعی: وقتی که تو خوب و شایسته باشی، بر سر سفره‌ات چه چیزها را قرار می‌دهند و چه غذاهای لذیذی به تو خواهند داد.
اگر نبود دگر چیزی، نباشد
ز گفتار نکو کمتر هزینه
هوش مصنوعی: اگر چیز دیگری وجود نداشت، سخن نیک هیچ هزینه‌ای ندارد و از ارزش آن کاسته نمی‌شود.
چو ننوازی و ندهی گشت پیدا
که جز بادی نداری در قنینه
هوش مصنوعی: اگر نوازش نکنی و چیزی ندهی، روشن می‌شود که جز یک باد در وجودت نیست.
ز خمی دانگ سنگی چاشنی بس
اگر سرکه بود یا انگبینه
هوش مصنوعی: اگر از خم دانگ سنگی مقدار زیادی چاشنی داشته باشیم، چه خوب می‌شود اگر سرکه یا عسل هم در دسترس باشد.
زمانه گند پیری سال خورده است
بپرهیز،ای برادر،زین لعینه
هوش مصنوعی: زمانه حالا به وضعیتی افسرده و ناپسند رسیده است. برادر، از این وضعیت زشت و ناشایست دوری کن.
چو تو سیصد هزاران آزموده است
اگر نه بیش ،باری بر کمینه
هوش مصنوعی: اگر تو به اندازه سیصد هزار نفر تجربه و دانش داری، پس برای من که کمی کمتر از آن هستم، هیچ نباشد.
نباشد جز قرین رنج واندوه
قرینی کش چنین باشد قرینه
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که در زندگی، در کنار شادی‌ها و خوشی‌ها، همواره باید با غم‌ها و سختی‌ها نیز روبرو باشیم. به عبارتی دیگر، اگر زندگی پر از لحظات شاد باشد، نمی‌توان انتظار داشت که بدون وجود چالش‌ها و مسائل دشوار باشد.
بسی حنجر بریده است او به دنبه
شکسته است آهنینه بابگینه
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد در دنیا به خاطر طمع و حرص، جان خود را از دست داده‌اند و این نشان‌دهنده آسیب‌هایی است که به دلیل زیاده‌خواهی و فریبکاری به بقیه می‌رسد.
به فردا چه امیدستت ؟که فردا
نه موجود است همچون روز دینه
هوش مصنوعی: به چه چیزی امیدوار هستی برای فردا؟ چرا که فردا اصلاً وجود ندارد، مانند روز دیروز.
نگه کن تا کجا بودی واینجا
که آوردت در این بی‌در مدینه
هوش مصنوعی: نگاه کن که از کجا آمده‌ای و حالا به کجا رسیده‌ای، در این بیابان که تو را در این شهر آورده‌اند.
چه آویزی درین؟ چون می‌ندانی
که دینه است این مدینه یا کهینه
هوش مصنوعی: به چه دلیل در اینجا معطل هستی؟ وقتی نمی‌دانی که آیا این شهر دینی است یا از روزگاران گذشته باقی‌مانده.
یکی دریای ژرف است این، که هرگز
نرسته است از هلاکش یک سفینه
هوش مصنوعی: این یک دریاى عمیق و پرخروش است که هیچ کشتى‌اى نتوانسته از غرق شدن در آن نجات پیدا کند.
ز بهر این زن بدخوی بی‌مهر
چه باید بود با یاران به کینه؟
هوش مصنوعی: برای چه باید با دوستان خود به خاطر این زن بی‌محبت بدجنسی حس کینه و دشمنی داشته باشیم؟
که از دستش نخواهد رست یک تن
اگر مردینه باشد یا زنینه
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند از دست او رهایی یابد، چه مرد باشد و چه زن.
ز دانش نردبانی ساز و برشو
بر این پیروزه چرخ پر نگینه
هوش مصنوعی: از دانش خود نردبانی بساز و با آن به سمت این چرخ پرزرق و برق بالا برو.
وز این بدخو ببر از پیش آنک او
نهد بر سینه‌ت آن ناخوش برینه
هوش مصنوعی: از این آدم بدذات دوری کن، زیرا او بر سینه‌ات بار سنگینی از ناگواری می‌گذارد.