گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۵

ای خورده خوش و کرده فراوان فره
اکنون که رفت عمر چه گوئی که چه؟
ای بر جهنده کره، ز چنگال مرگ
شو گر به حیله جست توانی بجه
از مرگ کس نجست به بیچارگی
بی‌هوده‌ای نبرد کسی ره به ده
حلقهٔ کمند گشت زه پیرهنت
چون کرد بر تو چرخ کمان را به زه
تو نرم‌شو چو گشت زمانه درشت
مسته برو که سود ندارد سته
بر نه به خرت بار که وقت آمده است
دل در سرای و جای سپنجی منه
خواهی که تیر دهر نیابد تو را
جوشن ز علم جوی و ز طاعت زره
بنگر چگونه بست تو را آنکه بست
اندر جهان به رشته به چندین گره
بیدار شو ز خواب کز این سخت بند
هرگز کسی نرست مگر منتبه
زاری نکرد سود کسی را که کرد
زاری و آب چشم کنارش زره
عمرت چو برف و یخ بگدازد همی
او را به هرچه کان نگدازد بده
زر است علم، عمر بدین زره بده
در گرم سیر برف به زر داده به
کار سفر بساز اگرچه تو را
همسایه هست از تو بسی سال مه
دیوی است صعب در تن تو آرزو
جویای آز و ناز و محال و فره
هرگه که پیش رویت سر برکند
چون عاقلان به چوب نمیدیش ده
همچون شکر به هدیه ز حجت کنون
بشنو ز روی حکمت بیتی دو سه
فرزند توست نفس، تو مالش دهش
بی‌راه را یکی به‌ره آرد به ره
هرگز نگشت نیک و مهذب نشد
فرزند نابکار به احسنت و زه
ناکشته تخم هرگز ناورد بر
ای در کمال فضل تو را یار نه
از مردمان به جمله جز از روی علم
مه را به مه مدار و نه که را به که

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فع
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خورده خوش و کرده فراوان فره
اکنون که رفت عمر چه گوئی که چه؟
هوش مصنوعی: ای خورشید زیبای من، تو که سازمان بخش و پرتوانی، حالا که عمر ما به پایان رسیده، چه حرفی برای گفتن داری؟
ای بر جهنده کره، ز چنگال مرگ
شو گر به حیله جست توانی بجه
هوش مصنوعی: ای موجودی که در世界 زندگی می‌کنی، از چنگال مرگ فرار کن و اگر به نیرنگ و فکر بدی را بیابی، از آن دوری کن.
از مرگ کس نجست به بیچارگی
بی‌هوده‌ای نبرد کسی ره به ده
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از مرگ فرار نکرده و هیچ‌کس در تلاش برای نجات خود به جایی نرسیده است. در واقع، تلاش‌ها برای فرار از وضعیت‌های سخت، بی‌فایده است.
حلقهٔ کمند گشت زه پیرهنت
چون کرد بر تو چرخ کمان را به زه
هوش مصنوعی: وقتی که کمند و حلقه‌ات از لبهٔ پیراهنت بر گردنت پیچید، مانند چرخ و کمان شد.
تو نرم‌شو چو گشت زمانه درشت
مسته برو که سود ندارد سته
هوش مصنوعی: به آرامی و با انعطاف پذیر بودن مثل زمانی که دنیا سخت و بی‌رحم می‌شود، رفتار کن. به مسیر خود ادامه بده زیرا در این حالت هیچ فایده‌ای نخواهد داشت.
بر نه به خرت بار که وقت آمده است
دل در سرای و جای سپنجی منه
هوش مصنوعی: به دوش خود بار اضافی نبر، زیرا زمان آن رسیده که دل را در منزلگاهی آرام قرار دهی و آن را در جا و مکان ناامنی نگذار.
خواهی که تیر دهر نیابد تو را
جوشن ز علم جوی و ز طاعت زره
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که تیر زمان تو را آسیب نرساند، باید به دانش و اطاعت از خداوند آراسته شوی.
بنگر چگونه بست تو را آنکه بست
اندر جهان به رشته به چندین گره
هوش مصنوعی: بنگر چگونه تو را کسی به دام انداخت که در این دنیا با بندهایی پیچیده و گره‌های زیاد، تو را به خود وابسته کرده است.
بیدار شو ز خواب کز این سخت بند
هرگز کسی نرست مگر منتبه
هوش مصنوعی: بیدار شو از خواب، زیرا هیچ‌کس از این بند سخت رهایی نیافته مگر آنکه هوشیار شود.
زاری نکرد سود کسی را که کرد
زاری و آب چشم کنارش زره
هوش مصنوعی: کسی که دردمندانه ناله کند، سودی برای او ندارد، حتی اگر اشک‌هایش بر زره کسی بریزد.
عمرت چو برف و یخ بگدازد همی
او را به هرچه کان نگدازد بده
هوش مصنوعی: زندگی‌ات مانند برف و یخ است که به سرعت ذوب می‌شود؛ پس هر چیزی که پایدار است و از بین نمی‌رود، را به او بده.
زر است علم، عمر بدین زره بده
در گرم سیر برف به زر داده به
هوش مصنوعی: علم مانند طلاست؛ بنابراین عمر خود را با این زره در راه علم صرف کن و مانند زمستانی که برف را به طلا تبدیل می‌کند، از علم بهره‌مند شو.
کار سفر بساز اگرچه تو را
همسایه هست از تو بسی سال مه
هوش مصنوعی: اگرچه همسایه‌ات سال‌هاست که در کنار توست، اما سفر و تلاش برای کار و پیشرفت را فراموش نکن.
دیوی است صعب در تن تو آرزو
جویای آز و ناز و محال و فره
هوش مصنوعی: در وجود تو دیو سختی وجود دارد که خواهان آرزوها، زیبایی‌ها و چیزهای غیرممکن است.
هرگه که پیش رویت سر برکند
چون عاقلان به چوب نمیدیش ده
هوش مصنوعی: هر بار که کسی برای تو سر به زیر می‌آورد و بی‌احترامی می‌کند، مانند عاقل‌ها با او رفتار نکن و نسبت به این موضوع بی‌توجه باش.
همچون شکر به هدیه ز حجت کنون
بشنو ز روی حکمت بیتی دو سه
هوش مصنوعی: برای تو به عنوان هدیه، همچون شکر شیرین و دلچسب، چند بیتی از حکمت را بشنو.
فرزند توست نفس، تو مالش دهش
بی‌راه را یکی به‌ره آرد به ره
هوش مصنوعی: نفس تو همانند فرزند توست، آن را هدایت کن تا بتواند از مسیر نادرست، راهی صحیح پیدا کند.
هرگز نگشت نیک و مهذب نشد
فرزند نابکار به احسنت و زه
هوش مصنوعی: هرگز فرزند نیک و تربیت‌شده‌ای از کسی که نابکار و بدرفتار است به وجود نخواهد آمد، حتی اگر با بهترین تربیت و محبت نیز بزرگ شود.
ناکشته تخم هرگز ناورد بر
ای در کمال فضل تو را یار نه
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توان به کمال و فضیلت تو رسید، مگر آنکه در ابتدا بذر مناسبی کاشته شود.
از مردمان به جمله جز از روی علم
مه را به مه مدار و نه که را به که
هوش مصنوعی: از میان همه مردم فقط با کسی ارتباط برقرار کن که دانش و علم کافی دارد، و نه اینکه به هر کسی به خاطر ظاهر یا موقعیتش اعتماد کنی.